واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مقاومت از ميادين تا اذهان
اگر شما يك ناظر تمام وقت تحولات منطقهاي باشيد از اين همه تفاوتي كه بين واقعيتهاي روي زمين با اذهان مردم نسبت به «محور مقاومت» وجود دارد تعجب خواهيد كرد...
نویسنده : محمد بابايي
اگر شما يك ناظر تمام وقت تحولات منطقهاي باشيد از اين همه تفاوتي كه بين واقعيتهاي روي زمين با اذهان مردم نسبت به «محور مقاومت» وجود دارد تعجب خواهيد كرد و اگر علاقهاي هم به آن داشته باشيد، درد خواهيد كشيد. چرا در حالي كه كمتر ناظر بينالمللي و شناختهشدهاي پيدا نميشود كه پيروزيها و قدرت محور مقاومت در مقابل تلاشهاي امريكا براي سلطه بر منطقه را به چالش بكشد و حتي بعضي از آنها با قاطعيت از شكلگيري يك نظم نوين منطقهاي با رهبري ايرانيها حرف ميزنند كه از شرق ايران شروع ميشود و در سواحل مديترانه پايان مييابد. اما قبولاندن اين مسئله به مردم كوچه و بازار _ حداقل براي نگارنده_ كار سخت و پرچالشي محسوب ميشود و اين شكاف وقتي، تلختر ميشود كه براي بخش قابل توجهي از نخبگان نيز صادق است. در مورد عوام بايد گفت كه اكثر آنها درگير مشكلات اقتصادي روزمره هستند و از آنجا كه اطلاعات دقيق و كاملي از تحولات منطقه ندارند به سختي ميتوانند دستاورهاي منطقه مقاومت را درك كنند. در اين جا نقش رسانههاي نزديك به مقاومت اهميت بسزايي پيدا ميكند كه به نظر ميرسد متأسفانه نتوانستهاند آن طور كه بايد پا به پاي تحولات بنيادين و پرشتاب پيش بروند. در واقع، جنگ رسانهاي و رواني به نظر ميرسد به نقطه آسيبپذير مقاومت تبديل شده است.
شكي نيست دستگاههاي تبليغاتي نظام سرمايهداري پيچيده، حرفهاي و بزرگ هستند و رقابت با آنها كار آساني نيست. واقعيت اين است كه در اين زمينه آنها چند گام از نظر تكنولوژي و حرفهاي جلوترند، به همين دليل توانستهاند در باوراندن روايتهاي خود موفقتر عمل كنند. براي نمونه كم نيستند عدهاي كه دليل جنگ و بحرانهاي منطقهاي را به تهران نسبت ميدهند و ميگويند اين به خاطر ماهيت شيعي و اسلامي انقلاب ايران بود كه فرقهگرايي در منطقه شكل گرفت يا تشديد شد، اما هيچ علاقهاي ندارند به روابط ديرين و پيچيده وهابيت و استعمار غربي قبل از انقلاب و بعد انقلاب اشاره كنند كه چگونه ذخاير و سرمايههاي منطقه را چپاول كرده و باعث گسترش ناامني، كشتار و تروريسم در سرتاسر جهان شده است. در اين ميان آنچه باعث درد ميشود اين است كه بهرغم تمامي شاخصها و نشانههايي كه حاكي از دروغ بودن اين ادعاست، رسانههاي نزديك به مقاومت نتوانستهاند روايتهاي جذاب و پايداري براي نشان دادن واقعيتهاي روي زمين و تاريخي نشان دهند. دلايل ناكامي رسانههاي مقاومت در باوراندن روايتهاي خود نياز به واكاوي و ريشهيابي دارد اما هم اكنون دو تحول مهم باعث شده تا به اعتبار رسانههاي غالب خدشه جدي وارد شود و فرصت بينظير براي رسانههاي طرفدار مقاومت شكل بگيرد كه عبارتند از جنگ سوريه و رياست جمهوري دونالد ترامپ در امريكا.
بهرغم تلاش رسانههاي عربي و غربي براي نشان دادن چهره آزاديخواه و ميانهرو از آنچه «انقلاب سوريه» ميخواندند اما تصاوير، شعارها، مانفيستها، رفتارها و گفتارهاي گروههاي مسلح براي همگان آشكار شده است؛ كساني كه از يك آبشخور واحد وهابي استفاده ميكنند و اسناد زيادي از حمايت غرب از آنها وجود دارد. از طرف ديگر، رسانههاي غالب بر اساس مراكز تصميمگيري دولتهاي غربي، سقوط بشار اسد را حتمي نشان ميدادند اما همانطور كه جوشا لنديس نويسنده كتاب «لحظه دموكراتيك سوريه» ميگويد، «دلايل زيادي وجود داشت تا نسبت به برآوردهاي غربي كه ميگفتند سقوط اسد حتمي است، شك كرد.» حالا پس از گذشت شش سال مشخص شده گفتن اينكه «اسد بايد برود» بنابر گفته خود بوريس جانسون، وزير خارجه انگليس فقط يك «تلقين بوده كه غرب در هيچ مرحلهاي قادر نبود آن را محقق كند.» پديده دونالد ترامپ نيز از يك طرف مهر تأييدي بود بر ماهيت دروغين رسانههاي امريكايي و از سوي ديگر واقعيتهاي جامعه امريكا كه همواره از ديد رسانهها دور مانده بود.
رسانههاي غربي قبل از انتخابات رياست جمهوري و در جريان تبليغات انتخاباتي، پيروزي هيلاري را حتمي و مسلم نشان ميدادند. اينديپندنت چند روز مانده به انتخابات با تيتر درشت نوشت: «نظرسنجيها: شانس پيروزي كلينتون بر ترامپ، 99 درصد است.» اين تيتر پس از مشخص شدن نتيجه انتخابات، به نماد دروغگويي رسانههاي غربي تبديل شد كه چگونه تلاش ميكنند «آرزوهاي» خود را بر واقعيت «تلقين» كنند. از طرف ديگر، اقدامات ترامپ كه رگههاي «نژادپرستي» دولت او و طرفدارانش را روز به روز بيشتر آشكار ميكند، ادعاي امريكاي متمدن را به چالش كشيده است. براساس نظرسنجياي كه رويترز منتشر كرد 49درصد امريكاييها از دستور جنجالي ترامپ براي جلوگيري ورود اتباع هفت كشور مسلمان به امريكا حمايت كردهاند كه نشان ميدهد جامعه امريكا با شكافهاي عميقي روبهرو است و گرايشهاي «نژادپرستي» به صورت جدي آن كشور را تهديد ميكند بنابراين جنگ سوريه و دونالد ترامپ فرصتهاي بينظيري را براي رسانههاي مقاومت فراهم آورده تا با به چالش كشيدن اعتبار رسانههاي غالب، «روايتهاي جديد و خلاقانهاي» را هم از واقعيتهاي منطقه و هم از ماهيت واقعي امريكا نشان دهند.
اما در سطح خواص دلايل متعددي وجود دارد كه باعث ميشود بخشي از آنها نتوانند يا نخواهند دستاوردهاي محور مقاومت را ببينند. عدهاي اساساً اعتقادي به وجود محور مقاومت ندارند، عدهاي نيز ظاهراً خبر ندارند دقيقاً چه تحولات بنياديني طي نيمدهه گذشته رخ داده و بدون اينكه اين تحولات سريع را دقيق و كامل پيگيري كنند، احكامي صادر ميكنند كه حتي باعث تعجب طرفداران خودشان ميشوند. يك فعال سياسي در توئيتي آلودگي خوزستان را به اسد نسبت داد. همچنين ميتوان به برنامه چهارشنبه شب گذشته بيبيسي فارسي درباره جايگاه ايران در جنگ سوريه اشاره كرد. در اين برنامه دو روزنامهنگار يكي از ايران و ديگري از امريكا روي خط آمده بودند. روزنامهنگاري كه از تهران حرف ميزد آنچنان تحليل ساده و غيرواقعي از جايگاه ايران ارائه داد كه در نهايت اين خبرنگار امريكايي بود كه مجبور شد قدرت و جايگاه ايران را يادآوري كند. به نظر ميرسد_ متأسفانه_ اين مشكل در ميان بخش قابل توجهي از نخبگان وجود دارد و آنها برآورد عميقي از روند تحولات منطقه ندارند. دلايل متعددي وجود دارد كه باعث ميشود بخشي از خواص نتوانند يا نخواهند دستاوردهاي محور مقاومت را ببينند. عدهاي اساساً اعتقادي به «وجود» محور مقاومت ندارند، عدهاي از سر شيفتگي به قدرت امريكا ميگويند، «مقاومت» معني ندارد و بايد در قدرت امريكا جذب شد. بايد منتظر زمان ماند اما حداقل انتظاري كه از آنها ميرود اين است كه قبل از اظهار نظر درباره مسائلي پيچيده، چندبعدي و چندجانبه همانند سوريه اطلاعات كافي و بهروز از پويايي (Dynamic) داخلي و خارجي جنگ آن كشور به دست بياورند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]