تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):در عمل مؤمن يقين ديده مى شود و در عمل منافق شك.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815487380




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عنوان:جهان، اصل را ستايش مي‌كند...


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عنوان:جهان، اصل را ستايش مي‌كند...
عنوان:جهان، اصل را ستايش مي‌كند...   نويسنده:امير قادري   براي خانواده سيمپسون  

1. از كلّ مجموعة تلويزيوني لاست، فقط قسمت اول از سيزن اولش را ديده‌ام؛ يعني كلاً 40دقيقه. اما به نظرم يكي از دلايل مهم گيرايي‌اش را فهميده‌ام؛ اينكه دارد دنياي خودش را مي‌سازد. كه تماشاگر را به دنياي خودبسنده‌اي مي‌برد كه قوانين و آدم‌ها و جغرافياي و زندگي خودش را دارد. پس تماشاگر را گير اين دنيا مي‌اندازد و معتادش مي‌كند. اين اتفاقي است كه در ابعاد و عمق افزون‌تري درباره خانواده سيمپسون هم مي‌افتد. مت گرونينگ و باقي سازندگان اين اثر توانسته‌اند كاري كنند كه مخاطبشان اين شخصيت‌هاي عجيب و غريب را به عنوان مخلوقات تازه‌اي بپذيرد؛ شخصيت‌هايي با اخلاقيات، جهان، ويژگي‌ها و حتي ريخت و قيافه‌اي تازه. 2. بعدش مهم فرديت اين آدم‌هاست؛ اينكه همان‌طور كه اين جهان خاص و درعين‌حال باورپذير را جا مي‌اندازي، شخصيت‌هاي خيالي‌ات هم هويت خودشان را داشته باشند. بخشي از آنچه در جهان اطراف ما وجود دارد، به نوعي در هركدام از اين شخصيت‌ها هست و اين كاراكترها بايد آن‌قدر عمق داشته باشند كه جذّابيتشان را در طول ساليان سال و قسمت‌ها و فصل‌ها و دوره‌هاي متفاوت حفظ كنند. اين شخصيت‌ها بايد تغييرات را تاب بياورند و در دوره‌هاي اجتماعي مختلف، امكان بروز واكنش‌هاي جذّاب گوناگون داشته باشند. بايد تكيه‌گاه محكمي باشند براي نويسنده‌هايي كه قرار است روي اين ويژگي‌هاي شخصيتي مانور دهند و مثل خمير به قالب‌هاي مختلف درآوردنشان؛ بي‌آينكه هويت اصلي ازدست برود. بايد چه وقتي محافظه‌كاري مثل جورج‌بوش سر كار است يا آدم ليبرال مسلكي مثل اوباما، خانواده سيمپسون، شخصيت و نفوذشان راحفظ كنند و تغييرات زمان را تاب بياورند. كه اگرنتوانند، تكليفشان مشخص است؛ آنتن را ازدست مي‌دهند و پخششان قطع مي‌شود. اما پخش خانواده سيمپسون هنوز كه هنوز است با قدرت ادامه دارد. 3. پس از شخصيت‌ها بنويسيم كه توانسته‌اند چند نسل را مفتون و درگير خودشان كنند. مارج- همسر وظيفه‌شناس- كه پايبندي‌اش به عرف و قوانين خانواده قرار است دربرابر بي‌قيدي جذّاب شوهرش هومر، جلوه كند و داستان بسازد. ستون خانواده است و آدم گاهي به اين نتيجه مي‌رسد كه چون او هست، هومر مي‌تواند به زندگي لاقيدانه‌اش ادامه بدهد. از هومر كلك مي‌خورد و باز ايمانش را به خودش و خانواده‌اش ازدست نمي‌دهد.بارت اما پسر شيطاني است كه عموماً با پدرش هومر مشكل دارد. هم يك‌جورنارسايي عاطفي بينشان هست و هم الگوگرفتن ظريف و پنهانش از پدر كه ظاهراً يك عنصر نامطلوب اجتماع است. خانواده سيمپسون را وقتي كشف كردم كه نخستين برخورد پر از كل كل و حتي خشونت‌آميز اين پدر و پسر را ديدم. اين فرزندي است كه براي بقا در خانواده در حضور هومر هم كه شده، مجبور به خلافكاري است. لاية پنهان داستان از اين قرار است كه اين پدر و پسر چطور مي‌توانند كمبودها و خصلت‌هاي غيرقابل‌قبول همديگر را بپذيرند و باهم كنار بيايند. دختر خانواده- ليزا- اما به پيچيدگي بارت نيست؛ همان‌طور كه مارج، مشكلات هومر را ندارد. زن‌هاي خانواده سيمپسون بيشتر مطابق با لگوهاي اجتماعي حركت مي‌كنند تا مردهايشان. پيچيدگي‌ها بيشتر از آن مردهاست تا زن‌ها. مردها داستان‌ها را مي‌سازند و زن‌ها كنترلشان مي‌كنند. اين سرخوردگي‌هاي احساسي زن‌ها در برخورد با جهان با اخلاقيات پيچيده و پر از زير و بم عاطفي مردهاست كه باعث حركت احتمالي‌شان مي‌شود. به اينها بيفزاييد باقي شخصيت‌هاي موجود در اسپرينگفيلد را كه بنابر مقتضيات داستان، زياد و كم مي‌شوند و البته آقاي هومر سيمپسون اصل كه ركن اصلي جذّابيت مجموعه است و هرجور تلاشي براي درك ذات پيچيده‌اش، آن‌هم با استفاده از كلماتي روي صفحه كاغذ، حركت عبث محكوم به فنايي است. بايد ببينيد و ازطريق برخوردش با باقي شخصيت‌هاي داستان، سعي كنيد، فقط سعي كنيد بشناسيدش. 4. اين از اين و حالا بايد برويم سراغ اين نكته كه اين جهان خاص خالق دست و ذهن مت گرونينگ و جيمز ال بروكس و ديويد سيلورمن، با اين شخصيت‌ها و اين فضاي ظاهري و جغرافيايي، چور مي‌تواند دربرابر جهان اطراف ما، دنيايي كه در آن زندگي مي‌كنيم، قد علم كند و حتي نسبت به آن واكنش نشان دهد.هرسال مقاله‌هاي فراواني نوشته مي‌شود درباره سياست در جهان سيمپسون‌ها، اخلاقيات در جهان سيمپسون‌ها، قانون و نژاد و جنسيت در جهان سيمپسون‌ها و حتي مذهب سيمپوسن‌ها. اين دنيايي است كه در برابر جهان عاقب‌انديشانه و ناصحانه وشيرين و مثبتي همانند پيكسار و ديسني قرار مي‌گيرند (پيكساري‌ها هم البته جذّابيت و ارزش‌هاي فراوان خودشان را دارند) و به كمبودها و بداخلاقي‌ها و حاشيه‌نشيني‌شان افتخار مي‌كنند. اين اعتمادبه نفس اسپرينگفيلدي‌ها با تمام كمبودهايشان است كه ما را عاشقشان مي‌كند. همان اشعار قديمي: همان كه هستي باش. جهان، اصل را ستايش مي‌كند (اين جمله را به اينگريد برگمن نسبت داده‌اند. واقعاً هست؟). در يكي از تبليغات فيلم سينمايي خانواده سيمپسون، طبيعتي جذّاب و زيبا خلق شده ازطريق تكنولوژي3-D (انيميشن سه بعدي) مي‌بينيم كه ناگهان هومر سيمپسون زشت مي‌پرد وسطش و فيلمشان را با اين عنوان تبليغ مي‌كند: سيمپسونز: 2-D (انيميشن دوبعدي). آنها به عقب‌افتادگي تصويري‌شان هم افتخار مي‌كنند (براي آشنايي بيشتر با جهان اخلاقي و سياسي و مذهبي و اجتماعي خانواده سيمپسون، مي‌توانيد سراغ پرونده‌اي كه در شماره ويژه نوروز87 ماهنامة فيلم تهيه شده برويد. 5. اما جهان سيمپسون‌ها همان‌طور كه گفتم، آن‌قدر اقناع‌كننده و عميق و انعطاف‌پذير و جذّاب و وسيع هست كه بتواند در برابر تغييرات گوناگون اجتماعي و سياسي و ملّي و جهاني، دوام بياورد و مدام‌تر و تازه بماند. دنياي ما به آدم‌هاي ناقصي مثل هومر احتياج دارد. به كاركردگراي آبله تنبلي كه البته هميشه آماده پشيماني و پذيرفتن اشتباهاتش باشد. او بخشي از وجود ماست كه پنهانش مي‌كنيم؛ همان‌طور كه نيازمان به قانونگراي مسئوليت طلب محافظه‌كاري مثل همسر هومر، يعني مارج را فراموش كرده‌ايم. دوست داريم هومر باشيم و مي‌دانيم كه بدون مارج، هومر نمي‌تواند به زندگي‌اش ادامه دهد. همان‌طور كه بايد شر و شور بارت و آرمان‌هاي پاك ليزا را هم بپذيريم. 6. نوشتن اين يادداشت در اين چندهفته كه دوستانم درهمشهري جوان ازم خواسته بودند، داشت ديوانه‌ام مي‌كرد. اينكه چطور مي‌شود چنين بحري را در چنين كوزه‌اي جا داد. بالأخره تصميم گرفتم بنويسيم تا ببينم كدام بخش از اين دنياي خودبسنده، بيشتر در اين لحظه خودش را نشان خواهد داد. و رسيدم به اين نكته پذيرش اصل و كمبودها و افتخار به مجموعه‌اي كه مي‌دانند ناقصند و همديگر را به هر بدبختي‌اي كه هست كامل مي‌كنند اما نمي‌خواهند كس ديگري باشند. شايد به همين‌خاطر است كه مجسمه هومر را گذاشته‌ام توي قفسه خانه‌ام و پوسترش را سفارش داده‌ام يكي از دوستان عزيز آورده كه تقليدي است از پوستر صورته زخمي پاچينو و دي‌پالما، به دو نيم‌شده از رنگ‌هاي قرمز و سفيد و هومر جاي پاچينو ايستاده و جاي اسلحه هم يك كنترل تلويزيون دستش گرفته كه در ايام تنبلي و از زير كار در رويي، تنها مونسش است. توسعه و پيشرفت فردگرايانه و مدام فرهنگ آمريكا، به راه خودش مي‌رود، دستاوردهاي خودش را دارد و درعين‌حال شكل تراژيكش را در قالب توني مونتاناي «صورت زخمي» توليد مي‌كند و شكل كميكش را در قالب هومر سيمپسون خانواده سيمپسون. هومر اما به همين هم افتخار مي‌كند.

منبع:نشريه همشهري جوان؛ ش245 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن