تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خوش اخلاقى در بين مردم زينت اسلام است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1847220321




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شهره لرستانی :آرزوهام گم شد!


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: خانواده‌سبز: چطوره گفتگو رو با سريال «پس از سال‌ها» آغاز كنيم؛ آخرين كار شما كه روي آنتن رفت. بازي در اين كار چطور به شما واگذار شد؟

لرستاني: من از پيشترها آقاي خواجويي رو مي‌شناختم، ضمن اينكه سريال «پدرسالار» ايشون از مطرح‌ترين آثار سيما محسوب مي‌شد. در كنار تمام نكات مثبتي كه اين كار داشت مثل فيلمنامه خوب، عوامل حرفه‌اي و تيم خوب بازيگران، حضور خود آقاي خواجويي هم تاثير مهمي در قبول اين نقش داشت.

خانواده‌سبز:چه زماني اين كار جلوي دوربين رفت؟

لرستاني: تابستان گذشته.

خانواده‌سبز:كار قبلي تلويزيوني شما «اشك‌ها و لبخندها» تجربه جديدي در پرونده كاريتان بود، كار با «حسن فتحي» چطور بود؟

لرستاني:البته اين اولين تجربه همكاري من با آقاي فتحي نبود. قبلا هم با ايشون كار كردم، زماني كه هنوز ساختن تله‌فيلم به اين شكل مرسوم نبوده و شايد اولين تله‌فيلمي بود كه توسط حسن فتحي ساخته مي‌شد، بازي كرده بودم. ضمن اينكه هميشه به عنوان يك تئاتري فهيم و متشخص، ارتباطم رو باهاشون حفظ كرده بودم، تا اينكه براي يك تله‌فيلم ديگه منو خبر كرد، گرچه ساخت اون تله‌فيلم متوقف شد و سريال «اشك‌ها و لبخندها» كليد خورد و براساس كاراكترهاي موجود نقش زمرد نصيب من شد، خيلي خوشحالم كه به جاي اون تله‌فيلم اين سريال ساخته شد، چون با اون نقش ارتباط پيدا نكرده بودم.

خانواده‌سبز: و اين نشون مي‌‌ده كه نقش زمرد رو دوست داشتيد؟

لرستاني: بله، در مورد «اشك‌ها و لبخندها» چون از ابتداي جريان و شكل‌گيري آن حضور داشتم با همفكري‌هايي كه با آقاي «فتحي» داشتيم، سعي كرديم، به اون چيزي كه دوست داريم برسيم و كار رو پيش ببريم.

خانواده‌سبز:پس دستتون در شكل دادن و ارائه نقش باز بود؟

لرستاني: در واقع ما كارگردان فهيمي داشتيم كه انعطاف زيادي در مقابل پيشنهادات مثبت داشتند ضمن اينكه من هم عادت دارم درباره نقش خيلي تحقيق كنم و سعي مي‌كنم پيشنهادهاي موثري داشته باشم اين پيشنهادات، هم ممكنه به نويسنده‌ها باشه، هم به كارگردان.

خانواده‌سبز:تفاوت‌هاي «پس از سال‌ها» و «اشك‌ها و لبخندها» فقط به فيلمنامه مربوط نمي‌شود، در اجرا و شرايط هم تفاوت‌هاي زيادي دارند، مهم‌ترين تفاوتشون اينكه «پس از سال‌ها» از ابتدا پايان مشخصي داشت، نظر شما چيست؟

لرستاني: بله، چون براي اين كار محدوديت زماني نداشتيم، اما «اشك‌ها و لبخندها» بايد در زمان محدودي براي پخش در نوروز ساخته مي‌شد، در مورد پايان نامشخص هم اگر در «اشك‌ها و لبخندها» فرصت بود، قبل از ساخت حتما پايان مشخصي برايش در نظر گرفته مي‌شد.

خانواده‌سبز: اما اين موضوع بيشتر مربوط مي‌شود به خطوط قرمز تلويزيون؟

لرستاني: والا ما هر پيشنهادي مي‌داديم مي‌گفتن «نمي‌شه، اين از خط قرمز عبور مي‌كنه.»

متاسفانه اين مشكلات وجود داره و همين باعث شده برنامه‌هاي تلويزيون تكراري باشه. مسئولان فكر نمي‌كنن بالاخره اينها قصه است و از دل اين قصه‌ها مردم مي‌تونن خيلي از اشتباهات رو بشناسن و انجام ندن. اگه قرار باشه پرسوناژها هم اشتباه نكنن پس مردم كجا عبرت بگيرن.

خانواده‌سبز: ضمن اينكه كار هم قابل باور نخواهد بود...

لرستاني:نه قابل باور و نه عبرت‌آموز، شخصيت زمرد قرار بود يك آدم پول‌پرست باشد كه كم‌كم عاشق مي‌‌شه و به جاي سهمش از مال دنيا به جايي مي‌رسه كه فكر مي‌كنه اصلا سهم من از دنيا چيه؟! و همه حرف من هم به نويسندگان و كارگردان و تهيه‌كننده اين بود كه بذاريد آدم‌ها با اين سن و سال هم بدونن كه اگه كسي شرايط «زمرد» را داره مي‌تونه بچه‌هاشو سر و سامون بده و بعد به فكر خودش هم باشه، كه مي‌گفتن: زشته! چطور بگيم؟

خانواده‌سبز: به همين خاطر است كه اكثر خانم‌ها در چهل سالگي دچار افسردگي مي‌شن.

لرستاني:دقيقا من وقتي بچه بودم و مي‌شنيدم يكي پنجاه سالشه، مي‌گفتم: چه پيره! ولي حالا كه خودم چهل سالمه فكر مي‌كنم يعني چي كه به چهل يا پنجاه ساله بگن پير؟!!

اين سن، معني عشق رو بهتر مي‌فهمه. معني عاطفه رو مي‌فهمه...

خانواده‌سبز: البته براي خانوم‌ها اينطوريه!

لرستاني: آره، آقايون معني چيزاي ديگه رو بهتر مي‌فهمند... (خواهش مي‌كنم اين رو چاپ كنيد!) اما گذشته از شوخي همون طور كه حافظ مي‌گه: گرمي عشق نيست در سر تو / رو كه مست آب انگوري

آدم از يه سني تازه مي‌فهمه عشق يعني چي. شما نگاه كنيد وقتي زن 40 ساله‌اي راجع به عشق حرف مي‌زنه چقدر عميق‌تره تا يه زن 20 ساله و حتي به نظر من وقتي 60 ساله بشه و راجع به عشق حرف بزنه، ديگه واقعا كامله چون فقط داره با دلش حرف مي‌زنه و هوا و هوسي دخيل نيست.

خانواده‌سبز: شما بعد از اون مقطعي كه كار نكرديد، وقتي دوباره شروع كرديد به بازي، فقط شمارو در نقش‌هاي كمدي ديديم. اين انتخاب و علاقه خودتون بود يا ناخودآگاه و به خاطر پيشنهادات به اين سو رفتيد؟ چون به هر حال، كسي بازي زيباي شما رو در نقش‌هاي جدي مثل فيلم‌هاي «نياز» يا «پناهنده» فراموش نمي‌كند؟

لرستاني:هر دوي اين مواردي كه گفتيد دخيل بود. يعني بخشي به خاطر همين بود كه تهيه‌كنندگان و كارگردانان وقتي به ياد من مي‌افتند، كارهاي طنزم مثل «زير درخت هلو» يا «ليلي با من» است در ذهنشان نقش مي‌بندد و فراموش مي‌كنند كه من در فيلم‌هايي مثل «نياز»، «پناهنده» و حتي «فرار بزرگ» جدي ظاهر شدم و بخشي هم به خاطر علاقه‌اي است كه به شاد كردن مردم دارم البته نه به هر قيمت. براي همين سعي مي‌كنم از ميان پيشنهاداتم بهترين رو انتخاب كنم، خيلي از فيلمنامه‌هايي كه به دستم ميرسه رد مي‌كنم و دقت مي‌كنم به اينكه با چه كارگرداني كار كنم و چه متني و چه نقشي را بپذيرم.

خانواده‌سبز:البته در فيلمنامه‌ها جاي كار براي خانم‌ها مخصوصا در سن و سال شما خيلي محدود شده!

لرستاني: ضعف از فيلمنامه نيست، بلكه قبل از اونه، از فكر و ايده است. من چند باري در اكيپ تعدادي از فيلمنامه‌نويسان كارهاي مشتركي انجام دادم. غير از كارهاي مستقل خودم، وقتي مي‌نشينيم دور هم، اولين چيزي كه مطرح ميشد اينه: «يه مردي بود كه...»

خانواده‌سبز:شايد، چون اكثر نويسندگان هم مرد هستند!

لرستاني: نه! خانم‌ها هم همين رو ميگن و من ميگم چرا مرد؟ بنويسيد زن... يه زن بود كه...... بد نيست براي زن‌ها هم نقشي قائل باشيم!

خانواده‌سبز: خب قدري هم براي زن‌ها در موقعيت‌هايي محدوديت وجود داره كه دلسردشون ميكنه.

لرستاني: همين طوره. براي آقايون دستشون بازتره و جذاب‌تر مي‌نويسن. وقتي قرار باشه شما، مردي رو در بيابان پريشان تصور كني مي‌توني باد رو لابه‌لاي موهاش بنوازي، ريش بلند بذاري، اما يه زن رو چطور مي‌توني پريشون كني؟ لباس پاره كه نمي‌تونه تنش كنه، موهاش كه نبايد بيرون باشه، بنابراين نويسنده‌ها ازهمون اول ميرن سراغ پرسوناي مرد و خودشون رو راحت ميكنن و مي‌نويسن: يه مردي بود كه... اين جوريه كه من آتيشي ميشم (مي‌خندد).

خانواده‌سبز: شما دو سال پيش، خودتون تله فيلمي ساختيد به اسم «ماه منير» كه اتفاقا شخصيت محوري‌اش يه زن مسن با بازي «فاطمه معتمدآريا» بود و كار هم فضاي طنز داشت و خيلي جذاب بود.

لرستاني: بله، من طنز رو دوست دارم و خودم هم اهل طنز هستم. منتهي يك طنز خاص رو دوست دارم. اصلا هجو دوست ندارم. من معتقدم در يك فضاي جدي هم ميشه از طنز استفاده كرد، طنز موقعيت مورد علاقه منه.

خانواده‌سبز: چرا بعد از چنين تجربه موفقي در ماه منير، كارگرداني رو ادامه نداديد؟

لرستاني:ماه منير تجربه خوبي بود، خيلي از آن استقبال شد. من اصلا كارگرداني خوندم و اتفاقا خيلي هم دلم مي‌خواهد كارگرداني در تلويزيون را ادامه بدم. اما متاسفانه با وجود راه پرپيچ و خمي كه طي كردم، ادامه‌اش ميسر نشد! در واقع وقتي ماه منير سه، چهار بار از تلويزيون پخش شد و بعد هم از شبكه‌هاي خارجي، من به تلويزيون رفتم و گفتم حيف نيست، چرا اين فيلم رو به شكل آرم دار بيرون ندهيم به جاي اينكه نسخه‌هاي قاچاقش رو دست اين و اون ببينيم؟! ولي مسئولان شبكه پنج جدي نگرفتند و گذشت. بعد از پخش و البته ابراز خرسندي مسئولان از اين كار، من با عشق كارهاي ديگرم را بردم تلويزيون و فكر مي‌كردم ديگه دوره‌اي شد كه درها باز ميشه و مي‌تونم كارم رو ادامه بدم، ولي با حرف‌هايي مثل: «حيفه شما كارهاي بعديتون ضعيف‌تر از اولي بشه و ما مي‌خوايم بهتر باشه، برو يه طرح ديگه بيار» و... روبه‌رو شدم. سرانجام، من هم دلسرد شدم و فكر كردم سوژه دست رشته شدم! بعدا يكي به من گفت كه يك نفر گفته «زود بهش اجازه نديد كار كنه، پر رو ميشه!» و من از اين نگاه واقعا تشكر مي‌كنم كه به جاي حمايت كردن‌ چنين برخوردهايي مي‌كنن! من بهترين جايزه كارگرداني و نويسندگي را براي اين فيلم گرفتم، بعد به من ميگن نويسنده‌ات رو عوض كن و بده يكي ديگه برات بنويسه، خودت ننويس! اين بود كه من ديدم فعلا دستي در كاره كه من كار نكنم، به جاي حمايت، دلسردم كردند. من هم گفتم خيلي خوب، فعلا بازي مي‌كنم!

خانواده‌سبز: در مقطعي كه كار نكرديد مشغول راه‌اندازي خانه پيشكسوتان بوديد، درسته؟

لرستاني: بله، به شدت درگير اين مسئله شدم و شده بود مهم‌ترين دغدغه من كه بايد اون را به جايي مي‌رسوندم.

خانواده‌سبز: جالب است، در همين تنها فيلمي كه تا به حال نوشتيد و ساختيد هم اين دغدغه پيدا بود.

لرستاني:بله، هر نوشته‌اي مي‌تونه قسمتي از تجربه خود صاحب اثر باشه، من هم از وقتي بچه بودم و اتاق مستقلي داشتم، اتاقم هميشه مقر مهمونا بود و من خيلي خوشحال مي‌شدم مثل همون بچه كوچيك اين قصه (ماه منير) كه مي‌گفت شب كه مي‌خوابيدم كسي رو كه توي اتاقم خوابيده نمي‌شناختم و صبح با صداي نمازش بيدار مي‌شدم، ديگه كم‌كم شناخته بودمش و مهرش به دلم نشسته بود، من هم از بچگي، خيلي از فاميل‌هامون رو اين جوري مي‌شناختم و اين موقعيت اتاقم، من رو به نوعي اجتماعي كرد. غير از اون، من يك عمه پيري داشتم كه عمه پدرم بود، به اسم عمه شريعت كه خيلي دوستش داشتم، هميشه بهش مي‌گفتم عمه تو آخرش بايد در فيلم‌هاي من بازي كني و او هم مي‌گفت: «عمه جان تا تو فيلم بسازي من مردم!» و واقعا راست گفت وقتي من فيلم ساختم مرده بود، ولي خيلي شيرين بود و خيلي به ياد موندني. مادربزرگ و پدربزرگم رو هم خيلي دوست داشتم، اصولا پيرهاي فاميل رو دوست داشتم، به همين دليل طرح خانه پيشكسوتان رو ارائه دادم و دنبال كردم، من حدود هشت سال بازيگري رو كنار گذاشتم تا اين خانه پا بگيره و نهادينه بشه.

خانواده‌سبز:چطور به اين فكر افتاديد؟

لرستاني: يه مدتي پرستار شب در خانه بودم. چون عادت دارم كه شب‌ها بيدار باشم، بنويسم، كتاب بخونم يا فيلم ببينم. در خانه ما، مامان، بابام و باباي مامانم زندگي مي‌كردن كه مريض بودن و دو طرف هال خوابيده بودن كه من شب‌ها به آنها سركشي مي‌كردم، كمكشان مي‌كردم، چيزي لازم داشتن به آنها مي‌رسوندم، مادرم هم روز، اين كار را انجام مي‌داد. يك شب كه بالاي سر اينها بودم با خودم فكر كردم كه اينها مارو دارند، ولي كساني مثل بازيگراني كه اصلا بچه‌اي ندارند، كسي دور و برشان نيست، وقتي به سن پيري برسند كي ازشون مراقبت مي‌كند و چه عاقبتي دارند؟! نشستم كه شعر بگم كه شعر شد همان طرح تاسيس يك جايي براي نگهداري هنرمندان از كار افتاده، مجروح و پيشكسوت و شب بعد تغيير كرد و تبديل شد به مكاني براي نگهداري اينها به شكل خانه سالمندان هنرمندان كه اين طرح هي تكميل شد و من به وزارت ارشاد بردم و آقاي ايرجي مسئول وقت خيلي خوشش آمد، يك اتاقي هم به من داد كه بشينم در آن كار كنم. من يه دو سه روزي در آن اتاق نشستم ديدم نه، نميشه. تو اون اتاق نمي‌تونم كاري كنم، من بايد مامان بزرگم رو ببينم تا بتونم كاري كنم. از اون اتاق اومدم بيرون و رفتم وزارت تعاون كه جايي بگيريم براي استقرار.

خانواده‌سبز: و فهميديد به اين راحتي نيست و تازه اول دردسرهاست!

لرستاني: آره. من فكر كردم الان اين طرح را كه بدهم يك جاي بزرگ و عريض و طويلي مي‌گيرم و به هر كس يك سوئيت مي‌دهم و پرستار برايشان مي‌گيرم و... البته طرح رو دادم و آقايي كه طرح را بررسي مي‌‌كرد خيلي خوشش اومده بود كه گفت ما مي‌تونيم تا ششصد ميليون به تو وام بديم. اون لحظه، يك آن، مشكلات خودم يادم افتاد كه ماشين و خونه واينا! براي همين گفتم نه، من نمي‌خوام، حاضر نيستم پولي بگيرم چون واقعا ترسيدم! گفتم من الان خودم پرنيازم، چطور مي‌تونم به اين شكل براي كسي كاري كنم؟ گفتم خيلي ممنون، اومدم بيرون. ولي اونجا يك بزرگواري به نام مهندس مهدي سليمي كه از ارشاد منو مي‌شناخت به من زنگ زد و گفت من نيت تورو مي‌دونم كه قصدت باقيات الصالحات، كه من اولين بار اين لغت رو از ايشون شنيدم، او گفت بلند شو بيا سازمان فرهنگي هنري شهرداري كه اين ديگه يك جاي خصوصي نميشه، ولي به هر حال فكر و ايده‌ات به نتيجه‌اي ميرسه و خلاصه ادامه پيدا كرد، رفته رفته به جايي رسيد و با فراز و نشيب‌ها... به هر نحوي شده تا امروز پايداري كرديم، من فقط سعي كردم اين جارو نگهش دارم، تا شايد مسئولي پيدا بشه روزي كه واقعا حمايتش كنه.

خانواده‌سبز: اتفاقا برخلاف اونچه همه فكر مي‌كنن، هنرمندان و به خصوص قشر بازيگران خيلي آسيب‌پذيرن و از اونجايي كه اكثرا به خاطر حرفه‌اي كه دارن ازدواج نمي‌كنن و تشكيل خانواده نميدن، در سال‌هاي پيري تنها مي‌مانند و خيلي به چنين جايي نياز دارن.

لرستاني:دقيقا درسته، يك چيز ديگري كه مردم متوجه آن نيستن، اينكه اونها مادامي كه به يك هنرمند توجه مي‌كنن لطفي نمي‌كنن، ولي وقتي رهاش مي‌كنن، فراموشش مي‌كنن، بهش ظلم مي‌كنن كه اين ضربه خيلي بزرگيه و گذشته از مسائل مالي كه ممكنه براي عده‌اي وجود نداشته باشه، ولي اين درد فراموش‌شدگي براشون درد كمي نيست.

خانواده‌سبز: اين روزها مشغول كار تصويري نيستيد؟

لرستاني: چرا در يك فيلم سينمايي طنز به نام «يه لقمه‌نون» كه اولين كار «شاهين باباپور» به عنوان كارگردان است بازي مي‌كنم.

خودم رو فراموش كرده بودم؟!

بعد از چهار سال كه به كلي كار بازيگري رو رها كرده بودم و چسبيده بودم به خانه پيشكسوتان، يك روز آخر سال بود كه داشتم دفترچه تلفنم رو مرور مي‌كردم تا مطمئن بشم اسمي رو براي كمك جا ننداخته باشم حال خوشي هم نداشتم، آن ايام آنقدر به درد دل و غم و غصه ديگران گوش كرده بودم دچار افسردگي شده بودم. در صفحه «لام» برخوردم به اسم شهره لرستاني و يك دفعه بدون اينكه متوجه باشم اسم خودمه گفتم: اِ... اين كي بود؟! اين كي بود كه من از قلم انداختم؟ اين كيه كه بهش كمك نكردم؟ اين كيه كه فراموشش كردم... و بعد از چند لحظه يكهو به خودم اومدم و حالم دگرگون شد. تازه فهميدم اي دل غافل! به كلي خودم رو فراموش كرده بودم. شهره لرستاني بيچاره، كسي كه من بيشتر از همه مي‌تونستم و بايد بهش كمك مي‌كردم رو يادم رفت! دغدغه‌هاشو يادم رفت، آرزوهاش گم شد، اون روز بارون هم ميومد. رفتم بيرون و زير بارون قدم زدم و اين شد كه تصميم گرفتم قدري هم به فكر خودم باشم و برگردم و دوباره به كارم ادامه بدم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1223]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن