واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
![عرفان اسلامی (100) اذن دخول مسجد](http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/ordibehesht/10/0000370.jpg)
عرفان اسلامی (100) اذن دخول مسجد نویسنده : استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة[ فَإِنْ ذُقْتَ مِنْ حَلاوَةِ مُناجاتِهِ وَلَذيذِ مُخاطَباتِهِ وَشَرِبْتَ بِكَأْسِ رَحْمَتِهِ وَكَرامَتِهِ مِنْ حُسْنِ إِقْبالِهِ وَإِجابَتِهِ فَقَدْ صَلُحَتْ لِخِدْمَتِهِ فَادْخُلْ فَلَكَ الإِذْنُ وَالأَمانُ ] ورود به مسجد بعد از كسب فضايل امام صادق عليهالسلام در دنباله روايت مىفرمايد :پس از آراستن وجودت به طهارت و صداقت و اعتراف به عجز و قصور و تقصير و ارائه اسرار به حضرت دوست و توجه به اينكه آن جناب به ظاهر و باطن تمام هستى آگاه است و نظر به اينكه نامت از كدام ديوان بيرون خواهد آمد ؛ اكنون در جنب درب ورودى مسجد اگر در دل خويش شيرينى مناجات با او را درك مىكنى و از مخاطبات حضرت او به نحو حقيقى احساس لذت مىكنى و مىيابى كه در حال چشيدن از شربت رحمت او هستى و صاحب بيت ـ با اين همه كوچكى و ناتوانى و عيب تو ـ به جانب تو اقبال دارد و آماده پاسخ گفتن به خواسته تو است ، پس در تو صلاحيت خدمت به پيشگاه آن جناب هست ، اكنون داخل مسجد شو و پاى بر بساط قربگذار كه همه اين ها علامت رخصت و اجازه ورود به محضر اوست و بدان كه به هنگام دخول به مسجد پس از تحقق آن همه واقعيت از سخط او در دنيا و آخرت در امان خواهى بود. لذّت مناجات انسان اگر از مناجات با او ، در كام خود شيرينى حس نكند و از خطابات حضرت دوست لذت نبرد ، بايد گفت كه به وادى معرفت نرسيده و در نتيجه عاشق آن جناب نگشته كه درك شيرينى و حلاوت مناجات و لذت مخاطبات مخصوص عاشقان است و بدون شك بدون اتصال به عشق ، چشيدن حلاوت مناجات و لذت بردن از مخاطبات امكان ندارد .به قول مولوى : لذتِ تخصيص تو وقتِ خطاب آن كند كه نايد از صد تن شراب البته براى تحقق عشق معشوق حقيقى طى مراحل و قطع منازل و مقدماتى لازم است كه اهم آن تزكيه نفس از رذايل و آراستن آن به حسنات است و براى اين مسأله هيچ راهى جز رجوع به شرع مطهر نيست و شرع مطهر مجموعه آيات قرآن و روايات وارده از معصومين عليهمالسلام است .در رساله شريفه « لقاء اللّه » در مسأله تحليه و صفات روحانى مىخوانيم [416] :چون سالك در اثر مجاهدت و توفيق ربانى از قسمت اوّل كه تنزيه و تطهير باطن از صفات خبيثه و مكروهه بود ، فراغت پيدا كرد و توانست در اين جهت تسلط و حكومت خود را بر جنود شيطانى و قواى او بدست آورد ، اتصاف به صفات روحانى شروع مىشود .به طورى كه معلوم گرديد ، صفات رذيله خبيثه ، به مناسبت و به اقتضاى زندگى مادى محدود تاريك صورت مىگرفت و هرچه سالك از تعلق و وابستگى و محبت حيات دنيا منقطع گرديد ، زمينه براى حيات آخرت روحانى ونورانى فراهم مىشود .در اينجا سالك از مضيقه و محدوديت عالم مادى تخلص پيدا كرده و وارد مىشود به جهان وسيع روشن روحانى .اينجا منزل منور و آزاد و دور از ابتلائات و قيود جهان مادى بوده و مسافر آن با كمال انبساط روحى و آزادى در عمل و روشنايى محيط و امن خاطر و دور از اضطراب و وحشت وناملايمات وابتلائات عالم ماده زندگى كرده و مهياى آموزش و شناسايى معارف الهى و حقايق غيبى و جذبات روحانى خواهد شد .پس به مقتضاى خصوصيات و صفاتى كه براى عالم روحانى هست ، صفاتى در قلب انسان پديد و آشكار مىشود .در اينجا مقام فتح و ظفر به جنود كفر و ابليس ظاهر شده و آغاز مرتبه عين اليقين در ايمان خواهد بود . تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ [417] .آن سراى [ پرارزش ] آخرت را براى كسانى قرار مىدهيم كه در زمين هيچ برترى و تسلّط و هيچ فسادى را نمىخواهند و سرانجام [ نيك ] براى پرهيزكاران است . يا قَوْمِ إِنَّمَا هذهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ [418] .اى قوم من ! اين زندگى دنيا فقط كالايى بىارزش و زودگذر است ، و بىترديد آخرت سراى هميشگى و پايدار است . وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً [419] .و در قلب كسانى كه از او پيروى مىكردند رأفت و رحمت قرار داديم . وَاللّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ [420] .و خدا به توفيق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مىكند . وَاللَّهُ يَدْعُوا إِلَى دَارِ السَّلاَمِ [421] .و خدا [ مردم را ] به سراى سلامت و امنيت [ كه بهشتِ عنبر سرشت است ] دعوت مىكند . آرى ، در عالم آخرت اثرى از خودبينى و بزرگمنشى و تكبر نيست ، در آنجا سوء نيت و قصد فساد و خرابكارى نباشد ، آنجا جاى برقرار شدن و پاينده بودن و مقام گرفتن است ، در آنجا قلوب و دل ها با همديگر با كمال مهربانى و عطوفت و محبت خالص رفتار كرده و اثرى از كدورت و اختلاف و نفاق نباشد ، در آنجا خطاها و لغزشهاى گذشته آمرزيده شده و از عصيان و تمرد و خلاف اثرى نيست ، آنجا محيط سلامتى و صفا بوده و هرگز كدورت و گرفتگى و ناراحتى ديده نخواهد شد .پس به اقتضاى اين چنين محيط روحانى ، قهرا صفات و حالات هر انسانى نيز لازم است با وضع آن محيط سازش داشته باشد .مالكيت مطلق و حكومت و بزرگوارى تمام ذاتى پروردگار متعال در عالم آخرت ظاهر و هويدا مىشود و قهرا كسى به مقام خودبينى و خودنمايى و خودستايى و مباهات كردن و افتخار نمودن و خود را بالا گرفتن برنيامده و بالطبع صفات فروتنى و خضوع و خشوع و تعظيم و تجليل پروردگار متعال و حقيقت و خوف و خشيت در وجود او ظاهر مىشود .اين همه نمونهاى بسيار اندك از اوضاع عالى روز قيامت است كه در ارتباط با اهل بهشت است و در اين دنيا به صورت صفات الهى در باطن انسان كه آخرت وجود انسان است ظهور مىكند و در آن عالم به صورت جامع و كامل آشكار گشته و آدمى به خاطر آن در نعمت ابدى حق قرار مىگيرد .چون آلودگى ها از نفس شسته شود و صفات الهى به جايش نقش بندد ، آدمى حلاوت مناجات را چشيده و لذت مخاطبات را درك مىكند و شربت رحمت و كرامت از دست دوست مىنوشد و حضرت يار به انسان اقبال كرده و آغوش قبول باز مىكند و انسان را در بساط خدمت پذيرفته و اذن و امان مىدهد .اين فقير دل شكسته و مسكين دست و پا بسته در اين زمينه از قول عاشقان حضرت دوست گفتهام : شراب عشق او در كام كردم خود و جان و دلم بىنام كردم گرفتم جا در آغوش خوش يار سراپا خويش را گمنام كردم من از خم خانه عشق و ولايش چه شيرين جرعهها در كام كردم دل وحشىتر از وحش بيابان به عشق حضرتش در دام كردم پيام وصل جانان چون شنيدم دل گريان خود آرام كردم زدم بر سينه نامحرمان دست جدايى من زخاص و عام كردم زغير او بريدم دل به عالم همين يك كار را اتمام كردم چو مسكين در ره عشقش فتادم پس آنگه ترك كام و نام كردم [ وَإلاّ فَقِفْ وُقُوفَ مُضْطَرٍّ قَدِ انْقَطَعَ عَنْهُ الْحِيَلُ وَقَصُرَ عَنْهُ الأَمَلُ وَقُضِىَ الأَجَلُ ، فَإِذا عَلِمَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ قَلْبِكَ صِدْقَ الإِلْتِجاءِ إِلَيْهِ نَظَرَ إلَيْكَ بِعَيْنِ الرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَاللُّطْفِ وَوَفَّقَكَ لِما يُحِبُّ وَيَرْضى فَإِنَّهُ كَريمٌ يُحِبُّ الْكَرامَةَ لِعِبادِهِ الْمُضْطَرّينَ إِلَيْهِ الْمُحْدِقينَ عَلى بابِهِ لِطَلَبِ مَرْضاتِهِ قَالَ اللّهُ تَعالى أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ [422] ] وارد نشدن به مسجد بدون فضايل در پايان روايت ، امام صادق عليهالسلام مىفرمايد :اگر شيرينى مناجات را نچشيدى و لذت مخاطبات را نيافتى و شربت رحمت و كرامت از دست حضرت محبوب ننوشيدى و حس كردى آن جناب به تو اقبال ندارد ، كنار در مسجد بايست كه تو لايق دخول به آن محيط مقدس و مبارك نيستى ؛ در جنب در مانند انسانى متحير و مضطر باش و همانند كسى كه چاره كار نداند و اميدش از همه جا قطع شده باشد و مدت عمرش رو به اتمام است ، در اين حالت اگر صاحب خانه بر دلت نظر كند و ببيند كه تو از دل و جان و با كمال اخلاص و تضرع و زارى و توبه و انابه به او ملتجى شدهاى از باب آقايى و بزرگواريش با چشم مهربانى و رحمت و لطف به تو نظر خواهد كرد و تو را به آنچه دوست دارى و راضى هستى ، موفق خواهد كرد ؛ چرا كه حضرت حق كريم و بزرگوار است و كرامت نسبت به بيچارگان و آويختگان به بابش را دوست دارد در قرآن مجيد فرموده : اجابت كننده خواسته مضطر و برطرف كننده سوء از بنده غم ديده ، كسى غير او نيست .خداوندا ! ما را از غوغاى ماديت نجات بخش و ما را از ظلمات وساوس و خيالات رهايى ده ، آلودگىها را از جان ما بشوى و روان ما را به حسنات اخلاقى بياراى كه اگر لطف و كرامت تو نباشد در بساط ما چيزى نخواهد بود و چيزى نخواهد ماند . آمين يا ربّ العالمين .... ادامه دارد.پي نوشت : [416] ـ رساله لقاء اللّه : 48 . [417] ـ قصص 28 : 83 . [418] ـ غافر 40 : 39 . [419] ـ حديد 57 : 27 . [420] ـ بقره 2 : 221 .[421] ـ يونس 10 : 25 . [422] ـ نمل 27 : 62 .منبع:http://erfan.ir/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 650]