واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه/نیلوفر روحی:عصر روز سوم اسفندماه نشستی پیرامون فلسفه با حضور عبدالله محیسن شاعر و دانش آموخته فلسفه در جمعی از علاقمندان به هنر و فلسفه در مراسم افتتاحیه کافه ساووی رشت برگزار شد.فلسفه و علاقه فیلسوفان به تراژدیعبدالله محیسن در آغاز با اشاره به تعدد تعاریف موجود برای برای فلسفه، به معرفی تحتالفظی این کلمه پرداخت و گفت: واژه فلسفه شکل معرب واژه یونانی فیلوسوفیا (به یونانی: φιλοσοφία، philosophia) و به معنای «دانش دوستی» است.و افزود: پیش شرط فلسفه، داشتن گوش شنوا، کنار گذاشتن پیش فرضها و نگاه دوباره به جهان است.او در ادامه تراژدی را مجموعهای از تعارضها دانست و پیرامون دو انگاره موجود در آن به گفتگو پرداخت.محیسن در ادامه، پیرامون علاقه فیلسوفان به تراژدی گفت:بحرانها و تعارضهایی که در زندگی به وجود میآید منجر به تفکر شده و نحوه زیست را مشخص میکند و این امکانیست برای تفکر و اندیشیدن و در پاسخ به اینکه چرا تراژدی و چرا دیگر هنرها نه؟ باید گفت که تعارض در تراژدی خودش را بیشتر نشان می دهد و این برای فیلسوفان جالب توجه بوده است.این دانش آموخته فلسفه در ادامه به بیان اینکه چگونه تراژدی منجربه تفکر و چگونه منجربه بیفکری و نافلسفه میشود پرداخت و گفت: از آن جایی که تراژدی و هنر بیشتر با احساسات بشر سر و کار دارد اگر در آن غرق شویم دچار مسخشدگی میشویم که در این صورت حالتی از گمشدگی را میبینیم زمانی که این اتفاق میافتد و مورد احاطه امر هنری قرار میگیریم، فیلسوف این تلنگر را به ما می زند که محو نشویم و همچون بسیاری از هنرمندان دچار فروپاشی نشویم.او افزود: البته یکی از خواص هنر همین مستانه بودن است اما اگر این نحوه زیست هنرمند، افراطی و تبدیل به ارزش شود میتواند تبعات ناگواری چون بیقانونی و توحش را در پی داشته باشد.فلسفه و نافلسفه در تراژدی
او در ادامه با ارائه مثالهایی به بیان این که در تراژدی چه چیز را فلسفه و چه چیز را نافلسفه میدانند پرداخت و گفت:یکی از اولین مخالفان تراژدی افلاطون بود و نظام فلسفی خورشید محور وی مدعی است که اصلهایی وجود دارند و این اصلها همیشه سایههایی دارند.او تراژدی و شعر را برای رسیدن به این اصلها، برای مثال مفاهیمی چون آزادی مصر میداند و معتقد است شخصی که در پی حقیقت است به واسطه شعر سایه آن را می بیند و اگر شاعری از آزادی صحبت کند از سایه آن گفته است و خواننده را از حقیقت دور کرده است.به عبارتی؛ افلاطون تراژدی، شعر و هنر را برای تعلیم مضر می داند.فلسفه و نافلسفه در تراژدیاین دانش آموخته فلسفه در ادامه بحث تراژدی و فلسفه، از سنکا سخن گفت و او را هم تراژدی نویس و هم فیلسوف خواند و افزود:ما نمیتوانیم بین سنکای تراژدی نویس و سنکای فیلسوف تمایز قائل شویم، در بعد فلسفی بحث عقلانیت و محار امیال است. و او به واسطه تراژدی میخواست بخش تعلیمی تراژدی را به مردم بفهماند و بگوید اگر به وجهه غریزی بیش از حد بها دهیم چه ویرانیهایی ممکن است به وجود آورد.او در ادامه پیرامون نظریات ارسطو گفت: او به تراژدی خوشبین است و میگوید تراژدی ما را خوشبخت میکند و افزود: تضادها باعث میشوند ما رو به کمال برویم و در تغییر و بهبود باشیم اگر بتوانیم بین آنها تعادل برقرار کنیم، همانطور که فیلسوفان در این تلاشند.محیسن در ادامه به تاثیر و اهمیت کانت روی فلسفه پرداخت و گفت: وی به اهمیت بشر به عنوان موجودی که در ساختن حقیقت نقش دارد اشاره میکند و پس از آن بشر مبدل به موجودی میشود که در طبیعت نقش دارد.وظیفه متفکران در جامعه امروزی
محیسن اظهار داشت: انسان مدرن انسانیست که با خودش گفتگو می کند و با خودش در چالش است و تنهایی و گفتگوی با خود، در انسان مدرن دیده میشود و رو به خودش میرود و مدرنیته در واقع مسئله انسان است برای خودش.او ادامه داد: اگر نگاهی گذرا به اجتماعمان بیندازیم نمیتوانیم بگوییم که ما دارای کدام وجهه فرم و محتوا هستیم و آنچه در تمام نظامهای اخلاقی، دانشگاهی، سیاسی و … وجود دارد بهمریختگیست.و ما اگر بخواهیم تعریفی از وضعیت اکنون بدهیم این است که امور به ضد فکر و ضد هنر منجر شده و هنرمند هم تسخیر این بهم ریختگی شده است و آن را بازتاب می دهد که اکنون در مکاتب مختلف هنری قابل مشاهده است.محیسن وظیفه ی متفکر در همچین اجتماعی را گوشزد کردن این امر دانست که: هنرمند یا متفکر باید راهی را باز کند و در میان این بیشمار جهاتی که وجود دارند راه نجات بخشی که منجر به زندگی شود را نشان دهد و با توجه به مسائلی که بحث شد میبایست وجهه نظم را برجسته کند و این در حالی است که ما نمی توانیم مشخص کنیم که چه چیز هنر است و چه چیز ناهنر.
۴ اسفند ۱۳۹۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]