تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيرا عقوبت آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798320095




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد. جام جم «ما و بحران مالي آمريكا» عنوان سرمقاله‌ روزنامه جام جم به قلم علي دارابي‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛ بحران مالي اخير آمريكا از آن بحران‌هايي است كه به قول رئيس سابق بانك مركزي آمريكا هر قرن يا حداكثر نيم‌قرن يك بار اتفاق مي‌افتد و دامنه آن سال‌ها طول مي‌كشد. آخرين بار بحران 1929 موجب ركود عظيمي شد كه 10 سال طول كشيد و توليد ناخالص آمريكا و دنيا را بشدت كاهش داد. آن بحران، جنبش‌هاي بزرگ سياسي، اجتماعي را به دنبال داشت. برابر بررسي صندوق بين‌المللي پول از 117 بحران رخ داده در نقاط مختلف جهان طي 3 دهه اخير، بحران‌هاي سيستم بانكي [مالي] آثار بزرگتري داشته و احتمال سرايت به ساير نقاط جهان را بيشتر دارد. درباره اين بحران‌ها بيش از يك قرن نظريه‌پردازي شده است. بحران كنوني در حوزه مالي است و به بحران اقتصادي تبديل نشده است. صاحبنظران و كارشناسان مالي و اقتصادي پيش‌بيني مي‌كنند اين بحران 2 تا 10 سال طول بكشد. آنچه كه مهم و بايد موجب عبرت‌آموزي ما باشد، توجه به تاثير بحران بر اقتصاد ايران و اتخاذ تدابير مناسب است. بايد گفت عمده‌ترين اثر منفي ركود جهاني بر اقتصاد ايران از طريق كاهش درآمدهاي نفتي است كه عمده‌ترين اثر كاهش درآمدهاي نفتي نيز بر بودجه دولت است و با توجه به ساختار اقتصاد ايران كه كاملا دولتي و وابسته به نفت است، اين بحران از طريق بودجه به ساير بخش‌ها سرايت خواهد كرد؛ احتمال كسري بودجه از هم‌اكنون قابل پيش‌بيني است و كاهش هزينه‌هاي دولت و افزايش درآمدهاي جايگزين نفتي را بايد مورد تاكيد قرار داد. نكته دوم شناسايي مسيرهاي احتمالي تاثيرگذاري وضعيت ركود جهاني بر اقتصاد ايران است كه علاوه بر مسير نفت كه بدان اشاره شد، مسير نرخ‌هاي ارز و مسير مالي بودجه‌اي است. كاهش فروش ارز دولتي به بانك مركزي به دليل كاهش درآمدهاي نفتي از يك رشد نقدينگي را كاهش داده و تورم را كاهش مي‌دهد و از سوي ديگر به دليل افزايش احتمال تقويت دلار در آينده و افزايش تقاضا براي دلار، فشار براي افزايش قيمت دلار در بازار ارز ايران را افزايش مي‌دهد.  در اين صورت بانك مركزي با چالش بزرگي مواجه خواهد شد كه پيامدهاي آن از جمله كاهش قابل توجهي از ذخاير ارزي را بايد مورد تاكيد قرار داد. نكته سوم تاثير بحران بر بازار بورس است كه به دليل تركيب سهام بورس ايران فعلا تاثير جدي نداشته است جز در فلزات كه سازمان بورس براي حفظ اعتماد مردم و سرمايه‌گذاران بايد تدابيري را اتخاذ كند.نكته چهارم بازنگري در برخي طرح‌ها از جمله تحول اقتصادي است كه وعده پرداخت نقدي براساس نرخ‌هاي بالاي نفت داده شده است كه علاوه بر اجماع قوا و صاحبنظران بايد متناسب با شرايط كنوني بازتعريف گردد. و بالاخره همه اين اوضاع گوياي آن است كه بايد اصل 44 را با سرعت و عزم ملي عملي كرد؛ چرا كه به هر ميزان از اقتصاد وابسته به نفت و اقتصاد دولتي دورتر شويم، علاوه بر آن‌كه از تاثيرپذيري بحران‌هاي مالي و اقتصادي نجات پيدا مي‌كنيم، زمينه‌هاي رشد و شكوفايي اقتصاد، توليد و سرمايه‌گذاري را فراهم مي‌سازيم. بايد توجه داشت كه بحران مالي غرب و تاثير آن بر اقتصاد ايران بر مدار افراط و تفريط قرار نگيرد؛ به گونه‌اي كه كشور را جزيره ثبات و امن بدانيم و از سوي ديگر نبايد سرنوشت خود را كاملا متاثر از بحران بدانيم. عبرت‌آموزي، تدبير، همدلي و برنامه داشتن وظيفه مبرم مسوولان براي خروج از بحران حاكم بر غرب است. رسالت «پيش‌نيازهاي بودجه سال 88» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم يحيي آل اسحاق است كه در آن مي خوانيد؛در مقايسه با سند بلند مدت چشم‌انداز بيست ساله و برنامه ميان مدت پنج‌ساله توسعه، بودجه سالانه، راهبردي يك ساله و كوتاه مدت براي رسيدن به اهداف نظام در قلمرو اقتصادي است.  بودجه سالانه در حقيقت يكي از حلقه‌هاي به هم پيوسته نظام برنامه‌ريزي براي اداره كشور است كه مجموعه اهداف و سياست‌ها را پيش‌بيني درآمد و برآورد هزينه مي‌كند. در تنظيم و تدوين بودجه سال 88 كشور با توجه به شرايط و اقتضائات موجود بايد توجه داشت كه بودجه سال 88 از پيچيدگي خاصي برخوردار است. دولت و مجلس بايد در تدوين و تصويب آن و همدلي و هماهنگي كامل داشته باشند و اگر چنين نشود سال آتي، كشور با مشكلات عديده‌اي روبرو خواهد شد. اهم ملاحظاتي كه مي‌بايست مورد توجه قرار گيرند عبارتند از؛ -1 با توجه به شرايط بحراني جهان در حوزه‌هاي اقتصادي و بازتاب و اثرات آن بر جمهوري اسلامي  از جمله با توجه به كاهش قيمت نفت و وابستگي بودجه به قيمت نفت و شرايط جهاني حتما مي‌بايست درآمدها و هزينه‌ها و بويژه در رابطه نحوه برخورد با صندوق ذخيره ارزي دقت و ملاحظه ويژه‌اي نمود. -2 با توجه ابلاغ قانون اصل 44 قانون اساسي و ضرورت واگذاري واحدهاي  تحت پوشش دولت به بخش خصوصي و تعاوني‌ها وعدم سرمايه‌گذاري جديد توسط دولت و تمهيد الزامات آن و ضرورت كوچك شدن دولت، بودجه جاري و عمراني و سرمايه‌گذاري دولت در بودجه سال 88 به گونه‌اي كاملا متفاوت از بودجه سال‌هاي قبل مي‌بايست تغييرات اساسي نمايد. -3 با توجه به چشم انداز بيست ساله و ضرورت تنظيم بودجه براساس اهداف و جهت‌گيري‌هاي آن ، بودجه سال 88 مي‌بايست بستري براي رسيدن به اهداف چشم‌انداز باشد، يعني با توجه به هدف اول شدن در منطقه، در بودجه سال 88 مي‌‌بايست سكوهاي اساسي براي اين منظور ملاحظه گردد. -4 با توجه به پيش‌نويس برنامه پنجم و شاخص‌هاي مشخص شده براي بودجه‌هاي سالانه در آن مثلا در رابطه با بهره‌وري ودرجه ريسك، درصد رشد اقتصادي، بودجه سال 88 بايد به گونه‌اي موارد را مورد ملاحظه قرار دهد. -5 در رابطه با طرح تحول اقتصادي اعلام شده از طرف دولت الزامات و منابع لازم جهت انجام آن مي‌بايست در بودجه سال 88 ملاحظه گردد. -6 در رابطه با فضاي كسب و كار كه يكي از نقاط آسيب‌پذير كشور است و ايجاد فضاي رقابتي در اقتصاد و جلوگيري از رقابت دولت با بخش خصوصي و تعاوني، تسهيل و كم كردن بوركراسي اداري، جهت‌گيري بودجه مي‌بايست به گونه‌اي باشد كه فضاي لازم را براي كسب و كار فراهم آورد. -7 بالاخره نحوه اجرا و نظارت بر بودجه و تنظيم بودجه‌اي متعادل به نحوي كه در طول سال ديگر احتياج به متمم بودجه نباشد، تنظيم بودجه متعادل و عملياتي به گونه‌اي بايد باشد كه امكان نظارت و اصلاح در طول اجراي بودجه براي مسئولين ممكن باشد. -8 ملاحظه شرايط ركود تورمي اقتصاد كشور و انتظارات تورمي در صورت اجراي تحول اقتصادي، بودجه سال 88 به گونه‌اي مي‌بايست تنظيم شده‌ كه در عمل كمترين آسيب به اقشار كم درآمد وارد شده، توليد و صادرات كشور هم لطمه‌اي نبيند. كيهان «مختصات يك چالش» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در ابتداي آن مي‌خوانيد؛پيش بيني آينده روابط ايران و آمريكا در طول 3 دهه اخير همواره موضوعي جالب و جذاب و در عين حال پراهميت براي ناظران سياسي بوده است. اكنون در بيست و نهمين سالگرد تسخير لانه جاسوسي به دست دانشجويان پيرو خط امام و مقارن با انتخابات رياست جمهوري آمريكا- پس از 8 سال رياست نومحافظه كاران- فرصت مناسبي است تا درباره آينده از چشم اندازي كلان به ارزيابي نشست. پيش بيني آينده روابط طي 3 دهه گذشته نظر تحليلگران و سياستمداران بسياري را به خود جلب كرده و گاه به پيش گويي و تحميل تحليل و علايق به اخبار آميخته شده اما بعضاً- به ويژه در حوزه رسانه اي- پاسخ درستي نيافته و به اعتبار انباشت پاسخ هاي نادرست در اين 3دهه، تصويري معماگونه و غامض از آن ساخته در حالي كه اين مسئله به خودي خود، مسئله اي بغرنج و مبهم نيست و صرفا مباني طرح صورت مسئله و پيش بيني مبتني بر آن است كه باعث شده پيش بيني هاي جذاب ژورناليستي و گزارش هاي داغ رسانه اي با گذر ايام همچون حبابي بتركد و معلوم شود كه بازارگرمي طيف خاصي از تحليلگران، هم سنگ كالاي تحليل و خبر آنان نبوده است. بازار گمانه ها و تحليل ها اكنون دوباره گرم شده است. گفته مي شود ميل به تغيير در آمريكا نسبت به مناسبات با ايران شدت يافته است، فارغ از اينكه اوباما روي كار بيايد يا حتي مك كين، چرا كه سياست 8 سال اخير -و سياست سه دهه گذشته- گرهي از كار آمريكا نگشوده است.مقدمه اين استدلال البته مقدمه درستي است، همچنان كه احتمال تغيير در تاكتيك ها-فارغ از اينكه چه كسي رئيس جمهور شود- بسيار بالاست. طي همين ايام اخير همچنان كه شماري از چهره هاي شاخص دو حزب جمهوري خواه و دموكرات با امضاي سندي 116صفحه اي خواستار مذاكره بي قيد و شرط با ايران شدند و بر ناكارآمدي سياست «بايكوت مذاكره» تاكيد كردند، موسسه كارنگي هم خواستار تغيير رويكرد و مذاكره سازنده با ايران شد. در طليعه گزارش بنياد كارنگي آمده بود «با وجود همه تلاش ها براي تغيير رفتار ايران از طريق انزواي سياسي يا اقتصادي، اين كشور همچنان يك چالش امنيتي بزرگ براي آمريكا به شمار مي رود... ديگر كسي در اصل مذاكره ترديد ندارد. نياز به تغيير رويكرد احساس مي شود اما مهم چگونگي مذاكره است... بايد يك رويكرد چندجانبه را در قبال ايران دنبال كرد. تهران تبحر خاصي در بهره برداري از شكاف هاي موجود در جامعه بين المللي دارد.» با اين اوصاف آيا مسئله مذاكره و رابطه حل شده است؟ اينجاست كه برخي تحليلگران به خطا مي افتند. پيش بيني آينده بدون تحليل درست وضعيت موجود و چرايي آن ناممكن است. اگر علت اصلي در تنش موجود مورد غفلت قرار گيرد، سياست پيشگان را چه در سطح تحليل و چه در سطح عمل به بيراهه خواهد برد. اما چالش اصلي بر سر چيست؟ چرا ماجراي 13آبان 1358و تسخير سفارت آمريكا ناگهان همه را غافلگير ساخت و مانند توپ در دنيا صدا كرد؟ پاسخ هاي درست بسياري از زواياي مختلف به اين پرسش داده شد كه همگي ريشه در «فلسفه تكوين انقلاب اسلامي» دارد. اما اگر بخواهيم از عبارتي استفاده كنيم كه در تحليل امروز و آينده نيز مفيد افتد،«مي توان از عنوان ابتكار عمل و پيشدستي و تهاجم» و متقابلا انفعال و غافلگيري بهره برد.بيش از يكصد سال بود كه ملت ايران به اعتبار انحطاط حكومت عادت كرده بود هراز چندگاهي غافلگير شود و از قدرت ها رو دست بخورد. روس و انگليس- و سپس آمريكا به مدت 25سال- اختياردار يك ملت شده بودند و آن كه مسلوب الاختيار مي نمود، ملتي بود كه هر لحظه منتظر بود از سوي بيگانگان غافلگير شود. ماجراي تسخير لانه جاسوسي كه از سوي حضرت امام- رضوان الله تعالي عليه- به عنوان انقلابي بزرگتر از انقلاب اول معرفي شد، اقدامي غافلگيركننده و پيشدستانه (مانند اصل انقلاب) براي اختيارداري خود و پايان روند تسليم و سازش بود. 8ماه پس از پيروزي انقلاب و تشديد غائله هاي مرزي و قومي، انجام كودتا و جولان گروهك ها كه همه از يك ترمينال بزرگ ساماندهي و هدايت مي شدند، دانشجويان پيرو خط امام، كاري بزرگ را به سامان رساندند كه در مخيله بسياري از ناظران خارجي و داخلي نمي گنجيد؛ تسخير سفارت شيطان بزرگ. اين اتفاق مانند يك بمب خبري در دنيا منفجر شد و انفجار اطلاعات را در مقياس داخلي و بين المللي با خود به همراه داشت. و همچنان كه بي سابقه بود، پس از آن نيز در هيچ جاي جهان امكان وقوع نيافت و منحصر به فرد باقي ماند. هيبت و ابهت ابرقدرت آمريكا هرگز در دنيا اين گونه به چالش كشيده نشده بود. فاتحان پيرو خط امام، سياستمداران و صاحب نظران مسائل استراتژيك را به اظهار تعجب هايي متضمن تحسين واداشتند. اكنون ورق برگشته و آمريكا براي چندمين بار طي يكي دو سال گذشته غافلگير مي شد. پيام ماجرا روشن بود. اتفاقاتي در قلب دنيا- خاورميانه- و در لنگرگاه سياست هاي آمريكا رخ مي داد كه همگي بيرون از محاسبه و اشراف و كنترل ابرقدرت بود و گويي تمامي نداشت. گويا در سد حاكميت و سيطره آمريكا ترك افتاده و مردماني سابقاً تسليم در كشوري مستعمره، با موفقيت- و به تكرار و تواتر- اراده مشروع خويش را بر ابرقدرت تحميل مي كردند. بي ترديد 13 آبان 58 از اين نظر آغاز عصري جديد در جهان بود كه تحولاتي بزرگ را يكي پس از ديگري در خاورميانه و دنيا رقم زد. اين صورت مسئله ما با آمريكا ملتي سركوب شده و مسلوب الاراده، 30 سال است صاحب اختيار خويش شده و استوار مانده است... ...فارغ از تاكتيك گذاري در سياست خارجي كه قواعد و ضوابط خود را دارد، در حوزه استراتژي نبايد دچار خطا شد. مذاكرات چند مرحله اي بر سر عراق و سپس مذاكرات چندجانبه ژنو اگر چه با انبوهي از فضاسازي هاي رسانه اي و هيجان هاي جهت دار كاذب همراه بود اما در فرجام خود- در پي فرو نشستن هيجانات القايي- نشان داد مسئله ما و آمريكا، معطوف به چند مسئله سياسي كوچك قابل مذاكره و چانه زني و معامله نيست. البته از روند قدرت يابي جمهوري اسلامي و تبديل آن به قدرت منطقه اي با ظرفيت اثرگذاري جهاني به ويژه در دهه گذشته كه بارها آمريكا و متحدانش را وادار به عقب نشيني كرده، نبايد غفلت كرد و بر اساس آن تاكتيك ها را همواره تازه كرد. اما غفلت از علت اصلي چالش و سطح آن يا غفلت از اصل وجود دشمن و دشمني ها مي تواند كشور را آسيب پذير كند، همچنان كه يكبار در فاصله سال هاي 1329 تا 1332 در بحبوحه نهضت ملي شدن صنعت نفت پيش آمد و بعدها در تاريخ انقلاب در ابعاد و مقياسي ديگر تكرار شد. بازي در زمين چيده شده از سوي دشمن در واقع پا نهادن در تور و تله ناپيدايي است كه خصم به هنگام كمين مي چيند و گاه بدون كوچك ترين جلب توجه براي روزها و هفته ها در انتظار مي ماند. به يقين امروز به نسبت سال 58 و 59 از قدرت مانور و عمليات آمريكا در قبال ايران به شكل كاملاً محسوسي كاسته شده اما دشمن زخم خورده را نبايد دست كم گرفت. آنها پس از تجربه كودتا و جنگ و تحريم اقتصادي، تنها راه باقي مانده را در دروني و بومي كردن چالش عليه اراده و اقتدار ملت- دولت ايران يافته اند و به يقين دولت آينده آمريكا نيز فارغ از اينكه دموكرات يا جمهوري خواه باشد همين محور اصلي منازعه را- از جمله در حوزه مباحث مذاكره و رابطه- دنبال خواهد كرد... ...آينده روابط در چنين چشم اندازي تصوير مي شود. به شهادت تاريخ، مستكبران تا زمين نخورند و از قدرت خلع نشوند، تغيير ماهيتي نمي كنند. ملت ما هم تا گوهر اراده و آزادي و استقلال خويش را عزيز مي شمارد و نمي خواهد دوباره جرعه تلخ غافلگيري را سر كشد، مصمم به مقاومت، پيشدستي و غافلگيري و پيشروي تا مرز ديكته كردن اراده مشروع و احقاق حق خويش است. مسير حوادث هم از توقف طرف مستكبر و شتاب حركت طرف حق طلب و صاحب اراده حكايت مي كند. كارگزاران «زنان بر لبه تيغ انتخابات» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ كارگزاران به قلم معصومه ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛ حدود دو سال پيش و چندي قبل از انتخابات رياست‌جمهوري فرانسه، يك نسخه از كتاب انگليسي تسخير را براي خانم «سگولن رويال» رقيب اصلي آقاي ساركوزي ارسال كردم. اين كتاب كه ماجراي 13 آبان 58 و خاطرات مرتبط با آن است همراه نامه‌اي ارسال شد كه در آن بر ضرورت شناخت تحولات جهاني با توجه به تاريخ معاصر تاكيد كرده بودم. مدتي بعد خانم رويال كارتي را به عنوان تشكر از ارسال كتاب با اشاره به اينكه حتما كتاب را مطالعه و از آن استفاده خواهد كرد، برايم فرستاد. خانم رويال البته در انتخابات فرانسه راي نياورد ولي كماكان رهبري حزب منتقد دولت را در آن كشور عهده‌دار است. آقاي «ژوسپن» نخست‌وزير اسبق فرانسه كه اخيراً در نشست بنياد بين‌المللي گفت‌وگوي تمدن‌ها در تهران شركت كرده بود، مي‌گفت: در معادلات سياسي فرانسه اينك اميد زيادي به اين خانم وجود دارد. اگرچه دوران بحث ضرورت حضور زنان در عرصه‌هاي عالي سياستگذاري و سكانداري سياسي كشورها گذشته و براي عمده ساختارهاي سياسي غرب، مسئله حضور زنان در عالي‌ترين سطوح و موقعيت‌هاي سياسي نشان از يك باور اعلام‌شده دارد، ولي اينكه زنان تا كجا در عرصه رقابت‌هاي حزبي كشورهاي صنعتي و توسعه‌يافته موفق بوده‌اند، هنوز جاي بررسي و مداقه دارد. يعني اينكه تا چه حد اين حضور به بهبود مناسبات اجتماعي، سياسي و اقتصادي كشورها منتهي شده و آيا سبب غلبه نگاه زنانه مبتني بر اخلاق و عطوفت بوده، بايد مورد تامل قرار گيرد. در اين ميدان البته ايالات متحده آمريكا تاخير بيشتري داشته است، گرچه شاهد حضور زنان شاخص در سطوح عالي مانند مادلين آلبرايت در دوره كلينتون و كاندوليزا رايس در دوره بوش بوده‌ايم، ولي هنوز در آمريكا خانمي رئيس‌جمهور يا معاون رئيس‌جمهور نشده است. در مقاله‌اي مي‌خواندم كه: جالب است آمريكا بايد در برخي موارد از ايران درس بگيرد. در اين مقاله به يك آگهي در مورد استفاده از گاز طبيعي در حمل‌ونقل عمومي ايران و ضرورت درس گرفتن آمريكاييان از اين تجربه موفق ايران اشاره شده بود. همچنين اينكه از حدود 10 سال پيش تاكنون يك معاون رئيس‌جمهور زن در كابينه جمهوري اسلامي ايران حضور دارد، در حالي كه در آمريكا چنين موردي نبوده است. اين رويكرد البته مورد توجه ستاد انتخاباتي مك‌كين قرار گرفت. او، سارا پي‌لن را به عنوان معاون اول خود برگزيد كه در هفته‌هاي اول حضورش شگفتي‌آفرين شد و توانست آرا را به نفع مك‌كين جابه‌جا كند. ولي خيلي زود بي‌تجربگي و ناتواني اين خانم سبب بروز ترديدهاي زيادي نسبت به وي و برنامه‌هاي انتخاباتي مك‌كين شد، تا آنجا كه امروز اين اقدام چندان مثبت ارزيابي نمي‌شود و به عنوان تصميمي عجولانه و مقطعي مورد انتقاد قرار مي‌گيرد. در هر حال اين واقعيتي انكارناپذير است كه عالم سياست در همه جاي دنيا كماكان با غلبه نگاه مردانه مواجه است و اين نگاه‌ها عرصه رقابت براي زنان را دشوار مي‌كند. زنان در اين عرصه با شرايط نابرابر، تهديدات، اتهامات و حسادت‌هاي فراوان از طرف حاكمان و قدرتمندان مذكر قرار گرفته و از عرصه رقابت كنار مي‌روند. در اين حال بحث‌هاي گسترده سياسي و اجتماعي مرتبط، نگاه عدالت‌طلبانه جنبش زنان در اين عرصه را مطرح مي‌سازد؛ نگاهي كه مي‌تواند با تكيه بر ابعاد روان‌شناختي و رفتاري سبب ايجاد تعادل در دنياي خشن و اقتدارگرايانه سياست مبتني بر ثروت و قدرت شود. در واقع نگاه معطوف به گذشت، عاطفه و روابط انساني از منظري مادرانه و توام با حس دغدغه براي نسل‌هاي آينده و سرنوشت كره مسكون، اين قابليت را دارد كه بسياري از تصميمات يك‌سويه فعلي را متعادل نمايد. اين نظريه‌اي قابل تامل است كه گرايش جهان امروز به سمت خشونت و ناامني و غلبه بي‌اعتمادي و نااميدي ناشي از فقدان روح زنانه در حكمراني جهاني و مناسبات كشورها و غلبه تفكر و حضور مردانه در عرصه سياسي دنياست. البته موضوع مشاركت زنان در انتخابات را از منظر ديگري ـ شكل و ميزان حضور آنان در انتخابات ـ نيز مي‌توان ديد.  براساس آمار و روندهاي جهاني اين حضور طي دهه‌هاي اخير به‌طور كلي رو به افزايش بوده، اگرچه در كشورهاي مختلف كميت و كيفيت آن تفاوت‌هاي زيادي داشته و به عنوان يكي از شاخص‌هاي مهم توسعه‌يافتگي در مقياس‌هاي جهاني به حساب آمده است. از اين منظر اتفاق جالبي كه در انتخابات آمريكا بسيار مشهود است نقش هيلاري كلينتون در مراحل اوليه و سارا پي‌لن در مراحل بعد در جلب مشاركت جمعيت‌هاي زنان و جوانان حتي فراتر از جريانات حزبي و پايگاه‌هاي متداول اجتماعي بوده است. اگرچه در مورد خانم كلينتون اين پديده به صورت فراگير رخ داد، ولي در نهايت عامل پيروزي او بر اوباما نبوده و مشخص شد كه عواملي قوي‌تر از جنسيت و حتي نژاد در اين انتخابات نقش دارند. اين مسئله پس از مدتي در مورد سارا پي‌لن نيز مصداق يافت. حضور گسترده زنان و جوانان را به خصوص در مقايسه با انتخابات قبلي آمريكا مي‌توان ناشي از چند عامل متداخل تلقي كرد. اول، شرايط خطير اقتصاد آمريكاست كه از بيش از يك سال قبل براي عموم مردم ملموس بوده، دوم وضعيت بد سياست خارجي آمريكا به ويژه بعد از حمله به عراق و سوم عدم‌پايبندي سياستمداران كنوني به وعده‌هاي انتخاباتي آنهاست. اين مجموعه عوامل سبب مقبوليت بيشتر گزينه تغيير و تحول در مقابل پذيرش وضعيت موجود شده است. در اين ميان يكي از مهم‌ترين عوامل بلندمدت بودن فرآيند انتخابات و طرح گسترده ديدگاه‌هاست كه فرصتي براي طرح كليات و جزئيات مواضع كانديداها را فراهم مي‌سازد و محك خوبي براي ارزيابي توانمندي و پاسخگويي نامزدهاي رياست‌جمهوري است. اين ماجرا البته در كشورهاي در حال توسعه در قالب فرهنگ و ساختارهاي سياسي و اجتماعي مختص آنها قابل طرح و تحليل است و كشور ما نيز از آن مستثني نيست. هيچ ناظر و تحليلگر منصفي نمي‌تواند نقش زنان را در مناسبات مختلف سياسي پس از انقلاب و تعيين سرنوشت كشور و قواي مقننه و مجريه، شوراها و انتخابات خبرگان ناديده يا كمرنگ انگارد. اگرچه بروز نگاهي كه زنان را بيشتر به عنوان عناصري حاشيه‌اي و دست دوم تلقي مي‌كند در موقعيت‌هاي بسياري ديده و باعث شده كه در مواردي زنان نتوانند اثر لازم را در عرصه‌هاي سياسي بر جاي‌گذارند. طي اين سال‌ها مطالعات نشان مي‌دهد كه بيشترين اثرگذاري راي زنان در انتخابات خرداد 76 و خرداد 80 رياست‌جمهوري بوده و به‌زعم برخي كارشناسان اين راي نه‌تنها موثر، بلكه تعيين‌كننده شده است. اما در مقاطع ديگري مانند انتخابات مجلس هفتم راي دادن و به خصوص راي آوردن زنان كمرنگ جلوه كرد، به حدي كه بعد از مجلس ششم موضوعات و مباحث حقوقي آنان در دستور كار مجالس- آنچنان كه بايد- قرار نگرفت. ظاهرا خانم‌هاي نماينده در مواجهه با غلبه نگاه مردانه و ترس از اتهامات فمينيستي، سكوت را بر اقدام ترجيح دادند. ولي برهه‌اي كه در پيش داريم آزموني براي جلب مشاركت زنان در تعيين سرنوشت خود و انتخابات مهم رياست‌جمهوري دهم خواهد بود. اين برهه نمي‌تواند فارغ از تحولات داخلي و بين‌المللي مورد توجه قرار گيرد و عملكرد كانديداها و مواضع آنان در قبال هويت فردي و موقعيت زنان در خانواده و جامعه و عرصه‌هاي مديريتي به عنوان آزمون و محكي براي جامعه محسوب خواهد شد. تفاوت آشكار عملكرد دو دولت اخير كه از دو طيف متباين سياسي بوده‌اند ميزاني در اين زمينه محسوب مي‌شود و انتخاب را براي جامعه آگاه ايران اسلامي به ويژه در آستانه انتخابات دهم آسان مي‌كند. تفاوتي كه سبب شد يك دولت در جهت تقويت كرامت و هويت فردي زن و بسط و گسترش مشاركت اجتماعي و سياسي وي در عين حفظ ارزش‌هاي خانوادگي حركت كند و دولت بعد بدون توجه به شخصيت و هويت فردي او و تنها با تاكيد مقتدرانه بر ظواهر و پوشش و مسووليت‌هاي خانوادگي و اشاعه اتهام فمينيستي به ديدگاه‌هاي مترقيانه زنان مسلمان تلاش نمايد. نگاه دوم اينك سبب ايجاد و تقويت سقف‌هاي شيشه‌اي براي زنان شده كه بارزترين اين سقف‌ها سهميه‌بندي جنسيتي در دانشگاه‌هاست. البته مقوله سقف‌هاي شيشه‌اي و محدوديت براي انتخاب شدن زنان به عنوان سكاندار قوه مجريه كشور و تفسير كلمه بحث‌برانگيز «رجال» از مقولاتي است كه جاي بحث فراوان دارد و مجال ديگري مي‌طلبد. ابتكار «وقت طلاست»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛نخست وزير عراق شايد اين روزها بيش از هرچيز به زمان نياز داشته باشد. زماني براي پايان حکومت نومحافظه کاران بر کاخ سفيد. در آخرين جلسه اي که کابينه عراق براي بررسي آخرين پيش نويس اين توافقنامه برگزار کرد، وزراي عراقي خواستار بازنگري در پيش نويس توافقنامه امنيتي شدند. اين درخواست درحالي صورت گرفته است که هوشيار زيباري، وزير خارجه کردتبار عراق از نهايي شدن پيش نويسي فعلي توافقنامه عراق و امريکا سخن گفته بود. درميان هيات حاکمه عراق، اکراد اصلي ترين حامي امضاي توافقنامه امنيتي با عراق به حساب مي آيند. زيباري و طالباني هم نماينده و سخنگوي اين طيف محسوب مي شوند.درخواست دولت مالکي براي انجام تغييرات در پيش نويس توافقنامه امنيتي عراق درحالي انجام مي شود که در بهترين حالت، جمهوريخواهان مي توانند آن را نوعي وقت کشي دولت مالکي براي پايان دولت بوش تعبير کنند، به خصوص آنکه بوش در هفته هاي پاياني دولتش بيشتر درگير مسائل داخلي بخصوص اقتصاد امريکاست و شايد بيشتر ترجيح مي دهد تا فکري به حال اين بيمار محتضر کند تا عراق. بوش بهتر مي داند جانشينش چه مک کين پير باشد و چه اوباماي سيه چرده، سياست هاي وي در عراق را ادامه نخواهد داد. مک کين باهمه شباهت هايي که به بوش دارد، تحت فشار افکارعمومي امريکا در نهايت مجبور به اتخاذ سياستي مغاير با بوش در عراق خواهد شد و اوباما هم صراحتا اعلام کرده، تمايلي به ادامه کشتار سربازان امريکايي در عراق ندارد.رسانه هاي امريکايي در برخي تحليل هاي خود از امضاي توافقنامه امنيتي و عملکرد دولت عراق در اين باره از تلاش مالکي براي خريد زمان سخن گفته اند. در نگاه کلي به رفتار دولت مالکي در قبال اين ماجرا هم مي توان به شواهدي دست يافت که البته همگي در چارچوب منافع ملي عراق قابل تحليل هستند. اينگونه به نظر مي رسد که دولت عراق بنا را بر تحمل فشارها و نوعي پاس کاري اين ماجرا به مجلس و مردم گذاشته است. اين تصميم را شايد بتوان در گفتگويي که خبرگزاري روسي ريانووستي آن را به نقل از يک منبع مطلع عراقي نقل کرد، به وضوح ديد:"توافقنامه امنيتي عراق با امريکا به احتمال قوي تا انتخابات رياست جمهوري در امريکا به امضا نخواهد رسيد".اگرچه پيش از اين به نظر مي رسيد بخش بزرگي از طوايف عراق با امضاي توافقنامه امنيتي با امريکا موافقت کنند اما لااقل تاکنون اينگونه نشده است و فقط اکراد اين کشور موافقت خود را با امضاي توافقنامه اعلام کرده اند. ائتلاف يکپارچه شيعيان که حزب خود مالکي-الدعوه-هم عضو آن است و رياستش هم برعهده سيد عبدالعزيز حکيم -رئيس مجلس اعلا-است، اعلام کرده که نکات مثبت و ساير نکات در اين پيش نويس بايد مورد بحث قرار گيرد. اين ائتلاف همچنين خواستار اصلاحات در برخي بندهاي آن شده است.تنها خبري که از دليل مخالفت شيعيان با اين توافقنامه به بيرون درز کرد، از مخالفت ائتلاف يکپارچه با 7 بند از پيش نويس توافقنامه حکايت داشت. يکي از مهمترين معايب اين پيش نويس از نگاه شيعيان مبهم بودن بحث مصونيت سربازان امريکايي و نحوه عملکرد آنها در عراق طي مدت توافقنامه است. اما امريکا معتقد است تا همين جا هم به طرف عراقي امتيازات فراواني داده است. الکي در شرايط چندان مناسبي نيست و به شدت از چند سو تحت فشار است. برخي از درون حکومت-مانند هوشيار زيباري و طالباني-براي امضاي اين توافقنامه به وي فشار مي آورند و امريکايي ها هم از سوي ديگر پيام هاي نامناسبي براي او ارسال مي کنند. اکثريت مراجع و مردم عراق هم خواستار مخالفت وي با امضاي توافقنامه هستند. هفته گذشته در سطح رسانه ها فاش شد که "نگروپونته"، معاون وزير خارجه امريکا در سفر اخير خود به عراق صراحتا مالکي را تهديد کرده که اگر زير بار امضاي اين توافقنامه نرود، امريکا مقدمات برکناري او از نخست وزيري عراق را فراهم خواهد کرد. "مايکل مولن"، رئيس ستاد مشترک ارتش امريکا هم هشدار داده است که دستاوردهاي امنيتي عراق در صورت امضا نشدن توافقنامه به خطر خواهد افتاد. سخنان مولن بيش از آنکه به هشدار شبيه باشد، به تهديدي عليه دولت مرکزي بغداد مي ماند. تهديدي که نشان از درست بودن بحث هاي رسانه اي در قبال تهديد به برکناري مالکي داشت. چندي پيش هم مالکي از تلاش برخي طيف هاي ارتش براي کودتا عليه دولت خود سخن گفته بود و با توجه به نفوذ گسترده بعثي ها و امريکايي ها در ساختارهاي امنيتي عراق، اين موضوع چندان هم دور از ذهن نيست.مالکي تاکنون تسليم فشارها نشده است و همه چيز را به تصميم نمايندگان مردم در پارلمان عراق موکول کرده است. مالکي خود بهتر از هرکس مي داند که در مجلس طيف گسترده اي از نمايندگان به شدت با امضاي اين توافقنامه مخالفند. شايد از همين رو هم بود که فرمانده جديد نظاميان امريکا در عراق در واکنش به ادامه مخالفت هاي نمايندگان با امضاي توافقنامه، آنها را به رشوه گيري از جمهوري اسلامي ايران متهم کرد. ادعايي که البته به شدت از سوي دولت عراق رد شد.حاميان امضا نشدن توافقنامه امنيتي با امريکا گسترده تر از حاميان امضاي آن هستند. مالکي نيز خود اين را مي داند. شايد اگرامريکايي ها اوضاع امروز و تحولات عراق را پيش بيني مي کردند، بسيار زودتر از اينها در تدارک امضاي اين توافقنامه مي بودند. شايد دولت عراق هم چندان مانند امروز قدرت مانور نداشت. اکنون اما همه مي دانند که فرصت دولت بوش کمتر از آن است که بتوان مالکي و يارانش را به امضاي اين توافقنامه مجبور کرد. مي گويند وقت طلاست. مالکي امروز بيش از همه قدر اين طلا را مي داند و از همين روهم به دنبال خريد آن است. آفتاب يزد جشن براي ديگران يا سوگ براي خودمان؟!» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛دكتر احمدي‌نژاد رئيس جمهور، سه روز قبل در جلسه استـانـي هيئت دولت – در خرم آباد – با اشاره به بحران اقتصادي در جهان گفت: <همه بشريت بايد نابودي اقتصاد به اصطلاح مدرن را جشن بگيرند.> احمدي نژاد مشخص نكرد كه اين سخن، بازتاب وعده‌هاي ديني و از اهداف درازمدت حكومت جهاني اسلام است يا برداشت يك مدير اجرايي از تحولات جهاني؟ اگر مقصود احمدي‌نژاد از اظهارات اخير، ترويج ديدگاه‌هاي ديني باشد كه نظام جمهوري اسلامي ايران براي گسترش ‌آنها بنا نهاده شده است بلافاصله اين سوال به ذهن مي‌آيد كه پس <چرا در دوره دولت نهم، بيش از هر زمان ديگر به تقويت برخي نظام‌هاي سوسياليستي در جهان همت گمارده مي‌شود؛ در حالي كه گفتمان حاكم بر آن نظام‌ها، هيچ شباهتي با مباني مورد نظر از تشكيل نظام جمهوري اسلامي ندارد؟> ممكن است خبررساني احمدي‌نژاد از <نـابـودي اقتصـاد بـه اصـطلاح مدرن جهاني> مبتني بر اطلاعات و آماري ‌باشد كه عالي ترين مدير اجرايي در يك نظام ديني به آنها دسترسي دارد. اگر اينگونه باشد سوالات ديگري به ذهن مي‌آيد كه بايد براي آنها پاسخ يافت. نخستين سوال مرتبط با اظهارات هفته گذشته احمدي نژاد است. او در جمع مردم خرم آباد، بزرگترين آسيب ناشي از وضعيت فعلي اقتصادي جهان را متوجه كشورهاي ضعيف و فقراي جامعه آمريكا دانست. در حالي كه به گفته احمدي نژاد به خاطر اين وضعيت هزاران ميليارد دلار به جيب چند هزار صهيونيست – عمـدتـاً آمـريكـايـي – رفتـه است. از نكات ديگري كه در اظهارات هفته گذشته احمدي‌نژاد وجود داشت، ادعاي توزيع ده هزار ميليارد ‌دلار قلابي در جهان توسط دولت آمريكا بود. پذيرش اين ادعا، معنايي ندارد جز آنكه بحران اقتصادي جهاني، يك بحران مصنوعي است كه توسط ثروتمندان صهيـونيسـت آمـريكـا مديريت مي‌شود و لذا دليلي براي خوشحالي ما وجود ندارد. اگر هم اين ادعا غيرقابل اثبات و فاقد مباني استدلالي قوي باشد زيان‌هاي زيادي براي وجهه ايران و ايرانيان در سطح جهاني دارد. حقيقت آن است كه ‌آنچه ايرانيان را در چشم جهانيان قـدرتمنـد مـي‌كنـد هوشمندي آنها و وجود خيل عظيم دانشمندان ايراني است كه در نقاط مختلف كشور، زندگي مي‌كنند و نه منابع مالي و قدرت نظامي؛ كه قطعاً بسياري از كشورهاي ديگر در اين زمينه در مراتبي بالاتر از ايران قرار دارند. در اين شرايط، طرح برخي ادعاهاي اثبات نشده از قبيل توزيع دهها هزار ميليارد دلار قلابي در سراسر دنيا، هم مي‌تواند شأن دومين شخصيت نظام را زير سوال ببرد و هم ممكن است اين توهم را در افكار عمومي جهان ايجاد كند كه اكثر ايرانيان بيش از آنكه با هوشمندي خود به تحليل مسائل بپردازند، چشم و گوش به تريبون‌هاي دولتي دارند؛ با همان تريبون‌هايي كه قبلاً نيز مسائلي را منتشر كردند و با اعتراض روزنامه‌هاي طرفدار دولت همچون كيهان و يا شخصيت‌هاي سرشناس اصولگرا همچون محمدرضا باهنر نايب رئيس اصولگراي مجلس مواجه شدند. مثلاً ادعاي تلاش آمريكا براي ترور رئيس‌جمهور ايران در سفر به عراق، اعتراض روزنامه كيهان را برانگيخت كه <بعضي اعلام‌هاي اساسي دولت – از جمله در خصوص موضوع تلاش آمريكايي‌ها براي ربودن رئيس جمهور در عراق – از محاسبه لازم برخوردار نيستند و اين موضوع بعضاً آسيب‌هاي مهمي را به دولت و جامعه وارد كرده است*.> برخي اظهارنظرهاي ديگر در اين تريبون‌ها نيز اين اعتراض باهنر را به دنبال داشت كه <برخي اظهارنظرهاي هزينه‌ساز، فقط داراي مصرف داخلي است.> به هر صورت اگرچه توجه به اين نكات بسيار ضروري اســت امـا نكتـه مهـم‌تـري نيـز در ايـن ميـان وجـود دارد.رئـيـس جـمـهـور ايران از برگزاري جشن نابودي اقتصاد به اصطلاح مدرن جهاني سخن مي‌گويد. اما به سختي‌هاي تحميـل شـده بـه ملت ايران بر اثر بحران اقتصادي جهان هيچ اشاره‌اي نمي‌نمايد. در حالي كه تغييرات غيرمنطقي قيمت نفت و پيامد‌هاي آن، سختي‌هاي پيش‌بيني نشده فراواني را بر مجموعه مصيبت‌هاي اقتصادي ايرانيان مي‌افزايد. بخش عمده‌اي از اين مصيبت‌ها نيز متوجه ضعيف‌ترين اقشار جـامعه خواهد شد و به منزله بلاهاي آسماني است كه به تعبير عنصري <بر زمين نارسيده، سراغ خانه فقرا را مي‌گيرد.> البته همانگونه كه در ابتداي يادداشت آمد به نظر مي‌رسد حتي رئيس‌جمهور ايران نيز اذعان دارد كه بحران اقتصادي فعلي، منافع كلاني براي ثروت اندوزان صهيونيست دارد و در واقع، هزينه جشن افزايش ثروت‌ سرمايه‌داران بزرگ جهاني، بــه قيمـت لـه شـدن ضعيـف‌تـريـن ملـت در سـراسـر دنياو تحمل فشار توسط مستضعفان ايراني تامين مي‌شود. از سوي ديگر امروزه حتي برخي سياستمداران حامي دولت از عـدم وجود استراتژي اقتصادي در دولت نهم سخن مـي‌گـوينـد. لـذا بـه نظر مـي‌رسـد بحـران‌هـاي اقتصـادي جهـاني، دركوتاه‌مدت و درازمـدت پيـامدهاي منفي زيادي براي اقتصاد ملي ما خواهد داشت. اين در حالي است كه برخلاف بسياري از كشورهاي پيشرفته، منتقدان دولت دستي به رسانه‌هاي فراگير ندارند تا بــه مـوقـع نسبـت به بحران‌هاي اقتصادي هشدار بدهند و گروهي از حاميان دولت هم عليرغم علم به وجود بعضي مشكلات و ‌آگاهي از خطرساز بودن برخي تصميمات، تنها به اين نكته مي‌انديشند كه <چه كنيم كه وحدت اصولگرايان خدشه‌دار نشود؟!> در اين شرايط، آيا بهتر نيست به جاي آمادگي براي برگزاري جشن نابودي اقتصاد مدرن جهاني – كه هنوز از پيامدهاي آن بر اقتصاد ايران بي خبريم – به فكرسوگواري براي خانواده‌هايي باشيم كه تصميم‌گيري‌هاي احساسي يا مقطعي، اقتصاد آنها را به شدت متزلزل كرده است و در عين حال هر روز ادعاهايي در خصوص <بهتر شدن سرجمع وضعيت اقتصادي> خود مي‌شنوند؟!*روزنامه كيهان سوم تيرماه 1387 ستون يادداشت روز دنياي اقتصاد «چرا قيمت دلار بالا رفت؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن مي‌خوانيد؛بحران اقتصادي امروز جهان، ‌مسائل و سوالات زيادي را براي دست‌اندركاران ذي‌ربط ايجاد كرده و بحث و بررسي درباره اين مسائل را به موضوع روز كارشناسان و رسانه‌ها در سطح جهان تبديل كرده است. اما يكي از مسائلي كه كمتر درباره آن صحبت مي‌شود، پاسخ به اين سوال است كه چرا قيمت دلار آمريكا بالا رفت؟ در شرايطي كه نطفه بحران در اين كشور ايجاد شد. مطلب ذيل پاسخي به سوال مزبور مي‌باشد.ارزش پول يك كشور با تغييرات نرخ بهره نسبت مستقيم دارد. به اين معنا كه با افزايش نرخ بهره، با فرض ثابت بودن ديگر متغيرها، ارزش پول افزايش و با كاهش بهره، ارزش پول كاهش مي‌يابد. با توضيح فوق مي‌توان ارزش نسبي پول كشورها را نسبت به يكديگر نيز با توجه به تغييرات نرخ بهره، برآورد نمود. بنابراين تغيير نرخ بهره در يك كشور نسبت معكوس با ارزش پول كشورهاي ديگر دارد. مثلا افزايش نرخ بهره در آمريكا موجب كاهش ارزش يورو نسبت به دلار مي‌شود. عامل ديگري كه مي‌تواند روي ارزش پول يك كشور اثر داشته باشد، بي‌انضباطي پولي در بانك مركزي آن كشور است. البته اين بي‌انضباطي معمولا موجب كاهش ارزش پول مي‌شود، نه افزايش آن. همان‌طور كه مي‌دانيم، از حدود 14ماه پيش (18 سپتامبر 2007 برابر با 27 شهريور 1386) كه احتمال وقوع ركود در اقتصاد آمريكا مي‌رفت، بانك مركزي آمريكا در چند مرحله، نرخ بهره را از 25/5 درصد تا حدود 2درصد كاهش داد كه اتفاقا در اثر اين اقدام ارزش دلار در سطح جهاني كاهش يافت. بعد از سقوط مالي جهاني نيز نرخ بهره در آمريكا تا سطح يك درصد كاهش يافته است. با ارائه توضيحات فوق به يك تناقض در مورد افزايش ارزش دلار در اين روزها مي‌رسيم. زيرا هيچ كدام از دلايل مورد اشاره در بالا محقق نشده است تا دليلي براي افزايش قيمت دلار باشد. يعني نه شاهد افزايش نرخ بهره در آمريكا بوده‌ايم و نه شاهد كاهش نسبي نرخ بهره در ديگر كشورها، زيرا كاهش ناچيز نرخ بهره در هفته‌هاي اخير در همه كشورها و به طور يكسان اتفاق افتاده است. از طرف ديگر بانك مركزي آمريكا نيز سياست جمع‌آوري دلار از بازار را در پيش نگرفته است. پس دليل گران شدن دلار چيست؟بسياري از كارشناسان افزايش ارزش دلار را با سقوط مالي جهاني مرتبط مي‌دانند، اما در مورد چرايي آن كمتر صحبت شده است. همان طور كه مي‌دانيم، ايجاد حباب مسكن و سپس تركيدن آن در آمريكا باعث شد كه همه كشورها در سطح كلان متضرر شوند، اما اين ضرر به طور نسبي در مناطقي بيشتر و در مناطقي كمتر بوده است و به نظر مي‌رسد كشور آمريكا بخشي از ضررش را به كشورهاي سرمايه‌گذار در بخش مسكن خود منتقل كرده يا به عبارت ديگر انتقال ثروت به آمريكا اتفاق افتاده است. شاهدي كه اين ظن را قوي مي‌كند، آن است كه ژاپن برخلاف اروپا در بازار مسكن ايالات‌متحده، هيچ گونه سرمايه‌گذاري نكرده و به همين دليل افزايش ارزش دلار نسبت به يورو بيشتر از افزايش ارزش دلار نسبت به ين بوده است. توضيح آن كه در هفته‌هاي اخير، شاهد افزايش حدود 22درصدي دلار نسبت به يورو بوده‌ايم، در صورتي كه ارزش دلار نسبت به ين تنها حدود 8درصد رشد كرده است. بنابراين افزايش ارزش دلار را بايد در موضوع انتقال ثروت از خارج (به ويژه اروپا) به آمريكا جست‌و‌جو نمود. استدلال ديگري كه وجود دارد اين است كه سرعت گردش پول (يا دلار) در سطح جهان به شدت كاهش يافته است. به همين دليل مطابق با رابطه مقداري پول، طبيعي است ارزش دلار افزايش يابد. البته اگر هم موضوع سرعت گردش پول موثر بوده باشد، نمي‌توان همه علت را در اثر آن دانست؛ زيرا همان طور كه گفتيم، افزايش ارزش دلار نسبت به ديگر ارزها يكسان نبوده است. اميد است اين نوشته آغازي باشد براي بحث‌هاي بيشتر روي موضوع فوق. جمهوري اسلامي «آيا از بحران اقتصادي جهان بايد شاد باشيم» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي به قلم سروش صاحب فصول است كه در آن مي‌خوانيد؛با فروكش كردن تب داغ تبليغات رسانه هاي رسمي در مورد بحران مالي جهان كه طي آن انبوهي از تحليلهاي يكجانبه و سياسي به جامعه تحويل داده شد اندك اندك مجالي براي كارشناسان اقتصادي پديد مي آيد تا نتايج بررسي هاي علمي و دقيق تر از اين پديده گسترده را ارائه دهند و مديران كشور را نسبت به پيامدهاي فراوان اين بحران براي اقتصاد ايران آگاه سازند. اما شايد خالي از لطف نباشد پيش از مرور فهرست گونه اين پيامدها اشاره اي هم به واكنش برخي اشخاص حقيقي و حقوقي كشورمان نسبت به اين بحران جهاني داشته باشيم. آنچه از بررسي اجمالي واكنشهاي ابراز شده نسبت به بحران اقتصادي جهان طي چند ماه اخير به شدت خودنمايي مي كند اظهار شعف و شادماني برخي از بروز چنين پديده اي در جهان غرب است . ابراز اين خرسندي چنان پررنگ بود و سرخوشان از آن چنان در بيان شادي خود بي پروا و مصر بودند كه ناخودآگاه مجال طرح اين پرسش را فراهم مي آورد كه « اين شادي براي چيست » براي فهم انگيزه ها و علل شادي اين افراد ناگزيريم چندين فرض را پذيرفته شده تلقي كنيم . فرض نخست اينكه اين بحران صرفا در جهان غرب رخ داده و ساير نقاط جهان از پيامدهاي آن كاملا در امان هستند و از آنجايي كه كشورهاي غربي و خصوصا آمريكا جايگاه مثبتي در ديپلماسي ما ندارند مي توان و بايد از وقوع بحران در آنها شادمان بود. فرض دوم اينكه اين بحران نتيجه مستقيم و محتوم اجراي سياستهاي اقتصادي بازار آزاد است و كشورهاي داراي اين سيستم اقتصادي سرنوشتي بهتر از اين نخواهند داشت و مهمتر آنكه اين بحران نشانه پايان عمر تاريخي نظام اقتصاد باز و در نتيجه برافراشته شدن مجدد پرچم اقتصاد دولتي است. فرض سوم اينكه با وقوع اين بحران اقتصاد اين كشورهاي درگير به كلي از بين مي رود و يا درحد قابل ملاحظه اي تضعيف مي شود بنابر اين صادرات رشد اقتصادي تورم بيكاري درآمد سرانه ... ما از وضعيت به شدت مطلوبي برخوردار خواهد شد. به نظر مي رسد تنها با در نظر گرفتن چنين فروضي بتوان دليل شادماني افرادي را كه از وقوع بحران مالي در جهان خوشحال هستند درك كرد و در غير اين صورت فهم و همراهي با آنان ميسر نخواهد بود. اما واقعيت چيزي فر اتر از اين مفروضات ذهني است كه عده اي با ناديده گرفتن آن به شادي و پايكوبي مشغولند. واقعيت اين است كه اگرچه اين بحران از غرب و خصوصا آمريكا شروع شد ولي با سرعت هرچه تمامتر به ساير بازارهاي جهاني نيز سرايت كرد و به نوعي تمام جهان را تحت تاثير قرار داد. اگر اقتصاد ايران به علت نبود ارتباطي زنده پويا و دوجانبه با اقتصاد جهان با تاخير بيشتري از اين پيامدها متاثر مي شود به اين معنا نيست كه بحران در غرب محصور شده و ديگران جان به سلامت برده اند. اين واقعيت كه تركشهاي مستقيم اين بحران تا پشت مرزهاي ما پيش آمده و كشورهاي آسيا خاورميانه مسلمان و... را تحت تاثير قرار داده امري بسيار واضح است . نكته دوم اينكه بايد پذيرفت كه بازنده اصلي اين بحران حتي در كشورهاي اروپايي و آمريكا مردم اين كشورها هستند آن هم مردم طبقه متوسط و ضعيف بنابر اين اظهار شعف از وقوع اين بحران در واقع شادماني از بيچارگي ملتهاست ملتهايي كه همواره گفته ايم با اغلب آنها دوست هستيم و حسابشان را از دولتهايشان جدا مي كنيم . در اينكه مردم اين كشورها تاوان اشتباه دولتهايشان را مي پردازند شكي نيست اما شادماني از دشواريهاي مردمان هم در شان ايرانيان نيست. واقعيت ديگر آن است كه آنچه در آمريكا آغاز شد و به سراسر جهان گسترش يافت نتيجه محتوم و مستقيم اجراي سازوكارهاي اقتصاد باز نيست بلكه محصول اشتباهاتي است كه در چارچوب اقتصاد آمريكا و از سوي مجريان و مديران اقتصادي اين كشور صورت گرفت . چه مدافع اقتصاد باز باشيم چه منتقد آن بايد بپذيريم كه حتي اگر اين اتفاق به معناي شكست تئوري اقتصاد باز باشد تا زماني كه ما به عنوان ناظران بيروني خودمان يك مدل اقتصادي جامع و مانع براي اداره اقتصاد نداشته باشيم شادماني از شكست يك تئوري اقتصادي كار عاقلانه اي نيست چرا كه بايد در عوض مدلي براي ارائه داشته باشيم. واقعيت سوم اينست كه اين بحران محصول هر فعل و انفعالي باشد بشر به اقتضاي عقلانيت و درايتش از اشتباهات خود درس مي گيرد و از آنها پلي براي نيل به موفقيتهاي بيشتر مي سازد. از اين رو نظام اقتصاد كشورهاي درگير با عكس العمل مديران آنان دوباره روي پا خواهد ايستاد چنانكه در چند روز اخير شواهدي براي مهار بحران و مديريت آن به چشم مي آيد. اين ما هستيم كه بايد با بررسي اين تجربه راه وقوع اين اتفاقات را ببنديم چرا كه شكست ديگران لزوما به معناي پيروزي ما نيست خصوصا اينكه بررسي هاي كارشناسانه نشان مي دهد اين بحران و پيامدهاي آن شرايط را درصورت عدم چاره انديشي مناسب و به موقع براي ما دشوارتر مي كند. برخي از اين دشواريها به اين شرح است. الف ـ انتقال بحران از طريق نفت بررسي علل افزايش بي سابقه قيمت نفت طي يك سال گذشته نشان مي دهد كه دو عامل كاهش ارزش دلار و افزايش تقاضاي جهاني نفت بيشترين نقش را در ركورد شكني بهاي نفت داشته اند از اين رو مي توان با احتمال قريب به يقين پيش بيني كرد كه تغيير روند حاكم بر اين دو متغير در اثر بحران مالي فعلي جهان قيمت نفت تا مدتها از افزايش چنداني برخوردار نباشد. اما چرا اگر از نظراتي كه كاهش ارزش دلار را از سال 2001 ميلادي تا چند ماه قبل تصميمي خو�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 614]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن