تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798141790




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جمهوری اسلامی و دگرگونی در ابعاد اجتماعی توسعه انسانی در ایران


واضح آرشیو وب فارسی:آوای فامنین: اینجانب توصیه می کنم که قبل از مطالعه وضعیت کنونی جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایی با وضعیت کشور ها و ملت هایی که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه می گذشته است و قبل از توجه به گرفتاری های این کشور طاغوت زده از ناحیه رضاخان و بدتر از آن محمد رضا که در طول چپاول گری هایشان برای این دولت به ارث گذاشته اند، از وابستگی های عظیم خانمان سوز تا اوضاع وزارت خانه ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و... و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستان ها و دانشگاه ها و... مقایسه با زمان سابق و رسیدگی به عملکرد دولت و جهاد سازندگی در روستا های محروم از همه مواهب حتی آب آشامیدنی و درمانگاه و مقایسه با طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتاری به جنگ تحمیلی و پیامد های آن از قبیل آوارگان میلیونی و خانواده های شهدا و آسیب دیدگان در جنگ و آوارگان میلیونی افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادی و توطئه های پی درپی امریکا و وابستگان خارج و داخلش... و ده ها مسائل دیگر. تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسائل به اشکال تراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید.[2] امام خمینی(ره) وقتی در ایران انقلابی به نام خدا و برای اجرای احکام اسلامی به وقوع پیوست، به ندرت کسی باور می کرد که با استفاده از آموزه های دینی در عصری که پیوسته شعار پایان دین و افسون زدایی از هستی داده می شود، بتوان یک نظام توانا و مترقی در گوشه ای از دنیا به وجود آورد و این نظام در کمتر از دو دهه به دگرگونی های قابل توجه در زمینه توسعه انسانی دست یابد. تحلیل گران حرفه ای رسانه های غربی و شبه روشنفکران وابسته به آنها در داخل، در طول عمر کوتاه جمهوری اسلامی، برخلاف همه موازین علمی و پژوهشی، تا توانستند یا موانعی در سر راه موفقیت های جمهوری اسلامی ایجاد کردند و یا آنچه را که اتفاق افتاده و می افتد کم اهمیت و جمهوری اسلامی را نظامی ناکارآمد معرفی کردند. بازی با ارقام اقتصادی و مقایسه عملکردهای حکومت اسلامی با شاخص های متزلزل درآمد سرانه، نرخ رشد تولید ناخالص ملی و سایر شاخص های کمی و یا مقایسه با استاندارهایی که عموما بنگاه های اقتصادی فراملیتی برای ایجاد ناامیدی و تخریب روحیه جهان عقب نگه داشته شده، آنها را ملاک توسعه و عقب ماندگی قرار می دهند، عادی ترین روشی است که از آن برای القای ناکارآمدی حکومت دینی در ایران استفاده می شود. فرضیه اصلی سلسله مقالات «انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟» از ابتدا بر این بود که درک کارآمدی بالای جمهوری اسلامی جز در یک نسبت مقایسه ای قابل فهم نیست و این نسبت با مقایسه عملکرد نظام مشروطه سلطنتی به عنوان یک نظام پایان یافته و نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مستقر در یک دوره تاریخی قابل حصول خواهد بود. فی البداهه باید گفت که اثبات توفیقات جمهوری اسلامی در دو دهه اول انقلاب و قرار دادن عملکرد این دو دهه (با همه شرایط نامساعدی که برای آن فراهم کردند) با تمامی دستاورد های نظام مشروطه سلطنتی، به منزله ابطال همه آن تئوری هایی است که جریانات شبه روشنفکری ایران در این دویست سال از آن ارتزاق می کردند. از زمان پیدایش جریاناتی به نام منورالفکری تا به امروز پیوسته به ما القا می شد که آزادی، توسعه، ترقی، رشد، تجدد، حقوق بشر، مردم سالاری و اصلاحات جز با سرسپردن به تئوری های غربی و مساعدت مستشاران اروپایی، امریکایی و روسی امکان پذیر نیست. به ما القا می کردند که ایرانی ها حتی استعداد ساختن یک آفتابه را نیز ندارند، چه برسد به اینکه بخواهند همه دگرگونی های کشور را با اتکا به توانایی هایی خود ایجاد نمایند. به ما گفته بودند شما ملتی هستید خودمدار، دارای بینش روزینه، ذهنیت استبداد زده، بی اعتقاد، سترون و مقلد، تجاوزگر و خشونت طلب، فاسد، فاقد عشق و دوستی، ناامید، حقیر و عقده ای.[3] برای اینکه به تعادل برسید باید در مقابل دگرگونی های جامعه مدنی غرب یعنی بی دینی، بی اعتقادی، بی هویتی و همه آن چیزهایی که امروزه مظهر دموکراسی و لیبرالیسم است، سر تعظیم فرود آورید و بی چون و چرا مزایای جامعه مدرن را بپذیرید تا از بربریت و توحش خلاص گردید و به تعادل مدرن! برسید. برای اینکه به ما القا کنند ملت عقب مانده ای هستیم که از لحاظ ژنتیک و نژاد و اعتقادات و مذهب استعداد خلق هیچ تحولی را نداریم، پیوسته برای ما شکاف های تاریخی درست کردند. شکاف دین و دولت، شکاف های مذهبی و فرقه ای، شکاف های قومی و نژادی و زبانی، شکاف سنت و تجدد، شکاف علم و دین، شکاف عقل و ایمان، شکاف دین و تحول و شکاف های پر نشدنی دیگری که القای آن به هر ملتی، ریشه تعلق به فرهنگ و هویت آن ملت را می خشکاند.[4] و در آخر هم به ما گفتند: برای شناخت انتقادی از خود و جامعه و فرهنگ خودی بایستی از آن فاصله بگیرید. بیگانه شدن و غریبه شدن پیش فرض آگاه شدن است. لجبازی نابجای برخی از ما ایرانیان در مورد عدم تغییر نگرش مرسوم درباره غرب که به ظاهر مبتنی بر رویارویی شجاعانه با مفاسد آن، اما در واقع ناشی از ترس از فرهنگ غرب و دموکراسی است، در واقع خصومت ورزیدن با خود و سد کردن راه خودآگاهی مان است. فراموش نکنیم که اصرار افراطی در ضدیت با فرهنگ بیگانه... در این بیست ساله اخیر گاه موجب لطمات جبران ناپذیری شده است.[5] این آخرین فتوا، در حقیقت لُب گزاره کهنه ای است که دویست سال در گوش مردم ایران خوانده می شد. ما یکصد سال به طور رسمی به این گزاره عمل کردیم و از خود بیگانه و با خود غریبه شدیم. اما مشروطه سلطنتی، یعنی آن داستان غم انگیز از خود بیگانگی ما، برای ایران چه ارمغان آورد؟ به فتوای همین روشنفکران در متون متفاوتی که نوشتند، ایران؛ آبستن انقلاب اسلامی و ایرانی؛ عقب مانده، روستایی، استبدادزده و فقیر بود. اگر قرار بود آن از خود بیگانگی و غریبه شدن منشاء آگاهی و دگرگونی های ما باشد، پس چه شد که ایران در عصر نظام مشروطه سلطنتی به بازاری از مصرف کالاهای بی ارزش اروپایی و امریکایی بدل شد و تا سطح یک تکنسین ساده نیز مستشاران غربی بر این کشور حاکم بودند؟ هدف این مقالات بر ملا کردن ماهیت فریبنده شعارهایی است که مدعی است با از خود بیگانه شدن، آگاه شدیم و در طول دو دهه انقلاب اسلامی، در ضدیت با سلطه غرب (نه ضدیت با فرهنگ) و مخالفت با حاکمیت بیگانه، لطمات جبران ناپذیری بر ایران وارد شده است. آنهایی که می خواهند توسعه در ایران و کشورهای عقب نگه داشته شده را تابعی از دوره بندی تاریخی توسعه در کشورهای صنعتی قلمداد کنند، ما را وارد فرآیندی از یک دور و تسلسل باطلی خواهند کرد که در این تسلسل و دور باطل، توسعه تابعی از پیشرفت تکنولوژی و تکنولوژی به مفهوم مطلق، علم در تمام زمینه ها برای همه سطوح است و صنعتی شدن جزئی از توسعه اقتصادی و توسعه اقتصادی تحت تأثیر پیشرفت جامعه ای است که سیر توسعه و صنعتی شدن را طی می کند و لاجرم چون علم جدید در تمام زمینه ها هیچ نسبتی با دین و معرفت دینی ندارد، پس توسعه در کشورهایی که تحت برنامه ریزی های دینی هستند، امکان پذیر نیست!! فرآیند صنعتی شدن هر کشور تابعی از فراگیری و نسبت حجم انتقال تکنولوژی (دانش) در مقاطع زمانی است. کشورهای در حال توسعه با استفاده از تجربیات کشورهای صنعتی و بهره برداری از پیشرفت دانش می توانند در زمان کوتاه تری در مقایسه با گذشته مسیر توسعه را پشت سر گذارند.[6] دگرگونی های ایران عصر جمهوری اسلامی در این دو دهه، بطلان این قرائت کهنه از توسعه را اثبات کرد. آنهایی که می خواهند با وجدان علمی به تحلیل این دگرگونی ها بپردازند چاره ای ندارند مگر اینکه معیار و ملاک بررسی های خود را مبتنی بر یک فرآیند تطبیقی قرار دهند. مواجه کردن جمهوری اسلامی با شاخص هایی چون درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی و امثال اینها اگر چه ممکن است برای دوستداران انقلاب اسلامی یک آرمان توسعه ای باشد، اما برای عینی کردن بررسی های تحولات ایران در بیست سال اخیر معیارهای دقیقی نیستند. در بررسی های علمی با ذهنیت ها و آرمان های بررسی کننده به عنوان معیار درستی یا نادرستی یک پدیده سر و کار نداریم. راقم این سطور با مقایسه عملکردهای حکومت مشروطه سلطنتی و جمهوری اسلامی داعیه توسعه بی نقص یا خطاناپذیری عملکرد دولت های ادواری جمهوری اسلامی را ندارد، اما معتقد است وقتی بحث از عملکرد سیاست های توسعه ای دو نظام سیاسی در درون یک جامعه در دو دوره تاریخی متفاوت می شود، استناد به معیارهای فریبنده ای چون درآمد سرانه و غیره، علمی و عینی نیست. وقتی از توسعه انسانی صحبت می کنیم یعنی از عملکرد ملموس دو نظام سیاسی در این حوزه بحث می کنیم. در عملکرد های ملموس بحث از منابع، برنامه ها، سیاست ها، اهداف، عملکرد ها و در آخر اثرات آنها بر دگرگونی جامعه است. به عنوان مثال وقتی از مقایسه چند شاخص عمده در ارتباط با نفت در سیاست های نظام مشروطه سلطنتی و نظام جمهوری اسلامی ایران صحبت می کنیم، پارامترهایی که می تواند میزان کارآمدی برنامه های این دو نظام را مشخص کند، پارامتر های مشابه است. جدول زیر در این رابطه تا حدودی روش تجزیه و تحلیل حاکم بر این مقالات را روشن می کند. شاخص/ سال 1356 1376 جمعیت کشور 33 میلیون نفر 64 میلیون نفر تولید نفت 6 میلیون بشکه 5/3 میلیون بشکه مصرف داخلی نفت 5/0 میلیون بشکه 5/1 میلیون بشکه صادرات نفت 5/5 میلیون بشکه 2 میلیون بشکه قیمت یک بشکه 13 دلار 13 دلار جدول مقایسه چند شاخص عمده در ارتباط با نفت[7] مبنای مقایسه عملکرد رژیم مشروطه سلطنتی با جمهوری اسلامی بر اساس شاخص های جدول بالا، یک مبنای علمی است. با وجودی که این جدول نشان می دهد که شرایط اقتصادی، درآمدهای دولت و سیاست های جهانی و اوضاع داخلی امکانات مناسب تری را برای رشد و توسعه ایران در دوران رژیم پهلوی فراهم ساخته بود. ایران در این دوران از کمترین رشد و توسعه اقتصادی محروم ماند و به عنوان کشوری عقب مانده معرفی می شد. بنابراین علل عقب ماندگی را نه در کمبود منابع بلکه باید در جاهای دیگر جستجو کرد. با توجه به مبانی مذکور، در این مقاله به فراز دیگری از توسعه انسانی در جمهوری اسلامی و نظام مشروطه سلطنتی خواهیم پرداخت. قبل از ورود به بحث، ذکر این نکته ضروری است که همه آنهایی که می خواهند دگرگونی های ابعاد اجتماعی اقتصادی توسعه انسانی را در جمهوری اسلامی تجزیه و تحلیل نمایند و عملکرد انقلاب اسلامی را با نهضت مشروطیت در این شاخص مقایسه و تطبیق کنند، نمی توانند از دهه پرتلاطم نخست انقلاب اسلامی یعنی وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، محاصره اقتصادی امریکا و بخشی از اروپاییان، فشارهای بین المللی و دامن زدن به جنگ های قومی و قبیله ای و نزاع های مذهبی توسط گروهک های مزدور امپریالیسم غرب و شرق غفلت کنند. همچنان که نمی توانند از اثرات سیاست های وابستگی مطلق رژیم پهلوی به غرب و خروج سرمایه های کلان این مملکت و نابودی زیرساخت های اقتصادی و فرهنگی در کنار بحران های مذکور که شرایط را برای عدم امکان و تدوین و اجرای برنامه های فراگیر توسعه همه جانبه در دهه اول فراهم کرد، نیز غافل شوند. کاهش تولید ناخالص داخلی و روند نزولی درآمد سرانه، دو شاخص تعیین کننده در اوضاع بد اقتصادی دهه اول انقلاب اسلامی بود که این دو شاخص در مقابل کرامت مردم ایران، شور انقلابی و دینی و ایثارگری های اقتصادی نه تنها منجر به بحران ها ی اجتماعی نشد بلکه سخاوتمندانه، هزینه های هشت سال دفاع مقدس از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی را نیز به دوش مردم انداخت. بحران تهاجم نظامی اگر چه در دهه دوم از بین رفت اما هیچ گاه اثرات آن بحران در زیرساخت های کشور و تداوم محاصره اقتصادی و فشارهای بین المللی تا به امروز محو نگردید. آنچه که می خواهیم تحت عنوان دگرگونی ابعاد اجتماعی اقتصادی توسعه انسانی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و آن را با 50 سال حاکمیت رژیم مشروطه سلطنتی پهلوی مقایسه کنیم در حقیقت بیش از آنکه عملکرد بیست ساله جمهوری اسلامی باشد، عملکرد ده ساله به اضافه جبران خسارت جنگی است. نماگرهای متفاوتی برای نشان دادن ابعاد اجتماعی اقتصادی توسعه انسانی وجود دارد که می تواند شاخص بررسی های تطبیقی ما باشد. مثل نماگر امید به زندگی، نماگر نرخ باسوادی، نماگر تعادل های جمعیتی و غیره. همچنین در سطوح کلی تر می توان به نماگر های آموزشی، نماگرهای بهداشت، تغذیه و امنیت غذایی، نماگرهای توجهات خاص بخشی مثل زنان، محیط زیست، کودکان، مواد مخدر و غیره اشاره کرد. آنچه در این بخش تجزیه و تحلیل می شود مباحثی از نماگرهای بهداشت، تغذیه و امنیت غذایی است که به طور مستقیم به عملکردهای دو نظام جمهوری اسلامی و رژیم مشروطه سلطنتی در مسائلی چون رفاه عمومی، توسعه روستایی و شهری و غیره مربوط است. ¿ جمهوری اسلامی؛ دولت رفاه و رفع محرومیت در بند 12 اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه از جمله اهداف بنیادی دانسته شد و دولت را موظف می کند که برای تحقق اهداف مذکور برنامه ریزی کرده و امکانات موجود و درآمدهای عمومی را به آن سمت سوق دهد. چنین وظیفه ای در هیچ یک از فصول و اصل های قانون اساسی و متمم قانون اساسی مشروطه سلطنتی بر عهده دولت نهاده نشد و شاید یکی از دلایلی که رژیم مشروطه سلطنتی را نسبت به رفاه اجتماعی، حفظ منافع عمومی و هدایت درآمد ها به سمت مصالح جامعه بی تعهد کرده بود، نبود چنین مسئولیتی به شکل قانونی بر عهده دولت و سلطنت بود. در چنین حالتی سلطنت و الیگارشی وابسته به آن، خود را مالک همه درآمدهای عمومی، ذخایر ملی و ثروت های خدادادی می دانست. خاندان سلطنتی و کارگزاران سطح بالای دولت هیچ تعهدی را در مقابل ملت ایران احساس نمی کردند. بر اساس همین باور بود که رژیم پهلوی بخش عظیمی از درآمدهای ناشی از فروش نفت و سایر ثروت های عمومی را به عنوان دارایی شخصی وارد معاملات خصوصی کرده و از این درآمدها هر گونه که دلشان می خواست، استفاده می کردند. علی رغم اینکه ایران در دوره پهلوی از نظر درآمد عمومی و نسبت این درآمدها با جمعیت کشور و سطح تقاضاهای جامعه در شرایط بسیار مناسبی قرار داشت اما رژیم پهلوی هیچ گاه احساس نکرد که از محل این درآمدهای کلان اوضاع نابهنجار زندگی را بهبود بخشد. رژیم شاه و خاندان سلطنتی و الیگارشی وابسته، بیش از آنکه برآمده از نیازهای اجتماعی برای حل مشکلات جامعه باشند، تاجرانی بودند که جز به سود خود و شرکای تجاری خود و تجهیز ارتش حافظ نظام شاهنشاهی (که ادامه سیطره آنها را بر ملت ایران تضمین می کرد) هیچ سیاست دیگری را دنبال نکردند. پاره ای از تحلیل گران تاریخ معاصر ایران که دل خوشی از انقلاب اسلامی ندارند، در تبیین اوضاع عمومی اقتصاد ایران در اواخر حکومت پهلوی آمار های غم انگیزی ارائه می دهند. یرواند آبراهامیان می نویسد: چهارده سال پس از انقلاب سفید، هنوز در ایران نسبت پزشک به بیمار بسیار اندک، میزان مرگ و میر کودکان بالا و نسبت تخت های بیمارستان به جمعیت بسیار پایین بود. با وجودی که ایران در این دوره یکی از ثروتمندترین و پردرآمدترین کشورهای خاورمیانه بود اما از لحاظ نسبت تخت بیمارستانی به جمعیت، از پایین ترین کشورهای خاورمیانه به حساب می آمد. 68% از بزرگسالان بی سواد بودند، شمار بی سوادان از سال 40 به بعد در واقع از 13 به حدود 15 میلیون نفر افزایش یافت. کمتر از 40% کودکان کشور دوره دبستان را به پایان می رساندند، نسبت معلم به شاگرد در مدارس دولتی رو به کاهش بود، سالانه از بین 000/290 داوطلب تنها 000/60 نفر به دانشگاه راه می یافتند و از لحاظ درصد افراد دارای تحصیلات عالی، کشور همچنان یکی از ضعیف ترین کشورهای خاورمیانه بود.[8] محمدعلی همایون کاتوزیان می نویسد: سطح زندگی مردم به خاطر غارت منابع ملی و توسعه سیاست های نظامی گری از سال 1345 تا 1355 به طرز وحشت انگیزی تنزل کرد. در طی این ده سال، درصد خانواده های شهری که در یک اتاق زندگی می کردند از 36% به 43% رسید. در آستانه انقلاب اسلامی، 42% از خانواده های تهرانی مسکن مناسبی نداشتند و تهران با بیش از 4 میلیون جمعیت، علی رغم درآمدهای زیاد نفتی هنوز سیستم فاضلاب، مترو و حمل و نقل عمومی درستی نداشت.[9] بر اساس آمارهای رسمی در فاصله سال های 1334 و 1346 میانگین سالانه درآمد ارضی ایران بالغ بر 17% درآمد ملی آن بوده است. از نظر اقتصاد دانان توسعه، این بایستی به منزله رسیدن به بهشت دنیوی تلقی شود زیرا به گفته آنان مانع اصلی پیشرفت سریع اقتصادی کمبود سرمایه داخلی و ارز خارجی است. آنها معتقدند که پس انداز و درآمد ارزی در حدود 12% درآمد ملی باید برای رشد و توسعه اقتصادی بی وقفه کفایت کند.[10] اما رژیم شاه تمام این درآمد ها را بر سر جنون مسابقه تسلیحاتی گذاشت و ملت ایران را از حق طبیعی خود محروم کرد. مخارج نظامی ایران در جریان دهه چهل و پنجاه شدیدا افزایش پیدا کرد، به طوری که از 78 میلیون دلار در سال 1342، به 241 میلیون دلار در سال 1344، 3 میلیارد و 680 میلیون دلار در سال 1352 رسید. یعنی پس از افزایش درآمد های نفتی سال 1351 دولت ایران 31% کل درآمدهای پولی خود را به مخارج نظامی اختصاص داد. بودجه دفاعی ایران از سال 1348 1355 به ده ها برابر افزایش پیدا کرد.[11] جدول زیر سیر جنون رژیم شاه را در خرید سلاح های بی ارزش نظامی نشان می دهد: سال بودجه دفاعی درصد افزایش نسبت به سال قبل 1348 880 1349 1065 17 1350 1375 29 1351 1525 11 1352 3680 141 1353 6325 72 1354 8925 41 1355 9400 5 جدول بودجه دفاعی ایران 1355 1348 (ارقام به میلیون دلار به قیمت های جاری) آمارهای رسمی نشان می دهد که بین 50 تا 80% از مخارج نظامی ایران صرف خرید اسلحه و مهمات از خارج شد که بخش عمده آن از ایالات متحده امریکا خریداری شد. ایران در اواسط دهه 1348 به بزرگ ترین خریدار اسلحه و مهمات امریکایی در جهان تبدیل شد. مبلغ کل فروش امریکا به ایران بر اساس گزارش های وزارت دفاع امریکا، در عرض سال های 1350 1354 به 4/14 میلیارد دلار بالغ شده است. رقم کل خرید از امریکا در سال ها 1348 1361 در حدود 5/18 میلیارد دلار برآورد شده بود[12] که اگر انقلاب اسلامی در ایران به وقوع نمی پیوست معلوم نبود چه بر سر ایران می آمد. جدول زیر نقش سلطه مطلقه امریکا را در چپاول دارایی های ملت ایران نشان می دهد: سال مبلغ خرید 1328 1347 757 1348 2/113 1349 8/396 1350 1/519 1351 4/2157 1352 2/4373 1353 3021 1354 7/1458 1355 4213 1328 1355 4/17009 فروش اسلحه امریکا به ایران 1355 1328[13] (ارقام به میلیون دلار به قیمت های جاری) درآمدهای کلان نفت در دو دهه آخر حکومت پهلوی هیچ سودی برای مردم ایران نداشت. به تعبیر کاتوزیان: آیا این فدا کردن ثروت اجتماعی ایران به راستی برای توسعه سریع اقتصادی صورت می گرفت؟ اگر توسعه اقتصادی عبارت باشد از: رشد آنی و فزاینده در استفاده از وسایل نقلیه، وسایل خانگی، تعطیلات خارج، تفریحات عرضه شده در رستوران ها و قمارخانه ها، خانه های کاخ مانند و امثال اینها، توسط اقلیتی ممتاز، هزینه های سرسام آور نظامی و برباد دادن سرمایه کشور: در تاجگذاری دیر هنگام (1346)، جشنی مضحک و بین المللی به بهانه موهوم 2500 سال پادشاهی ایران (1350)، دهمین سالگرد ضد انقلاب خونین شاه (1352) و تفنن های سالانه فرح در شیراز به نام جشن هنر که در آن علاوه بر اتلاف پول های فراوان، زندگی روزمره مردم محل به کلی مختل می شد، موسیقی جدید غربی در بازار قدیمی شیراز نواخته می شد و...[14] در همان دورانی که رژیم شاه، بین 300 تا 800 میلیون دلار را صرف هزینه های سفارش داده شده جشن های 2500 ساله پادشاهی از کشور فرانسه کرده بود، درصد بالایی از جمعیت ایران از سوء تغذیه رنج می بردند. در همان دورانی که شاه کار طبخ اغذیه جشن را به رستوران ماکزیم پاریس محول کرد و 59 چادر میهمانان و 3 چادر سلطنتی را مجهز به تهویه مطبوع و بر عهده شرکت فرانسوی جانسن در پاریس می گذاشت و مبل ها و حمام های سنگ مرمر فرانسوی، شمعدان های «لیموگیس» و چینی و ظروف کریستالی «باکارت» سفارش می داد. بر اساس آمار های موجود در سال 1351 مصرف کالری 16 میلیون نفر یعنی 52% جمعیت ایران کمتر از حداقل نیاز، 4 میلیون نفر از این عده یعنی حدود 13% جمعیت به شدت دچار سوء تغذیه بودند.[15] در آن دورانی که رژیم پهلوی برای جشن های 2500 ساله پادشاهی 165 پیش خدمت زن و مرد، 25 متخصص زیبایی، 1500 کلاه گیس مردانه، 300 نیم کلاه گیس، 400 جفت مژه و لباس های فرانسوی سفارش می داد، در شهر ها و روستاهای ایران تقریبا همه گروه های درآمدی دچار سوء تغذیه بودند. در همان دورانی که شاه، 5/3 تن گوشت، 5/3 تن کره و پنیر، نیم تن خامه، 25000 بطری شراب و معادل 000/840 دلار لامپ های رنگی و فرش و قالیچه برای جشن های شاهنشاهی به پاریس سفارش می داد.[16] در همان دوران برای سراسر جمعیت 36 میلیونی ایران به وسعت تمام شهرهای کشور فقط تعداد 7000 پزشک وجود داشت و در هر هزار تولد زنده در ایران 111 کودک در بدو تولد فوت می کردند و روستاهای کشور تنها با 1500 مرکز بهداشت درمانی روستایی بدون پزشک و متخصص رنج می برد. این شرایط ناشی از عدم تعهد دولت و نظامی بود که روشنفکران عصر مشروطه به عنوان یک نظام مترقی و مدرن بر مردم ایران تحمیل کردند و قانون اساسی آن را با الگوبرداری از قوانین بلژیک و فرانسه نوشتند. با تفاصیل مذکور، ساختار دگرگونی های اجتماعی اقتصادی در نظام جمهوری اسلامی و رژیم مشروطه سلطنتی نماگرهای مشخصی برای ارزیابی دقیق تر دارد که به بخشی از این نماگرها اشاره خواهیم کرد. توسعه صنعت گاز و رفاه عمومی آنهایی که به جغرافیای اقتصادی ایران آشنایی دارند، می دانند که ایران یکی از بزرگ ترین کشورهای دارای ذخایر گازی جهان به حساب می آید. علی رغم این سرمایه خدادادی، رژیم شاه با آن همه درآمد کلان نفتی هیج رغبتی برای فراهم کردن شرایط، جهت استفاده از این صنعت نشان نداد و این نعمت خدادادی به خارج ارسال می شد و درآمد آن به جیب خاندان سلطنتی و الیگارشی وابسته می رفت. عنوان /مقطع 1357 1379 1381 شهرهای تحت پوشش لوله کشی گاز 5 379 437 مقایسه شهرهای تحت پوشش لوله کشی گاز بر اساس جدول مذکور قبل از انقلاب اسلامی تنها 5 شهر از لوله کشی گاز بهره مند بودند که این شهر ها نیز عمدتا در مسیر خط لوله سراسری قرار داشتند. گاز ایران در این دوران تولید می شد تا صادر شود و درآمدهای آن صرف ریخت و پاش های دربار گردد. جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بر اساس اهداف قانون اساسی و وظیفه ای که مردم بر دوش دولت نهاده بودند، همت خود را برای بهره گیری مردم از این نعمت آغاز کرد و علی رغم همه فشارهای جنگی و محاصره اقتصادی توانست این نعمت را به 379 شهر کشور در سال 1379 و 437 شهر، در سال 1381 انتقال دهد. یعنی جمهوری اسلامی در طی 24 سال 88 برابر کل دوران رژیم پهلوی، بخشی از درآمدهای عمومی را صرف رفاه عمومی در بهره برداری از انرژی سالم گاز نمود. براساس آمار های رسمی، شبکه گذاری گاز طبیعی در کشور نیز تا پایان دوره رژیم پهلوی فقط 2 هزار کیلومتر بوده که این میزان در سال 1379 به 59 هزار کیلومتر یعنی حدود 30 برابر دوران رژیم گذشته بوده است. میزان انشعاب گاز طبیعی نیز در سال 1357 یعنی پایان عمر نظام سلطنتی 879/51 مورد بوده است. در سال 67 این میزان به 729/802 مورد و در سال 1377 به 669/793/2 مورد و در سال 1379 به 000/300/3 مورد و در سال 1380 در حدود 000/060/5 مورد افزایش پیدا کرد. یعنی فقط از سال 1357 تا 1379 انشعاب گاز 62 برابر گردید. جمهوری اسلامی ایران به اندازه 62 برابر کل دوران پهلوی انشعاب گاز طبیعی نصب کرد.[17] در دوران قبل از انقلاب سهم گاز در سبد انرژی خانواده ها تقریبا ناچیز و غیر قابل محاسبه بود اما در جمهوری اسلامی تا سال 81 حدود 50% از سبد انرژی خانواده متعلق به گاز و مزایای آن بود. توسعه صنعت آب و برق و رفاه عمومی از دگرگونی های بسیار مهمی که حسب وظایف قانون اساسی در توسعه رفاه عمومی توسط دولت جمهوری اسلامی در ایران به وجود آمد، سرمایه گذاری روی صنعت آب و برق در سطح کلان و در شهر و روستا می باشد. عملکرد جمهوری اسلامی در این حوزه، با آنچه رژیم پهلوی در طول پنجاه سال حاکمیت خود انجام داد به هیچ عنوان قابل مقایسه و محاسبه نیست. در حوزه صنعت آب، سد سازی، تأمین آب و آب رسانی، تحولات چشمگیری در ایران عصر انقلاب اسلامی به وجود آمد. رژیم پهلوی در طول حاکمیت پنجاه ساله خود بر ایران، علی رغم درآمدهای کلان نفتی و همسازی با جهان و بهره گیری از کلیه امکانات متخصصان خارجی تا سال 1357 تنها موفق شد حدود 13 سد مخزنی[18] تأسیس نماید در حالی که جمهوری اسلامی علی رغم تنگناهای تکنیکی توانست حدود 72 سد مخزنی را تا پایان سال 1377 به ملت ایران تقدیم کند یعنی ظرف دو دهه در شرایط نامساعد جنگی و اقتصادی دولت جمهوری اسلامی حدود 5/5 برابر دوران پنجاه ساله رژیم پهلوی سد مخزنی بر منابع آبی کشور تأسیس کرد. بی تردید تا سال جاری تعداد زیادی سد مخزنی دیگر به ظرفیت سد های موجود افزوده شده که نشان می دهد سیاست عمومی دولت تقویت بنیه های سفره ها و ذخایر آبی این شریان حیاتی کشور می باشد. بر اساس آمارهای موجود علاوه بر سدهای ساخته شده در دوران پس از انقلاب تا سال 1377، ساخت 68 سد دیگر در دستور کار دولت می باشد. در مورد ساخت سدهای انحرافی نیز عملکرد جمهوری اسلامی نسبت به رژیم پهلوی قابل مقایسه نیست. ایران تا قبل از انقلاب فقط دارای 26 سد انحرافی بوده است که این رقم در سال 1377 به 81 سد رسید یعنی جمهوری اسلامی در این رابطه نیز 3 برابر آنچه که رژیم پهلوی کار کرده بود، سد انحرافی در ایران ایجاد کرد. آمار های موجود نشان می دهد که در سال 1357 تنها حدود 1/13 میلیون نفر از جمعیت شهری ایران از نعمت آب شهری برخوردار بودند در حالی که این رقم در سال 1367 به 1/29 میلیون نفر و در سال 1377 به رقم 68/38 میلیون و در سال 1381 به 5/41 میلیون نفر رسید. تعداد شهرهایی که تحت پوشش شبکه آب شهری بودند در سال 57 حدود 373 شهر در سال 1367 به تعداد 496 شهر، در سال 77 به 628 شهر و در سال 1381 به تعداد 743 شهر رسید. جمهوری اسلامی در شرایط جنگی نیز توانست به وظایف خود در ارائه خدمات رفاهی بهداشتی به شهروندان ایرانی عمل کند. میزان آب تولیدی ایران در طول حاکمیت رژیم پهلوی در سال 1357 به 5/1 میلیارد متر مکعب رسید. در حالی که این آب در طول دو دهه جمهوری اسلامی یعنی در سال 1375 به 8/3 میلیارد متر مکعب رسید. جمهوری اسلامی نزدیک به دو برابر تمام طول دوران حاکمیت نظام مشروطه سلطنتی تولید آب نمود. طول شبکه آب کشور در سال 1357 به میزان 5/24 هزار کیلومتر بود در حالی که جمهوری اسلامی ایران در سال 1381 طول این شبکه را به سه برابر یعنی 5/79 هزار کیلومتر افزایش داد. این عملکرد نشان می دهد که نظام جمهوری اسلامی تمامی برنامه های خود را برای رفع محرومیت دیرینه جامعه به کار گرفته است. در زمان سقوط رژیم شاهنشاهی در سال 1357 تنها 5/1 میلیون نفر از جمعیت ایران، تحت پوشش آب و فاضلاب که رابطه زیادی با سلامتی و بهداشت جامعه دارد، قرار داشتند. روستاهای ایران به طور مطلق از هیچ سیاستی در رابطه با آب و فاضلاب پیروی نمی کردند و از این جهت مستقیما در مقابل خطر ابتلا به انواع بیماری ها قرار داشتند. اما در جمهوری اسلامی بر بهبود وضعیت بهداشت تا سال 1381 نزدیک به 8 میلیون نفر تحت پوشش آب و فاضلاب قرار گرفتند و اشتراک فاضلاب در سال 57 از 280 هزار مشترک به 728 هزار مشترک در سال 75 رسید. طول شبکه جمع آوری فاضلاب در سال 1357 فقط 2800 کیلومتر بود که این میزان در جمهوری اسلامی در سال 1381 به 17029 کیلومتر رسید. یعنی جمهوری اسلامی ایران ظرف دو دهه نزدیک به 6 برابر تمام دوران رژیم پهلوی اقدام به تأسیس شبکه جمع آوری فاضلاب نمود. تصفیه خانه آب شهری نیز از جمله اقلامی است که مقایسه عملکرد آن در نظام جمهوری اسلامی و نظام مشروطه سلطنتی میزان اهتمام این دو نظام را به بهبود رفاه عمومی جامعه نشان می دهد. رژیم شاه تا سال 1357 فقط 27 تصفیه خانه آب شهری در سطح کشور تأسیس کرد، در حالی که در جمهوری اسلامی تعداد تصفیه خانه آب شهری در سال 1381 به 81 تصفیه خانه رسید. اگر مشکلات مناطق روستایی کشور را در دسترسی به آب آشامیدنی سالم در دوران قبل و بعد از انقلاب تحلیل کنیم، عمق اوضاع نابسامان کشور ما در گذشته و اقداماتی که جمهوری اسلامی در طول این دو دهه برای رفع این مشکلات انجام داد، به مراتب بهتر نمایان خواهد شد. اگر مصارف آب در مناطق روستایی را در سه بخش زیر تقسیم کنیم: 1. آب تمیز و بهداشتی برای مصارف خانگی 2. آب بهداشتی برای دام و طیور 3. آب تمیز برای آبیاری زراعت باید گفت که در طول حاکمیت رژیم پهلوی در روستاها هیچ تفاوتی بین این سه حوزه مصرف در زندگی مردم وجود نداشت. متأسفانه یکی از معضلات مناطق روستایی در کشورمان، عدم دسترسی به آب سالم و بهداشتی بود. بر اساس آمار های مرکز آمار ایران، در سال 1355، از حدود 9/2 میلیون واحد مسکونی روستایی، در حدود 3/2 میلیون یا به عبارتی 79% از جمعیت روستایی فاقد تأسیسات لوله کشی لازم بوده اند.[19] به عبارت دقیق تر در آمارهای سرشماری سال 1355، از 952/927/2 مسکن روستایی، 430/297/2 واحد مسکونی فاقد لوله کشی آب بوده اند و از کل واحدهای مسکونی روستایی 794/534 واحد (18%) از طریق مخزن عمومی، 477/745 واحد (26%) از طریق چاه، 934/830 واحد (28%) از طریق قنات، 052/352 واحد (12%) از طریق رودخانه، 934/830 واحد (28%) از طریق چشمه و 245/26 واحد (009/0 %) از سایر منابع آب تأمین می شد.[20] اگر طبقه بندی بیماری های عفونی ناشی از آب مثل بیماری های حصبه، وبا، بیماری های کبدی، تراخم، زخم های پوستی، اسهال خونی، کرم های روده ای، بیماری خواب تب زرد و ده ها بیماری دیگر را که ناشی از مصرف آب های آلوده است در نظر آوریم، مشخص خواهد شد، چگونه رژیم مشروطه سلطنتی به جای استفاده درآمدهای کلان فروش نفت ایران در بهبود زندگی مردم، آن را به جیب سرمایه داران امریکایی و تولید کنندگان سلاح های کشتار جمعی و یا صرف عیش و نوش خاندان سلطنتی و جشن های مضحک 2500 سال پادشاهی می کرد. ویلیام سولیوان سفیر امریکا در خاطرات خود می نویسد: در سال 1355 تولید متوسط روزانه نفت در ایران در حد 800/5 میلیون بشکه بود که 800 هزار بشکه مصرف داخلی و 5 میلیون بشکه در بازار های جهان به فروش می رسید. در این سال درآمدی که از این طریق نصیب ایران شد قریب 24 میلیارد دلار بود که می توانست یکی از بزرگ ترین عامل فعالیت های توسعه اقتصادی و اجتماعی در ایران باشد. اما رژیم پهلوی این سرمایه های هنگفت را نه در زیرساخت رفاه اجتماعی بلکه صرف واردات کالای مصرفی و در رأس آنها صرف خرید تسلیحات از امریکا کرد. سال 1350 1351 1352 1353 1354 میزان واردات به میلیارد دلار 22 32 33 89 158 جدول واردات ایران از امریکا طی سال های 1350 1354[21] بر اساس جدول مذکور طی 5 سال میزان واردات کالا از امریکا از 22 میلیارد دلار در سال 50 به 158 میلیارد دلار در سال 54 رسید، یعنی 7 برابر شد. این در حالی بود که بخش عمده جمعیت کشور که جمعیت روستایی بود نه تنها از کالاهای وارداتی رژیم شاه از امریکا هیچ بهره ای نمی بردند بلکه از حداقل امکانات زندگی نیز محروم بودند. اما در دوران حکومت جمهوری اسلامی در شرایط تحریم اقتصادی، جنگ تحمیلی و ده ها مشکل دیگر فقط جهاد سازندگی از سال 57 تا سال 68 به میزان تمامی دوران حکومت پهلوی خدمات آب رسانی بهداشتی به روستاییان کشور انجام داد. بر اساس جدول زیر جهاد سازندگی از بدو شروع فعالیتش (خرداد 1358) تا پایان سال 1374، حدود 17180 روستا را با جمعیتی معادل 075/802/7 نفر (33% کل جمعیت روستایی) را از نعمت آب آشامیدنی سالم برخوردار کرد، در حالی که تا سال 1357 تنها 338/217/4 نفر تقریبا معادل 6/23% از جمعیت روستایی از این نعمت برخوردار بودند. مقایسه عملکرد آب رسانی جهاد سازندگی با نظام گذشته[22] (نفر به میلیون ریال) در حوزه برق رسانی و تولید برق نیز بیش از آنچه در خصوص آب آشامیدنی گفته شد در دوران قبل از انقلاب اسلامی ایران گرفتار مشکلات بزرگی بود که در جمهوری اسلامی ظرف دو دهه همه آن مشکلات برطرف گردید. به گونه ای که امروزه نعمت برق و رفاه عمومی ناشی از آن یک امر فراگیر حتی در دورترین و صعب العبور ترین نقاط کشور است. برق امروزه یکی از شاخص های مهم توسعه اقتصادی، اجتماعی است، اما رژیم شاه علی رغم درآمدهای کلان اقتصادی و جمعیت بسیار اندکی که در کشور وجود داشت تنها قادر به تولید 024/7 مگاوات انرژی برق در کشور بود. در حقیقت این میزان تولید برق تماما حاصل تلاش توسعه اقتصادی دوره پنجاه ساله حکومت پهلوی نیست و بخشی از آن به قبل از روی کار آمدن این رژیم باز می گردد. با این وجود اگر همین میزان را عملکرد رژیم در طول پنجاه سال قرار دهیم و آن را با نسبت درآمدهای حاصل از فروش نفت در طول این دوران محاسبه کنیم، انصافا در زمینه تولید انرژی برق، رژیم پهلوی خیانت نابخشودنی نسبت به ملت ایران مرتکب شد. زیرا جمهوری اسلامی فقط در شرایط جنگی دهه اول انقلاب و در دورانی که برای خرید یا تولید بسیاری از کالاهای صنعتی دچار تنگناهای غیر قابل حلی بود، توانست به میزان تمامی دوران نظام مشروطه سلطنتی انرژی برق در ایران تولید کند. عملکرد صنعت برق در دوران قبل از انقلاب اسلامی 024/7 مگاوات بود. اما این رقم در سال 1367 به 681/13 مگاوات و در سال 1377 به رقم 437/24 مگاوات و در سال 1380 به 032/28 مگاوات رسید. یعنی جمهوری اسلامی در ظرف ده سال در شرایط تحریم اقتصادی و جنگ تحمیلی و سقوط درآمدهای ارزی کشور به اندازه تمامی دوران حکومت های سابق در شرایط همکاری های جهانی و بالا بودن درآمدهای ارزی، برای رفاه حال مردم انرژی تولید کرد. عمق ناکارآمدی رژیم مشروطه سلطنتی و نابودی ذخایر و درآمدهای ملی در این رابطه وقتی فهمیده خواهد شد که ملت ما بدانند در سال 1356 جمعیت ایران 33 میلیون نفر، تولید نفت 6 میلیون بشکه، صادرات نفت به خارج از ایران 5/5 میلیون بشکه و قیمت هر بشکه 13 دلار بود. رژیم شاه با چنین شرایطی که تقریبا دو دهه آخر حکومت او را در بر می گرفت نه تنها رغبتی برای حل معضلات زیرساخت اقتصادی کشور نشان نداد بلکه با حیف و میل درآمدهای عمومی و اسراف های سلطنتی راه را برای وابستگی هر چه بیشتر ایران به کشورهای اروپایی، علی الخصوص امریکا هموار کرد. آمارهای موجود نشان می دهند که بین سال های 1332 تا سال 1340 یعنی دوره تثبیت قدرت سیاسی شاه، بیش از 37% از مبادلات خارجی سرمایه مالی اقتصاد ایران ناشی از سرمایه گذاری و کمک های غربی بود. بین سال های 1355 و 1356 یعنی آخرین دوران حیات نظام پادشاهی در ایران مجموع کالاهای اروپای غربی و امریکایی بیش از 60% واردات ایران را تشکیل می داد. به طور کلی بین سال های 1332 و 1356 واردات ایران از اروپا و امریکا از 560 میلیون دلار به بیش از 400/18 میلیارد دلار رسید[23] که نشانه ای قوی دال بر وابستگی مطلق ایران به اقتصاد خارجی و نابودی زیرساخت اقتصادی و اجتماعی کشور است. جمهوری اسلامی در طول بیست ساله اول انقلاب اسلامی با جمعیت رو به رشد از 33 میلیون به 64 میلیون نفر و کم کردن تولید نفت به خاطر جنگ تحمیلی و سایر سیاست های اقتصادی از 6 میلیون بشکه در سال 56 به 5/3 میلیون بشکه در سال 76 که از این میزان فقط 5/1 میلیون بشکه به مصرف داخلی می رسید و به هیچ عنوان به خارج صادر نمی شد و سقوط مستمر صادرات نفت از 5/5 میلیون بشکه در سال 1356 به 2 میلیون بشکه در سال 1376 و از همه مهم تر نوسان قیمت هر بشکه تا 13 دلار (به صورت میانگین) که مترادف بود با قیمت یک بشکه در سال 1356. در چنین شرایطی فقط در حوزه تولید انرژی چگونه توانست به ارقامی حدود 3 تا 5 برابر عملکردهای تمام دوران رژیم پهلوی دست پیدا کند؟ این آمارها که آمارهای رسمی و جهانی است نشان می دهد که سطح نامحدود چپاول اموال مردم و ناکارآمدی رژیم سلطنتی جایی برای ارائه خدمت و اصلاح زیرساخت های کشور و رفاه عمومی باقی نمی گذاشت. خاندان سلطنتی و گروه های وابسته و روشنفکران نظریه پرداز نظام شاهنشاهی تاجرانی بودند که هدف آنها از گرفتن قدرت در ایران چپاول ثروت های ملی و درآمد های عمومی بود. چرا که هیچ دلیل دیگری برای تفاوت عمیق عملکرد 50 ساله نظام پادشاهی با نظام بیست ساله جمهوری اسلامی وجود ندارد. در حوزه تولید انرژی در جدول زیر، شبه روشنفکران وابسته به همان جریانات قبل از انقلاب که جمهوری اسلامی ایران را متهم به عدم کارایی در حوزه سیاسی و اقتصادی می کنند، چه دلیلی می توانند ارائه دهند. [24] تولید برق در رژیم شاه و جمهوری اسلامی نمودار مذکور فرآیند تولید برق را در تمام دوران پنجاه ساله رژیم پهلوی و دوران 25 ساله نظام جمهوری اسلامی نشان می دهد، جمهوری اسلامی در طول نصف عمر رژیم پادشاهی نزدیک به 6 برابر به میزان تولید برق کشور با ساخت و احداث انواع و اقسام نیروگاه ها افزود. آیا نظامی که در طی دو دهه، ده ها برابر امکانات جهت توسعه اجتماعی و اقتصادی و رفاه عمومی نسبت به گذشته برای مردم خود به ارمغان می آورد ناکارآمد است یا نظامی که در طول 50 سال با سه برابر درآمد، توانایی ارائه کمترین امکانات در حد زندگی ساده روستایی را ندارد؟ رژیم مشروطه سلطنتی در طول 70 سال حاکمیت خود در ایران تا سال 1357 فقط توانسته بود تعداد 38 نیروگاه آبی با ظرفیت 024/7 مگاوات تأسیس کند اما جمهوری اسلامی در دهه اول انقلاب 70 نیروگاه با ظرفیت 986/22 مگاوات و در دهه دوم یعنی تا سال 1377، 122 نیروگاه با ظرفیت 176/35 مگاوات تأسیس نمود. تعداد نیروگاه ها و ظرفیت آنها در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی[25] آیا رژیمی که ظرف دو دهه به اندازه تمامی دوران حکومت شبه روشنفکران سلطنت طلب و مشروطه خواه بلکه 5/3 تا 5 برابر بیشتر خدمات عمومی، زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی و رفاه اجتماعی تولید کرده است، می تواند رژیم ناکارآمدی باشد؟ آیا کسانی که جمهوری اسلامی را در طول این دو دهه با آن همه مشکلات ناکارآمد می دانند هیچ به عملکرد 70 سال نظام مشروطه سلطنتی که آن هم حاصل جنبش اجتماعی مردم ایران بود فقط در روستاهای کشور نظر کردند. آیا می دانند که رژیم مشروطه سلطنتی در طول 70 سال حاکمیت خود فقط توانست تعداد 4327 روستا را صاحب نعمت برق کند در حالی که فقط در فاصله یک دهه از سال 1358 تا 1368 در شرایط جنگی و تحریم اقتصادی تنها یکی از نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی یعنی جهاد سازندگی، 18157 روستا را صاحب برق کرد؟ در سال 1357 تنها تعداد 559218 خانوار روستایی با جمعیت حدود 935/907/2 نفر از نعمت برق برخوردار بودند در حالی که در دهه اول انقلاب اسلامی 160435 خانوار با حجم جمعیت 513/663/8 نفر از نعمت روشنایی و مزایای برق برخوردار شدند. جمهوری اسلامی تا سال 1374 یعنی در طول 17 سال تعداد 25671 روستا را توسط نهاد جهاد سازندگی با جمعیتی بالغ 587/901/15 نفر صاحب صنعت برق کرد. آنهایی که در اقتصاد توسعه دستی دارند، می دانند که اثرات مثبت و قابل توجه استفاده از نیروی برق در اقتصاد روستایی تا چه میزان است. تأمین نیروی محرکه ابزار الکتریکی مثل پمپ آب چاه ها، آسیاب سایر ماشین آلات صنعتی از ابعاد مهم اقتصادی و بهینه کردن ساعات مرده، روستا، توسعه فرهنگ و آموزش عمومی، خبرگیری و افزایش اطلاعات عمومی و پر کردن اوقات فراغت و بسیاری از مزایای دیگر از ابعاد جنبه های اجتماعی و فرهنگی انرژی برق در توسعه روستایی است. مزایایی که رژیم پهلوی علی رغم درآمدهای کلان اقتصادی، روستاییان ایران را از آن محروم کرد اما جمهوری اسلامی ظرف دو دهه 3/67% از جمعیت روستایی و به اندازه 6 برابر فعالیت رژیم گذشته در جهت فقر زدایی و توسعه رفاه عمومی در روستا خدمات اجتماعی و اقتصادی عرضه کرد. آنچه که در این بررسی از آن استفاده شده، آمارهای مربوط به عملکرد جمهوری اسلامی فقط تا سال 1374 می باشد در حالی که این ارقام در سال 1384 به مراتب بیش از آن چیزی است که عنوان شد. بر اساس آمار های رسمی در سال 1380 برق رسانی به روستاها از 25671 روستا در سال 1374 به رقم 45359 روستا افزایش پیدا کرده است. یعنی در مقایسه با عملکرد نظام مشروطه سلطنتی، جمهوری اسلامی فقط در حوزه توسعه روستایی در ظرف نزدیک به دو دهه و نیم، 41032 روستا بیش از رژیم پهلوی را برق رسانی کرد (حدود 10 برابر). این اقدام بزرگ نیاز به یک شاخص نهادگرایی با اعتقاد به ارزش مداری، پویایی، خودباوری، مردم گرایی و نوآوری داشت که جمهوری اسلامی تمام این خصیصه ها را در نهاد مردمی جهاد سازندگی متمرکز و از این نهاد سازمانی ایجاد کرد که عملکرد این سازمان در بسیاری از زمینه های توسعه ایران راهگشا و به معجزه شبیه بود و باید اظهار تأسف کرد که عملکرد این نهاد گران قدر که به فرمان امام خمینی (ره) ایجاد شده بود در توسعه روستایی متوقف شد. ما در بخش های مربوط به توسعه روستایی به نقش جهاد سازندگی بیشتر خواهیم پرداخت. آنچه در مقایسه عملکرد حاکمیت دو نظام سیاسی و اجتماعی در ایران معاصر اشاره کردیم، بخش بسیار ناچیزی از دستاوردهای انقلاب اسلامی برای ملت ایران در حوزه تولید انرژی و رفاه اجتماعی ناشی از آن بود. در مقالات آینده به وجوه دیگری از عملکرد نظام جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با عملکرد رژیم مشروطه سلطنتی خواهیم پرداخت. منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه


دوشنبه ، ۱۹بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آوای فامنین]
[مشاهده در: www.avayefamenin.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن