واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: کالای ایرانی به کجا میرود؟ کرمانشاه- ایرنا- روزنامه نقد حال چاپ کرمانشاه در شماره 473 بیست و پنجم دی ماه 95 مطلبی را با عنوان " کالای ایرانی به کجا می رود " به قلم محمدحسین شیریان منتشر کرده است.
در این یادداشت آمده است: صفحه اول روزنامههای دهه سی و کمی پیش از آن، شاهد چاپ اطلاعیههای تشویقی و هشدار دهندهای بود که از مردم میخواست خرید کالای انگلیسی و آمریکایی را تحریم کنند و فقط کالای ایرانی بخرند. هنگامه مبارزه با استعمار بریتانیا و ملیشدن صنعت نفت، فرصت گرانسنگی بود. این زمانه کوتاه اما با هیجان های اجتماعی برپا شده، روزنه روشنی به وجود آورد شاید به شایستگی کالای ایرانی توجه شود. فرصتها انگار چنان زود گذرند که تا جنبیدیم کودتا از راه رسید و آن شعارها را خاموش کرد. بعدها صنعتگرانی نام و آوازه ایرانی را در جهان بلند آوازه کردند.در سکوت خبری کارخانه ها، شرکت آزمایش تعطیل شد و به گروه غولهای صنعتی خاموش شده کشور پیوست. گویی گرمای بخاری و سرمای یخچالش در قاب فراموشی ذهن ایرانی گم شده است.کارخانجات ارج هم از رقابت با کالای پیشرفته امروزی باز ماند و تمامی خاطراتش بر روی صندلی فلزی خاکستری رنگش جان باخت.سالها پیش نیز شرکت کفش ملّی به سرنوشت حقارت بار گوشهگیری و بازماندن از قافله تولید دچار شده بود. کفشهایی که ما را به مدرسه میبُرد و میآورد. در کوچههای خاکی و سَرِتپه فتحعلیخان به غمزه شادی گلهایی که میزدیم غوغایی بود. با زانوانی زخمی و خونین توپ پلاستیکیمان را که با کفش ملّی به دروازه کودکیها و نوجوانیهایمان شوت میکردیم دیگر هیچ خبری از آن نیست. با آن نشانه فیلش که دیگر یاد هندوستان هم نمیکند. شرکتی که 10 هزار پرسنل داشت و 400 واحد آپارتمانی برای کارگرانش ساخته بود حالا به دفتر فروش کفش شرکتهای دیگری تبدیل شده است. شرکتی که به بسیاری از کشورهای جهان کفش صادر میکرد و پاپوش نظامیان ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق را مهیا میساخت، در خاطره ایرانی ما، محو و فراموش شده است. علت یابی آن به صدها دلیل وابسته است. یکی از آن موانع سخت، دولتیشدن این شرکتها و مصادره اموال صاحبان آن بود. مدیران جدید دل نمیسوزاندند و تخصصی نیز نداشتند. فرسودهشدن مکانیسم کارگاهها، عدم سرمایهگذاری، همگام نشدن با پیشرفتهای روز جهان، و عدم رسیدگی مناسب به این کالاهای معروف، آنها را خانه نشین انبارهای از دستشده کرد. در خانه بسیاری از ایرانیها حداقل یک دستگاه از آن بخاریها و یا چند صندلی در اتاق و یخچالی در آشپزخانه یا یک جفت کفش پشت در اتاق به مهمانی میآمد. شهر کرمانشاه نیز از این پدیده رنجآور دور نبوده است. سالها یک قواره پارچه کت و شلوار در گوشه خانه بایگانی شده بود. چند روز پیش برای خرید آستر نزد یکی از پارچه فروشان قدیمی رفتم. پارچه را گذاشتم روی میز. با چشمانی دقیق دستانش را به لبه پارچه برد نگاهی به من کرد. گفت این پارچه اصلی است باید.. کمی فکر کرد گفت: پارچه کشمیر است. با لبخند پاسخ دادم. آهی کشید و بر عاقبت نافرجام پارچههای فاستونی کشور نیز تاسف خورد. در حال بریدن آستر بود که گفت: سالها پیش در تهران عرب زبانی را دیدم که از سرنوشت ناخوش کارخانجات کشمیر کرمانشاه پرسید. به او گفتم جایش را به ساخت آپارتمانها داده است. نگاهم کرد و گفت من مدیر دفتر این شرکت در شهر لندن بودم.آستر را تا کرد و قیچیاش را به کناری گذاشت. میگفت پارچههای ایرانی و چند کارخانه الزاما دولتی اوضاع خوبی ندارند. با رنجی مضاعف خداحافظی کردم. حالا دیگر نه از فاستونی مقدم که روزگاری تن پوش مردم ایران زمین بود چنان خبرخوبی هست و نه از محصولات دیگر. اجناس بیکیفیت چینی بلای جان کالاهای ایرانی شده است.در صدا و سیما به علل و اسباب این مهم پرداخته نمیشود. دولتها تاجر خوبی نیستند. باید دل به تلاش مردم بست! کالای ایرانی کارگران ایرانی را شادمان به خانههایشان میفرستد اگر مدیران ایرانی بخواهند!3209/8066 دریافت کننده:عباداله آذرگون ** انتشاردهنده:علی مولوی
25/10/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]