محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855398116
سرزمين عجايب جديد آليس
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سرزمين عجايب جديد آليس نويسنده :هادي علي پناه نگاهي به فيلمنامه « آليس در سرزمين عجايب» تيم برتون مرد عجيبي است. به راحتي مي توان تشخيص داد که او در دنيايي دوگانه زندگي مي کند. دنياهايي که موازي هم حرکت مي کنند و در واقع کامل کننده يکديگر هستند، ولي در عين حال هم در قوانين و هم در ظاهر تناقض زيادي با يکديگر دارند. برتون همواره سعي کرده است اين تناقض را در فيلم هايش به نمايش بگذارد. از وينست فيلم کوتاه درخشانش تا اين آخرين ساخته تحسين برانگيزش شخصيت هاي فيلم هاي او همواره درگير دنيايي ديگر هستند. دنيايي عجيب که بايد شناخته شود و اين شناخت و به نوعي آگاهي است که باعث مي شود آنها مسير درست زندگي خود را بيابند يا اين که در اين تناقض ديوانه وارگرفتار شوند و در نهايت بميرند. بررسي اين دنياهاي متناقض در فيلم هاي او موضوعي بسيار جالب و قابل بحث فراوان است. اما نه اين نوشته کوتاه مي تواند مجالي براي آن باشد و نه هدف اين متن درگير شدن با آن است. اما يک نکته اساسي در اين زمينه وجود دارد و آن معلق بودن برتون در فضاي يأس و اميدواري است. براي مثال در کامپانلا، سياره ميمون ها و سوئيني تاد: آرايشگر شيطاني خيابان فيليت شخصيت هاي داستان او موفق به خروج از دوگانگي دنياي خود نمي شوند و در نهايت در نااميدي کامل و در خلأ تاريک بين اين دو جهان غرق مي شوند. اما برعکس در عروس مردگان، ماهي بزرگ يا آليس در سرزمين عجايب شخصيت داستان نه تنها موفق به خروج از دنياي بگوييم تاريک مي شود، بلکه آموخته هاي او به نوعي پيش برنده زندگي شان در دنياي واقعي نيز مي شود. او در نهايت در چارلي و کارخانه شکلات سازي دو شخصيت بازنده و برنده فيلم هاي قبلي خودش را رو در روي يکديگر قرار مي دهد و به نوعي سعي مي کند دليل توفيق يا شکست هر دو شخصيت را پيدا کند. البته جوابي که در آن فيلم به اين سؤال مهم داده مي شود، کمتر قابل تعميم به فيلم هاي ديگر اوست، ولي با اين حال در نوع خود و به تنهايي جوابي محکم و قانع کننده نيز در چنته دارد. با اين حال سينماي برتون به جز اين مشخصه مهم نکات جالب و منحصر به فرد ديگري در خود دارد که او را تبديل به کارگرداني مهم، صاحب سبک و تأثيرگذار مي کند. به نظر من بارزترين مشخصه سينماي برتون سبک بصري اعجاب انگيز او در فيلم هايش است. تلاش براي دست يافتن به اين سبک ويژه که حالا تبديل به امضاي او روي آثارش شده است، زمان زيادي را از برتون گرفت. البته برتون در دنياي انيميشن بسيار پيشتر از اينها موفق شده بود به اين سبک بصري دست يابد، ولي باز توليد آن در دنياي فيلم هاي زنده کاري بود که هم زمان زيادي برد و هم نياز به صبر داشت تا تکنولوژي هاي فيلم سازي به سطحي برسد که بتوان چنين دنياهايي را خلق کرد. البته ادوارد دست قيچي، سوار بي سر و مجموعه بت من هاي برتون موفقيت هاي بزرگي براي او در زمان خودشان به شمار مي روند. اما سوئيني تاد: آرايشگر شيطاني خيابان فيليت اولين موفقيت کامل او در وارد کردن سبک ويژه خودش به دنياي فيلم هاي زنده بود. او با اين فيلم به بلوغ بصري سينمايي خودش رسيد و انتظار دنيايي عجيب تر و پوياتر از دنياي سوئيني تاد در آليس در سرزمين عجايب چيزي دور از ذهن نبود. هر چند بخش اعظم فيلم از جلوه هاي ويژه گرافيکي سود مي برد و به نوعي انيميشن است. اما بحث اصلي بر سر زيبايي شناسي بصري اثر اوست. در گذار از اين ويژگي هاي بارز در سينماي تيم برتون به بحث فيلمنامه اي آثار او مي رسيم؛ چيزي که در واقع نکته مثبت آثار او در جلب مخاطب خاص و مخاطب عام در زماني واحد براي فيلم هاي اوست. برتون زماني که خود دست به کار نوشتن فيلمنامه فيلم هاي خود مي شود، به راحتي دنياي مورد نظرش را خلق مي کند. اما زماني که دست به کار اقتباس از آثار ادبي مي شود، عملکردي زيرکانه و تحسين برانگيز دارد. او به خوبي موفق به انتخاب آثاري مي شود که در واقع به جرئت مي توان گفت که با سبک و جهان بيني فيلم سازي اش در هماهنگي کامل هستند. البته برتون را بيشتر بايد کارگرداني اقتباسگر دانست، ولي با اين حال اقتباس هاي او همان قدر که متعلق به خالقان اصلي آن آثار هستند، در لحظه اي که تبديل به فيلمي از تيم برتون مي شوند، متعلق به خود او نيز هستند. در اين رويکرد است که برتون تبديل به فيلم سازي تأثيرگذار مي شود و لزوم شناخت دنياي اثر اقتباسي و هماهنگي آن با جهان بيني و هدف کارگردان اقتباسگر را مورد تأکيد قرار مي دهد. اما برتون در آليس در سرزمين عجايب ترفند ديگري را به کار برده است. او در عين حالي که وفادار به رمان معروف لوييس کارول است، به همان اندازه نيز در آن دست برده است. در واقع برتون عناصر، شخصيت ها و درون مايه اساسي رمان کارول را از اثر اصلي استخراج کرده است و با افزودن عناصر جديد و مورد نظر خود اثري چالش برانگيز را خلق کرده است. آليس برتون بزرگ تر از آليس اصلي است. او در آستانه سن ازدواج است و تمايلاتش تا حدودي با آليس در آستانه سن بلوغ رمان کارول فرق کرده است. شخصيت هايي از داستان حذف شده اند و شخصيت هايي حاشيه اي تر کارکردي کليدي يافته اند. اما آليس برتون در عين حال چندان با آليس کارول تفاوت زيادي ندارد. آليس همچنان در مقابل رفتار بزرگ ترها غريبه و دستپاچه است. بيشترشان را درک نمي کند و در مقابلشان از انجام رفتار مناسب باز مي ماند. در سکانس دوم فيلم و در مهلتي کوتاه آليس با اطرافيان خود و رفتارهاي ارتباطي آن ها با جنس مخالفشان درگير و با سؤالات فراواني در ذهن خود رو به رو مي شود. واکنش او در مواجهه با اين رفتارها در پروسه اي فرويدي کليد او براي ورود دوباره به دنياي زيرين است. محرک هاي بيروني آليس در فيلم برتون همان کار کردن محرک هاي رمان کارول را دارند. شخصيت آليس بايد وارد مرحله و شايد بهتر است بگوييم دنياي جديدي در روابط موجود در زندگي اش مي شود. در مرحله ورود و رويارويي با دنياي زيرين و شخصيت هاي آن نيز اکشن ها و ري اکشن ها همان ها هستند. با اين تفاوت اين بار سؤال ها چيز ديگري است و طبيعتاً جواب ها هم چيز ديگر. از سويي ديگر اين نوع اقتباس کارکرد مهم ديگري را نيز در خود دارد. تعريف کردن داستان جالب اما بارها تکرار شده براي مخاطب ريسکي در خود دارد که ممکن است با وجود ارزش هاي فراوان اثر چندان از سوي مخاطب مورد قبول قرار نگيرد. پس در پروسه اي دقيق فيلم دست به آشنايي زدايي در مخاطب خود مي زند. برتون در واقع همان داستان اصلي را روايت مي کند. اما با تغيير دادن دقيق و برنامه ريزي شده شخصيت ها و اتفاقات نوعي حس تازگي در فيلم خود مي دمد. مخاطب در مواجهه با فيلم با همان دنياي اسرارآميز و شخصيت هاي آشنا رو به رو مي شود. در اين مرحله جذابيت نوستالژيک اثر محرک اصلي رضايت مخاطب است. در مرحله بعدي مخاطب با رويدادهاي جديد در داستان فيلم رو به رو مي شود که اين بار کارکرد غرابت و حس طرف بودن با اتفاقات جديد را در مخاطب بر مي انگيزد. اين عمل نيز حس رضايت مضاعف را در مخاطب ايجاد مي کند و به اين ترتيب فيلم هم نوستالژيک مي شود و هم غير قابل پيش بيني و نو. اين ترفند که در مرحله فيلمنامه نويسي صورت گرفته است، همه چيز را به نفع فيلم تمام مي کند. دليل اين ادعا هم فروش خيره کننده فيلم است. اما همه چيز به اين خوبي ها هم تمام نمي شود. با توجه به زمان بگوييم استاندارد شده فيلم همه چيز سريع اتفاق مي افتد. فرصت تقريباً براي همه محدود است و اين معلول زمان کم و ريتم تند فيلم است. بيننده تقريباً هيچ فرصتي براي فکر کردن ندارد. حجم سنگين حوادث فيلم در قطاري سريع السير روي سر او خراب مي شود. شايد زمان فيلم براي اين کوتاه شده است که گستره مخاطب فيلم افزايش يابد. در عين حال نوعي ساده گويي هم در فيلمنامه و تم روايي فيلم به چشم مي خورد. اين کارها در راستاي هدف بالاست و در عين حال باعث مي شود که فيلم بُرندگي رمان کارول را نداشته باشد. بعضي مضامين عميق و روان شناختي فيلم مجال کوتاهي براي گفته شدن دارند و در اين مجال کوتاه ساده تر هم گفته مي شود. شايد نبايد فراموش کنيم که اين فيلم علاوه بر اسم برتون نام والت ديسني را هم به دوش مي کشد. برتون کارش را خوب انجام داده است، اما والت ديسني چندان قابل قبول عمل نکرده است. مخصوصاً داستان فيلم در مرحله کليدگيري هاي آليس براي رو به رو شدن با بحران رواني اش سريع، دستپاچه و رو عمل کرده است. اگر بخواهيم آليس در سرزمين عجايب را با دو اثر اخير مشابه خودش مقايسه کنيم. جايي که وحشي ها هستند ساخته اسپايک جونز با توجه به قرابت موضوعي اش بسيار دقيق تر و پخته تر عمل کرده است و کارولاين ساخته هنري سليک زباني تيزتر از فيلم برتون دارد. هر دو فيلم در فاکتورگيري روان شناختي شان دقيق تر هستند. هر چند اين مضمون ديگر در حال تبديل شدن به يک کليشه است، ولي با اين حال فيلم هايي مثل جايي که وحشي ها هستند با نگاه عميق ترشان هنوز آثاري قابل احترام و با ارزش محسوب مي شوند. منبع:نشريه فيلم نگار، شماره 92 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1336]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها