تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 16 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به جرّاح مدائنى فرمودند: آيا به تو بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، سهي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814283572




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درجست و جوي ظرفيت هاي از دست رفته


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
درجست و جوي ظرفيت هاي از دست رفته
درجست و جوي ظرفيت هاي از دست رفته   نويسنده: سپهر ماکان   نگاهي به فيلمنامه «آل»   آل داستان خود را خوب و روان تعريف نمي کند.صرف نظر از آن که فيلم سازش بيشتر دلبسته ارائه نماهايي از زواياي نامتعارف و به تصوير کشيدن پلان هاي شيک و کارت پستالي بوده تا تعريف قصه خود، چندين و چند مشکل تکنيکي دانه درشت نيز دارد. مهم ترين ضعف آن اين است که نمي تواند( و در برخي موارد فراموش مي کند که بايد) بترساند.زماني در يک فيلم ترس شکل مي گيرد که مخاطب احساس ناامني کرده و توأمان نسبت به سرنوشت قهرمان داستان نگران شود. فيلم آشکارا در ايجاد حس همذات پنداري ميان بيننده و شخصيت ها عاجزاست و دلايل اين مسئله نيز بي شمار و گاه بديهي است و نيازي به بازگويي و برجسته سازي علل آن نيست.اما نکته شاخصي که گريبان گير بسياري از فيلم هاي ژانر وحشت و از جمله همين فيلم است، ناتواني در خلق و نمايش قطب منفي داستان است. ايده آل بر پايه عقايد خرافي و داستان هاي عاميانه محلي در مورد موجودي شکل گرفته که در هفته آخر بارداري يک زن حامله به او حمله کرده و نوزادش را با خود مي برد.تا اينجاي کار همه چيز درست و خوب است و فيلم نيز دست روي سوژه نسبتاً بکر و جذابي گذاشته که براي سينماي وحشت جان مي دهد. اما مشکل زماني به وجود مي آيد که فيلم برخلاف انتظاري که تيم نويسنده در مخاطب پديد مي آورد،به جاي نشان دادن درگيري هاي ميان قهرمان و موجود موهومي که قرار است از او بترسيم، در همان زماني که مي بايست اعمال خوفناک خود را انجام دهد( يعني هفته آخر بارداري)، از جايي استارت مي خورد که قهرمان قصه به تازگي متوجه شده همسرش باردار شده است. بدون شک اين مسئله تأثير بدي روي ريتم فيلم دارد، چرا که تماشاگر بايد مدت ها صبر کند تا قصه به مرحله اي برسد که قرار است موجود ترسناک بيايد و فيلم نيز بترساند. اجازه دهيد يکي دو مثال بزنم: در آرواره ها( 1957) نيز نيروي شر در اواخر فيلم ظاهر مي گشت،اما همه مي دانند که اگر اين فيلم در عصر حاضر دوباره توليد و اکران شود،تعداد کثيري از مخاطبان خود و نيز بخش عظيمي از فروش عجيب و غريبش را از دست مي دهد، چرا که مخاطب قرن 21 ديگر حوصله منتظر ماندن تا يک سوم پاياني فيلم براي مشاهده کوسه و درگير شدن در ماجرا را ندارد. از آن گذشته در آرواره ها هر چند خود موجود ترسناک را نمي ديديم،اما تأثيرات حضور او را در زندگي شخصيت ها و مردمي که براي شنا کنار ساحل آمده بودند، شاهد بوديم. لااقل در آن فيلم چند نفر کشته مي شدند و موقعيت داستاني نيز روشن بود. همچنين فيلم هبوط( Descent-2005) ساخته نيل مارشال نيز تا حدود زيادي به همين شکل است و قطب منفي و ترسناک خود را که موجوداتي يأجوج و مأجوج اند و در غاري تاريک و نمور و بي پايان گير افتاده اند، خيلي دير و تقريباً در ميانه هاي داستان رو مي کند که به هر صورت براي خودش نقطه ضعف به حساب مي آيد. اما نکته اينجاست که زماني که آنها ظاهر مي شوند، با چنان قدرت و صلابتي ورود خود به قصه را اعلام مي کنند که هر بيننده اي را شوکه و وحشت زده مي سازند و يکي از دلايل اين مسئله تعقيب و گريز پر تعليقي است که ميان آنها و انسان هايي که از دستشان فرار مي کنند، شکل مي گيرد و اين موضوعي است که آل به سمت آن نمي رود. ( و يا بنا به ملاحظات نمي تواند برود.) در فيلم تماشاگر تا نزديکي هاي اواخر داستان منتظر مي ماند تا در نهايت با گم شدن فريبا تأثيري از حضور آل را درک کند که تازه آن هم درست و اصولي انجام نمي شود. همچنين استفاده از تمهيداتي دم دستي نظيرحل کردن جدول در ارائه تعريفي از آل غيرخلاقانه و غير تصويري است و از آنجايي که حداقل دو بار ديگر نيز در فيلم اين توضيحات تکرار مي شود، بيننده را خسته کرده و حوصله اش را سر مي برد.از سوي ديگر با وجود آن که فيلم به جهت طولاني بودن بيش از حد، نسبت به نسخه نمايش داده شده در جشنواره بسيار کوتاه تر شده،اما هنوز در اين راه چندين و چند صحنه، غير ضروري و زايد است. از جمله آن که فيلم به راحتي مي توانست در همان ارمنستان شروع شود و تماشاگر زودتر به سراغ داستان اصلي برود. در مدت زماني که فيلم در ايران مي گذرد، هيچ گونه اطلاعات مفيدي که مرتبط با ترس ها و دلهره هاي آتي داستان باشد اتفاق نمي افتد. بنابراين هيچ منطقي براي شروع فيلم در ايران موجود نيست. سکانس آل گيري موجود در فيلم نيز به سبب آن که خارج از حيطه موقعيت داستاني است، حضورش از منطق لازم برخوردار نيست. حتي ما به ازايي براي آن نيز وجود ندارد و مثلاً فريبا دچار آل گرفتگي نمي شود که بخواهيم نمونه چنين مراسمي را شاهد باشيم.از سوي ديگرشخصيت الهه که هيچ نقشي در اتفاقات دراماتيک داستان ندارد نيز به کلي اضافي است و با حذف آن کوچک ترين کمبودي درداستان به چشم نخواهد آمد. موضع فيلم نيزنسبت به خود او روشن نيست و عاشق يا افسونگر بودنش کاملاً مبهم است.البته اين مسئله به خودي خود ايرادي ندارد،اما داستان او مي توانست براي خودش قصه يک فيلم مجزاي ديگر باشد،اما دروضعيت فعلي کاملاً ابترو ناقص است.شخصيت آلوارت هم به شکلي ديگر داراي مشکلي مشابه است.کاملاً مشخص است که او نيت منفي نسبت به فريبا ندارد،اما سينا همواره بنا به دلايلي که برايمان هرگز معلوم نمي شود،نسبت به او بدبين است.درست است که سينا مريض است و گاه و بي گاه توهمات پارانوياگونه مي شود،اما دست کم بايد يک حرکتي از او ببيند تا نسبت به او بددل شود که چنين چيزي محقق نمي شود.درزدن هاي تند تند و پرشتاب آلوارت نيز به جاي آن که حس بدبيني مان را تحريک کند، بيشتر ما را مي خنداند و هيچ گاه مشخص نمي شود چرا سينا در بدو ورودش به آن خانه بي مقدمه از او مي پرسد:شما بچه نداري؟ تعکيس هاي متوالي و بدون فاصله فيلم نيز کارايي لازم را ندارند. يکي از آنها زماني است که فريبا با اتوبوسي که راننده اش آلوارت است تصادف کرده و کشته مي شود با از خواب پريدن سينا متوجه مي شويم که اين حادثه تنها يک کابوس بوده است. پشت بند اين سکانس مي بينيم الهه با توپي پر به خانه سينا مي آيد و مي خواهد فريبا را خفه کند، اما قبل از مواجهه با او باز هم سينا با فريادي از خواب مي پرد. هيچ کدام اين دو مؤثر نيستند، چرا که زمينه شکل گيري انگيزه ها و اين که چرا آلوارت و الهه مي خواهند فريبا را بکشند، روشن نيست. البته ممکن است براي هرکدام دلايلي در ذهن نويسنده فيلمنامه موجود باشد، اما در نسخه اي که ما روي پرده مي بينيم، نمي دانيم که منفعت آلوارت در قتل فريبا چيست و از سوي ديگر روشن نيست که چرا الهه با آن شدت نسبت به حضور فريبا نزد سينا اعتراض دارد و از دستش عاصي شده که مي خواهد که او را بکشد. در نتيجه زماني که سينا از خواب مي پرد، بيننده درست غافلگير نمي شود، زيرا نمي تواند منطق مناسبي براي آن دو قاتل جور کند. از طرف ديگر مگر اين فيلم در مورد آل و دزديدن بچه زن حامله نيست؟ و مگر قرار نيست نسبت به سرنوشت بچه اي که در شکم مادرش است نگران باشيم؟ پس واضح است حوادثي که مرتبط با مادر بچه باشد، خارج از موضوع است و ذهن بيننده را سر در گم مي کند. مورد ديگر از چنين تعکيس هاي پي در پي نيز در فيلم موجود است که البته روي بچه و بود يا نبود او متمرکز است و دوبار پشت سر هم سينا با فريبايي برخورد مي کند که ديگر شکمش برآمده نيست و بچه اش گم شده است. اين مورد نيز صرف نظر از اين که دليل دوتايي بودن و پشت هم قرار داشتنش قابل درک نيست، تماشاگر را درست و حسابي غافلگير نمي کند، چرا که تا بخواهد از خودش بپرسد که بچه کجا رفت،سينا از خواب پريده و بيننده جواب سؤالش را مي گيرد که بله! اين يک کابوس بود و در نتيجه اصلاً معما و راز و رمزي شکل نمي گيرد و به دليل اين که خوب نگران بچه نشده ايم، در نتيجه بود يا نبودش برايمان علي السويه است. نکته پاياني و مهم اين است. که اصولاً يا نبايد به سراغ چنين مضمون هايي رفت و يا بايد پيه همه چيز را به تن ماليد و محافظه کاري را کنار گذاشت و يک فيلمنامه تمام عيار نوشت که در آن درگيري قابل لمسي ميان دو قطب ماجرا شکل بگيرد. دست گذاشتن بر چنين مضموني براي يک فيلم ترسناک بسيارخوب است، چرا که ظرفيت هاي فوق العاده اي در اختيار نويسنده و کارگردان قرار مي دهد، اما متأسفانه همه آنها از دست رفته است. منبع:نشريه فيلم نگار، شماره 92 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن