محبوبترینها
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1825606941
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائلروز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:بزرگترين مجرمان تاريخ ايران «بزرگترين مجرمان تاريخ ايران»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛اين يادداشت در پي آن نيست كه به مقوله مجازات و محاكمه سران فتنه و مسببان فتنه ها و اغتشاشات طي 20 ماهه گذشته بپردازد چرا كه ضرورت اين امر اظهر من الشمس است و در روزهاي اخير مهم ترين خواسته بحق و ملي به كيفر رساندن سران فتنه و فتنه گران بوده است. همين ديروز عموم مردم پس از نماز جمعه در سراسر كشور خواستار محاكمه و اشد مجازات براي سران فتنه شدند. همچنانكه پيش تر از آن نيز- چهارشنبه گذشته- در تشييع جنازه شهيد صانع ژاله اقشار مختلف مردم اين شعار را در خيابان هاي پايتخت طنين انداز كردند كه: «شعار ما يك كلام، محاكمه والسلام». همراه با خواسته بحق مردم در مجازات افرادي كه با پشتيباني دشمنان نشان دار نظام درصدد اخلال در امنيت عمومي و عملياتي كردن پروژه انتقال «بحران و بي ثباتي» از كشورهاي منطقه به ايران اسلامي بودند، مسئولان ارشد دستگاه قضايي بر محاكمه و مجازات قاطع مسببان اصلي فتنه گري و آشوب تأكيد كردند. در همين راستا؛ قاضي القضات- آيت الله آملي لاريجاني- دو روز پيش در جمع قضات دادگستري تهران با تصريح بر اين مطلب كه «خيانت سران فتنه به نظام اسلامي و آرمان هاي امام راحل(ره) و ملت شريف ايران بر كسي پوشيده نيست» بر حتمي بودن تعقيب سران فتنه و فتنه گران تأكيد ورزيد. عموميت و شموليت محاكمه سران فتنه تا جايي است كه به تشكل هاي مختلف دانشجويي و گروهها وشخصيت هاي سياسي اصولگرا ختم نشده بلكه به درخواست عمومي مردم در تظاهرات دهها ميليوني ديروز در سراسر كشور تبديل شده است و حتي بسياري از گروه ها و تشكل ها و شخصيت هاي سياسي كه همسو با جريان اصولگرايي نبوده اند نيز از اقدامات قانون شكنانه و وابستگي سران فتنه به اجانب و دشمنان و گروهك هاي تروريستي اعلام انزجار كرده و تبري جستند. همچنانكه فراكسيون اقليت مجلس هفته گذشته اقدامات 25 بهمن و تحركات مسببين آن را محكوم كرد. همچنين بايد اين نكته را مورد تأكيد قرارداد كه موج مواج محاكمه سران فتنه به معدود خواصي كه سكوت پيشه كرده بودند نيز رسيد. بسيار خوب، در شرايطي كه ملت با بصيرت ايران اسلامي پيشاپيش سران فتنه را در اذهان و افكار خود به مجازات رساندند و اينك بحق كيفر و اشد مجازات آنان رامطالبه مي كنند ذكر نكاتي قابل اعتناست: 1- امروز محاكمه و مجازات عوامل اصلي فتنه هاي ريز و درشت پس از انتخابات رياست جمهوري سال 88 كه در 25 بهمن امسال دست به اسلحه بردند و دو جوان اين مرز و بوم را ترور كردند به دغدغه و اولويت اصلي عموم مردم تبديل شده است. اما بايد توجه داشت كه اگرچه امروزه ديگر تأخير دستگاه قضايي در مجازات سران فتنه، همانگونه كه رياست محترم اين قوه اعلام كرده است جايز نيست و بالاترين مصلحت به كيفر رساندن مسببان و عناصر رده اول جريان فتنه است اما، پرونده فتنه و اتهامات سنگين و پرشمار سران فتنه ابعاد و زواياي مختلف و حساس و پيچيده اي دارد كه شايد اغراق نباشد اگر بگوييم مهم ترين پرونده قضايي طي سه دهه گذشته در نظام حقوقي جمهوري اسلامي است. از همين روي؛ براي اينكه عمق اين پرونده خطير و حساس خداي ناكرده مورد غفلت و مسامحه قرار نگيرد لازم است دستگاه محترم قضايي با بكارگيري تمام ظرفيت و توانش، در امر «تعقيب»، «تحقيق»، و «رسيدگي و صدور حكم» موشكافانه عمل نمايد و مطلبي را جا نيندازد. مجرمي را در نظر بگيريد كه كلكسيوني از جرائم و جنايات را مرتكب شده است و قرار است كه عنقريب در دادگاه صالحه محاكمه و مجازات شود. بي شك رسيدگي به اين پرونده با يك پرونده ساده حقوقي يا كيفري متفاوت است و بايد تمامي ابعاد جرم و جنايت مورد توجه قرار بگيرد. پرونده فتنه و اتهامات سران فتنه به گونه اي است كه به هيچ عنوان با پرونده هاي جاري دستگاه قضايي قابل مقايسه نيست. در اين پرونده سران فتنه و فتنه گران حلقه به گوش «CIA»، «موساد»، «ام آي6» نه تنها «امنيت عمومي» را به مخاطره انداختند و در پس اردوكشي هاي خياباني و ايجاد آشوب و اغتشاش، ميلياردها تومان به بيت المال، اموال عمومي و خصوصي خسارت مادي زدند بلكه به تعبير حكيمانه رهبرانقلاب مهم ترين گناه آنها اميدوار كردن دشمن بود. دشمني كه به زعم خود از شرايط بوجود آمده استفاده كرده و در بزنگاه هاي مختلف كوشيده است حربه ها و دسيسه هاي متناسب با آن شرايط را بكار گيرد. بنابراين اگر گروهك تروريستي منافقين در تجمعاتي غيرقانوني به روي مردم آتش گشوده و دو جوان ايران اسلامي را ترور مي كند مسئوليت خون هاي ريخته شده با مسبباني است كه اين تجمعات را به راه انداخته و همراه با دشمنان و رسانه هاي ضدانقلاب به بهانه هاي واهي دعوت به تجمع و اردوكشي خياباني كردند. اگر دانشمندان هسته اي كشور از سوي دشمنان درجه يك ايران اسلامي مورد سوءقصد قرار مي گيرند جنايت انجام شده نيز در همين راستا قابل پي گيري است. همچنانكه چندي پيش رئيس دستگاه قضايي و وزير اطلاعات به عنوان بالاترين مقام قضايي و امنيتي كشور هر كدام نسبت به حفره و رخنه اطلاعاتي در كشور كه مسبب آن فتنه گران و سران آنها بوده اند هشدار دادند. اينكه دقيقاً در آستانه سالگرد انتخابات رياست جمهوري دهم، قطعنامه تحريمي عليه ايران اسلامي صادر مي شود اتفاقي است؟ قطعاً پاسخ منفي است چرا كه در ادامه اين پروژه، تحريم هاي يكجانبه از سوي آمريكا و اتحاديه اروپا نيز كليد مي خورد و طرفه آنكه به موازات تمامي اين رويدادها بارها و به كرّات و بي پرده از باراك اوباما و هيلاري كلينتون گرفته تا نتانياهو، مئير داگان و شيمون پرز به صحنه مي آيند و از آشوب و اغتشاش و ناامني در ايران حمايت مي كنند و با پشتيباني مستقيم از سران فتنه و فتنه گران، جريان فتنه را سرمايه خود مي نامند كه به نمايندگي از آنها در جمهوري اسلامي مي جنگند!!! مستندات در اين باره و حمايت آشكار و عريان دشمنان نشان دار نظام جمهوري اسلامي از سران فتنه و فتنه گران مصداق مثنوي هفتاد من كاغذ است اما تمام حرف اين است كه دستگاه محترم قضايي بايد ضمن به خرج دادن قاطعيت مثال زدني، تمام عزم خود را جزم كند تا قانون گريزان بزرگ را به «عدالت» بسپارد و همه جوانب و اطراف و اكناف قضيه را مورد تعقيب، تحقيق، رسيدگي و حكم قرار دهد. 2- با توجه به اين كه در جريان فتنه، چند كشور به همراه رژيم جعلي صهيونيستي به طور مستقيم و به دور از عرف و نزاكت و قواعد بين المللي در امور داخلي كشورمان دخالت كرده و حتي گستاخانه و خصمانه از آشوبگران و اغتشاشگران حمايت نمودند، بنابراين دايره مجرمين پرونده فتنه بايد به مقامات آن كشورها نيز توسعه بيابد. انتظار آن است كه وزارت امور خارجه نيز با كمك مجموعه دستگاه قضايي، ستاد حقوق بشر و وزارت اطلاعات و نهادهاي امنيتي و انتظامي به طرح دعوا عليه آمريكا، انگليس و رژيم جعلي صهيونيستي در مراجع بين المللي همت بگمارد. قطع نظر از اين كه طرح اين دعوا در مجامع بين المللي مشخص مي كند كه داعيه داران دروغين حقوق بشر به مباني اوليه حقوق بين الملل و منشور سازمان ملل متحد پايبند نيستند، اين پيام را براي ملت هاي آزاديخواه و مستقل دنيا نيز دربر خواهد داشت كه علي رغم ارتباط درهم تنيده مثلث شوم آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي با فتنه گران در داخل، هم اكنون جمهوري اسلامي تمامي نقشه هاي آنها را نقش بر آب كرده و آنها در اهداف پليد و زياده خواهانه شان ناكام مانده اند. 3- و بالاخره بايد گفت محكمه اي كه عهده دار رسيدگي به فهرستي مطول از اتهامات و جنايات سران فتنه و فتنه گران خواهد بود نه تنها بايد بالذات، قانون را بر صدر نشانده و «عدالت» را قوياً محقق نمايد بلكه بايسته است اين رسالت مهم را قدر دانسته و با صدور حكمي متقن و قاطع ابعاد پيدا و پنهان جريان فتنه را مكشوف سازد. اين محكمه براي آيندگان در حكم شاخص و مستندي غيرقابل انكار خواهد بود كه ضمن به كيفر رساندن متجاوزان و مجرمان اصلي، مظلوميت توأم با اقتدار نظام را به نمايش مي گذارد. جمهوري اسلامي:خاورميانه منهاي ديكتاتورها «خاورميانه منهاي ديكتاتورها»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛برخلاف تدابير و تمايلات دولتمردان آمريكائي، انگليسي و صهيونيستها موج ضديت با ديكتاتوري سراسر شمال آفريقا و خاورميانه عربي را فرا گرفته و شرايط بيسابقه و سختي را براي استعمارگران و مهرههاي منطقهاي آنها پديد آورده است. آنچه اين روزها در مصر، تونس، ليبي، يمن، الجزاير، اردن، بحرين كويت و حتي كردستان عراق ميگذرد نشان دهنده اين واقعيت است كه مهار بحران از دست ديكتاتورها و اربابان آنها خارج شده و سرتاسر منطقه شمال آفريقا و خاورميانه عربي در آستانه تحولات عميقي قرار دارد كه قطعاً به استقرار يك نظام سياسي جديد و كاملاً متفاوت با گذشته خواهد انجاميد. تجمعات اعتراضي مردم ليبي زنجيروار ادامه يافته و تاكنون دهها كشته و زخمي برجاي گذاشته است. سرهنگ معمر القذافي، در عين حال كه ليبي را تاكنون به صورت پليسي اداره كرده و خود توانسته در محيطي كاملاً امنيتي يكه تازي كند، اما اعتراضات چند روز گذشته نشان داد كاخ ديكتاتوري ليبي كه او سعي ميكرد آنرا آهنين نشان دهد نيز شيشهاي و بشدت آسيب پذير است. قذافي هم از آن دسته انقلابيون پرشوري بود كه در جواني با آرزوي زيباي مبارزه عليه استبداد داخلي و استعمار خارجي به صحنه آمد و توانست با پايان دادن به رژيم سلطنتي و برچيدن پايگاههاي نظامي آمريكا و انگليس و ايتاليا، همه استعمارگران را از ليبي اخرا ج نمايد و چهرهاي كاملاً انقلابي و ضد استعماري از خود به نمايش بگذارد. هوس مادام العمري كردن حكومت و حتي موروثي نمودن آن موجب شد قذافي نيز پوست بياندازد و جوان انقلابي سال 1348 به ديكتاتور پراشتهاي 1389 تغيير ماهيت بدهد و دست خود را به خون مردم كشورش آلوده نمايد. قذافي بعد از 42 سال حاكميت بر ليبي و پشت سر گذاشتن شعارهاي زيبا و جذاب حمايت از آرمان فلسطين، عزم جزم براي نابودي اسرائيل، تشكيل دولت متحد عربي، آزادي و رفاه براي مردم ليبي و دست يافتن به فناوري پيشرفته هسته اي، اكنون به نقطهاي رسيده است كه نه تنها به هيچيك از آن شعارها پاي بند نيست بلكه به عنوان پرسابقهترين ديكتاتور شمال آفريقا و جهان عرب چارهاي جز جمع آوري بساط خود و فرار از كشور ندارد. وعده چشم پوشي از موروثي كردن حكومت در خانواده نتوانست معترضان را قانع كند و ساير ترفندها نيز كاري از پيش نبردند و اعتراض مردم درحالي كه رنگ خون به خود گرفته همچنان ادامه دارد. مردم ليبي از آن روز كه قذافي در برابر فشارهاي آمريكا براي برچيده شدن تأسيسات هستهاي كشورشان تسليم شد و موافقت كرد بيگانگان حتي پيچ و مهرههاي دستگاههاي اتمي ليبي را باز كنند و با خود ببرند، متوجه اين نكته شده بودند كه جوان انقلابي سال 1348 كه توانسته بود بساط استعمارگران را در ليبي جمع كند حالا در اثر دنياخواهي و قدرت طلبي به جائي رسيده كه بايد بساط خود را جمع كند و برود. اين واقعيت را خود قذافي هم فهميده بود ولي به روي خود نميآورد، زيرا شيريني قدرت اجازه نميدهد يك ديكتاتور واقعيتهاي دور و بر خودش را درك كند. اگر از همان 10 سال قبل قذافي تصميم ميگرفت در برابر آمريكا بايستد و روي حق هستهاي شدن كشورش پافشاري ميكرد و به بيگانگان باج نميداد ميتوانست چهره مخدوش خود را بازسازي كند و با درك واقعيتها قدرت را نيز براساس قانون به كساني واگذار نمايد كه حق آنها بود و البته خود نيز به عنوان باني حكومت جمهوري و به قول خود او "جماهير عربي سوسياليستي خلق ليبي" به عنوان سرمايهاي براي تقويت بنيه كشور و حمايت از دولتمردان، در كنار مردم به صورت چهرهاي خوشنام باقي بماند. ولي او زمان شناس نبود و البته اين ويژگي همه ديكتاتورهاست كه صداي مردم را بسيار دير ميشنوند. در يمن نيز دومين ديكتاتور جهان عرب از نظر طولاني بودن مدت باقي ماندن در قدرت و چسبيدن به تاج و تخت حكومتي زير عنوان دروغين رياست جمهوري، اين روزها گرفتار اعتراضات مردمي است. علي عبدالله صالح، كه هم اكنون آماج حملات معترضان يمني است، خود از بانيان عبور كشور يمن از رژيم پادشاهي به جمهوري بود. وي از افرادي بود كه در سال 1352 با يك كودتاي نظامي به رياست "سرهنگ ابراهيم حمدي"و تشكيل شوراي نظامي قدرت را در يمن شمالي دردست گرفتند و سرانجام وي در سال 1356 توسط مجلس به رياست جمهوري برگزيده شد. او در دهه 60 طي يك جنگ خونين "علي ناصر محمد" رئيسجمهور يمن جنوبي را به قتل رساند و با الحاق يمن جنوبي به يمن شمالي به موجوديت دو يمن پايان داد و خود را رئيسجمهور يمن واحد اعلام كرد و تاكنون كه قريب 33 سال است قدرت را در اين كشور در اختيار دارد. علي عبدالله صالح نيز قبل از ماجراهاي قيام مردمي تونس و مصر اعلام كرده بود قصد دارد رئيسجمهور مادام العمر يمن باشد ولي بعد از سرنگوني ديكتاتور تونس و بالا گرفتن اعتراضات مردم در مصر و بروز نشانههائي از انقلاب در يمن، براي جلوگيري از سرايت قيام و انقلاب به آن كشور با عجله اعلام كرد در انتخابات بعدي شركت نخواهم كرد و بدين ترتيب تلاش كرد مردم را آرام كند و در قدرت بماند. اما مردم فريب نخوردند و به تظاهرات ادامه دادند و خواستار كناره گيري وي از قدرت شدند. در بحرين نيز شيخ حمد بن عيسي آل خليفه كه چند سال قبل عنوان "امير" را براي خود كوچك تصور ميكرد به هوس سلطنت افتاد و خود را "شاه بحرين" ناميد. بدين ترتيب، كوچكترين امپراطوري عربي! نيز در تاريخ شكل گرفت، اما گويا اين عنوان بر آن نيست كه به شيخ چندان وفا نمايد. مردم بحرين نيز از هفته گذشته به خيابانها ريختند و تاكنون تعداد زيادي كشته و دهها مجروح دادهاند و اصرار دارند كه ديكتاتوري طايفهاي در بحرين هم ريشه كن شود. پرداخت 1000 دينار به هر نفر هم افاقه نكرد و پادشاه بحرين اكنون در اين انديشه است كه بعد از بن علي و مبارك، نوبت قذافي است يا علي عبدالله صالح و يا حمد بن عيسي آل خليفه؟ امير كويت هم خود را در معرض خطر ميبيند و براي رفع خطر از تاج و تخت نفتي خود، بذل و بخششهائي را آغاز كرده است. بخشودگي جرائم رانندگي، افزايش كوپن ارزاق، رايگان نمودن آب و برق و هشتاد درصد افزايش حقوق نظاميان، بخشي از حاتم بخشيهاي امير كويت است، تا خدا چه خواهد! از كردستان عراق هم خبر ميرسد مردم عليه دو خانواده طالباني و بارزاني قيام كردهاند. اين دو خانواده با اينكه سابقه درخشاني در مبارزه عليه حزب بعث و صدام دارند ظاهراً از وقتي كه به رياست "اقليم كردستان" رسيدند به حكم اينكه "دو پادشاه در اقليمي نگنجند" مجذوب قدرت شدهاند و الزامات دوران مبارزه را به فراموشي سپردهاند. در الجزاير هم شرايط عليه بوتفليقه بحراني است و گويا مردم قصد دارند انحرافاتي كه حكومتهاي وابسته به استعمارگران غربي در مسير انقلاب بزرگ الجزاير پديد آمده است را جبران كنند و كشورشان را به مسير يك ميليون شهيدي كه براي رهائي از سلطه فرانسه جان خود را در راه كسب استقلال و آزادي فدا كردند برگردانند و از ديكتاتوري پنهان شده زير نقاب جمهوري نجات دهند. مردم اردن نيز در هفتههاي اخير با تظاهرات اعتراضي، مخالفت خود را با ديكتاتوري در اين كشور ابراز داشته و خواستار نجات كشورشان از وابستگي هستند. شاه عبدالله دوم هر چند به ديدار با رئيس ستاد ارتش آمريكا دل خوش كرده ولي بيريشهتر از آنست كه در برابر زلزلهاي كه در منطقه به راه افتاده دوام بياورد. اين وقايع قبل از هر چيز، تار عنكبوتي بودن حكومتهاي ديكتاتوري را نشان ميدهند و اين نكته را در تاريخ به ثبت ميرسانند كه ديكتاتورها موجودات به هم سنجاق شدهاي هستند كه با سقوط يكي از آنها بقيه نيز به او ملحق ميشوند. گفته ميشود بن علي و حسني مبارك ديكتاتورهاي بركنار شده تونس و مصر در كما بسر ميبرند. به اين خبر بايد اين جمله اضافه شود كه اگر خوب بنگريد ديكتاتورهاي يمن و ليبي و الجزاير و عمان و بحرين و اردن و مراكش و كويت هم در كما بسر ميبرند و بقيه شاهان وابسته عرب نيز در نوبت هستند حتي اگر زير عنوان "رئيس جمهور" پنهان شده باشند يا به حاتم بخشيهائي از نوع شاه بحرين و امير كويت متوسل شوند. اكنون پايان دوران ديكتاتورها فرا رسيده و خاورميانه منهاي ديكتاتورها درحال شكل گيري است. رسالت:فرصتي براي رويشهاي جديد «فرصتي براي رويشهاي جديد»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛ ديروز ملت ايران پس از اقامه نماز جمعه در يك تظاهرات به ياد ماندني شرارت سران فتنه در 25 بهمن را محكوم نموده ونفرت خود را از اقدامات آمريكا پسند آنان اعلام كردند. مردم يك صدا فرياد ميزدند اي رهبر بتشكن، بت نفاق را بشكن. رونمايي از عمق وابستگي سران فتنه به آمريكا و سرويسهاي جاسوسي رژيم صهيونيستي در حالي كه دستهاي قوي ملتهاي منطقه گلوي استكبار جهاني را ميفشارد يك دستاور بزرگ براي ملت ما در راه آسيب شناسي انقلاب بود. خيانت جديد فتنه گران نشان داد آنها در خدمت تصميمات آمريكا و رژيم صهيونيستي هستند و هر بار كه استكبار جهاني به تنگنا بيفتد آنها حاضرند راه تنفسي براي او بازكنند.آمريكايي ها با سر وصداي مصنوعي در تهران مي خواهند صداي خرد شدن استخوان ديكتاتور هاي وابسته به خود در جهان شنيده نشود.حمايت صريح اوباما و وزير خارجه آمريكا از سران فتنه بدون شك برگ ديگري ازكارنامه ننگين سران فتنه است. از سوي ديگر منافقين و كفار در كنار بهائيها و سلطنت طلبها روز 25 بهمن به عنوان پياده نظام آمريكا و سران فتنه چند ساعتي در دو سه خيابان، هنر وطن فروشي و خيانت خود را به نمايش گذاشتند. ملت ايران انتظار ندارند كه سيلي خوردگان از اسلام و نظام نان وحلوا بين مردم تقسيم كنند. تا انقلاب هست ضد انقلاب هم هست. پيشينيه انقلاب رانمي توان ناديده گرفت. ملت در سالهاي سياه استبداد پهلوي زير چكمه دژخيمان در زندانهاي مخوف هزينه مبارزه با آمريكا واستكبار جهاني را پرداختهاند. ملت در سالهاي 56 و 57 كه به دستور سران خائن ارتش در خيابانها درو ميشدند پاي همه چيز انقلاب ايستادند. ملت در برابر شرارت منافقين كوردل در سال 60 هزاران قرباني دادند طبيعي بود كه انقلاب به حكم قرآن، محاربين و معاندين و اهل بغي را بايد مجازات ميكرد. ما انتظار نداريم كه اينها ساكت باشند اين جماعت نگونبخت سرمايه اوليه آمريكا و رژيم صهيونيستي در ايران ميباشند. مردم هميشه منتظر حركت بدتر از آن هستند. حركتي كه محصول كينه توزي و لجاجت و عناد و عشق به مقام و جاه كساني است كه هيچ حد و حصري براي خود قائل نيستند. كروبي و موسوي از اين جنس هستند. لجاجت و عناد وكينه توزي، آنها را به برهوت مقابله با نظام ومردم كشانده است. آنها چشم دارند اما نفرت مردم را نميبينند. گوش دارند اما فريادهاي لعن و نفرين مردم را نسبت به عملكرد خائنانه خود نميشنوند. آنها به پايهاي از خصومت ورزي با ملت رسيدهاند كه حتي پيمان با شيطان را براي مقابله با ملت جايز ميدانند. مگر ملت به آنها چه كرده است؟ جرم ملت اين است كه به آنها راي نداده است و اين از نظر آنان يك گناه نابخشودني است. يكي ازصحنههاي دلخراش شرارت روز 25 بهمن اين بود كه اراذل واوباش طرفدار موسوي وكروبي اقدام به پاره كردن يك بنر كه تصوير امام را داشت كردند. يك بسيجي تصوير امام خميني (ره) رااز آنها ميگيرد و به سينه و قلب خود ميچسباند آنها آن قدر با مشت و لگد به او ميزنند كه بيهوش ميشود. مردان خداجوي موسوي وكروبي با اهانت به مقدسات نظام و مردم در روز 25 بهمن تنها چيزي را كه فراموش كرده بودند حمايت از مردم مصر وتونس بود. آنها دراندازه كاريكاتوري سپاه ابن زياد وعمر سعد ميخواهند به روي همه آنچه كه ملت به عنوان ارزش ومقدسات پاسداري ميكنند بتازند و راه خشونت پيش گيرند. ملت و بويژه نسل جوان به آنها فرصت نخواهند داد تا نفس تازه كنند و آينده اين واقعيت را به وضوح نشان خواهد داد. تلخيهاي شرارت اصحاب فتنه و شرارت روزافزون سران فتنه شيرينيهايي هم دارد. شيريني آن صداي زنگ بيدار باش در جامعه اسلامي است. انقلابها را با ضد آن ميشناسند و هر پهلواني را با حريفش ارزيابي ميكنند. اينكه فكر كنيم روزگاري برسد انقلاب در برون و درون خود هيچ هماوردي نداشته باشد به اين معني است كه انقلاب به پايان راه خود رسيده است و بعيد به نظر ميرسد ما چنين روزگاري را بتوانيم درك كنيم. هر انقلابي ريزشي دارد و رويشي ، اگر ريزشها به رويشها غلبه پيدا كند مرگ انقلاب را شاهديم واگر رويشها به ريزشها غلبه كند شاهد استمرار وتداوم انقلاب خواهيم بود. انقلابي به ژرفا وعمق انقلاب اسلامي كه ريشه در اعتقاد ميليونها ايراني و فرهنگ غني شيعه دارد، با چند سروصدا در خيابان از بين رفتني نيست. ديروز مردم ايران در سراسر كشور اين واقعيت را به وضوح نشان داد. واقعيت اين است كه بحرانهايي تصنعي پس از انقلاب در ايران از سوي دشمنان انقلاب پديد آمد كه ملت با شجاعت و بصيرت آن را پشت سرگذاشت. اگر دولت دراوج اقتدار و نظام در اوج محبوبيت و مقبوليت است، دشمن در برابر هرضربه يك ضد ضربه را از ملت دريافت ميكند بيآنكه بداند كي ، كجا وچطور دريافت كرده است. علت آن است كه هر انساني كه در ايران زندگي ميكند خود را مديون خون شهدا ، پاكي واصالت جايگاه امام و رهبري ميداند. لذا به طور خود جوش فرمولي براي مقابله با محاربان و اهل بغي دارد و تا پاي جان هم آن فرمول را عملياتي ميكند. جنبش مصنوعي سبز در برابر جنبش فراگير و اصيل انقلاب قرار دارد و سرانجام زيرگامهاي لايههاي اجتماعي انقلاب دفن خواهد شد. هفته گذشته شاهد يك رويش طبيعي از بدنه اجتماعي جنبش اسلامي ملت ايران بوديم و آن اعلام موجوديت يك تشكل اصيل و مردمي به نام مركز راهبردي جبهه اهل ولا بود. اين جبههتوسط بيش از 70 تن از چهرههاي شاخص و فعال فرهنگي و سياسي تاسيس شد و قرار شده اين جبهه قرارگاهي براي كساني باشد كه عمار وار ميخواهند از جايگاه ولايت با تعميق بصيرت در جامعه ما دفاع كنند. شاخصترين چهره اين تشكل حجت الاسلام و المسلمين عليرضا پناهيان است . روحاني جواني كه به راحتي با ارتباط با نسل جوان درمنابر و مساجد در متن مبارزات مردم بويژه جوانان عليه فتنه كارنامه روشن وموفقي دارد. 5 روحاني جوان ديگر در شوراي مركزي اين تشكل وي را همراهي ميكنند . برخي روشنفكران واقعي ومسلمان و نيز كساني كه در سالهاي دفاع مقدس دستي در دفاع ازانقلاب داشتند با اين جماعت همراه شدهاند. قرارگاه عمار مصمم است با ساماندهي جبهه اهل ولاء و رصد وديده باني در نبرد نرم و شناسايي دستهاي پيدا وپنهان دشمنان يك ظرفيت جديد در كنار هزاران ظرفيتي كه در خيمه ولايت به پاسداري انقلاب ميپردازند، پديد آورد. چنين پديدهاي ميتواند با كاركرد يك جنبش اجتماعي در برابر جنبشهاي قلابي اجتماعي نو پديد ساخته دشمنان اسلام و انقلاب بايستد و به وظايف انقلابي خود عمل كند. كاركرد اين جنبش نه در تهران بلكه در سراسر كشور بزودي خود را نشان خواهد داد. رويشهاي اين چنين را ميتوان يك فرصت براي پاسخ به تهديدهاي فتنه انگيزان دانست و از روي صدق و صفا از آن استقبال كرد. ايران:يك حرف از هزاران «بزرگترين مجرمان تاريخ ايران»،«خاورميانه منهاي ديكتاتورها»،«فرصتي براي رويشهاي جديد»،«يك حرف از هزاران»عنوان سرمقالهي روزنامهي ايران به قلم دكتر غلامعلي حداد عادل است كه در ان ميخوانيد؛ روزنامه ايران ديروز ويژهنامه 16 صفحهاي «سقوط فتنه» را منتشر كرد كه در اجتماعات پس از نمازجمعه در تهران و شهرستانها در ميان مردم توزيع شد. سرمقاله اين ويژهنامه به قلم دكتر حداد عادل بود كه تقديم خوانندگان روزنامه ميشود. دعوت آقايان موسوي و كروبي از طرفدارانشان براي آمدن به خيابانها و تظاهرات، چه به نام حمايت از انقلاب مردم مصر و چه به هر دليل و بهانه ديگر، با هيچ منطق و محاسبهاي قابل فهم و قابل توجيه نيست. مردم مصر، اگر خواهان سرنگوني حسني مبارك و نظام حكومت او بودند، در درجه اول بهدليل وابستگي خفت بار آن رئيس جمهور سرنگون شده از امريكا و اطاعت بيچونو چراي او از كاخ سفيد و صهيونيسم بينالملل در حمايت از اسرائيل بود. انقلاب مردم مصر، فوران ناگهاني آتشفشاني بود كه انرژي خشم و غضب ملت عليه حكومت در آن انباشته شده بود. بغض اين ملت يكباره و ناگهان تركيد. آنان خود را نزد مردم مظلوم فلسطين و نزد همه اعراب و مسلمانان، بلكه نزد همه مردم آزاده جهان خجالت زده ميدانستند، زيرا حكومتي داشتند كه بهجاي آنكه از گذرگاه رفح براي رفع محاصره صهيونيستها و حاميان غربي آنها، بويژه امريكا، استفاده كند و اجازه دهد قوت و غذا و دارو به فلسطينيهاي غزه برسد، اين گذرگاه را هم، كه تنها راه تنفس احتمالي آن مردم بيچاره بود، مسدود كرده بود تا محاصره كامل شود و حماس از پا درآيد و نقشههاي امريكا و اسرائيل بهصورت كامل اجرا شود. مردم مصر واقعيت تلخ سازش رژيم حاكم بر مصر را با اسرائيل از 30سال پيش لمس كرده بودند و در سالهاي اخير تيزي خنجر زهر?آلود حسني?مبارك را در عمق جان و جگر خود بيشتر از گذشته احساس ميكردند. حالا اين مردم به پاخاستهاند و توانستهاند با تقديم صدها كشته و هزاران مجروح و با پايداري در طول سه هفته مداوم حضور در ميدان تحرير قاهره و ديگر شهرها، حسني مبارك را، كه در انديشه موروثي كردن رياست جمهوري مصر بود سرنگون كنند و قدم در عرصه روزي نو و روزگاري نو نهند. براي امريكا، هيچ كس وفادار و فرمانبرتر از حسني مبارك نبود و امريكاييها اگر كار به دست خودشان بود، هرگز حاضر نبودند نوكري مانند او را از دست بدهند. علاقه آنها به مبارك نه به خاطر خود مبارك كه بهخاطر اسرائيل بود. اسرائيل خطقرمز امريكاييهاست، زيرا 70 درصد از دولتمردان بلندپايه امريكا در كاخ سفيد، صاحب دوگذرنامه و دو تابعيت هستند، آنها هم گذرنامه امريكايي و هم گذرنامه اسرائيلي دارند. امريكاييها وقتي به اين نتيجه رسيدند كه عمر سياسي حسني مبارك به پايان رسيده و از اين مرده سياسي بيش از اين نميتوان حمايت كرد، در يك چرخش آشكار و مفتضح، دست از حمايت از او برداشتند. آنها كه بشدت نگران آينده اسرائيل بودند، به فكر افتادند با سپردن اوضاع مصر به دست نظاميان، منافع خود و اسرائيل را تأمين كنند و در عين حال خود را حامي انقلاب مردم مصر و موافق با مطالبات مردم قلمداد كنند. درست سه روز پس از سرنگوني و فرار مبارك، آقايان موسوي و كروبي با دعوت از طرفداران خود براي تظاهرات در ايران، به امريكاييها امكان دادند تا با تبليغ اين دعوت و نشان دادن صحنههاي حضور پراكنده تظاهركنندگان (كه تعداد آنها در مقايسه با شمار تظاهرات مردمي بيستودوم بهمن، حكايت قطره و دريا بود) به دنيا اعلام كنند كه تظاهرات ملتهاي عرب كه از تونس آغاز شده بود و به مصر رسيده بود اكنون به ايران سرايت كرده است،ضد?امريكايي نيست و تظاهرات 25 بهمن تهران بهترين دليل است كه مشكل مردم مصر و تونس، وابستگي رژيمهاي آنها به امريكا و اسرائيل نبوده است بلكه همه اين تظاهركنندگان در تونس و مصر و ايران خواهان دموكراسي هستند و امريكا هم از دموكراسي در همه جاي جهان حمايت ميكند! انعكاس وقايع روز دوشنبه 25/11/89 در تهران در شبكههاي تلويزيوني «صداي امريكا» و «بي.بي.سي» همين است. اگر چنين كاري خدمت به امريكا و اسرائيل نيست، خوب است آقايان توضيح بدهند كه چيست؟ عجيب است كه يك سال و چند ماه پيش، در روز قدس تظاهركنندگان طرفدار آقايان، به رغم شعارهاي ملت ايران و درست در نقطه مقابل آرمانهاي امام راحل، شعار «نه غزه، نه لبنان» سر ميدادند و امروز از همان طرفداران دعوت ميكنند كه به بهانه حمايت از مردم مصر، به خيابانها بيايند و با نظام اسلامي كه قطعاً و حقاً الهامبخش مردم مصر در بيداري اسلامي بوده، به مخالفت برخيزند. آيا نبايد گفت هم آن شعار «نه غزه، نه لبنان» و هم اين دعوت براي حمايت از مصر، هر دو، به يك منظور و از يك مركز طراحي و تدبير شده و آن همان مركزي است كه امروز در حال بهرهبرداري از اين واقعه است؟ آيا آقايان كروبي و موسوي بهتر از اين هم ميتوانستند خودشان را با دست خودشان در دادگاه افكار عمومي مردم منصف و با فهم ايران محكوم كنند؟ و شگفتآورتر از همه اين است كه آقايان هنوز هم ادعا ميكنند كه پيرو امام راحل و آرمانهاي او هستند. مردم سالاري:نهادهاي سياسي و کارکرد آنها در وحدت «نهادهاي سياسي و کارکرد آنها در وحدت»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛ايام مبارک ميلاد با سعادت فخر عالم امکان، پيامبر رحمت و وحدت، خاتم النبيين محمد مصطفي (ص) است. اين ايام مبارک به مسلمانان جهان و هموطنان عزيز مبارک باشد. در نخستين سال هاي انقلاب اسلامي امام خميني(ره) فاصله دو نقل از ميلاد حضرت يعني 11 ربيع الاول تا 17 ربيع الاول را هفته وحدت نام نهادند، که بيشتر وحدت بين شيعه و سني تجلي اين نامگذاري شد. اگر به آن روزها برگرديم، اين وحدت يک نياز روز جامعه انقلابي - اسلامي ايران بود، اما اگر اين مناسبت را بهانه قرار دهيم و نياز امروز جامعه را در نظر آوريم، جلوه هاي ديگري از نياز به وحدت خودنمايي مي کند. متفکر ارزشمند آيت الله مرتضي مطهري در کتاب ارزشمند اسلا م و مقتضيات زمان معتقد است که مقتضيات زمان ذوق و سليقه و پسند زمان يا به معناي پديده هاي نو نيست بلکه مقصود نياز زمان است. نياز امروز و زمان ما با هرنگرشي که بررسي کنيم «وفاق اجتماعي» و «اشتراک سياسي» است. روش هاي رسيدن به اين وفاق و اشتراک که وحدت را به ارمغان آورد چيست؟ چرا کسي کاري نمي کند؟ چرا پرچمداري براي گفت وگو پاي در حوادث نمي گذارد؟ چرا همه چيز دست به دست هم داده اند که ستون هاي وحدت اجتماعي را از بنيان برکنند؟ چه بايد مي کرديم که نکرديم که امروز به جاي وحدت در کف خيابانها به دنبال حذف هم برآمديم؟ به نظر نگارنده که هويتي ارتباطي و اجتماعي را مدعي هستم مهمترين کاري که بايد انجام مي شد تا به کار امروزمان مي آمد و مي توانست موضوع «وفاق» و «اشتراک سياسي» را سامان دهد، اين بود که قشرهاي اجتماعي را از شکل تکثر اجتماعي به عرصه وحدت اجتماعي هدايت مي کرديم و به طبقات اجتماعي براساس ويژگي هاي کاربردي عملي و عيني نظر مي کرديم و نه ارزشي. طبقات اجتماعي را در تحرک بر مبناي موقعيت در جامعه، در رسانه ها و در احتماعات مي نمايانديم و نه در حال سکون و وقار که ويژگي طبقه اشراف دوران قاجاريه است که مي دانيم چه برسر اين کشور آوردند. چه روشي مي تواند و مي توانست اين مهم را محقق کند؟ قطعا روشي که تجربه بشري است و با مباني اعتقادي و فرهنگي و ديني ما هم تعارض ندارد و آن تکيه بر توسعه «نهاده» ها يعني سازمان هاي مردم نهاد، تشکل هاي صنفي و احزاب سياسي است. آري اگر مردم جامعه در قالب «نهاده ها» در اداره جامعه اشتراک داشته باشند، «وفاق» بين نهاده ها به «وفاق» اجتماعي منجر مي شود و تکثرهاي اجتماعي به عرصه وحدت تبديل مي شوند. ارتباطات جامعه بر مبناي نهادهاي چهار گانه ارتباطي شکل مي گيرد. نهاد ارتباطات ميان فردي، نهاد ارتباطات گروهي، نهاد ارتباطات جمعي و نهاده» ارتباطات مدني. امروز با توجه به شرايط زمان و مکان و تجربه گرانقدر جوامع مترقي و متعالي يعني جوامعي که امکانات و ظرفيت هاي اجتماعي را در خدمت رفاه و آسايش و آرامش مردم قرار مي دهد، براين اصل استوار است که «نهاده»هاي مدني يا سازمانهاي مردم نهاد و احزاب سياسي، نهادهاي ارتباطات بين فردي، ارتباطات گروهي و ارتباطات جمعي ابزار «نهاده»هاي ارتباطي قرار داده شوند تا محصول «وفاق» حاصل آيد. امروز مهمترين کارکرد احزاب و نهادهاي مدني ارتباط ميان «احزاب» و «وفاق اجتماعي» و «اشتراک سياسي» است. امروز تنها و تنها ساختارهاي «نهاده سياسي و مدني» با استفاده از ساير ساختارهاي ارتباطي قادرند مشکل وفاق اجتماعي و اشتراک سياسي را با مشروعيت بخشيدن و تثبيت اقتدار نخبگان در اذهان توده هاي مردم محقق نمايند و تداوم زندگي اجتماعي را تضمين کنند. کساني که امروز ساختارهاي ارتباطي را وسيله حذف و طرد قرار داده اند مطمئن باشند که فردا گروهي ديگر با استفاده از همين ساختارها به حذف و طرد خود آنها خواهند پرداخت و آنچه که صدمه مي بيند از اين حذف و طردها مردم و جامعه است. عمر ما کوتاه است ولي عمر جا معه بلند است، اجازه دهيم جامعه به حيات متعالي خود ادامه دهد تا ما هم به عنوان مظروف اين ظرف در عمر کوتاه خود لذت زندگي و زيستن خوب و در نتيجه حيات اخروي خوب را درک کنيم.تريبوني که امروز در اختيار من قرار مي گيرد، نهاد ارتباطي گروهي و جمعي که امروز در اختيار من و گروه من قرار مي گيرد، ديروز در اختيار ديگري بود و فردا هم در اختيار ديگراني خواهد بود. اجازه دهيم اين نهاد و ساختار مرتبط با آن در اختيار «نهاده»ها قرار گيرد و با استفاده از آن «وحدت» جامعه حاصل آيد که اگر چنين شود بهترين پاسداري از يادگار امام راحل (ره) يعني هفته وحدت حاصل آمده است که تحولا ت اجتماعي ناشي از اراده انسانها و تحت تاثير علوم بشري و فهم انساني است و در هر زماني تغيير مي کند و گاهي زمان و مکان موجب مي شود تا موضوع از درون تغيير کند و امروز مساله وحدت در جامعه ما مشمول چنين تعبيري شده است و هفته وحدت بهترين زمان براي توجه به چنين تعبيري است. تهران امروز:خيانت «خيانت»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم رضا رستگار است كه در آن ميخوانيد؛در تحليل اتفاقات و وقايع روز 25 بهمن تحليلهاي فراواني به رشته تحرير در آمده و از رسانه هاي عمومي بازگوشده است و قاطبه چهرهها و رجل سياسي كشور نيز به محكوميت اين واقعه شيطاني پرداختهاند اما آنچه بيش از هرچيز لزوم هوشياري نيروهاي انقلاب را يادآوري مي كند امكان سوءاستفاده دستگاه هاي تبليغاتي غرب از حوادثي است كه در فضاي رواني و ملتهب چنين وقايع فتنه برانگيزي ميتواند رخ دهد. در واقع ميتوان به راحتي ردپاي دستگاههاي امنيتي بيگانه را در خون ريخته شده دو شهيد اين روز شوم ردگيري كرد. مشخص است كه سازمانهاي جاسوسي و عوامل داخلي آنان بخصوص گروهك منافقين برنامههاي متعددي براي ايجاد التهاب در فضاي رواني كشور تدارك ديده اند.ترور دانشمندان هسته اي كه با وقاحت و گستاخي شكل گرفت نشانه اي از عزم شيطاني و همينطور امكانات عملياتي آنها بود . هرچند با كشف تيم ترور شهيد عليمحمدي لطمهاي جدي بر نقشههاي شوم آنان وارد آمد. ماجراي كشته شدن شهيد ژاله ومختاري نشانهاي ديگر از تلاش اين عوامل و دست هاي پنهانشان در استفاده از اين امكانات عملياتي براي سوءاستفاده از حال و هواي هيجاني است كه در روزهايي چون 25 بهمن در فضاي شهر حاكم ميشود. آنها در راستاي نيات شومشان ميدانند كه خون ريخته شده ميتواند خوراك تبليغاتي مناسبي را براي زير سوال بردن پايگاه مردمي نظام اسلامي ايران فراهم كند.پس گلوله هاي سرگردان و پليد خود را بيهدف برتن جوانان برازنده ما روانه ميكنند. اين ترفندي است كه پيش از اين در بسياري از كشورهايي كه نظامي برخلاف ميل آمريكا قدرت داشته به كار گرفته شده است. آري، عوامل شيطان در جستو جوي لحظه مطلوب خود لحظه شماري ميكنند و افسوس سران فتنه كه لقب سياستمدار را سالهاست بردوش مي كشند چگونه ساده لوحانه (در بهترين و خوشبينانه ترين فرض ممكن )بساطي را فراهم ميسازند تا ايادي بيگانه به اهداف شوم خود برسند و اين در هر قاموسي خيانت ملي محسوب مي شود.خيانت به مردم ، خيانت به نظام. فرياد تقاضا براي مجازات فتنه گران حاصل لمس اين خيانت و روشن شدن چهره خائنان براي عموم ملت ايران است. ابتكار:ديوار تفاوتها در حال فروريختن است «ديوار تفاوتها در حال فروريختن است»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛تحولات جهان عرب سرعت بيشتري پيدا کرده و شعلهي خشم ملتها دامان ديکتاتوريهاي بسياري را فراگرفته است. اگرچه تا چندي پيش، تمام نگاهها به «ميدان التحرير» مصر بود، زمان شتاب گرفت و حال، سراسر جامعهي عرب، در آتش درگيري وارد شدهاند. بحراني که از التحرير شروع شد، اکنون در ميادين اکثر کشورهاي عربي، در حال تکرار است و درحقيقت، ميادين اصلي پايتختهاي عربي تبديل به ميدان التحرير شدهاند. اما در اين بين، تحولات در حال وقوع در جزيرهي کوچک بحرين، از ويژگي خاصي برخوردار است؛ اهميت آن، نه از آن جهت است که اين کشور روزي جزو کشور بزرگ ايران بوده يا به دليل ميزان تأثير اين کشور در منطقه يا جغرافياي آن نيست؛ بلکه اين تفاوت ناشي از ويژگي عقيدتي مردم آن کشور است. همه ميدانند که کشور کوچک 500 هزار نفري بحرين، 75 درصد شيعه دارد؛ اما همواره حکومتِ آن، در دست اقليت سني بوده. بهعبارتديگر، ديکتاتوري بحرين متفاوت از ديکتاتوريهاي ديگر کشورهاي عرب بوده؛ چراکه در ساير کشورهاي عربي، ساختار سياسي آنها، استبدادي و ديکتاتوري و تابع نظام موروثي و مادامالعمري با عنوان پادشاهي يا رئيسجمهورنماست، ولي از نظر عقيدتي، گرفتار استبداد مضاعف نيستند. حاکمان، همچون اکثريت مردم، خود سني مذهب هستند. تنها جزيرهي بحرين است که گرفتار استبدادي مضاعف گشته؛ استبدادي در ساختار سياسي آن که توسط آل خليفه سالهاست سايهي شوم خود را بر مردمانش تحميل کرده؛ مردماني که تنها نظارهگر آن هستند. درعينحال، حکومت آل خليفه بر اکثريت شيعه، بهعنوان حکومت اقليت بر اکثريت، از نظر عقيدتي، مصداق استبداد مضاعف است؛ درحاليکه از نظرگاه معرفتي، جرقهي انقلاب بايد پيشتر در اين کشور زده ميشد، چنانچه اينچنين نيز بود؛ اما سرکوب بيرحمانه باعث فروکشکردن مقطعي آن شد. با نگاهي به منظومه فکري شيعه، ضرورت تقدّم انقلاب در بحرين ديده ميشود؛ شيعه همواره در خود، پتانسيل انقلابيگري را بههمراه داشته و اين توان بهعلت برخورداري از دو ويژگي است:ويژگي اول: به رسميتشناختن اصل عدالت، در رديف ديگر اصول، همچون توحيد و معاد. اين ويژگي، شيعه را در طول تاريخ عدالتطلب معرفي کرده است و امکان سازش بين شيعه و نظام استبدادي را از بين برده. ويژگي دوم: به رسميتشناختن عقل، در مباني و ادلّهي شيعه؛ در بين فرق اسلامي، اين شيعه است که عقل را در رديف منابع فهم خود، همچون قرآن و روايات رسميت داده و به همين دليل نيز به ارادهي بشر، در سرنوشت اعتبار بخشيده است. اهميت اين مطلب زماني مشخص ميشود که بدانيم، در نگاه اهل تسنن اشعريمرام، عقل فاقدِ هرگونه ارزش اثباتي است و بشر محصور و مجبور در دايرهي اتفاقات است و امکان نکوهش و پاداش وجود ندارد. در اين نگاه، ظالم، ظالم است و مظلوم، مظلوم؛ چراکه خدايي خواسته است. جبرِِ حاکم و محکومِ حق، سؤال و اعتراض را سلب ميکند و آنچه رخ ميدهد، خارج از ارادهي بشر است و آدمي حق انتخاب ندارد. بنابراين، آدمها نهفقط عناصر دايناميک جامعهي خود بهحساب نميآيند، بلکه محکوم به سرنوشتهاي محتوم و از پيش نوشته شده هستند. اين تفسير که مشابه آن، در شيعه به اِخباريگري معروف است، عامل اصلي عقبماندگي جهان اسلام و مهمترين پشتوانه نظامهاي استبدادي است؛ ولي جنبش کنوني جهان عرب، بهخصوص مردم مصر که از نظر قدمت، تاثيرگذارترين کشور، در ترويج اين نوع افکار است، بر مباني معرفتشناختي اين تفاسير خط بطلان کشيد و مُهر پايان زد. پيامد معرفتي جنبشهاي اخير اين است که عقيدهي جبريبودن بشر نهفقط منسوخ شده است، بلکه واقعيت تحولات نشان ميدهد که سنّي امروز، از نظر رفتار سياسي، همان شيعهي ديروز است؛ شيعه با تکيه بر بال عدالتخواهي و عقلانيت، به دنبال تغيير وضع موجود براي رسيدن به نقطه مطلوب است. اين فرآيند، امروز به نقشهي راه همهي جهان اسلام حتي اهل تسنن اشعريمرام تبديل شده است. ديگر هيچ عالِِم سنيمذهبي جرئت ندارد با استدلال به انّ الحکمَ اِلّا الله جلوي حق حاکميت بشر بر سرنوشت خويش را بگيرد. ديگر استدلال جبريون مبني بر مجبوريت بشر نيز به تاريخ پيوسته و هيچ اثري در حيات اجتماعي او ندارد. بنابراين، ميتوان گفت که مرز شيعه و سني بههم نزديک شده است و ديوار تفاوت رفتار سياسي شيعه و سني فروريخته است. سنّي امروز، از نظر سياسي همانطور رفتار ميکند که شيعه قرنهاست به آن عادت کرده است. صداي امروز «الازهر» با صداي حوزهي علميهي قم شبيه بههم شدهاند. شايد با اتفاقات کنوني جهان اسلام، بتوان نتيجه گرفت که ما در حال تجربهي «پساقرائتها» در اسلام هستيم؛ به اين معنا که تکثّر قرائتهاي جهان اسلام بازگشت به قرائت واحدي در حوزه مناسبات اجتماعي و سياسي دارد و درنتيجه، تحولات کنوني نهفقط ديوار استبداد را به لرزه درآورده که ديوار انديشههاي متعارض را نيز متزلزل ساخته است. آفرينش:مترو ، مردم و مسئولان «مترو ، مردم و مسئولان»عنوان سرمقالهِ روزنامهي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛طبق اعلام شوراي شهر مبني بر افزايش قيمت بليط هاي مترو از ارديبهشت ماه سال آينده به وضوح مي توان مشکلاتي را که مردم و شهرتهران به آن دچار مي شوند را مشاهده کرد. اعضاي شوراي شهر تهران در جلسه روز يكشنبه خود اعلام كردند كه درصورت عدم احقاق تعهدات قانوني دولت در قبال ارايه بودجه به مترو مجبورهستند تا از ارديبهشت سال آينده قيمت هر بليت تك سفره مترو تهران را به قيمت 975 تومان ( قيمت كنوني 250 تومان) و قيمت هر بليت دو سفره رابه قيمت 1725 تومان ( قيمت كنوني 450 تومان) به مردم بفروشند. همچنين بر اساس اين مصوبه قيمت بليت هاي اعتباري مدت دار شش ماهه 81 هزار تومان ( قيمت كنوني 21 هزار تومان) و بليت هاي اعتباري يك ساله 123 هزار تومان (قيمت كنوني 32هزار تومان) مي شود. اين افزايش چهار برابري قيمت ها بدون شک در روند حمل و نقل شهري و رفت و آمد شهري تاثيرات منفي بسياري خواهد گذاشت. به طوري که ديگر با اين روند قيمت ها براي مسافران هزينه سفر با مترو به صرفه نخواهد بود و مجبور ميشوند تا به استفاده از وسايل نقليه عمومي و شخصي روي بياورند. ترافيک سرسام آور پايتخت گوياي اين مطلب است که ديگر گنجايشي براي افزايش حجم ترافيک را ندارد. لذا نمي توان بدون در نظر گرفتن عواقب کار مردم را به حال خود رها کرد. و به علت پاره اي از تنش ها و اختلافات سياسي ميان مسئولان روايتي تاريک و اسفباري را براي مردم حکايت کرد. اساساً فلسفه وجود شهرداري ها ايجاد زمينه هاي رفاه و آسايش براي زندگي مردم است و اين مهم ميسر نخواهد شد مگر با همکاري نهادهاي مختلف خدمت گذارکشور. و بروز اختلافات اين چنيني حاصلي نخواهد داشت مگر نارضايتي مردم و عدم اطمينان به کارايي مسئولين کشور. اين نکته کاملا واضح و روشن است که در صورت عدم کمک دولت به مترو کشور متحمل هزينه هاي به مراتب سنگين تري خواهد شد. هزينه هايي همچون افزايش آلودگي هوا، افزايش ترافيک، افزايش مصرف سوخت، افزايش زمان انجام امور و فعاليت هاي روزانه در سطح شهر و از همه مهمتر به خطر افتادن سلامتي مردم در اثر افزايش حضور در سطح شهر و قرارگرفتن در معرض آلودگي هوا. از سويي ديگر افزايش چهار برابري يک کالايي که از پرمصرف ترين خدماتي است که مردم با آن سروکار دارند باعث خلل در روند مديريت اقتصادي مردم خواهد شد. لذا لازم است تا مسئولين محترم در راستاي هدف مقدس خدمت رساني خويش رفاه مردم را بيشتر در نظر داشته باشند تا بدين گونه مردم در مديريت امور خود دچار نگراني و اضطراب نگردند. آرمان:ضرورت قانونگرايي در جامعه «ضرورت قانونگرايي در جامعه»عنوان سرمقالهي روزنامهي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 662]
صفحات پیشنهادی
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم:مطهري را بايد از ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم:مطهري را بايد از ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز - vazeh.com :: واضح پايگاه جامع ایرانیان
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:حركت از پله دوم !
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:حركت از پله دوم !
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند اكه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: روز واقعه ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند اكه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: روز واقعه ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: فرار به محيط ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: فرار به محيط ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح اموز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان «زمين دشمن ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح اموز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان «زمين دشمن ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهلان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: عراق، تصميم ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهلان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: عراق، تصميم ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. مردم سالاري: رويکرد ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. مردم سالاري: رويکرد ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم «ما و ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم «ما و ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: «مولاي ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: «مولاي ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: «خبرگان ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: «خبرگان ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها