تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 16 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):صدقه بجا، نيكوكارى، نيكى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوش بختى تبديل و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814284323




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به فيلمنامه «آندري روبلف»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به فيلمنامه «آندري روبلف»
نگاهي به فيلمنامه «آندري روبلف»   نويسنده: سحر عصر آزاد   Andrei Rublev   فيلمنامه نويس: آندري ميخالکوف کونچالوفسکي و آندري تارکوفسکي، کارگردان: آندري تارکوفسکي، بازيگران: آناتولي سولونيتسين، نيکلاي گرينکو، نيکلاي سرگه يف، محصول 1945، شوروي.آندري روبلف، شمايل انگار روسيه در قرن پانزدهم، راهبي ساده است که به واسطه ويژگي هاي منحصر به فرد هنرش، براي کادر کليساي انجيل مقدس مسکو از جانب تئوفانوس يوناني دعوت به کار مي شود. در طول سفر اپيزوديک خود با افراد و ماجراهاي مختلفي روبه رو مي شود و از يک ناظر صرف ماجرا فرامي رود، تا آن جا که در يورش تاتارها، براي نجات جان يک انسان تلاش مي کند. نهايتاً خلاقيت يک انسان (نوجوان ناقوس ساز) که جلوه اي از خلاقيت خداوند است، او را هم به خلاقيت دعوت مي کند تا اثري از خود باقي بگذارد. فيلمنامه آندري روبلف نوشته آندري تارکوفسکي و آندري گونچالوفسکي روايتي اپيزوديک از زندگي بزرگ ترين شمايل نگار روسيه است که در قرن پانزدهم زندگي مي کرده است. تم اصلي اين فيلمنامه دلمشغولي هاي دروني هنرمند است که در شخصيت روبلف نمود پيدا مي کند. او وظيفه خطير راهنمايي نوع بشر را بر دوش دارد، به علاوه اين که در جست و جوي جايگاه خود در جهان هستي و نسبتش با خداوند مي باشد. در طول اپيزودهاي مختلف که به واسطه حضور ادامه وار روبلف به يکديگر مرتبط مي شوند. او بيش تر يک ناظر است، بدون اين که دخالتي در آن چه که مي گذرد داشته باشد، اما به تدريج با پيشرفت روند قصه، نقش حضوري او ارتقاء پيدا مي کند و او را به ارتباط تنگاتنگ با محيط اطرافش سوق مي دهد، همان طور که در برابر آزار و اذيت يک دختر کر و لال واکنش نشان مي دهد و وارد عمل مي شود. شکل نمادين اين ارتباط تنگاتنگ را شايد بتوان در سکانس هاي انتهايي جست، جايي که روبلف آن چنان تأثيري از خلاقيت نوجوان ناقوس ساز مي گيرد که روزه سکوت خود را مي شکند و به او پيشنهاد همکاري مي دهد تا به صومعه بروند، پسرک ناقوس بسازد و او (روبلف) نقاشي کند. سکانس آغازين فيلمنامه از حيث ساختاري سکانسي مجزا و نامرتبط با بقيه قصه به نظر مي آيد که اختصاص به نمايش چگونگي پرواز يک انسان، اوج گرفتن و نهايتاً سقوط او دارد. اما بايد به اين نکته توجه داشت که اين سکانس بيش تر از حيث محتوايي با بخش ديگر روايت (ايپزودها) مرتبط است، به طوري که تدريجاً تبديل به مفهومي قابل تعميم در کل قصه مي شود. مفهوم پرواز و نوعي حرکت به سوي کمال آن چيزي است که از وراي اپيزودها قابل رديابي است و حرکت روبلف را به سوي حقيقت و کمال مطلق نمادين مي کند. پس از اين سکانس، اپيزودهاي مختلف به واسطه ميان نويس، سير تاريخي روايت را دنبال مي کنند، در عين اين که به اسامي اشخاصي که در هر اپيزود معرفي مي شوند مزين شده اند، مانند دلقک دوره گرد، تئوفانوس يوناني، مصيبت به روايت آندره و ... که در ادامه همين اپيزودها به حوادث تاريخي مانند يورش تاتارها نيز اشاره مي شود که زمينه ساز پرداختن به مفاهيم عديده اي مي شود. از خلال اين اپيزودها طرح داستاني آشنايي رخ مي نمايد که همان تقابل قهرمان و ضد قهرمان است. دانيلا راهبي است که از همان اولين سکانس ملاقات با تئوفانوس استاد، به صورت ناخودآگاه در نقش روبلف ظاهر مي شود، يعني به جاي او گرفته مي شود، اما هويت واقعي خود را فاش مي کند. اما در ادامه شرطي براي قبول همکاري با تئوفانوس مي گذارد که بر درگيري ذهني او با روبلف صحه مي گذارد. او از تئوفانوس مي خواهد به صومعه بيايد و مقابل همه راهبان و روبلف از او به کار دعوت کند. به اين ترتيب اين شخصيت ابتدا به صورت ناخواسته به عنوان بدل روبلف ظاهر مي شود، اما در مرحله بعد با آگاهي و خودخواسته اين نقش را ادامه مي دهد و به تقابل ادامه دار با روبلف ادامه مي دهد تا جايي که در انتها ابعاد منفي ديگر او هم بروز و نمود پيدا مي کنند. او در هنگام بالا رفتن ناقوس اعتراف مي کند که راز دلقک را او لو داده و باعث گرفتاريش شده است. دانيلا ضد قهرمان است که لباسي مشابه قهرمان قصه (روبلف) به تن دارد و مانند او در نقش راهب ظاهر مي شود و سايه با سايه او حرکت مي کند. حتي در همين سکانس افشاگري، روبلف بي خبر از همه چيز دلقک را سرزنش مي کند که دانيلاي بي گناه است، اما اعتراف وجدان خسته دانيلا مؤيد ادعاي دلقک است. به گونه اي ديگر هم مي توان اين تقابل ميان خير و شر را در فيلمنامه پيگيري کرد. تقابل ميان حقيقت جويي روبلف که او را به سفر واداشته و ظلم و ستمي که در طول راه به چشم مي بيند و سد راه او در رسيدن به کمال و تعالي است. ظلمي که به خصوص در يورش تاتارها جلوه و نمود عيني پيدا مي کند. در واقع مي توان گفت چهره نازيبايي که انسان از خود نشان مي دهد، به نوعي فاصله انداز سير روبلف به سوي تعالي است. اما در ميان همين خشونت و ددمنشي، باز هم سيره راهبان است که همچون هوايي تازه به فضايي که آکنده از جور است مي دمد و خشونت موجود را تلطيف مي کند. راهبان در همان شرايط نابسامان هم با محبت، مردم را به ايمان دعوت مي کنند و در حقيقت از راه هنر، دين را ترويج مي کنند و در اين راه از نجات دختري کر و لال هم فروگذار نمي کنند و اين يعني جلوه واقعي دين که در شخصيت اين راهب نمونه وار (روبلف) نهادينه مي شود. او پيام آور زندگي سعادتمند در سايه دين است و به واسطه هنرش آن را ترويج مي دهد. انديشه يگانه روبلف حتي با استادي چون تئوفانوس هم در تضاد است. چرا که بنا به نقطه نظر ديني خاص روبلف: اثر هنري بايد از طريق ايجاد محبت، مخاطب را به سوي ايمان سوق دهد. در حالي که استاد معتقد است: اين مهم از طريق ايجاد ترس و هراس امکان پذير مي شود. تأکيد روبلف به بذل محبت، به خصوص در همان يورش خشونت بار تاتارها و نجات دختر کر و لال نمود پيدا مي کند و تبديل به انديشه غالب بر فيلمنامه مي شود که در واقع همان انديشه حاکم بر قصه از جانب نويسنده مي باشد و فيلمنامه را واجد اين ويژگي مي کند که با محوريت يک انديشه شکل بگيرد. پس از آن که وامدار حوادث داستاني و يا شخصيت ها و حتي تقابل عيني و چشمگيري باشد. اين ويژگي را حتي مي توان موجب اصالت و ماندگاري بيش تر اثر دانست، چيزي که از پس گذر ساليان چهره اين فيلمنامه را از گزند فراموشي نجات داده است. نويسنده در هر اپيزود خواننده را درست به ميان يک رويداد وارد مي کند و همه اين رويدادهاي پشت سر هم را مانند دانه هاي تسبيح رها مي کند و ادامه کار را به خواننده واگذار مي کند تا در حکم يک نخ تسبيح وارد عمل شود و آن ها را به يکديگر وصل کند و از اين پيوند به همان انديشه والاي حاکم بر قصه دست يابد، اما فقط با شرکت فعالانه در شکل گيري روند قصه است که اين مهم امکان پذير مي شود. به اين ترتيب نمي توان نقش ذهن تحليل گر خواننده را در کامل کردن سير روايت ناديده گرفت. اين ها لازم و ملزوم يکديگرند. منبع: ماهنامه فيلمنامه نويسي فيلم نگار / مهر 1382 / سال دوم / شماره 14 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 306]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن