واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خنداندن به هر قيمتي شوخيهاي بكار رفته در «سيتكام»ها حد و مرزي ندارند و حتي به تسمخر فرهنگها و ملّتهاي ديگر ميرسد. سيتكام، همه گونه تلويزيوني پرطرفداري است و هم به نسبت سريالهاي اكشن، هزينة ساخت پاييني دارد و به همين دليل يكي از اولين گزينههاي شبكههاي تلويزيوني براي پركردن ساعتهاي اولية شب به حساب ميآيد. در دهههاي اخير، سلطان بلامنازع ژانر سيت كام، شبكة NBC بوده است و سريالهاي موفقي مثل دوستان، ساينفلد، دفتر كار و 30 Rock و Scrubs از اين شبكه روي آنتن رفتهاند.
دفتر كار: رئيس بيدست و پا: سريال «دفتر كار» يا The Office از روي سريالي انگليسي به همين نام اقتباس شده است. نسخة انگليسي اين مجموعه، محصول شبكة بيبيسي است اما مدل آمريكايياش را شبكة انبيسي تهيه كرد و از سال2005 روي آنتن فرستاد. تابهحال، حدود110 قسمت از اين سريال در شش فصل جداگانه توليد و پخش شده است. گرگ دنيلز به همراه ريكي گراويس و استيفن مرچنت، مغزهاي متفكر اين سريال محسوب ميشوند كه دوتاي آخري يعني گراويسي و مرچنت، خالقان همان نسخة انگليسي اين مجموعه هستند. با اينحال در نسخة آمريكايي، دنيلز نقش مهمتري را برعهده دارد. نوشتن فيلمنامهها برعهده اين سه نفر است و كمتر پيش ميآيد كه كسي از بيرون اين مجموعه فيلمنامهاي نوشته باشد. همانطور كه از اسم سريال مشخص است، اتفاقات سريال در يك اداره يا دفتر يك شركت رخ ميدهد؛ شركتي خيالي به نام داندر ميفيلين. شخصيتهاي اصلي هم طبيعتاً كارمندان اين شركت هستند كه در هرقسمت يكي از آنها (و شايد بيشتر از يكي) سوژه اصلي ميشود. اصليترين شخصيت اين مجموعه مايكل اسكات است با بازي درخشان استيو كارل كه رئيس خوشحال و بيغم اين شركت محسوب ميشود. اسكات از آن زرئيسهايي است كه دوست ندارد به كارمندانش به هيچوجه بد بگذرد و به همينخاطر هميشه سعي كرده كمكحال آنها باشد؛ اما با اين خصوصيات اخلاقي، هميشه مشكلات زيادي را، هم براي خودش و هم براي همكارانش بوجود ميآورد. همين برخوردها، تنشها و رفتارهاي چند كارمند كه هركدامشان خصوصيات اخلاقي منحصربهفردي دارند و در زير يك سقف كار ميكنند، سوژه اصلي اين مجموعه است؛ مجموعهاي كه مانند فيلمهاي ساشا كوهن (بوراته و برونو) به صورت مستند، فيلمبرداري و تدوين شده و به خاطر همين، هر بينندهاي جذب آن نميشود؛ هرچند كه سوژههاي خوبي براي خنداندن و سرگرمكردن داشته باشد. «دفتر كار» در مجموع 92بار نامزد جايزههاي مختلف شده كه ازبين اين همه نامزدي، فقط 22بار توانسته با دست پر صحنه را ترك كند. معتبرترين جايزهاي كه اين مجموعه برده، مربوط به سال2006 و جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد جشنواره گلدنگلاب در بخش سريالهاي كمدي و براي استيو كارل بود. البته كارل در سالهاي بعد هم سهبار متوالي كانديداي اين بخش شد اما نتوانست دوباره آن را برنده شود. امي هم يكي ديگر از جوايزي است كه در آن دفتر كار به خوبي خودش را نشان داده؛ در هرحال اين سريال در سال2006 به عنوان بهترين سريال كمدي انتخاب شد، در سال2007 به گرگ دنيلز جايزه بهترين فيلمنامهنويس را دادند و در سال2009 جفري بليز عنوان بهترين كارگردان سريالهاي كمدي را از آن خودش كرد. دو نفر و نصفي: زيبايي آمريكايي: چارلي، الن و جيك شخصيتهاي اصلي دونفر و نصفي (Two and a half men) هستند. دو برادر با خصوصيات اخلاقي و شخصيتي متضاد و پسربچهاي نزديكتر به عمو تا پدر. چارلي بيخيال، بيقيدوبند و پولدار نقطة مقابل الن هميشه كلافه، مضطرب و بدشانس است كه در ماجراي طلاق، همة زندگياش را ازدست داده و به برادرش پناه آورده. جيك هم نمونة يك كودك و نوجوان آمريكايي است. عاشق بازيهاي ويدئويي است و بقية وقتش به خوردن و تماشاكردن تلويزيون ميگذرد. در كنار اين دو نفر و نصفي «برتا» را هم داريم؛ خدمتكار بدزبان خانه كه تا ميتواند آنها را به سخره ميگيرد. صحنههايي كه برتا در آنها حضور دارد، بيمقدمه تماشاگر را با شوخيهاي مسلسلوار مواجه ميكند كه لاجرم وزن همسان با شخصيتهاي اصلي به او ميدهد. او همچون «بابي» مجموعه جويي آنچنان قابليتي دارد كه ميتواند خود مجموعهاي مستقل را حول شخصيت خود (spin off) شكل دهد. شخصيت تقريباً ثابت ديگر مجموعه، اولين هارپر، مادرچارلي و الن است. تصويري هجوآميز از زني خودخواه و برتريطلب كه درواقع براي آن دو مادري نكرده اما جوري وانمود ميكند كه انگار عاشق بچهها و نوهاش است؛ چيزي كه چارلي والن را ديوانه ميكند. موفقيت نسبي دونفر و نصفي از دل «كمدي موقعيت» ميآيد. اينكه شخصيتها در همان چندقسمت اول، ويژگي تيپيكال خود را ميشناسانند و بعد نويسندگان با اتكاء به اين آشنايي و موقعيتها، شوخيها را طراحي ميكنند؛ البته مهمترين حربة آنها تضاد شخصيتي است و آن هجو سبك زندگي آمريكايي هم كه گفتيم در دل همين تضادها شكل ميگيرد؛ انتقادي ملايم به زندگي انگلوار برخي آدمها كه رفاه زدهاند و مقولاتي چون عشق، پايبندي، تعهد، تلاش و هدفمندي، معنايي برايشان ندارد. چارلي- كه در برخي لحظات به شدّت جويي را به ذهن متبادر ميكند- نمونهاي از همينهاست. خانة بزرگ ساحلي، ماشين فراري و حساب بانكي پر و پيمانش را از آهنگسازي براي كودكان و تبليغات بدست آورده كه شايد در هفته دوساعت وقتش را بگيرد. چارليشين در ترسيم شخصيت چاري هارپر هيچ تلاشي براي شيرين و تودلبرو كردنش (از آن نوعي كه راز جذّابيت جويي با بازي متلي بلنك است) نميكند، اتفاقاً بعضي مواقع روي اعصاب هم هست اما اوست كه به برادر و برادر زادهاش پناه داده و پايش كه بيفتد از عنصر «خانواده» محافظت ميكند. همينكه دو نفر و نصفي در ميدان رقابت شديد با Sitcomها توانسته باقي بماند و تا فصل هفتم برسد، نشان ميدهد كه آيينگي جامعه هنوز- و حتي در جامعه خودشيفته آمريكا- جواب ميدهد. روپوشها: پرستاران خوشحال: روپوشها (يا همان Scrubs) كمدي موفق ديگر شبكة NBC است كه نمايش اولين قسمتش از دوم اكتبر سال2001 آغاز شد و پخش آن همچنان با 9فصل و 170قسمت ادامه دارد. تا فصل هفتم اين سريال را شبكة NBC پخش ميكرد اما از اين فصل به بعد، شبكة ABC وارد ماجرا ميشود و وظيفة پخش آن را برعهده ميگيرد. بيشتر ماجراهاي سريال Scrubs در بيمارستاني به نام Sacred Heart اتفاق ميافتد كه چند دانشجوي رشتة پزشكي تازه وارد در آن مشغول كار هستند؛ سرآمد اين دانشجوها كه شخصيت اصلي سريال به حساب ميآيد جان دورين (يا جي دي) است؛ شخصيتي كه اغلب قسمتهاي سريال با روايت او شروع ميشود و به پايان ميرسد و رؤياها و فانتزيهاي روزانهاش سهم زيادي در طنز سريال دارد. روپوشها مثل اغلب سيتهكامهاي مدرن در هرقسمت چند خط داستاني كوتاه را شروع ميكند و به پايان ميرساند. خطوطي كه عمدتاً حول شخصيت جيدي و روابطش با بقية دانشجوها (مخصوصاً اليوت و ترك)، دكتر كاكس- پزشك سرشناس، موفق و خودشيفتة بيمارستان، دكتر كلسو- رئيس ظاهراً خبيث و بيعاطفة بيمارستان- و همينطور نظافتچي بيمارستان- كه از اولين قسمت با جيدي دشمن ميشود- شكل ميگيرد. Scrubs همچنين سرشار از شخصيتهاي فرعي جذّاب و به يادماندني است. شخصيتهايي مثل تيم وكلا و پزشكان عجيب و غريب و بعضاً ديوانهاي كه از گوشهوكنار سكانسهاي سريال ميگذرند. روپوشها از خطوط داستاني بلند هم خالي نيست. اصليترين خط بلند سريال- در كنار خطوطي مثل ازدواج و زندگي خانوادگي ترك و كارلا، رابطة دكتر كاكس و همسرش و رابطة جيدي و اليوت- بلوغ شخصيت جيدي است. جيدي به عنوان يك دانشجوي پزشكي خام و خوشخيالي كه به شدت محتاج تعريف و تمجيد ديگران است وارد بيمارستان ميشود اما تجربيات و اتفاقات پيرامونش و مخصوصاً برخوردهاي ويرانكننده دكتر كاكس- كه مهارت عجيبي در ضايع كردن بقيه دارد- به تدريج از او شخصيتي بالغ و بزرگسال ميسازد. اين بلوغ البته بسيار كند اتفاق ميافتد و علّت اصلي آن هم وابستگي طنز سريال به رفتارها، احساسات و واكنشهاي كودكان جيدي است. اگر روزي جيدي در مواجهه با يك صحنة غريب، با سرِ كج، بالا را نگاه نكند و وارد دنياي فانتزيها و رؤياهاي ديوانهوارش نشود سريال قطعاً به چيز ديگري تبديل خواهد شد. خالق اصلي روپوشها بيل لورنس است كه بيشتر به عنوان فيلمنامهنويس تلويزيوني او را ميشناسيم؛ لورنس كار خودش را با نوشتن تك قسمتهايي از سريالهاي معروفي مثل «دوستان» يا همان «فرندز» شروع كرد. منبع:نشريه همشهري جوان؛ ش245 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]