تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798243756




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نخستین جمع آورى قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نخستین جمع آورى قرآن
تأمل در سخنان برتن نشان مى دهد که روش وى در تجزیه و تحلیل روایات جمع آورى قرآن، بر این اساس استوار است که وى قرآن را بیش و پیش از هر چیز، منبعى براى استخراج تعالیم شرعى و فقهى موردنیاز مسلمانان مى داند.

خبرگزاری فارس: نخستین جمع آورى قرآن



بخش دوم و پایانی [از بین رفتن اولین آیات نازل شده: نولدکه باطرح مقدماتى، از دست رفتن نخستین آیات نازل شده را محتمل دانست. این دیدگاه به دلایل زیر قابل پذیرش نیست: 1. خداوند مى فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.» (حجر: 9) خداوند در این آیه، حفظ قرآن را از تحریف و هر زیادت و کاستى تضمین کرده است. همچنین مى فرماید: «وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ.» (فصلت: 41ـ42) این آیه شریفه، قرآن را از انواع باطل منزه و پاک معرفى مى کند؛ زیرا اگر در کلامى «نفى» متوجه طبیعت چیزى شد، تمام افراد و مصادیق آن را نفى خواهد کرد. این آیه نیز طبیعت بطلان را از قرآن نفى کرده و قرآن را از تمام جهات منزّه و صحیح شمرده است. بنابراین، هیچ گونه بطلانى ـ که «تحریف» یکى از مصادیق آن است ـ نمى تواند به ساحت مقدس کتاب خدا راه یابد.71 پس با وجود چنین آیاتى، محتمل دانستن از دست رفتن آیاتى از قرآن تحت هر شرایطى نادرست است. 2. حضرت على (ع) از نخستین روزهاى ظهور اسلام، این دین الهى را با آغوش باز پذیرفت.72 آن حضرت فنّ کتابت مى دانست و آیات قرآن را براى پیامبر صلی الله علیه و اله مى نگاشت. آن حضرت مى گوید: آیه اى بر پیامبر خدا صلی الله علیه و اله نازل نشد مگر آنکه آن حضرت آیه را به من آموخت و آن را به خط خودم نوشتم.73 از این مطالب به دست مى آید که از همان نخستین روزهاى ظهور اسلام، آیات قرآن نگاشته شده و هیچ آیه اى از دست نرفته است. 3. جبرئیل در هر سال، قرآن را با پیامبر صلی الله علیه و اله مقابله مى کرد و در سالى که آن حضرت درگذشت، این عمل دو بار رخ داد. به فرض آنکه بنا بر نظر نولدکه، دستور پیامبر صلی الله علیه و اله مبنى بر نگارش آیات نازل شده در نخستین روزهاى ظهور اسلام، یعنى زمانى که تقریبا پیروانى نداشت، امرى مورد تردید باشد و از این تردید، احتمال از دست رفتن اولین آیات قرآنى به دست مى آید، پیامبر صلی الله علیه و اله در آخرین مقابله قرآن با جبرئیل، که در سال رحلتش به وقوع پیوست، از آن آیاتى که در نخستین روزهاى ظهور اسلام نازل شده و بنابر نظر نولدکه از دست رفته بود، آگاه مى شد و آنها را براى پیروان و کاتبانش که در آن هنگام بسیار بودند، املاء مى کرد. با این حال، دیگر جایى براى احتمال نولدکه باقى نمى ماند.] در هنگام بررسى روایات مسلمانان از تاریخ متون قرآن، توجه این نکته بسیار مهم است که پیامبر صلی الله علیه و اله هرگز نمى توانست چیزى از قرآن را فراموش کند، هرچند براى این فرد بشرى، گاهى احتمال فراموشى این یا آن آیه در زندگى عادى روزمره، وجود داشت. یک نمونه از این فراموشى زمانى است که او براى نماز به سوى مسجد مى رفت. رسول خدا صلی الله علیه و اله یک شب صداى تلاوت مردى را شنید و گفت: «خداوند آن مرد را رحمت کند! او بود که فلان آیه را که در فلان سوره بود و من فراموش کرده بودم، به یادم آورد!»74 [فراموشى آیه قرآن: روایت مطرح شده در متن که حاکى از فراموش کردن آیه قرآن توسط پیامبر صلی الله علیه و اله است، به دلایل زیر محل تردید است: 1. پیامبر صلی الله علیه و اله به اشکال گوناگون مسلمانان را از فراموش کردن قرآن بر حذر داشت. شاهد بر مدعاى ما روایات زیر است: الف. عبداللّه بن مسعود نقل مى کند: پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «چقدر بد است براى شخصى از شما که بگوید فلان آیه را فراموش کردم، قرآن را به خاطر بسپارید و مرتب در خاطر خود حاضر کنید.» ب. سعدبن عباده مى گوید: پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «هرکس قرآن را فرا بگیرد و بعد آن را فراموش کند، روز قیامت خدا را در حالى ملاقات خواهد کرد که مبتلا به جذام است.» ج. پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «اجر و مزد امت مرا کاملاً به من نشان دادند، حتى پاداش خارج کردن خاشاکى از مسجد، و تمام گناهان امت مرا به من نشان دادند و من ندیدم گناهى بزرگ تر از آنکه شخصى سوره اى یا آیه اى را فرا بگیرد و سپس آن را فراموش کند.»75 با توجه به این روایات یادشده، چگونه مى توان پذیرفت که پیامبر صلی الله علیه و اله آیه اى از قرآن را فراموش کرده است؟ 2. این امر بزرگ ترین عیب براى پیامبر صلی الله علیه و اله است که آیه قرآن را فراموش کند؛ زیرا اگر آنچه را بدان مبعوث شده و معجزه اوست فراموش کند، دیگر محل اطمینان در تبلیغ نخواهد بود. بنابراین، شایستگى لازم براى رسالت نیز ندارد. چگونه پیامبر صلی الله علیه و اله دیگران را به خاطر صفتى مذمت مى کند که خود بدان متصف است؟ اگر پیامبر صلی الله علیه و اله را معصوم بدانیم، نباید هیچ خطا و اشتباهى از آن حضرت سر زند. حتى اگر عصمت را تنها عصمت در تبلیغ معنى کنیم، باز با حدیث مورد بحث سازگار نیست؛ زیرا آنچه را که پیامبر صلی الله علیه و اله قصد تبلیغ آن را دارد، قرآن است.76 3. امکان ندارد پیامبر صلی الله علیه و اله قرآن را پس از وعده الهى «سَنُقْرِؤُکَ فَلَا تَنسَى إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ» (اعلى: 6ـ7) فراموش کند و «إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ» در این آیه همانند موارد مشابه، براى بیان عمومیت قدرت الهى است. خداوند مى گوید: این عدم انساء، کرامت و تفضّلى است که با خواست و اراده الهى منطبق است و هیچ نیروى خارجى و بیرون از اراده خداوندى موجب نسیان یا عدم نسیان نمى گردد؛ زیرا خداوند بر همه چیز قادر است.77 4. قرآن، محور دعوت اسلام است و اگر فرض شود پیامبر صلی الله علیه و اله چیزى را فراموش کند، نمى توان کمترین احتمالى داد که آن حضرت قرآن را که با دعوت وى پیوند نزدیکى دارد، فراموش کند. 5. معناى فراموش کردن آیات قرآن توسط پیامبر صلی الله علیه و اله، التفات نداشتن آن حضرت به عمل به مقتضاى آیات است. حال آنکه هیچ خردمندى، توجه نداشتن پیامبر صلی الله علیه و اله به عمل به آیات را نمى پذیرد.78] بخارى حدیثى را بدین مضمون روایت کرده که عده اى از ابن عباس، پسر عمو و حامى حضرت على (ع) و پس از او، از محمدبن حَنفیه، فرزند [حضرت] على (ع) و از خود آن [حضرت ]که نزد شیعیان، شخصیت اصلى اهل بیت علیهم السلام است، مى پرسند: «آیا [حضرت ]محمد صلی الله علیه و الهچیزى به میراث نهاد؟» هرکدام از این چهره هاى سرشناس پاسخ مى دهند که او غیر از آنچه مى تواند بین دو جلد یافت شود، چیز دیگرى باقى نگذارد. ابن حجر مى گوید: «[حضرت] محمد صلی الله علیه و اله هیچ بخشى از قرآن را که باید از سوى عموم در نماز تلاوت شود، از مصحف حذف نکرد.»79 این سخن نشان مى دهد، [آن دسته از ]آیات قرآنى از مصحف حذف شده اند که به تلاوت آنها از سوى عموم نیازى نیست. از نگاه ابن حجر، این حدیث وجود خارجى آیاتى را انکار مى کند که باید وارد مصحف شوند [ولى نشده اند]. این مسئله بر این امر دلالت دارد که آیاتى هستند که نباید وارد مصحف شوند. ابن حجر این گونه تفسیر حدیث خود را مؤید به دیگر روایات رسیده از صحابه مى داند. این روایات مى گویند: برخى آیات قرآنى نازل شدند، اما پس از نزول، تلاوت آنها نسخ گردید. این موضوع، به استمرار اعتبار فقهى احکام آنها خدشه اى وارد نکرده و فقط تلاوتشان از مصحف حذف گردیده است. یک نمونه از این نوع نسخ را در خبر دادن عمر از حذف آیه «رجم»، مى توان ملاحظه کرد. [آیه رجم، نمونه نسخ تلاوت و بقاى حکم: نکاتى درباره آیه «رجم» قابل توجه است: (روایات در نقل نص آیه «رجم» مختلف و چند زبان هستند: الف. «اِذا زنى الشیخ و الشیخة فارجموهما ألبتّة نکالاً من اللّه و اللّه عزیز حکیم»؛ ب. «الشیخ و الشیخة فارجموهما ألبتّة بما قضیا من اللذة»؛ ج. «إنّ الشیخ و الشیخة اِذا زنیا فارجموهما ألبتّة.» اختلاف در نقل نص آیه «رجم» خود مؤید عدم صحت آن است.80 1. سستى و ضعف تألیف کلام در آیه «رجم»، نشانه دور بودن آیه «رجم» از ساحت مقدس قرآن کریم مى باشد.81 2. در قرآن موجود، آیه اى که از آن حکم رجم استفاده شود، وجود ندارد. اگر روایات بازگوکننده آیه «رجم» صحیح باشند، معنایش این است که حتما یک آیه از قرآن حذف گردیده است. این مطلب تحریف قرآن موجود را اثبات مى کند. در حالى جاى خود با دلایل متقن عدم تحریف قرآن اثبات شده است. 3. نقل است که عمر هنگام جمع آورى قرآن، پس از پیامبر صلی الله علیه و اله، آیه «رجم» را براى زیدبن ثابت آورد، ولى زید این آیه را نپذیرفت، آن هم به این دلیل که عمر تنها بود و شاهد دیگرى بر این امر نداشت. از این مطلب به دست مى آید که آیه «رجم» از قرآن نبوده است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و اله کاتبانى داشت و آنها آیات نازل شده را براى آن حضرت مى نوشتند، صحابه نیز مصاحفى داشتند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و الهنوشته بودند و در زمان آن حضرت نیز حافظان قرآن بودند که قرآن را حفظ کرده بودند و هیچ بخشى از آن از بین نرفته بود. حال اگر واقعا آیه «رجم» بخشى از قرآن بود، چرا هیچ یک از کاتبان وحى یا صحابه و یا حافظان قرآن، ادعاى عمر را مبنى بر قرآنى بودن آیه «رجم» تأیید نکردند؟82 4. هم صدایى صحابه در مخالفت با پندار عمر، موجب شده که خود او به شک افتد. به همین علت، حتى در زمان حکومت خود جرئت نکرد دستور دهد آیه «رجم» را در قرآن ثبت نمایند. این بهانه که «ترس از اینکه مردم بگویند: عمر در کتاب خدا افزوده است مانع این کار شده»، قابل قبول نیست؛ زیرا همگان مى دانند که اگر عمر در کارى قاطعیت داشت، ترس از مردم مانع او نمى شد. بنابراین، آیه بودن حکم رجم حتى نزد مدعى ـ که خود به شک افتاد ـ ثابت نیست.83 5. درباره آیه «رجم» ادعا شده که تلاوت این آیه نسخ گردیده، اما حکم آن معتبر باقى مانده است. در نقد این سخن باید گفت: تنها راه اثبات حکم، نصّ آن است. بنابراین، با زوال نصّ، حکم هم منتفى خواهد شد. به نظر نمى رسد حکمتى بر منتفى شدن تلاوت به تنهایى مترتب گردد؛ زیرا با وجود دوام حکم و عدم نسخ آن، نسخ تلاوت آن، چه فایده اى مى تواند داشته باشد؟84 اگر مصلحت، نزول چنین آیه اى را ایجاب کرده و این آیه، بر حکم تشریعى ثابت اشتمال داشته، به چه مناسبت تلاوت چنین آیه اى نسخ شده، در حالى که مصلحت، بقاى تلاوت آن را ایجاب مى کند تا سندى براى حکم شرعى باشد.85] آیات دیگرى هم منسوخ گردیده اند که نسخ آنها شامل تلاوت و حکم است. در روایات، نمونه این نوع نسخ، حدیث انس درباره اشاره قرآن به شهیدان بئر معونه است. [روایت انس: انس درباره شهداى بئر معونه نقل مى کند که آیه «بلغو عنا قومنا انا قد لقینا ربنا فرضى عنا و رضینا عنه» نازل شد و ما آن را تلاوت کردیم. سپس تلاوت آن آیه نسخ گردید.86 به دلایل زیر، روایت انس را نمى توان پذیرفت: (سهیلى مى گوید: «در آیه ادعاشده توسط انس، جلوه اعجاز کلام خداوند دیده نمى شود.» ظاهرا چنان که بخارى روایت کرده، آیه ادعاشده توسط انس، آیه قرآنى نیست، بلکه روایت پیامبر صلی الله علیه و اله است؛ زیرا آن حضرت به مردم فرمود: «دوستان شما به شهادت رسیدند و از خداوند درخواست کردند که به شما خبر دهد شهدا مورد رضایت خداوند قرار گرفته اند.»)87 1. روایاتى نظیر روایت انس، خبر واحد است. مسلمانان در این موضوع اتفاق نظر دارند. همان طور که خود قرآن با خبر واحد ثابت نمى شود، نسخ قرآن را نیز نمى توان با خبر واحد اثبات نمود. بنابراین، روایت انس نمى تواند نسخ تلاوت آیه اى و حذف آن را از قرآن اثبات کند. علاوه بر اجماع و اتفاق نظر مسلمانان، طبیعت هر موضوع حساس و مهم این است که به سرعت در میان مردم شایع و معروف مى شود. بنابراین، نقل یک حادثه با خبر واحد، خود دلیل بر عدم وقوع آن حادثه و نیز دروغ بودن آن خبر و یا اشتباه خبردهنده است؛ زیرا اگر صحت داشت، افراد زیادى آن حادثه مهم را نقل مى کردند و میان مردم به طور گسترده شایع مى گشت. بنابراین، چگونه مى توان قرآنى بودن آیه ادعاشده توسط انس را با خبر واحد اثبات نمود و مدعى شد که این آیه از آیات قرآن بوده است که تلاوتش نسخ شده است؟ 2. مسئله نسخ تلاوت که در روایت انس مطرح شده، همان عقیده به نقصان قرآن است. در حالى که عالمان با دلایل متقن اثبات شده است که قرآن از تحریف به نقیصه مصون مانده است.88 موارد دیگرى هم وجود دارند که از جمله آنها عبارتند از: ]1.] اظهار ابىّ مبنى بر اینکه سوره «احزاب»، ابتدا همان قدر طولانى بود که سوره «بقره» است. [روایت ابىّ: ابىّ چنین نقل مى کند: «سوره احزاب به اندازه سوره بقره بود و ما آیه رجم را در آن تلاوت مى کردیم.» به دلایل زیر، این روایت را نمى توان پذیرفت: 1. به نظر مى رسد این حدیث را برساخته اند و به صحابى بزرگ، ابىّ بن کعب، نسبت داده اند؛ زیرا مشاهده نشده که مصحف او با مصاحف سایر صحابه چنین اختلافى داشته باشد، حتى احتمال این مطلب نیز مردود است. شاید با ساختن این حدیث از زبان او، خواسته اند مدعاى عمر را نسبت به آیه «رجم» تأیید نمایند تا او در این پندار تنها نمانده باشد.89 2. روایات در تعداد آیات اولیه سوره «احزاب» و آیاتى که از آن حذف شده اند، اختلاف نظر دارند. همین مطلب، مؤید جعلى بودن این قبیل روایات است. این اختلاف نظرها بدین قرارند: الف. چنان که گذشت، ابىّ سوره «احزاب» را هم اندازه با سوره «بقره» دانست. مى دانیم که اکنون سوره «احزاب» 73 آیه دارد؛ پس با در نظر گرفتن این نکته، از روایت منسوب به ابىّ به دست مى آید که 213 آیه از سوره «احزاب» حذف شده است. در واقع، تعداد آیات آن 286 آیه بوده است. ب. عایشه نقل مى کند که تعداد آیات سوره «احزاب» 200 آیه بوده است. از این روایت استفاده مى شود که 127 آیه از سوره «احزاب» حذف شده است. ج. ابوموسى روایت مى کند: سوره «احزاب» به اندازه سوره «برائت» بود. از این روایت به دست مى آید که 56 آیه از سوره «احزاب» حذف شده است. د. حذیفه مى گوید: سوره «احزاب» را از پیامبر صلی الله علیه و اله فرا گرفتم، بعدها 70 آیه از این سوره را فراموش کردم و هرگز آنها را نیافتم. از این روایت به دست مى آید که در واقع تعداد آیات سوره «احزاب» 143 آیه بوده است.90 3. در روایات مذکور، به از دست رفتن آیات فراوانى از سوره «احزاب» اشاره شده است. وقتى آیات قرآن نازل مى شد، پیامبر صلی الله علیه و الهکاتبان وحى را فرا مى خواند تا آن آیات را بنگارند. بنا بر روایات یادشده، چگونه ممکن است بخش عمده سوره «احزاب»، از دست رفته و فراموش شده باشد؟ چگونه همه صحابه چنین حجم زیادى از آیات یک سوره را فراموش کردند؟ اگر گفته شود: آیات از دست رفته سوره احزاب مشمول نسخ تلاوت و حکم گردیده اند و وارد قرآن فعلى نشده اند، در پاسخ گفته مى شود: نسخ تلاوت و حکم بى پایه و اساس است.91] [2.] سخن حذیفه مبنى بر اینکه «آنان یک چهارم سوره "توبه" را امروز تلاوت نمى کنند.» [روایت حذیفه: از حذیفه نقل است که شما یک چهارم سوره «برائت» را تلاوت نمى کنید. همان که شما آن را سوره «توبه» مى نامید، در حالى که سوره «عذاب» است.92 بنا بر نقل دیگر: آنچه شما سوره «توبه» مى نامید، سوره «عذاب» است. به خدا سوگند، احدى را وانگذاشته، مگر آنکه او را مورد نکوهش قرار داده است، شما فقط یک چهارم آن را نمى خوانید.93 به دلایل زیر، روایت حذیفه نادرست است: 1. حذف از سوره «توبه» چه زمانى صورت گرفته است؟ آیا در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و اله یا پس از وفات آن حضرت؟ چه کسى جرئت کرد آن را حذف کند؟ آیا مشرکان که از بین رفته بودند چنین کارى کردند، یا منافقان که همواره از ترس رسوا شدن در هراس به سر مى بردند؟ 2. اگر سوره «برائت» به اندازه اى بود که حذیفه نقل مى کند، مى بایست از جمله سور طولانى به حساب آید و دیگر، عثمان در عذرتراشى براى اینکه چرا آن را پس از سوره «انفال» قرار داد، نیاز نداشت بگوید: آخرین سوره اى بود که بر پیامبر صلی الله علیه و اله نازل شد و داستان آن شبیه داستان سوره «انفال» بود. بنابراین، پنداشتم که جزو سوره «انفال» است. 3. حذیفه از نخستین کسانى است که براى یکسان و یکدست شدن مصاحف کوشید. او عثمان را وادار به این کار کرد. با این حال، چگونه ممکن است سخنى بگوید که بر اختلاف و کاستى مصاحف دلالت کند؟ اینها از جمله دروغ هایى است که برساخته و به یاران اهل بیت علیهم السلام نسبت داده اند تا از مرتبه ایشان بکاهند، هرچند قداست قرآن را لکه دار سازد.94] اینها احادیث صحیحى بود که مثال هاى «نسخ حکم و تلاوت» و «نسخ تلاوت و بقاى حکم» را ارائه مى کنند و نمونه هاى محذوفات قرآنى از مصحفند. محذوفات [قرآنى ]به دو دسته تقسیم مى شوند: [1.] آیاتى که حکم و تلاوت آنها نسخ گردیده و از قرآن سند و قرآن منبع حذف شده اند. [نسخ تلاوت: روایات بسیارى از طریق اهل سنت درباره آیاتى از قرآن و سوره هایى وارد شده است که این آیات و سوره ها در قرآن فعلى موجود نیستند. با توجه به اینکه برخى از این روایات در کتب صحاح و مسانید معتبر وارد شده اند، تکذیب این روایات براى عده اى از عالمان اهل سنت ممکن نبوده است. از سوى دیگر، قبول مضمون آن روایات به معناى قبول وقوع تحریف در قرآن مجید است. بنابراین، عده اى از عالمان اهل سنت براى حفظ قداست قرآن، مسئله نسخ تلاوت را پیش کشیده اند.95 این مشکل با تغییر عبارت و به کار گرفتن اصطلاح «منسوخ التلاوه» یا «منسى التلاوه»، چنان که بعضى از بزرگان اهل سنت بدان ملتزم شدند، حل نمى گردد؛ زیرا آن موضوع، نوعى پیچیدگى در تعبیر است و آشکار است که تغییر عنوان، واقعیت معنون را دگرگون نمى سازد. قایلان به نسخ تلاوت، که از نسخ تلاوت برخى آیات سخن مى گویند، یا باید وقوع این مسئله را در عهد پیامبر صلی الله علیه و اله و توسط آن حضرت بدانند و یا معتقد باشند کسانى که پس از پیامبر صلی الله علیه و الهزعامت و ریاست مسلمانان را به عهده گرفتند، نسخ تلاوت را انجام داده اند. اگر قایلان به نسخ تلاوت، وقوع نسخ تلاوت را به پیامبر صلی الله علیه و الهنسبت دهند، این موضوع نیاز به اثبات دارد. روایاتى که حاکى از نسخ تلاوت آیات قرآن در عهد پیامبرند، خبر واحد هستند. مسلمانان در این موضوع اتفاق نظر دارند همان طور که خود قرآن با خبر واحد ثابت نمى شود، نسخ قرآن را نیز نمى توان با خبر واحد اثبات نمود. علاوه بر اجماع مسلمانان، طبیعت هر موضوع حساس و مهم این است که به سرعت در میان مردم شایع مى شود. بنابراین، نقل یک حادثه با خبر واحد، خود دلیل بر عدم وقوع آن حادثه و نیز دروغ بودن آن خبر و یا اشتباه خبردهنده است؛ زیرا اگر صحت داشت، افراد زیادى آن حادثه مهم را نقل مى کردند و میان مردم به طور گسترده شایع مى گشت.96 بنابراین، نسخ تلاوت آیات قرآن در عصر پیامبر صلی الله علیه و الهرا که مبتنى بر اخبار واحد است، نمى توان پذیرفت. افزون بر این، نسبت دادن نسخ تلاوت به شخص پیامبر صلی الله علیه و اله با مضمون روایات دیگر که دالّ بر اسقاط برخى از آیات بعد از رحلت پیامبرند، مخالفت دارد. اگر قایلان به نسخ تلاوت، وقوع نسخ تلاوت را به کسانى که پس از پیامبر صلی الله علیه و الهعهده دار زعامت مسلمانان بودند نسبت دهند، این امر عینا همان قول به تحریف قرآن است؛ زیرا در جاى خود ثابت شده که نسخ قرآن پس از پیامبر صلی الله علیه و اله جایز نیست. توضیح آنکه اگر از یک سو، نسخ پس از پیامبر صلی الله علیه و اله جایز نباشد و از سوى دیگر، قایل به نسخ تلاوت پس از پیامبر صلی الله علیه و اله باشیم، این امر همان عقیده به تحریف قرآن است؛ عقیده اى که بطلان آن با دلایل متقن اثبات شده و با آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.» (حجر: 9) منافات دارد؛ زیرا خداوند در این آیه، حفظ قرآن را از تحریف و هر زیادت و کاستى تضمین کرده است. جاى شگفتى است آنان که قایل به نسخ تلاوتند، از عدم تحریف قرآن نیز دفاع کرده اند. آنان از این امر غفلت نموده اند که با قایل شدن به نسخ تلاوت، دیدگاه خود را درباره عدم تحریف قرآن نقض کرده اند.97] [2.] آیاتى که فقط تلاوت آنها نسخ گردیده و فقط از قرآن سند حذف شده است. قاضى ابوبکر باقلانى بیان مى کند: تمام قرآن از جانب خداوند نازل شده است و همو فرمان داده که به شکل مکتوب، ضبط گردد، بجز آنچه که او نسخ کرده است. قرآن همین چیزى است که بین دو جلد قرار دارد؛ نه کوچک ترین چیزى از آن کاسته و نه ذره اى به آن افزوده گردیده است.98 قاضى به تعریف مصحف پرداخته است و نه قرآن. تنها آیات قرآنى که تلاوت آنها از آن دو شیوه نسخ99 متأثر نگردیده، وارد مصحف شده اند. بنابراین، تمام متونى که تلاوت و حکم آنها و تمام متونى که فقط تلاوت آنها، بى اعتبار گردیده اند، از شمول مصحف خارجند. در نسخ تلاوت و بقاى حکم، حکم همچنان مى تواند معتبر باقى بماند. مثال این شیوه، آیه «رجم» است. بنابراین، در مورد محتواى رسمى قرآن، نمى توان نظریات اسلامى ناسخ و منسوخ را نادیده گرفت. این نظریات، روایات مسلمانان از تاریخ جمع آورى متون قرآن را تحت تأثیر خود قرار داده تا جایى که مسلمانان مجبور شده اند [حضرت ]محمد صلی الله علیه و اله را به طور عمد و نظام مند از تمام مراحل تدارک و انتشار رسمى متون قرآنى امروزى ما، کنار بگذارند. خَطابى درباره سخن زید مبنى بر درگذشت پیامبر صلی الله علیه و اله پیش از جمع آورى قرآن، چنین نظر داده است: احتمال دارد دلیل اینکه پیامبر صلی الله علیه و الهقرآن را در مصحفى جمع آورى نکرد، احتمال وقوع نسخ و تأثیر آن بر برخى از احکام فقهى و یا بر تلاوت بعضى از آیات قرآنى باشد. اما وقتى نزول قرآن با رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله متوقف گردید، خداوند جانشینان او را براى گردآورى متون قرآنى، در جهت تحقق وعده الهى مبنى بر حفظ آنها ترغیب نمود.100 احتمال وقوع نسخ، علت عدم جمع آورى قرآن توسط پیامبر صلی الله علیه و اله: به نظر خطابى، احتمال دارد علت آنکه پیامبر صلی الله علیه و اله قرآن را در مصحفى جمع آورى نکرد، احتمال وقوع نسخ باشد. زرکشى، سیوطى، محمدطاهر کردى، زرقانى و صبحى صالح این دیدگاه را پذیرفته اند.101 دیدگاه مذکور قابل پذیرش نیست. اگر منظور آنان از نسخ، نسخ تلاوت باشد، پیش تر بى پایه و اساس بودن آن را اثبات کردیم و اگر منظور آنان از نسخ، نسخ حکم و بقاى تلاوت باشد، با وجود احتمال وقوع این قسم از نسخ در حیات پیامبر صلی الله علیه و اله، هیچ مشکلى به بار نمى آید که آن حضرت به جمع آورى قرآن اقدام کند؛ زیرا در نسخ حکم و بقاى تلاوت، کانون اثرپذیرى، حکم است و نه تلاوت، و در جمع آورى قرآن، آنچه مورد توجه است، تلاوت آیات قرآن است.] زرکشى، خطر نقش آفرینى [حضرت ]محمد صلی الله علیه و اله در جمع آورى متون قرآن را چنین مى داند: با وجود مسئله نسخ، که همواره احتمال وقوع آن بود، اگر پیامبر صلی الله علیه و اله، قرآن را در مصحفى گرد مى آورد و سپس تلاوت برخى آیات آن، منسوخ مى گشت، زمینه کشت بذرهاى فساد در اسلام مهیا مى شد. خداوند متون قرآنى را در حافظه مسلمانان صیانت نمود تا آن گاه که احتمال وقوع نسخ، به کلى منتفى گردد.102 واژه «نسخ» در این دو اظهارنظر، آشکارا فقط به نسخ تلاوت اشاره دارد. [برداشت غلط از کلام خطابى: مؤلف بیان مى کند: واژه «نسخ» در سخنان خطابى و زرکشى فقط به نسخ تلاوت اشاره دارد. این کلام مؤلف درباره سخن زرکشى صادق است، ولى در مورد اظهارنظر خطابى صادق نیست؛ زیرا خطابى بیان نمود: احتمال دارد علت آنکه پیامبر صلی الله علیه و اله قرآن را در مصحفى جمع آورى نکرد، احتمال وقوع نسخ و تأثیر آن بر برخى از احکام فقهى و یا بر تلاوت بعضى از آیات قرآن باشد. ملاحظه مى شود کلام خطابى به وضوح نشان مى دهد که منظور وى از نسخ فقط نسخ تلاوت نبوده، بلکه نسخ احکام آیات قرآن نیز بوده است.] دانشمندان اروپایى، با وجود اینکه احادیث فراموشى [حضرت] محمد صلی الله علیه و اله و یا آیه اى که تنها تلاوت آن منسوخ گردیده است در نظر گرفته اند، از نکته اصلى، غفلت نموده اند. به روایت عبداللّه بن مسعود، پیامبر صلی الله علیه و آله تلاوت آیه خاصى از قرآن را به او مى آموزد. وى این آیه را حفظ مى کند و در مصحف شخصى خود مى نگارد. شب هنگام، زمانى که براى نماز به پا مى خیزد و مى خواهد آن آیه را تلاوت کند، حتى یک هجا از آن را به خاطر نمى آورد. پگاه که مى رسد، مصحفش را مى گشاید و مى بیند که آن صفحه سفید است! موضوع را با پیامبر صلی الله علیه و اله در میان مى گذارد و از زبان او مى شنود که آیه موردنظر، همان شب نسخ گردیده است. [روایت ابن مسعود و ابن عمر: عبداللّه بن عمر روایتى تقریبا مشابه با روایت ابن مسعود بدین قرار نقل کرده است: «پیامبر صلی الله علیه و اله به دو تن سوره اى آموخته بود، آن دو این سوره را مى خواندند تا آنکه شبى هنگام نماز نتوانستند هیچ یک از کلمات سوره را به یاد بیاورند. بامداد، شتابان به نزد پیامبر صلی الله علیه و الهآمدند و واقعه را بیان کردند. آن حضرت به آنان فرمود: این سوره نسخ شد و دیگر به فکر آن نباشید.»103 به دلایل زیر، روایات عبداللّه بن عمر و ابن مسعود را نمى توان پذیرفت: 1. آیا پیامبر صلی الله علیه و اله فقط به ابن مسعود و آن دو تنى که در روایت عبداللّه بن عمر یاد شده، سوره را آموخت یا به همه مسلمانان؟ اگر به همه آموخته بود، چرا روایات مورد بحث فقط افراد مذکور را یاد مى کنند و از دیگران یادى نمى نمایند؟ 2. آیا هرچه از قرآن نسخ مى گشت، مردم آن را فراموش مى کردند؟ اگر چنین باشد، پس چرا دیگر عبارات ادعایى با وجود نسخ شدن از خاطر مردم نرفت؟ مثلاً، آیه مربوط به شهداى بئر معونه و دو سوره «خلع» و «حفد» که ادعا مى شود آیات قرآن بودند و تلاوت و حکمشان نسخ گردید، چرا فراموش نگشتند؟ 3. تاریخ به ما مى گوید: پیامبر صلی الله علیه و اله کاتبان مخصوصى داشت که آیات را به محض نزول مى نوشتند و آنها را ضبط مى کردند. همچنین عده اى از صحابه، مصاحف اختصاصى داشتند که آیات را به محض استماع مى نگاشتند. حال با توجه به مطالب مذکور، این سؤالات پیش مى آید: آیا پیامبر صلی الله علیه و اله سوره هایى را که قرار بود نسخ گردند در مصحف مى نوشت و دستور کتابت آنها را مى داد؟ و اگر آنها را مى نوشت، پس از نسخ، آنها را حذف مى کرد یا خودشان از صفحه مصحف زدوده مى شدند یا آنکه آنها را به حال خودشان مى گذاشت؟ و اگر آیات و سور منسوخ التلاوه خود به خود حذف مى شدند، چرا آیات و سورى که ادعا مى شود نسخ گشته اند، هنوز در کتب مضبوط مى باشند؟ 4. در روایات مورد بحث، از نسخ تلاوت سوره اى و یا آیه اى سخن به میان آمده است. همان گونه که بیان شد، مسئله نسخ تلاوت یک ادعاى نادرست است و پیش تر این مطلب را اثبات کردیم.104] نولدکه چنین استدلال مى کند: جمع آورى کامل تمام قرآن توسط [حضرت ]محمد صلی الله علیه و اله تقریبا غیرممکن بود؛ زیرا بنا بر روایات مسلمانان و حتى شهادت خود قرآن، آن [حضرت ]نه تنها بخش هایى از قرآن را فراموش کرده، بلکه قسمت هایى از آن را به طور عمد تغییر داده است.105 در اینجا به شهادت آیات 106 سوره «بقره» و 6ـ7 سوره «اعلى»، استناد شده است. [دیدگاه نولدکه درباره فراموشى پیامبر صلی الله علیه و اله: نولدکه بیان مى کند که به شهادت آیات 6ـ7 سوره «اعلى» و 106 سوره «بقره»، پیامبر صلی الله علیه و اله بخش هایى از قرآن را فراموش کرده است. این دیدگاه را نمى توان پذیرفت؛ زیرا منظور از استثناى وارد در آیه «سَنُقْرِؤُکَ فَلَا تَنسَى إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ» (اعلى: 6ـ7)، بیان وقوع نسیان از جانب پیامبر صلی الله علیه و اله نیست؛ چراکه این آیه در مقام امتنان و منت گذاشتن است و اگر پیامبر صلی الله علیه و اله قرار باشد که به زودى بخشى از آنچه را که قرائت مى کند فراموش کند، دیگر منت گذاشتن معنا نخواهد داشت. در حقیقت، استثناى در اینجا براى بیان قدرت عام خداوند متعال است و اینکه این قدرت الهى ثابت و در تمام احوال جارى است، هرچند خداوند متعال این قدرت را در بعضى موارد اعمال نکند.106 آیه «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا» (بقره: 106) به اهل کتاب اشاره مى کند که در تلاش براى تشکیک در معتقدات مسلمانان، مى گفتند: دین خداوند قابل تبدیل و تغییر نیست؛ بنابراین، دین جدید جایگاهى ندارد. این آیه در ردّ شبهه ایشان وارد شده است؛ به این معنا که مادامى که حیات آدمى به طور مستمر در حال دگرگونى است، مصلحت هاى ایشان هم دگرگون مى گردد، پس نسخ شریعت پیشین با شریعت جدید به مقتضاى مصالح موجود بوده است و همه شرایع ـ برحسب شرایط موجود ـ چاره سودمند، بلکه بهترین چاره اند و جمله «أو نُنسِهَا» بدین معناست که نشانه هاى آن به این علت که دوره و مدتش به طول انجامیده است، از صفحه ذهن ها محو شده و در کتاب هستى دیگر از آنها یاد نمى شود.107 طبیعى است که بحث اصلى در اینجا بر سر فراموش گردانیدن، که در آیه با «نُنسِها» یاد شده، پیش آمده است. مفسّران، عبارت «نُنسِها» را برحسب قرائت هاى مختلف به چند معنى گرفته اند: فراموش گردانیدن، تأخیر افکندن و ترک کردن. ولى به هر حال، هریک از این معانى هم که گرفته شود، سؤال اصلى این است که آیا این آیه شامل حال رسول خدا صلی الله علیه و اله نیز خواهد بود یا نه؟ آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نیز چیزى از آیات الهى را از خاطر برده و به یاد نیاورده و یا نه؟ عده اى از عالمان اهل سنت، مانعى نمى بینند که فراموشى در حفظ آیات الهى بر پیامبر صلی الله علیه و اله هم دست داده باشد. پژوهشگران شیعه، بنا بر اظهار علّامه مجلسى، همگى بجز شیخ صدوق و شیخش ابن ولید، انبیا را از خطا و نسیان منزه مى دانند و مستند این دو تن نیز طبق آنچه شهید در ذکرى اشاره کرده است، اخبار متروکى است که از سایر فرق اسلامى گرفته شده است. سیوطى در الدرالمنثور و لباب النقول و ابن کثیر، نقل کرده اند که چون گاهى رسول خدا صلی الله علیه و اله آیاتى را فراموش مى فرمود، خداوند این آیه را فرستاد که «هرچه را نسخ کنیم و یا فراموش گردانیم بهتر از آن خواهیم آورد.» اما باید اضافه کرد که اجماع عالمان بر این است که این نسیان نمى تواند در تبلیغ راه یابد؛ یعنى پیامبر صلی الله علیه و اله چیزى از آیات خدا را فراموش نکرده و آنچه بوده ابلاغ فرموده است. پس در برابر تفسیر آیه مورد بحث، وجه استدلال چه مى تواند باشد؟ در خصوص استناد بدین آیه، باید گفت: این آیه به هیچ وجه شامل حال پیامبر صلی الله علیه و اله نمى شود. او از شمول این آیه خارج بود؛ زیرا خداوند فرموده بوده: «وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ» (کهف: 24)؛ و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن. اضافه بر آن، پیش از نزول آیه مورد بحث، که مدنى است، از همان زمان که پیامبر صلی الله علیه و الهدر مکه بود و اوایل نزول وحى بود، خداوند بر او منت نهاده بود که: «سَنُقْرِؤُکَ فَلَا تَنسَى إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ.» (اعلى: 6ـ7) این منت بزرگ خداوند است بر رسول خود. اگر پیامبر صلی الله علیه و الهمثل سایرین، آیات را فراموش مى کرد، دیگرى نیازى به این منت نبود. اما استثناى «إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ»چیزى از قدرت این نظر نمى کاهد. این استثنا تنها قدرت خدایى را مى رساند و بس. استثنا در اینجا منقطع است و براى تأکید نفى است. امام صادق (ع)فرمود: نه هرگز خداوند خواست و نه وحى را خواهد برد. در این باره نیز مى توان گفت: نه هرگز خداى خواست و نه پیامبر صلی الله علیه و اله را در امر تبلیغ رسالت دچار نسیان ساخت. پس پیامبر صلی الله علیه و اله از شمول این آیه خارج است.108] روایات مسلمانان که تاکنون بررسى کرده ایم و نولدکه آنها را از معنا انداخته است، بسیار ظریف تر از چیزى هستند که او و شوالى فهمیده اند. مفسران از نسخ حکم یا تلاوت آیات قرآن خبر مى دهند و ما آموخته ایم که نسخ تلاوت در نظریه اصولیان از دو بعد برخوردار است: نسخ تلاوت و حکم؛ نسخ تلاوت تنها. در قسم اخیر، نسخ به اعتبار حکم لطمه اى نمى زند و طبعا، هیچ اعتبارى از نظر محتویات مصحف ندارد. در مرحله توسعه علم فرعى نسخ، سه پدیده از هم متمایز گردیدند: 1. نسخ حکم و تلاوت: در این شیوه، حکم و تلاوت هر دو نسخ گردیده و ادعا مى شود آیه اى از قرآن بوده است [که اکنون نیست]. 2. نسخ حکم و بقاى تلاوت: در این شیوه، یک حکم قرآن یا سنت جایگزین یک حکم قرآنى گردیده ویا یک حکم سنت یا قرآن، جایگزین یک حکم سنت شده است. 3. نسخ تلاوت و بقاى حکم: در این شیوه، تلاوت آیه اى از قرآن نسخ شده بى آنکه هیچ خدشه اى به اعتبار حکم آن در کاربردهاى فقهى وارد گردد. (اصول فقه، کاربردهاى برخى از احکام فقهى را با این شیوه از نسخ توجیه مى کند.) مفسران درباره شیوه اول و دوم نسخ، سخن گفته اند و این دو شیوه در اظهارات نولدکه نیز به چشم مى خورد. اما نه نولدکه و نه هیچ نویسنده دیگر اروپایى که تاریخ جمع آورى متون قرآن را نگاشته، با وجود بهره گیرى از روایات مسلمانان، متوجه فشار شیوه سوم نسخ در شکل دادن به اخبار اقدامات زید، نشده اند. بدون بررسى موشکافانه در مورد پیدایش و توسعه شیوه سوم نسخ نیل به فهم معناى پیکره کلى اظهارات مسلمانان در مورد تاریخ جمع آورى (جمع آورى هاى) متون قرآن، ممکن نیست. همچنین بدون این بررسى دقیق، احتمال نمى رود بتوان ویژگى سازش آمیز مراحلى را آشکار ساخت که قرآن به روایات مسلمانان، طى کرده است. مى توان نشان داد که شیوه هاى سه گانه نسخ، محصول توافقى بودند که دوران ممتدى از اضطراب، آنها را ضرورى ساخته بود. این اضطراب ناشى از ناسازگارى هاى ظاهرى میان متون سنت، میان فقه و سنت و میان سنت و قرآن بود. اینکه مستند قرآنى حکمى فقهى چه بوده، موضوع مباحثاتى گردید. در این مباحثات، تنها دو شیوه از شیوه هاى نسخ مى توانستند با قرآن مرتبط باشند. این دو شیوه، بر حذف متونى از قرآن سند دلالت دارند. این محذوفات طبیعتا تنها بر مبناى گزارش هاى حدیثى مى توانستندامرى مستندتلقّى شوند. شیوه سوم نسخ (نسخ حکم و بقاى تلاوت)، بى طرفانه به این مطلب اشاره مى کند که یا قرآن منبع است یا سنت. نحوه بیان این شیوه نسخ بیانگر نگرانى اصولیان از وجود برخى آیات در متون قرآن است؛ آیاتى که رد شدن احکام آنها از سوى فقیهان موجب بى اعتبارى آنها گردید. قرآن سند همواره یک منبع نیست. شیوه نسخ حکم و تلاوت، نمایانگر رسمیت بخشیدن به این نظر اساسا تفسیرى است که [حضرت ]محمد صلی الله علیه و اله بخش هاى نامعینى از وحى قرآنى را فراموش کرده یا به فراموش کردن آنها وادار شده است. نسخ تلاوت و بقاى حکم، بیانگر این ادعا است که برخى از احکام فقهى منشأ قرآنى دارند. از این احکام در متون انتقال یافته قرآن سند (مصحف)، نه تنها اثرى نیست، بلکه در مواردى نظیر مجازات سنگ سار، حکم بیان شده در مصحف، با آن در تضاد است. خلاصه، این شیوه بازگوکننده تلاشى است که براى ارائه توجیهات نظرى از یک متن خیالى به عمل آمده است. نسخ تلاوت و بقاى حکم، با مشکلات خاص خود روبه روست. اگر تلاوت آیه اى واقعا نسخ گردیده، حکم استنباط شده از آن، حکمى است که در منبع موثق موجود، فاقد تکیه گاه است. برخى از علما نسخ تلاوت و بقاى حکم را هرگز نپذیرفته اند.109 فقط بعضى از اصولیان، نسخ تلاوت و بقاى حکم را ابداع کردند. آنان صلاح را در آن دیدند که این شیوه از نسخ را به علت شباهت آن با نسخ تلاوت و بقاى حکم در اصطلاح، نسخ التلاوه دون الحکم بنامند. آنان این نام گذارى را با تغییر «واو» که در وسط اصطلاح نسخ التلاوه و الحکم قرار دارد به «دون» انجام دادند. از نظر اصولیان، نسخ تلاوت و بقاى حکم نسبت به نسخ تلاوت و حکم از مزیت معتبر بودن حکم برخوردار است. معناى نسخ در نسخ تلاوت و بقاى حکم و نسخ تلاوت و حکم، «حذف» است؛ ولى معناى نسخ در نسخ حکم و بقاى تلاوت، «جایگزینى» است. این همان معناى صحیح نسخ است که در قرآن و ادبیات عرب کاربرد دارد. ریشه همه این مشکلات معنایى ناشى از نگرانى اصولیان بود. این نگرانى برخاسته از معقول جلوه دادن تأثیر آشکار و متقابل بین سه عامل فقه، سنت و قرآن، بود. این نوع برخورد نظرى با قرآن منبع، ما را به این نتیجه مى رساند که مسلمانان اصلاً نمى توانند خود را صاحب قرآنى بدانند که از پیامبر صلی الله علیه و اله به صورت مکتوب رسیده است. این امر بیانگر آن است که چرا احادیث متقدم، مجبور بودند عمل گردآورى متون قرآن را پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و الهبدانند. ربط قرآن سند و پیامبرى که وحى به او نازل شده است، به هر قیمتى باید قطع شود. اجبار مذکور به وسیله تکرار قاطعانه این مضمون نشان داده مى شود: گردآورندگانى که در مقام جانشینى پیامبر صلی الله علیه و اله حضور داشتند، آگاه بودند کارى را انجام مى دهند که پیامبر صلی الله علیه و اله نه شخصا انجام داد و نه به راستى، مطابق ظاهر، به آن توصیه کرد. همچنین دغدغه خاطر و نگرانى مذکور موجب شد که بى دلیل گفته شود: بیم از زوال قرآن و باخبر شدن از فقدان آیه اى از آنکه امرى وحشت زا مى نمود، تردید را از آنها زدود و به اقدامى وادار کرد که به اتفاق آراء، بدعت تلقّى مى شد؛ زیرا تردید ابوبکر، تردید کسى بود که سنت پیامبر صلی الله علیه و اله را در همه امور، مقدم مى شمرد و از بدعت دورى مى جست. عمر مجبور بود براى اطمینان خاطر او این نکته را گوشزد کند که برخى از بدعت ها، نه تنها گریزناپذیر، بلکه حتى فوق العاده درخور ستایشند. نتیجه گیرى از بررسى دقیق مطالب جان برتن، که از نظر گذشت، نکات چندى به دست مى آید: 1. قرآنى که امروزه در دستان ماست، در عصر پیامبر صلی الله علیه و اله و توسط آن حضرت گردآورى شده است. 2. مسئله نسخ تلاوت و بقاى حکم، مهم ترین علت حذف نقش پیامبر از عرصه جمع آورى قرآن است. 3. تأمل در سخنان برتن نشان مى دهد که روش وى در تجزیه و تحلیل روایات جمع آورى قرآن، بر این اساس استوار است که وى قرآن را بیش و پیش از هر چیز، منبعى براى استخراج تعالیم شرعى و فقهى موردنیاز مسلمانان مى داند. بنابراین، روش برتن در بررسى مسئله مورد بحث همانند دیگر محققان غربى، بر این اصل قرار ندارد که قرآن صرفا یک اثر جاودان ادبى است. 4. اطلاعاتى که برتن در پژوهش هاى خود ارائه داده، نشان مى دهد که روایات جمع آورى قرآن در قرن سوم هجرى رو به گسترش و تکامل نهاده است. در حالى که طبق پژوهش هاى دقیق، این روایات در منابع دو قرن نخست نیز وارد شده است. با این همه، وى سعى نکرده توضیح دهد که آیا هیچ منبعى، ترسیم وى از تکامل این روایات را از نظر تاریخى تأیید مى کند یا خیر. همین امر مهم ترین نقد وارد بر تحقیقات برتن درباره روایات تدوین قرآن است. پی‌نوشت‌ها: 71ـ سیدابوالقاسم خوئى، همان، ص 228. 72ـ ابوالحسن ابن اثیر، اسدالغابة، ج 3، ص 283. 73ـ محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص 196؛ سیدهاشم بحرانى، البرهان، ج 1، ص 36؛ سلیم بن قیس کوفى، همان، ص 96. 74ـ اسماعیل بن کثیر دمشقى، همان، باب نسیان القرآن. 75ـ جعفرمرتضى عاملى، همان، ص 374ـ375. 76ـ محمدحسن مظفر، دلائل الصدق، ج 1، ص 415. 77ـ جعفرمرتضى عاملى، همان، ص 374. 78ـ همان، ص 375ـ376. 79ـ ابن حجر عسقلانى، همان، ج 9، ص 53. 80ـ سیدابوالقاسم خوئى، همان، ص 220ـ221. 81ـ جعفرمرتضى عاملى، همان، ص 352؛ محمدجواد بلاغى، همان، ج 1، ص 22. 82ـ همان، ص 348. 83ـ محمدهادى معرفت، صیانه القرآن، ص 162. 84ـ على حسن عریض، فتح المنان، ص 224. 85ـ محمدهادى معرفت، التمهید، ج 2، ص 287. 86ـ محمدبن حبّان، کتاب الثقات، ج 1، ص 237؛ احمدبن زینى دحلان، السیره النبویة، ج 1، ص 414؛ ابونعیم احمدبن عبداللّه اصفهانى، حلیه الاولیاء، ج 1، ص 123. 87ـ جعفرمرتضى عاملى، همان، ص 354. 88ـ سیدابوالقاسم خوئى، همان، ص 304. 89ـ محمدهادى معرفت، صیانه القرآن، ص 170. 90ـ جعفرمرتضى عاملى، همان، ص 343ـ344. 91ـ همان، ص 345. 92ـ ابوعبداللّه حاکم نیشابورى، همان، ج 2، ص 330ـ331. 93ـ جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 3، ص 376. 94ـ محمدهادى معرفت، صیانه القرآن، ص 173. 95ـ جعفرمرتضى عاملى، همان، ص 305. 96ـ سیدابوالقاسم خوئى، همان، ص 304. 97ـ همان، ص 222. 98ـ جلال الدین سیوطى، الاتقان، ج 1، ص 61. 99ـ منظور «نسخ تلاوت و حکم» و «نسخ تلاوت و بقاى حکم» است. مترجم 100ـ ابن حجر عسقلانى، همان، ج 9، ص 9. 101ـ براى اطلاع بیشتر، ر.ک: بدرالدین زرکشى، همان، ج 1، ص 235؛ جلال الدین سیوطى، الاتقان، ج 1، ص 116؛ عبدالعظیم زرقانى، همان، ج 1، ص 241؛ محمدطاهربن عبدالقادر کردى، تاریخ القرآن، ص 40؛ صبحى صالح، مباحث، ص 73. 102ـ بدرالدین زرکشى، همان، ج 1، ص 235. 103ـ جلال الدین سیوطى، الاتقان، ج 2، ص 49؛ ابوجعفر طحاوى، مشکل الآثار، ج 2، ص 417. 104ـ جعفرمرتضى عاملى، همان، ص 356ـ357. 105ـ تئودور نولدکه، همان، ج 1، ص 47ـ48. 106ـ جعفرمرتضى عاملى، همان، ص 313ـ314. 107ـ محمدهادى معرفت، صیانه القرآن، ص 33. 108ـ محمود رامیار، همان، ص 168ـ169؛ ابوالفضل میرمحمدى، بحوث، ص 78ـ80 109ـ مصطفى زید، النسخ، ج 1، ص 284ـ285. منابع مؤلف ـ ابن ابى داود، ابوبکر عبداللّه، کتاب المصاحف، تصحیح اِى. جفرى، قاهره، بى نا، 1355ق. ـ باجى، برهان الدین، جواب، نسخه خطى دارالکتب، تیمور، مجامیع، شماره 207. ـ زرکشى، بدرالدین، البرهان فى علوم القرآن، قاهره، حلبى، 1376ق. ـ زید، مصطفى، النسخ فى القرآن الکریم، قاهره، بى نا، 1383ق. ـ سیوطى، جلال الدین، الاتقان فى علوم القرآن، قاهره، حلبى، 1352ق. ـ عسقلانى، ابن حجر، فتح البارى، قاهره، بى نا، 1348ق. ـ نولدکه، تئودور، Geschichte des Qurans، ویرایش اِف آر. شوالى، لیپزیگ، بى نا، 1909ـ1919م. منابع مترجم ـ ابن اثیر، ابوالحسن، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، بیروت، دارالمعرفة، 1418ق. ـ ابن حبّان، محمد، الثقات، حیدرآباد، مؤسسة الکتب الثقافیة، 1393ق. ـ ابن حنبل، احمد، المسند، قاهره، دارالحدیث، 1416ق. ـ ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن، فضائل القرآن، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، 1416ق. ـ اصفهانى، ابونعیم احمدبن عبداللّه، حلیة الأولیاء، بیروت، دارالکتبالعلمیة، 1409ق. ـ أبوریه، محمود، أضواء على السنة المحمدیة، چ پنجم، قاهره، دارالمعارف، بى تا. ـ بحرانى، سیدهاشم، البرهان فى تفسیرالقرآن، قم، مؤسسة البعثة، 1415ق. ـ بخارى، محمدبن اسماعیل، صحیح البخارى، بیروت، دارالقلم، بى تا. ـ بلاغى، محمدجواد، آلاءالرحمن فى تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى تا. ـ ترمذى، ابوعبداللّه محمد، نوادرالأصول فى معرفة احادیث الرسول، مدینه، مکتبه العلمیة، بى تا. ـ حکیم، سیدمحمدباقر، علوم القرآن، چ چهارم، بى جا، مرکزالطباعة و النشرللمجمع العالمى لأهل البیت، 1425ق. ـ خوئى، سیدابوالقاسم، البیان فى تفسیرالقرآن، چ سوم، قم، المطبعه العلمیة، 1394ق. ـ دارمى سمرقندى، عبداللّه بن عبدالرحمن، سنن الدّارمى، بیروت، دارالکتاب العربى، 1407ق. ـ دحلان، احمدبن زینى، السیرة النبویة، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1416ق. ـ دروزه، محمدعزه، القرآن المجید، بیروت، المطبعه العصریة، بى تا. ـ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، چ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1380. ـ زرقانى، عبدالعظیم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، چ سوم، بیروت، مؤسسة التاریخ العربى، 1412ق. ـ زرکشى، بدرالدین، البرهان فى علوم القرآن، بى جا، داراحیاء الکتب العربیة، 1376ق. ـ زمخشرى، محمودبن عمر، الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل، بى جا، دارالکتاب العربى، بى تا. ـ سجستانى، ابوداود سلیمان بن اشعث، سنن ابى داود، بیروت، المکتبة العصریة، بى تا. ـ سجستانى، عبداللّه بن ابى داود، المصاحف، دمشق، دارالتکوین للنشر و التوزیع، 2004م. ـ سیوطى، جلال الدین، الاتقان فى علوم القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1421ق. ـ سیوطى، جلال الدین، الدرالمنثور فى التفسیرالمأثور، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411ق. ـ صالح، صبحى، مباحث فى علوم القرآن، چ یازدهم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1979م. ـ صدوق، محمدبن على، ثواب الأعمال، تهران، مکتبة الصدوق، بى تا. ـ صفّار، محمدبن حسن، مصائرالدّرجات فى المقامات و فضائل اهل البیت علیهم السلام، چ دوم، بیروت، مؤسسه النعمان، 1412ق. ـ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1415ق. ـ طحاوى، ابوجعفر، مشکل الآثار، بیروت، دار صادر، بى تا. ـ عاملى، جعفرمرتضى، حقائق هامة حول القرآن الکریم، قم، موسسة النشرالاسلامى، بى تا. ـ عریض، على حسن، فتح المنّان فى نسخ القرآن، مصر، مکتبه الخانجى، 1973م. ـ عسکرى، سیدمرتضى، القرآن الکریم و روایات المدرستین، بیروت، شرکة التوحید للنشر، 1417ق. ـ فیض کاشانى، ملّامحسن، المحجة البیضاء فى تهذیب الأحیاء، تهران، مکتبة الصدوق، 1339.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن