واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: حیات نو-زن زودتر از بقيه جلو ميآيد، با ترديد سلام كرده و دستهايش را براي اين كه محكم در آغوشم كشد، باز ميكند; انگار كه چيزي برايش تداعي شده باشد، بدون هيچ ابايي ميپرسد: «بچه داري؟» جوابم تنها يك كلمه است: «نه» زن با خنده ميگويد: «پس ازدواج نكردي.» در اين حال است كه مرا به بقيه زنها نشان ميدهد و همه با هم ميخندند و ميآيند تا بغلم كنند! مددكاري كه همراهم است جدايمان كرده و ميگويد: «هر دختري كه ميآيد، بغلش ميكنند; يا بچه ندارند يا رهاشدهاند!» اينجا «سراي احسان كهريزك» است، جايي كه براي منزلكردگان در آن، آخر دنياست و اينها افرادي هستند كه در چرخه حمايت كميته امداد، بهزيستي، نيروي انتظامي، خانواده و ... جذب نشدهاند و به دليل بيماري رواني، توان زندگي مستقل در دنياي آزاد را نيز ندارند. دختري جلو ميآيد، شانهام را به طرف خودش ميكشد و آرام ميگويد: «كمكم ميكني زودتر بميرم!؟ ميخواهم بميرم!» با بهت ميگويم: «چرا؟» جوابي خندهدار اما تأثرانگيز ميدهد; «هيچ كس منو نميگيره! خواستگار ندارم!» در جوابش تنها اين به ذهنم ميرسد; «اين كه ناراحتي نداره، خيليها ندارند!» «نه! من بايد بميرم! اگر كسي منو نگيره، بابام ميندازدم بيرون!» در حاليكه دور ميشود، هي تكرار ميكند: «من بايد بميرم! بميرم!...» مددكار در حين اين كه توضيحاتي به ابراهيم رضواني، مديركل امور اجتماعي استانداري تهران در جريان بازديد وي از سراي احسان ميدهد، ميگويد: «از بيماران حاد اسكيزوفرني ماست.» گروه سرود زنان سراي كهريزك با شعف هرچه تمامتر و در صفي نامرتب، اما يكصدا نواي «تو اي پري كجايي!» سر دادهاند; اينها بيماران تقريبا سالم هستند. حميرا جلوتر ايستاده و با صدايي گيرا و رسا تكخواني ميكند: «تو اي پري كجايي، كه رخ نمينمايي؟» مددكار در موردش چنين توضيح ميدهد: «سالها آمريكا زندگي ميكرده! آمريكايي را با لهجه صحبت ميكند، تحصيلات بالايي دارد، او هم اسكيزوفرني است.» جايي مثل گمرك اما در كنار همه اين انسانهاي پر درد اما دوستداشتني حرفهاي رمضاني نژاد، مسؤول سراي احسان كهريزك شنيدني است. او گفت: همه در ابتدا سراي سالمندان كهريزك را ميشناسند و لذا بسياري از اقلام اهدايي و دولتي متعلق به سراي احسان، اول به سراي سالمندان فرستاده شده و حتي گاهي، به سراي احسان برگردانده نميشود. رمضانينژاد با بيان اين كه سراي احسان كهريزك همانند گمرك است، ادامه داد: هرچند نام كهريزك براي بسياري از مردم آشناست و به اين واسطه كمك بسياري ميشود; اما سراي احسان كاملا مستقل از سراي سالمندان كهريزك است. او با بيان اين كه يك سوم درآمدهاي سراي احسان كهريزك دولتي و دوم سوم آن از محل كمكهاي مردميو خيرين تأمين ميشود با اظهار تأسف نسبت به تأخير در دريافت منابع دولتي، تصريح كرد: هزينه يك ماه سراي احسان حدود 75 ميليون تومان است. به گزارش ايسنا ،آنچه نبايد از آن غفلت كرد اين است كه گزارشها نشان دادهاند، عملكرد سراي احسان كهريزك با سازمان بهزيستي تفاوتهاي اساسي دارد و مهمترين آن اين است كه مددجويان در سراي احسان انتخاب نشده بلكه افرادي كه در هيچ مركز ديگري امكان جذب ندارند، به اين مركز منتقل ميشوند و امكانات در مقايسه با بهزيستي براي مجموعه و مددجويان بسيار متفاوت است. در اينجا تنها سرپناه اهميت دارد و مثل ساير مراكز، به بيماربودن، اعتياد داشتن يا مجرم بودن افراد توجهي نميشود. مسؤول سراي احسان كهريزك در اين زمينه يادآور شد: براي مددجوياني كه از اين سرا ترخيص ميشوند، حمايتهاي اجتماعي از جمله شغل در نظر گرفته ميشود. او اظهار كرد: در اينجا 411 مددجو، 306 مرد و 105 زن ساكنند كه 70 درصد آنها داراي مشكل رواني بوده، حدود 22 درصد معتاد هستند و همچنين 24 نفر آنها به انواع هپاتيت و 5 نفر نيز بهHIV مبتلايند. دارم ميروم اما همچنان و دردناكتر از زمان ورود ذهنم پريشان است و اين بار دختري باقدي كوتاه، جثهاي لاغر، لباس رنگي جالب به تن و چند انگشتر بدلي به دست، از رفتن باز ميداردم. - تو بيرونميروي!؟ - آره - عيدا سبزه ميندازيد؟! - آره - سيزده به در رو ميگمها؟ - آره، براي چي ميپرسي؟! -نميخوام بختم باز بشهها! ميخوام آرزومو خدا بده! -آرزوت چيه؟! - بميرم، برم پيش خدا!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]