تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820018285




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از دامن کمدي سياه تا ساحت تراژدي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
از دامن کمدي سياه تا ساحت تراژدي
از دامن کمدي سياه تا ساحت تراژدي نويسنده:مازيار فکري ارشاد نگاهي به فيلمنامه «هيچ»هيچ از جمله معدود آثار سينماي امسال ايران به شمار مي رود که بيش و پيش از هر چيز مبتني بر فيلمنامه اي قابل قبول و قرص و محکم است .اما قدرت اين فيلمنامه در اجراي مناسبش است که به چشم مي آيد.هيچ لحظات اوج و فرودي احتمالاً گريز ناپذير دارد. اغلب لحظات اوج فيلم تأثير اجرايي مناسب از فيلمنامه را به رخ مي کشد و به عبارت ديگر، اينجاهاست که روشن مي شود با فيلمنامه اي صاحب سر و شکل مناسب طرفيم.اما وقتي اجرا افت مي کند(که خوشبختانه اين اتفاق کمتر در طول فيلم مي افتد)، تأثير فيلمنامه و چينش وقايع کاهش مي يابد.از اين منظر مي توان گفت که در فيلم هيچ،روند گسترش پيرنگ روايتي و کارگرداني در تناسبي ارگانيک وبه هم پيوسته پيش مي روند و تأثيري متقابل روي يکديگر دارند.فيلمنامه هيچ از همان آغاز تکليفش را ابتدا با خود و سپس با تماشاگر روشن مي کند که قرار است لحني دوگانه و ناهمگون داشته باشد. حتي انتخاب عنوان نگاه اول و نگاه دوم براي دو اپيزود فيلم هم از همين نکته نشئت مي گيرد.نگاه اول به معرفي شخصيت هاي پرشمار قصه و چينش موقعيت هاي روايتي اختصاص دارد و نگاه دوم که به گسترش داستان و فرجام ماجرا اختصاص يافته، موقعيتي سراسر تراژيک را پيش روي تماشاگر مي گشايد.لحن متفاوت اين دو اپيزود ممکن است در وهله نخست نامنسجم و حتي دافعه برانگيزبه نظربرسد.اما با رسوب قصه در ذهن مخاطب، انتخاب درست موقعيت ها و ايجاد کنتراستي متناسب با لحن فيلم خودنمايي مي کند. اپيزود يا نگاه اول آشکارا در ساحت کمدي سياه سير مي کند.اما در نگاه دوم لحن روايت اندک اندک به سمت و سوي تراژدي گرايش پيدا کرده است.تغيير لحن تدريجي و نه ناگهاني و دور از انتظار فيلمنامه از طنز سياه به تراژدي، نکته اي است که حسين مهکام و عبدالرضا کاهاني نويسندگان فيلمنامه با ظرافت به آن دامن زده و به گونه اي مقبول آن را سامان داده اند.فيلمنامه هيچ نقطه اتکاي خود را صرفاً بر پروسه گسترش روايت بنا نمي کند و بعضي جاها، کنش هاي آدم هاست که قصه را پيش مي برد و جاي پيرنگ داستاني را مي گيرد. هر چند همين نکته در کنار اتخاذ لحن دوگانه اي که در بالا به آن اشاره شد، اندکي از توزان ريتم فيلم و فيلمنامه در طول روايت قصه مي کاهد. در واقع فراز و فرودهاي رفتاري آدم هاي قصه، ريتم فيلمنامه را تعريف و تنظيم مي کند. اما براي آن که اين تغيير ريتم چندان توي ذوق نزند، فيلم تمهيداتي را انديشيده است. در اين مورد مي توان به فرم فيلم برداري با نماهاي گاه طولاني و تراولينگ هاي مکرر در فضايي بسته و محدود اشاره کرد. ضمن آن که تدوين نيز در ايجاد توازن نامحسوس ميان ريتم در حال افت و خير فيلم ياري فراوان رسانده است.فيلم هيچ عنصر درام خود را از ميان روزمرگي جاري در زندگي طبقات فرودست جامعه مي گيرد. شناخت و درک نسبتاً صحيح نويسندگان فيلمنامه از روابط آدم هاي اين قشر و نگارش ديالوگ هايي خوب و باورپذير- که گاه چند پهلو و استعاري هم مي شوند- اين عنصر دراماتيک را تقويت کرده است. فيلم هاي زيادي با محوريت فقر و تيره روزي هاي اقشار محروم جامعه ديده ايم. اين آثار يا جملگي به تقديس و ستايش از فقر پرداخته اند يا چنان به ورطه سياه نمايي و اغراق غلتيده اند که تماشاي آنها هرگز تصويري رئاليستي و باورپذير از جزئيات زندگي آدم هاي متعلق به اين طبقه اجتماعي به دست نمي دهد. اما هيچ در حد بضاعت نويسندگان و کارگردان خود کوشيده رويکردي واقع گرا و متکي به الگوهاي رئاليستي ارائه دهد. طرفه آن که ظرفي سورئاليستي و فانتزي براي اين مظروف رئال انتخاب شده و فيلم، قصه اجتماعي و تلخ خود را در حال و هوايي به دور از جديت هاي مرسوم و گاه الصاقي سينماي اجتماعي ايران مي گشايد.هيچ کار خود را با يک داستان و ايده اوليه جذاب آغاز مي کند. موقعيتي گروتسک که آدميان در آن گرفتار آمده اند و هر کنش و واکنش آنها در اين قالب، يکسره مبتني بر وضعيت ناگزيري است که در آن گرفتار آمده اند. داستان مردي که به بيماري جوع مبتلاست و دمي از خوردن باز نمي ايستد و همين امر او را به ورطه فلاکت و حقارت افکنده، جوهره اصلي ماجراست. حال چنين شخصيتي با چنان وضعيت رقت باري را وارد چهارچوب شکننده و در حال اضمحلال يک خانواده پر جمعيت و فقير مي کنيم و به تماشاي موقعيت هاي ناشي از چنين وضعيتي مي نشينيم؛ موقعيت هايي طنزآلود که گاه به شدت دردناک و تلخ به نظر مي رسند. اين ايده اوليه با توجه به شخصيت پردازي درست کاراکتر/. تيپ هاي پر شمار قصه و ديالوگ هاي روان و گاه گستاخانه شخصيت ها، در کنار اجرايي سنجيده و فکر شده به حاصلي قابل تأمل انجاميده و هيچ را پله اي فراتر از همه فيلم هاي به ظاهر متعهد و دردمند اجتماعي همتاي خود نشانده است. هيچ موقعيت هايي مي آفريند که به راستي معناي اوليه و کلاسيک خود را از کف داده اند. اين معنا باختگي تا آنجا پيش مي رود که ديگر بسياري از لحظات مفرح فيلم، خنده دار به مفهوم عام آن نيستند و به تلخ کامي مخاطب دامن مي زنند.يکي از نکات حاشيه اي اما مؤثر هيچ، حضور سنجيده باند صوتي فيلم است. ترانه هاي پاپ کوچه بازاري که در طول فيلم به گوش مي رسند، هريک در جايگاه خود بخشي از خواسته هاي سرکوب شده و فرو خورده آدم هاي قصه را بازتاب مي دهند و نقشي مؤثر و پيش برنده درروايت پيدا مي کنند. در نخستين سکانس ورود نادر سياه دره به خانه حقير خانواده پر جمعيت عفت، ترانه اي مي شنويم با مضمون آهاي دختر پولدار... آهاي ويلاي شمال دار ... که بازگو کننده آرزوهاي محال مردان و حتي زنان ساکن خانواده است. آنها در لا به لاي اين ترانه هاي سخيف، بيش از هر چيز به دنبال گم شده خود مي گردند و خواسته هاي نفس خود را مي جويند. جايي ديگر ترانه اي به گوش مي رسد که مي گويد: من مي خوام فقط تو مال من باشي... و اين زماني است که محترم( پانته آ بهرام) پي برده که همسرش بيک به دلايل عديده از جمله طمع به پول حاصل از فروش کليه هايي که بدن نادر توليد مي کند و همچنين لکنت زبان محترم که ظاهراً قابل درمان به نظر نمي رسد، قصد تجديد فراش دارد. محترم نااميدانه مي کوشد با زباني الکن و خواندن ترجيع بند اين ترانه، خواست دروني خود را به بيک نشان دهد و هم زمان اندکي هم از او دلبري کند. اما هرچه مي کوشد با بي توجهي بيک نسبت به خود مواجهه مي شود و عاقبت سر خورده و گريان گوشه اي مي نشيند و به سرنوشت محتوم خود مي انديشد.فيلم هيچ از سوي ديگر ساختار لرزان و رو به زوال خانواده هاي سنتي و فقير را به چالش مي کشد. خانواده پر جمعيت عفت در ظاهر متحد و همدل اند. اما با ورود نادر به اين خانه و عارضه ويرانگر پر خوري اش، پايه هاي سست خانواده فرو مي پاشد و اين ساختار شکننده خانوادگي، آسيب پذيري خود را بيش از پيش به نمايش مي گذارد. در نهايت محترم و ليلا خانه را ترک مي کنند. يکتا خودکشي مي کند، بيک همچنان خيال تشکيل خانواده اي ديگر را در سر مي پروراند و نادر که از نگاه فيلمنامه و فيلم، عامل اين گسست محسوب مي شود، فرار را بر قرار ترجيح مي دهد.منبع: فيلم نگار، شماره 91/ن
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن