تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را قرائت كند خداوند به ازاى هر حرفِ آن چهار هزار...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803940538




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حكومت حضرت على(سلام الله علیه) در انديشه امام خمينى(رحمت الله علیه)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حكومت حضرت على(سلام الله علیه) در انديشه امام خمينى(رحمت الله علیه)
حكومت حضرت على(سلام الله علیه) در انديشه امام خمينى(رحمت الله علیه) سياست و مديريت آن هم حكومت حضرت امير است كه همه‏تان مى‏دانيد و آن وضع حكومتش و آن وضع سياستش و آن وضع جنگهايش،نگفت كه ما بنشينيم در خانه‏مان دعا بخوانيم و زيارت بكنيم و چكار داريم به اين حرفها،به ما چه.(660)29/11/ 56حضرت امير يك مملكت را اداره مى‏كرد،سياستمدار يك مملكت بود.(661)16/12/ 57خاصيتى كه در على بن ابيطالب(ع)بود كه يك رجل سياسى بود،از خطش معلوم است كه مرد سياست بوده و از كاغذى كه به مالك اشتر نوشته و دستورهايى كه داده، همه‏اش دستورهاى سياسى است.(662)26/3/ 58پيغمبر اسلام در سياست دخالت نمى‏كرد؟مى‏توانيد بگوييد پيغمبر هم يك عامل سياسى بوده،پس كنار؟در امور سياست وارد نمى‏شد؟تمام عمرش در امور سياسى بود.تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامى،و حكومت اسلامى تشكيل داد.حضرت امير حكومت اسلامى داشت و حكومتهاى اسلامى مى‏فرستاد آن طرف،اينها سياست نبودند؟(663)10/4/ 60ما نديديم در تاريخ كسى گفته باشد رسول اكرم و امير مؤمنان در جايى از صحنه كناره‏گيرى كنند و در مسجد بنشينند و ذكر بگويند،بلكه بعكس در همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند .(664)3/9/ 61مرتبه اعلاى عرفان را امام على،سلام الله عليه،داشته است و هيچ اين چيزها نبوده در كار .خيال مى‏كردند كه كسى كه عارف است بايد ديگر به كلى كناره گيرد از همه چيز و برود كنار بنشيند و يك قدرى ذكر بگويد و يك قدرى تغنى بشود و يك قدرى چه بكند و دكاندارى.امير المؤمنين در عين حالى كه اعرف خلق الله بعد از رسول الله در اين امت،اعرف خلق الله به حق تعالى بود،مع ذلك نرفت كنار بنشيند و هيچ كارى به هيچى نداشته باشد.هيچ وقت هم حلقه ذكر نداشت،مشغول بود به كارهايش،ولى آن هم بود.(665)2/6/ 65عدالت اجتماعى امير المؤمنين(ع)مى‏فرمايد من حكومت را به اين علت قبول كردم كه خداوند تبارك و تعالى از علماى اسلام تعهد گرفته و آنها را ملزم كرده كه در مقابل پرخورى و غارتگرى ستمگران و گرسنگى و محروميت ستمديدگان ساكت ننشينند و بيكار نايستند: «أما و الذى فلق الحبة و برأ النسمة،لو لا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما أخذ الله على العلماء أن لا يقاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم،لألقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكأس أولها،و لالفيتم دنياكم هذه أزهد عندى من عفطة عنز (1) ». سوگند به آنكه بذر را بشكافت و جان را بيافريد،اگر حضور يافتن بيعت كنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدى من با وجود يافتن نيروى مددكار تمام نمى‏شد،و اگر نبود كه خدا از علماى اسلام پيمان گرفته كه بر پرخورى و غارتگرى ستمگران و گرسنگى جانكاه و محروميت ستمديدگان خاموش نمانند،زمام حكومت را رها مى‏ساختم و از پى آن نمى‏گشتم.و مى‏ديديد كه اين دنياتان و مقام دنياييتان در نظرم از نمى كه از عطسه بزى بيرون مى‏پرد ناچيزتر است.(666) حضرت امير المؤمنين(ع)درباره نفس حكومت و فرماندهى به ابن عباس فرمود:اين كفش چقدر مى‏ارزد؟گفت :هيچ.فرمود:فرماندهى بر شما نزد من از اين هم كم ارزشتر است،مگر اينكه به وسيله فرماندهى و حكومت بر شما بتوانم حق(يعنى قانون و نظام اسلام)را برقرار سازم،و باطل(يعنى قانون و نظامات ناروا و ظالمانه)را از ميان بردارم.(667) اين پنج سال حكومت،يا پنج،شش سال حكومت حضرت امير،اين با همه گرفتاريهايى كه بوده است و با همه زحمتهايى كه از براى حضرت امير فراهم شد،سلبش عزاى بزرگ است و همين پنج ساله و شش ساله،مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند،جشن براى عدالت،جشن براى بسط عدالت،جشن براى حكومتى كه اگر چنانچه در يك طرف از مملكتش،در جايى از مملكتش،براى يك معاهد،يك زن معاهد،يك زحمتكش بيايد يك خلخال از او،از پاى او در آورد،حضرت اين حاكم،اين رئيس ملت آرزوى مرگ مى‏كند كه مرگ براى من مثلا بالاتر از اين است كه در مملكت من يك نفر زنى كه معاهد هست خلخال را از پايش در آورند.اين حكومت،حكومتى است كه در رفتنش مردم بايد به عزا و سوگوارى بنشينند و براى همين پنج سال و پنج روز حكومتش بايد جشن بگيرند،جشن براى عدالت،جشن براى خدا،جشن براى اينكه اين حاكم حاكمى است كه با ملت يكرنگ است،بلكه سطحش پايين‏تر است در زندگى و سطح روحيش بالاتر از همه آفاق است و سطح زندگيش پايين‏تر است از همه ملت.براى يك همچنين حكومتى كه حكومت عقل است،حكومت عدل است،حكومت ايمان است،حكومت الهى است،در رفتنش عزا لازم است و در برقراريش براى همان چند سال حكومت حضرت امير،مسلمين بايد جشن بگيرند.(668)6/3/ 50حضرت امير،سلام الله عليه،آن وقتى كه سلطنتش(من تعبير به سلطنت مى‏كنم روى مذاق حالا و الا نبايد اين تعبير را بكنم)خلافتش كه همين نظير سلطنتها بوده است،يعنى نظير به اين معنا كه همه جا تحت ولاى او بوده است،چندين مقابل ايران بوده،حجاز و مصر و عراق و ايران و خيلى جاها،قاضى خودش نصب كرده براى قضاوت،عربى رفته،يهودى است،رفته است شكايت كرده پيش قاضى از حضرت امير كه يك زرهى از من است پيش ايشان،حالا من كه چيزش را نمى‏دانم،اما اصل متن قضيه را مى‏دانم،قاضى خواست حضرت امير را،رفت در محضر قاضى‏اى كه خودش او را نصب كرده است،قاضى حضرت امير را احضار كرد،رفت،نشستند جلو او،حتى تعليم داده به قاضى،ظاهرا در همين جاست كه«نه،به من زيادتر از اين نبايد احترام كنى،قضاوت بايد همچو،هر دو على السوا باشيم»يكى يهودى بود و يك هم رئيسـعرض مى‏كنم كهـاز ايران گرفته تا حجاز تا مصر تا عراق،قاضى رسيدگى كرد و حكم بر ضد حضرت امير داد.(669)14/8/ 57او تمام مقصدش خدا بود،اصلش اين دنيا و اين رياست دنيا و اينها در نظر او چيزى نبود مگر اينكه بتواند يك عدلى را در يك دنيا برقرار كند،و الا پيش آنها مطرح نبود كه يك رياستى داشته باشند يا خلافتى داشته باشند،مگر اينكه بتوانند يك عدلى را اقامه كنند و يك حدى را جارى كنند.(670)20/6/ 59شماها شيعه همان هستيد كه مى‏گويد كه من به اندازه اين كفش كهنه‏اى كه هيچ نمى‏ارزد امارت شما را به اندازه اين برايش ارزش قايل نيستم مگر اينكه حقى را ايجاد كند.(671)9/2/ 63مسئله غدير،مسئله‏اى نيست كه به نفسه براى حضرت امير يك مسئله‏اى پيش بياورد،حضرت امير مسئله غدير را ايجاد كرده است.آن وجود شريف كه منبع همه جهات بوده است،موجب اين شده است كه غدير پيش بيايد.غدير براى ايشان ارزش ندارد،آن كه ارزش دارد خود حضرت است كه دنبال آن ارزش،غدير آمده است.خداى تبارك و تعالى كه ملاحظه فرموده است كه در بشر بعد از رسول الله كسى نيست كه بتواند عدالت را به آن طورى كه بايد انجام بدهد،آن طورى كه دلخواه است انجام بدهد،مأمور مى‏كند رسول الله را كه اين شخص را كه قدرت اين معنا را دارد كه عدالت را به تمام معنا در جامعه ايجاد كند و يك حكومت الهى داشته باشد،اين را نصب كن.نصب حضرت امير به خلافت اين طور نيست كه از مقامات معنوى حضرت باشد،مقامات معنوى حضرت و مقامات جامع او اين است كه غدير پيدا بشود و اين كه در روايات ما و از آن زمان تا حالا اين غدير را آن قدر از آن تجليل كرده‏اند،نه از باب اين كه حكومت يك مسئله‏اى است،حكومت آن است كه حضرت امير به ابن عباس مى‏گويد كه«به قدر اين كفش بى‏قيمت هم پيش من نيست».آن كه هست اقامه عدل است.آن چيزى كه حضرت امير،سلام الله عليه،و اولاد او مى‏توانستند در صورتى كه فرصت به آنها بدهند،اقامه عدل را به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى رضا دارد انجام بدهند،اينها هستند لكن فرصت نيافتند.(672)2/6/ 65پيغمبر اسلام(ص)تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاى جهان،لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعى و خلفاى اول اسلامى حكومتهاى وسيع داشته‏اند و حكومت على بن ابيطالب،عليه السلام،نيز با همان انگيزه به طور وسيعتر و گسترده‏تر از واضحات تاريخ است و پس از آن به تدريج حكومت به اسم اسلام بوده‏[است‏].(673)14/3/ 68قانون مندى حكومت اسلامى در صدر اسلام بود و هيچ وحشتى هم در زمان حكومت على بن ابيطالب،سلام الله عليه،نبود و مردم در امان بودند.(674)15/10/ 57حضرت امير(ع)دستور مى‏دهد كه برويد صدا كنيد،آن آدمهايى كه هستند براى زكات،صدا كنيد .بگوييد كه(به حسب روايت)كه زكاتتان را داده‏ايد يا نداده‏ايد؟اگر گفتند داده‏ايم برگرديد و آنها هم تخلف نمى‏كردند.وقتى يك حكومت آن طور شد و مردم در مقابل خدا مسئول شدند و خداوند را شاهد ديدند آنها هم تخلف نمى‏كردند و آنها هم مالياتى را كه بايد بدهند مى‏دادند،زكات را مى‏دادند،خمس را مى‏دادند.(675)31/3/ 58حكومت رسول الله و حكومت امير المؤمنين حكومت قانون است،يعنى قانون خدا آنها را تعيين كرده است،آنها به حكم قانون واجب الاطاعة هستند،پس حكم از آن قانون خداست و قانون خدا حكومت مى‏كند.(676)4/4/ 58در حكومت على بن ابى طالب هم اينجور نبوده كه هرج و مرج باشد،هر كس هر كارى دلش بخواهد بكند.اگر يك كار خلاف مى‏كرد،حضرت امير مى‏آورد و حدش مى‏زد.اين طور است مسئله.(677)14/8/ 58در صدر اسلام در دو زمان،دو بار حكومت اصيل اسلام محقق شد،يك زمان رسول الله(ص)و ديگر وقتى كه در كوفه على بن ابيطالب،سلام الله عليه،حكومت مى‏كرد.در اين دو مورد بود كه ارزشهاى معنوى حكومت مى‏كرد.يعنى يك حكومت عدل برقرار و حاكم ذره‏اى از قانون تخلف نمى‏كرد .حكومت در اين دو زمان حكومت قانون بوده است.(678)17/8/ 58حكومت اسلامى مثل حكومت على بن ابيطالب ديكتاتورى تويش نيست،حكومتى است كه به عدل است،حكومتى است كه زندگى خودش از زندگى ساير رعيتها بدتر است،آنها نمى‏توانستند مثل او زندگى كنند،او نان جو هم سير نمى‏خورد،يك لقمه،دو تا لقمه بر مى‏داشت با يك خرده نمك مى‏خورد.اين حكومت اصلا مى‏تواند ديكتاتورى؟ديكتاتورى براى چه بكند؟عيش و عشرتى نيست تا اينكه بخواهد ديكتاتورى بكند براى او.(679)26/9/ 58زمان پيغمبر هم قانون حكم مى‏كرد،پيغمبر مجرى بوده،زمان امير المؤمنين هم قانون حكم مى‏كرد،امير المؤمنين مجرى بود.همه جا بايد اين طور باشد كه قانون حكم كند، يعنى خدا حكم بكند،حكم خدا.(680)11/10/ 58دولت حقه حضرت امير،سلام الله عليه،كه ولى امر بر همه چيز بود در خدمت مردم بود،اين طور نبود كه حكومت بخواهد حكومت كند و مردم همين طور بيخود اطاعت كنند.اينطور نبود كه حكومت بخواهد به وسيله قدرتى كه دارد اجحاف كند به مردم و ظلم كند كه مردم به واسطه آن ظلم از او متنفر باشند.(681)28/8/ 59هر چه مقامات بيشتر است راجع به معصيتهايى كه در عالم مى‏شود،بيشتر اذيت مى‏شود.اگر بشنود كه در آن سر دنيا يك كسى،يك كسى را اذيت كرده اين ناراحت بشود،نه از باب اين كه شهر خودم است،نه از باب اين كه مملكت خودم است،اقرباى خودم است،از باب اين كه يك مظلوم در دنيا واقع شده،و لهذا مى‏بينيد كه حضرت امير آن طور مى‏فرمايد كه وقتى كه آن چيز را از پاى يك ذمى بيرون آوردند،مى‏فرمايد مرگ براى انسان چطور است،از ظلم،«بما انه ظلم»بدش مى‏آيد،نه از ظلم به خودم.(682)1/1/ 64مصايب و مشكلات انسان ببيند كه حضرت امير،سلام الله عليه،در زندگيش چه وضعى داشته است،چه خلوصى در زندگى داشته است،چه در زندگى انفرادى چه در زندگى اجتماعى.انسان تفكر كند بر احوال حضرت امير،سلام الله عليه،ملاحظه كند كه چه زحماتى براى اسلام كشيده است،چقدر زخم خورده است،چقدر رنج برده است،چقدر جنگ كرده است،چقدر تشنگى خورده است،اينها را ملاحظه كند انسان.(683)23/8/ 44حضرت امير(ع)و شيعه چون در امور حكومتى و كشورى دخالت مى‏كردند،آن همه مورد اذيت و مصيبت قرار گرفتند.اما دست از جهاد و فعاليت نكشيدند،تا بر اثر تبليغات و مجاهدات آنان امروز تقريبا دويست ميليون شيعى در دنيا وجود دارد.(684) حضرت امير هم نتوانست،تكليف را عمل كرد ولى در مقابلش ايستادند،اصحاب خودش ايستادند در مقابلش.(685)10/3/ 58مشكلات امير المؤمنين،سلام الله عليه،از مشكلات ما بيشتر بوده،گرفتارى آنها از گرفتارى ما بيشتر بوده،آنها از دوستانشان مخالفت مى‏ديدند،اين دسته‏اى كه قيام كردند در صفين در مقابل حضرت امير و ايستادند و شمشير كشيدند به روى حضرت،اينها از دوستان حضرت بودند .مخلصين حضرت بودند.گرفتارى حضرت از مخلصينش شايد بيشتر بود از سايرين.(686)18/4/ 58حضرت امير،سلام الله عليه،ابو الائمه،اول شخص اسلام بعد از رسول الله،صلى الله عليه و آله،در طول مدت عمرشان در جهاد بودند.(687)6/10/ 59حضرت امير،سلام الله عليه،در ايام خلافتش بدتر بود برايش و سخت‏تر برايش گذشت تا ايام قبل از خلافت،تا ايامى كه زمان رسول الله آن جنگ بود و برجسته‏ترين مرد براى جنگ بود .در زمانى كه به خلافت رسيدند گرفتاريشان بسيار زيادتر بود،براى اينكه آن وقت عهده‏دار يك مسائل بزرگ بودند و غير از چيزهايى كه بايد انجام بدهند مؤونه‏اش كم بود،مع ذلك خوب مقاومت كردند و اسلام را ترويج كردند و به پيش بردند و ائمه ما عليهم السلام،همه‏شان يا در حبس بودند،يا در تبعيد بودند،يا در محاصره بودند.اينها يك چيزى بود كه براى آنها از باب اينكه براى اسلام بود سهل بود.(688)3/2/ 60خوب ملاحظه كنيد كه در همان زمان حضرت امير همچو نبود كه همه اينهايى كه مى‏روند اطراف و از طرف چيز[حكومت‏]همه‏شان يك مردم سيرى باشند،اصلش بسياريشان كارهاى خلاف هم مى‏كردند،افرادى باعث ناراحتى حضرت امير هم چيز[رفتار]مى‏كردند،حضرت امير هم اقدام مى‏كرد،چيز[نامه‏]مى‏نوشت به آنها.(689)30/10/ 60مشكلات حضرت رسول،سلام الله عليه،حضرت امير،سلام الله عليه،بسيار بيشتر بوده است از مشكلاتى كه ما امروز مبتلاى به او هستيم.(690)4/2/ 62آن چيزى كه موجب تأسف است،اين است كه مجال پيدا نكرد حضرت امير،سلام الله عليه،نگذاشتند مجال پيدا بكند،چون حكومتى كه حكومت الله است در دنيا به آن نحوى كه مى‏خواست،خود حضرت امير،سلام الله عليه،مى‏خواست پياده كند تا دنيا بفهمد كه اسلام چى آورده است و چه شخصيتهايى دارد در آن وقت كه حكومت دست ايشان نبود،كه مجال نبود،آن وقت هم كه حكومت دست ايشان آمد،باز مجال ندادند،سه تا جنگ بزرگ در زمان ايشان افروختند و مجال اينكه يك حكومتى كه دلخواه او هست برقرار كند نشد.(691)4/7/ 62امير المؤمنين در زمان حكومتش كه بسيار كوتاه و بسيار با ناگواريها مقابل بود مى‏بينيد كه وقتى كه آن نامه را به مالك اشتر مى‏نويسد چه مسائل مهمى را،مسائل سياسى را،مسائل اجتماعى را،همه چيز را در آنجا ذكر مى‏فرمايد با اينكه يك بخشنامه‏اى براى يك نفر بوده است،يك نامه‏اى براى يك نفر بوده است و آن اين است كه مى‏گويد كه به حسب نقلى كه شده است كه يك خلخال را از پاى يك ذمى در حكومت او در آوردند،به حسب اين روايت مى‏فرمايد كه اگر انسان بميرد براى اين،اين ملوم نيست (2) .(692)4/7/ 62زمان حضرت امير كه مواجه بود با آن جنگهاى داخلى و آن منافقهايى كه از كفار بدتر هستند و نگذاشتند حكومت شكل بگيرد به طورى كه دلخواه باشد.اگر گذاشته بودند،مهلت داده بودند،و لو در يك دوره كوتاهى حكومت تحقق پيدا كرده بود،آن الگويى كه آنها به عالم نشان مى‏دادند،براى بشر تا آخر يك درس بزرگى بود و ما بايد متأسف باشيم براى اين امر كه محروم شديم از يك همچو بركت بزرگى.(693)18/5/ 63حضرت امير هم متأثر بوده از اين كه جوانها چه مى‏شدند،اما مى‏نشسته خانه و بگويند من متأثرم؟!يا مى‏رفتند جنگ و خودشان جنگ مى‏كردند و در عين حال هم براى آنهايى كه شهيد شده بودند متأثر بودند.(694)4/1/ 65آن وقتى كه با ايشان بيعت كردند،البته ايشان هم در عين حالى كه خودش را حق مى‏دانست مى‏گفت كه برويد يكى ديگر را،مى‏دانست اينها يك اشخاصى نيستند كه اهل كار باشند.ولى خوب،فشار آوردند به ايشان،با ايشان بيعت كردند.(695)4/1/ 65درود بى‏پايان بر على بن ابى طالب كه با دژخيمان به صورت مسلمان و مقدس نماهاى بدتر از كفار جنگيد و از هيچ قدرتى نهراسيد.(696)16/5/ 65من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله،صلى الله عليه و آله،و كوفه و عراق در عهد امير المؤمنين و حسين بن على،صلوات الله و سلامه عليهما،مى‏باشند.آن حجاز كه در عهد رسول الله،صلى الله عليه و آله،مسلمانان نيز اطاعت از ايشان نمى‏كردند و با بهانه‏هايى به جبهه نمى‏رفتند كه خداوند تعالى در سوره توبه با آياتى آنها را توبيخ فرموده و وعده عذاب داده است.و آنقدر به ايشان دروغ بستند كه به حسب نقل در منبر به آنان نفرين فرمودند و آن اهل عراق و كوفه كه با امير المؤمنين آنقدر بدرفتارى كردند و از اطاعتش سرباز زدند كه شكايات آن حضرت از آنان در كتب نقل و تاريخ معروف است.(697)14/3/ 65پى نوشت ها: 1) نهج البلاغه،خطبه .32) فروع كافى،ج 7،ص .264منبع: سيماى معصومين در انديشه امام خمينى(رحمت الله علیه)
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 338]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن