محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798111207
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز گرانيها و دستاويزي به نام نوسان ارز
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز گرانيها و دستاويزي به نام نوسان ارز
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «وارونه نمايي اقدامات مرسي»،«نبايد رويكردهاي بلند مدت مغفول بماند»،«مصربه كدام سو مي رود؟»،«گرانيها و دستاويزي به نام نوسان ارز»،«بسيج، تضمين مردمي ماندن انقلاب»،«مالكيت جزاير سه گانه با ادعا تغيير نميكند»،«مرسي و مصر»،«كاهش اختيارات شوراها محمل قانوني ندارد»،«سياستگذاري لحظهاي!»و...كه برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان:وارونه نمايي اقدامات مرسي
«وارونه نمايي اقدامات مرسي»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛بيانيه شش روز پيش دفتر رئيس جمهور مصر كه دربرگيرنده پاره اي از مقررات اجرايي و قضايي- در حد فاصل سقوط رژيم گذشته تا تدوين و تصويب قانون اساسي جديد- بود، به بروز تشنج در فضاي سياسي مصر منجر شد و به طرز عجيبي گروه هاي مختلف مصر را در دو سوي موافقين و مخالفين رئيس جمهور قرار داد.
اسلام گراهاي مصر شامل اخوان المسلمين، حزب النور، حزب الوسط، الازهر و ساير گروه هاي اسلام گرا در كنار رئيس جمهور قرار گرفته و تصميمات اخير او- كه در قالب بيانيه قانون اساسي ارائه شد- را با قاطعيت پشتيباني كردند و از آن طرف گروه هاي ملي و داراي گرايشات غربي و گروه هايي كه بخشي از ساختار سابق مصر را شكل داده بودند در طرف ديگر ماجرا قرار داشته و لغو بيانيه قانون اساسي را دنبال كرده و هواداران خود را در شش روز گذشته به ميادين و خيابان ها آورده اند كه حاصل آن دو كشته و نزديك به 250 زخمي بوده است. اين ها به استدلال هاي رئيس جمهور مبني بر موقتي بودن موارد مطرح شده در بيانيه توجه نكرده و خواستار لغو فوري آن بيانيه شده اند.
بيانيه رئيس جمهور اين موارد را دربر مي گرفت: بركناري دادستان كل پيشين و نصب طلعت ابراهيم عبدالله به عنوان دادستان كل مصر كه بالاترين مقام قضايي به حساب مي آيد و اعلام اين كه دادستان كل از بين اعضاي قوه قضائيه و توسط رئيس جمهور به مدت 4 سال انتخاب مي شود؛ «هيچ طرف قضايي نمي تواند مجلس مشورتي و مجلس مؤسسان قانون اساسي را منحل كند»، «اجراي مؤكد تحقيقات و برگزاري دادگاه درباره جنايت كشتار تظاهر كنندگان در جريان انقلاب مصر» و نيز «تصميم هاي رئيس جمهور از زمان برعهده گرفتن مسئوليتش تا اجرايي شدن قانون اساسي و انتخاب پارلمان جديد به خودي خود قابل اجراست.»
در واقع بيانيه حاوي چند نكته كليدي بود: عوامل اصلي رژيم گذشته كه به واسطه حاكم بودن دادستان كل منصوب حسني مبارك از گناهكار بودن در به شهادت رساندن دهها مبارز مبرا شناخته شده اند، بار ديگر بايد محاكمه شده و به مجازات عادلانه برسند، عوامل و ساختارهاي رژيم گذشته از اين پس نمي توانند پارلمان و يا مجلس مؤسسان را منحل كرده و مانع شكل گيري نظام جديد شوند، ساختارهاي رژيم گذشته نبايد مانع ايفاي مسئوليت هاي رئيس جمهور شوند و با تمسك به اختيارات اعطا شده به آنان، اداره امور از جمله برگزاري انتخابات مجلس و تصويب قانون اساسي جديد را با تأخير مواجه گردانند.
اين بيانيه دو گروه را كه تا پيش از اين اجزاء هر كدام از آنان از يكديگر جدا بودند، متحد كرد. اسلام گراها كه تا پيش از اين به 4 گروه تقسيم شده بودند؛ اخواني ها، سلفي ها، نو اخواني ها و ملي اسلامي ها در كنار هم قرار گرفتند و حال آنكه در انتخابات اخير رياست جمهوري با 4 كانديدا (مرسي، ابوالفتوح، محمد سليم العوا و عبداله الاشعل) به ميدان آمده بودند در مقابل آنان گروه هاي ملي، غرب گرا، چپ گرا و وابستگان به رژيم گذشته كه در انتخابات اخير رياست جمهوري با 8 كانديدا به ميدان آمده بودند هم در يك طرف ماجرا قرار گرفتند. اين موضوع از يك طرف هويت اعتراضات و منشأ نگراني اين جريانات را واضح كرد و از سوي ديگر به تقويت دسته بندي اسلامي و غير اسلامي منجر شد و اين مي تواند مبدأ يك تحول مهم در صحنه سياسي مصر باشد. اسلام گراها در ميان جمعيت هاي مسلمان كه 90 درصد جامعه مصر را شامل مي شوند داراي 90 درصد رأي هستند و به عبارتي اگر جمعيت 10 درصدي قبطي ها را از جمعيت كلي مصر منها كنيم جبهه ملي، سكولار، غرب گرا و وابسته، تنها قادر به كسب رأي 10 درصد از شهروندان مسلمان هستند با اين وصف در اينجا يك تقابل 10 به 90 شكل گرفته است. البته اين 10 درصد به دليل اينكه احزاب و در واقع عناوين فراواني را در اختيار دارند بزرگتر ديده مي شوند و حال آنكه اسلام گراها با همه بزرگي شان در 4 تا 5 حزب و جمعيت محدود مي گردند و كوچك ديده مي شوند. در روزهاي گذشته سه شخصيت كه هر كدام نماد يك جريان خاص است با يكديگر ائتلاف كردند و «جبهه نجات ملي» را تشكيل دادند؛ حمدين صباحي ناصريست بعنوان برجسته ترين جريان ملي، محمدالبرادعي بعنوان برجسته ترين نماد وابسته به غرب و عمر موسي بعنوان نماد عوامل رژيم گذشته. اين گونه رويدادها نشان مي دهد كه به مرور حساسيت اين جريانها و كشورهاي حامي آنان روي تثبيت جريان اسلام گرا در مصر بيشتر مي شود. در روزهاي گذشته روزنامه هاي رژيم صهيونيستي و نيويورك تايمز به همراه چندين روزنامه معتبر اروپايي به خاطر اسلامگرا بودن مرسي از تلاش وي براي «باز توليد ديكتاتوري» سخن گفتند در اين ميان روز گذشته روزنامه نيويورك تايمز در مقاله اي به قلم «توماس فريدمن» هشدار داد كه آمريكا دموكراسي را در مصر به مرسي فروخته و با آرام كردن مرز غزه و اسرائيل معاوضه كرده است.
روزنامه هاآرتص هم ديروز مدعي شد كه آمريكايي ها يك ديكتاتور را به مخالفان سكولار و دموكرات كه منافع آمريكا را به خطر مي اندازند، ترجيح داده است. در اين رويارويي رسانه اي نيويورك تايمز، هاآرتص و شرق الاوسط- وابسته به عربستان- اسلام گراها را ديكتاتور و وابسته به آمريكا و تأمين كننده منافع رژيم صهيونيستي معرفي كرده و غرب گراهاي سكولار را دمكرات و به خطراندازند، منافع آمريكا معرفي شده اند! و جالب اين است كه اين دمكرات ها طي شش روز گذشته دهها دفتر فرهنگي يا سياسي آن ديكتاتورها را به آتش كشيده، دو نفر را در التحرير با سنگ و چوب كشته اند و نزديك به 250 نفر را زخمي كرده اند!
پيش از اين اخواني ها و سلفي ها متهم بودند كه اگر روي كار بيايند يك نظام طايفه گرايانه و تندرو نظير طالبان روي كار مي آورند و مصر را به خاك سياه مي نشانند، از امروز مي گويند دولت اسلام گراي قاهره متحد آمريكا شده و در حال مديريت اوضاع غزه به نفع صهيونيست هاست، از لابلاي اين تبليغات مي توان حقايق زيادي را كشف كرد.
واقعيت اين است كه بيانيه رئيس جمهور برگزيده مصر، نشان داد كه اسلام گراها قصد ساخت و پاخت با ساختارهاي وابسته به رژيم گذشته و به تبع آن ساختارهاي وابسته به غرب را ندارند. مرسي يك بار (در تاريخ 22 مرداد) با بركناري فرمانده ارشد نظامي- حسين طنطاوي- اراده خود را براي تغيير نشان داد و اينك 4 ماه پس از آن دادستان كل را بركنار كرده است. بسياري از محافل سياسي در داخل ايران در آن زمان بركناري حسين طنطاوي را به سفر وزير خارجه آمريكا به قاهره ربط داده و آن را حاصل توافق مرسي و كلينتون معرفي كردند و باور نداشتند كه اخواني ها دست به تغييراتي در اين سطح بزنند.
حالا نمي گويند بيانيه قانون اساسي رئيس جمهور با هماهنگي آمريكايي ها انجام شد بلكه مي گويند با سكوت آمريكا توأم شده و سپس آن را به خدمتي ربط مي دهند كه مرسي در جريان آتش بس جنگ 8 روزه به آمريكا و اسرائيل كرده است.
البته ممكن است آمريكايي ها در مواردي بصورت تاكتيكي اخوان المسلمين مصر را «هم پيمان» بخوانند و رؤساي رژيم صهيونيستي گاه و بيگاه از اعتماد خود به مرسي سخن بگويند و براي سرپوش گذاشتن بر شكست خود مرسي را دوستي صديق خطاب كنند ولي آيا واقعاً آمريكايي ها و صهيونيست ها در استراتژي و راهبرد هم بر اين باور هستند؟ اسرائيلي ها ممكن است در تاكتيك خود را پيروز جنگ 8 روزه معرفي كنند اما آيا نگاه راهبردي شان به اين جنگ هم مبتني بر پيروزي است؟
آمريكا و بقيه كشورهاي غربي، مصر اخوان المسلمين را «بسيار خطرناك» ارزيابي مي كنند و معتقدند حتي اگر اخواني ها چراغ سبز نشان دهند و پاي ميز مذاكره با ما بيايند، قابل اعتماد نيستند چرا كه اگر قدرت پيدا كنند به راه اسلاف خود مي روند. غربي ها و رژيم هاي وابسته عرب به خوبي مي دانند كه اخواني ها تا قبل از سقوط مبارك بارها و در سطوح مختلف با پيمان كمپ ديويد و هم پيماني مصر و آمريكا مخالف بوده اند. كمااينكه رهبران ساير احزاب اسلام گرا نيز با اسرائيل ابراز دشمني كرده و دشمنان آمريكا و اسرائيل را دوستان خود مي دانند. در ماجراي بيانيه قانون اساسي مصر، اسلام گراها در كنار هم لغو مناسبات دوره مبارك را در عمل دنبال كردند. وحدت اسلام گراها و اختياراتي كه بيانيه مرسي به رئيس جمهور مي دهد راه را براي وارد كردن اصول مذهبي در قانون اساسي هموار مي كند و اين براي غرب بسيار خطرناك است چرا كه يك حكومت دين گرا كه با آمريكا و اسرائيل سازش ندارد و در عين حال فرقه گرا و خشونت طلب هم نيست، تحولات عمده اي در شمال آفريقا و آسياي غربي در پي خواهد داشت. آمريكا و بطور كلي غرب، با روي كار آمدن، اسلام سكولار -از نوع تركيه- يا اسلام خشن- از نوع جريانات سوري- نه تنها مشكل ندارد بلكه به استناد دهها مدرك قطعي آن را مي پسندد چون در چنين فضاهايي اسلام ناب محمدي(ص)- از نوع ايران- امكان رشد و نمو پيدا نمي كند.
آنچه امروز اسلام گراها در مصر انجام مي دهند- كه قطعا از سهو و خطا و انحراف هم مبرا نيست- شباهتي به مدل تركيه و طالبان ندارد و به مدل جمهوري اسلامي ايران نزديك است چرا كه فقه و انطباق با مصالح در هر دو مدل از برجستگي زيادي برخوردار است.
اما برخلاف تبليغات غربي ها مخالفاني كه اين روزها صفحه هاي تلويزيوني را در كشورهاي غربي و عربي پر كرده اند از آنچنان جمعيتي برخوردار نيستند كه بتوانند مشكل عمده اي براي دولت مرسي به وجود آورند. مرسي دو ماه فرصت دارد تا پيش نويس قانون اساسي را به تصويب برساند بيانيه قانون اساسي رياست جمهوري، راه را براي تشكيل مجلس موسسان يا تشكيل هيات تدوين قانون اساسي باز كرد. اين قانون اگر به آراء عمومي گذاشته شود قطعا با رأي بيش از 60 درصدي مردم تاييد مي شود و آنگاه نظام سياسي جديد براساس اين قانون اساسي مستقر مي شود و در اين فرايند مصر همان فرايند حقوقي را سپري مي كند كه عراق سپري كرد. عراقي ها با قانون اساسي جديد خود اشغالگران را اخراج كردند و عوامل دست نشانده اي نظير طارق هاشمي را به حاشيه بردند. داد و فريادهاي آمريكا، عربستان و اقدامات تروريستي هم نتوانست اين نظم جديد را از بين ببرد.
خراسان:نبايد رويكردهاي بلند مدت مغفول بماند
«نبايد رويكردهاي بلند مدت مغفول بماند»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامحسين شافعي است كه در آن ميخوانيد؛ترديدي در اين وجود ندارد كه اقتصاد كشور ما از دو جنبه داخلي و خارجي درگير چالش هاي فراواني است كه بايد براي آن ها به دنبال راه برون رفت باشيم اما آنچه در يافتن اين راهكارها بيش از پرداختن به روش هاي مقطعي و كوتاه مدت بايد مورد توجه قرار داشته باشد، حفظ رويكرد بلند مدت به منافع اقتصادي كشور است.تأكيد بر حفظ اين رويكرد باعث مي شود در دشوارترين شرايط اقتصادي نيز مسير گم نشود و راه حل هاي آني و مقطعي خود را به رويكردهاي بلند مدت تحميل نكنند.
نمونه بارز اين مسئله را مي توان در مورد قانون بهبود مستمر فضاي كسب و كار در شرايط تحريمي فعلي مشاهده كرد؛ واقعيت اين است كه پس از بررسي هاي فراوان مجموعه كارشناسي كشور به اين نتيجه رسيد كه مشكل اصلي يا دستكم يكي از مشكلات اساسي اقتصاد ايران در حال حاضر، فضاي كسب و كار است كه بر ساير شاخص ها و حوزه هاي اقتصاد و اجتماع ما مستقيم و غير مستقيم اثرگذار است و بر همين مبنا نيز طرحي به نام قانون بهبود مستمر فضاي كسب و كار تدوين و خوشبختانه به تصويب تمام مراجع قانوني نيز رسيد.
شور بختانه اما اين قانون خوب در مراحل آغازين اجرا با چالشي در بازار ارز كشور همزمان و همراه شده كه به غلط، تمامي اركان و روح كلي حاكم بر اين قانون را تحت الشعاع خود قرار داده است. اين شرايط دقيقا همان بزنگاهي است كه در سطور بالا به آن اشاره شد يعني انتخاب ميان رويكرد بلند مدت و راه حل هاي مقطعي و تسكين دهنده در كوتاه مدت.
سخن در موقعيت فعلي بر سر اين است كه آيا بايد به علت يا به دليل بروز شرايطي از جنس بحران، راه حل بلند مدت و كارشناسي شده را به كناري گذاشت و به تزريق مسكّن ها پرداخت يا نه تنها بر درمان ريشه اي ادامه داد بلكه سرعت و شدت عمل را نيز در همان راستا افزون كرد.راه حل هايي مانند بازگشت به نظام كوپني، سهميه بندي ارزي، احياء روش هاي شديد و غليظ تعزيراتي و ايجاد فضاي پليسي در اقتصاد و....
راهكارهايي از جنس پاسخ دوم است يعني همان تزريق مسكّن و پايبندي و تأكيد بيش از پيش بر اجراي قانون بهبود مستمر فضاي كسب و كار، روشي از جنس پاسخ نخست.بي ترديد پاسخي از سر عقلانيت و درايت چيزي جز پايبندي بر رويكردهاي بلند مدت نخواهد بود؛ بر اين مبنا هر چه شرايط تحريمي تشديد مي شود، بهترين پاسخ به تحريم كنندگان، افزايش اعتماد به مردم و فعالان اقتصادي است. اينكه در شرايط تحريم، نگاه حاكميت و مسئولان اجرايي به فعالان اقتصادي، نگاهي همراه با بدبيني و سوءظن باشد، دقيقا همان هدفي است كه تحريم كنندگان در لايه هاي پنهان اقداماتشان آن را دنبال مي كنند. مگر مي شود دولتي كه به فعالان اقتصادي اعتماد نمي كند از آن ها توقع اعتماد داشته باشد؟ اين فضاي بي اعتمادي متقابل، سرمايه اجتماعي را نابود نمي كند؟ بهره وري اقتصادي را پايين نمي آورد؟ قطعا اين گونه خواهد بود و آيا اين روند هماني نيست كه دشمن از تحريم ها به دنبال تحقق آن است؟
اگر به تعبير رهبري نظام، توانمندسازي بخش خصوصي در همين شرايط تحريمي بايد در دستور دولت قرار بگيرد، آيا پيش شرطي جز باور بخش خصوصي براي اين اعتماد بايد در اولويت باشد؟
امروز زمان اعتماد به بخش خصوصي است؛ در شرايطي كه تحريم كنندگان، صادرات و واردات ما را هدف قرار داده اند نبايد به خود تحريمي دست بزنيم و صادراتمان را درگير محدوديت ها و ممنوعيت هاي خود ساخته كنيم چرا كه اين قبيل اقدامات دقيقا حركت در مسيري خلاف رويكردهاي بلند مدت كشور است. در اين شرايط ويژه، بايد از حركت در تضاد با جريان و حركت و مسير بلندمدت بپرهيزيم. مسير بلندمدت ما در سند چشم انداز معين شده و راه رسيدن به آن هم توان مندسازي بخش خصوصي است بنا بر اين هر تصميمي كه خلاف اين مسير باشد و ايجاد محدوديت كند، در راستاي مخالفت با اقتضائات پيشرفت و رشد كشور است.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛سايه اندوه و ماتم در اين هفته بر قلب اين ملت سنگيني كرد و نواي عاشورايي، فضاي شهرها و كوچههاي ايران را خونرنگ نمود. آسمان نيز در اين هفته گريست و رحمت الهي بر عزاداران حسيني نازل گشت.
در اين هفته درحالي عاشوراي حسيني را پشت سر گذاشتيم كه با حزن جانكاه اسارت كاروانيان كربلا و آزار و اذيت اهل بيت عصمت و طهارت گره خورده بود؛ كارواني كه با داغ جانسوز شهادت امام حسين عليه السلام و 18 تن از جوانان بني هاشم و دهها تن از اصحاب با وفاي ايشان دشت نينوا را ترك كرده و با غل و زنجير و محنت بسيار به سوي كوفه و شام رهسپار گرديد. درود و رحمت بيپايان خدا بر شيرزن حادثه كربلا و پيام آور قيام عاشورا حضرت زينب(س) كه همچون كوهي استوار، بار غم قافله اسيران را بر دوش كشيد و اگر نبود صبر و متانت او، كربلا در تاريخ دفن شده بود.
در هفته جاري مردم ايران همچنين در سالگرد شهادت يادگار نهضت عاشورا و زينت عابدان، حضرت علي بن الحسين عليه السلام به سوگ نشستند؛ امامي كه در اوج بيماري، داغ حادثه كربلا و سنگيني بار اسارت را بر جان خريد و سلسله امامت و دامنه هدايت را پس از شهادت امام حسين عليه السلام بردوش كشيد و ضمن روايتگري قيام عاشورا، با بدعتها و عقايد گمراه به مقابله برخاست. امامي كه راوي غدير و عاشورا بود و آنرا به انتظار منجي عالم بشريت و منتقم خون مظلومان تاريخ گره زد.
اين روزها اتخاذ تصميمات شتابزده در حوزه اقتصاد و دستورالعملهاي نسنجيده و ناكارآمد، كمر اقتصاد كشور را شكسته است. اقتصاد ايران در ماههاي اخير با رويه نادرستي از تصميمات دولتمردان مواجه بوده كه عواقب آن اقتصاد كشور را دچار بحران كرده و متأسفانه در اين ميان هيچكس نيز مسئوليت اين بحران آفرينيها و بيتدبيريها را برعهده نميگيرد. چه بسا بخشنامهها و مصوباتي كه امروز با تحكم صادر شده و روز بعد نقض و يا لغو گرديده است. اين قبيل تصميمات غيركارشناسانه كه نشان ميدهد تصميمات اقتصادي كشور توسط عدهاي غيرخبره و ناآشنا به الفباي اقتصاد و مديريت اتخاذ ميشود علاوه بر همه لطمههاي اقتصادي كه وارد كرده موجب گرديده بياعتمادي و بيرغبتي خاصي بر فعالان بخش توليد كشور حاكم شده و كارخانهها يكي پس از ديگري با ركود مواجه شوند. آنچه كه در اين شرايط، كشور به آن نيازمند است، تصميمات پخته و كارشناسي شده، پرهيز از رفتارهاي بخشي نگر و بهره گيري از تجارب كارشناسان است كه ميتواند ضريب خطا در تصميم گيريها را به حداقل رسانده و سرمايههاي اجتماعي را حفظ كند.
در اين هفته به مناسبت روز نيروي دريايي ارتش و رشادتهاي قهرمانان اين نيرو در جنگ تحميلي، فرمانده كل قوا در ديدار با فرمانده و مسئولان نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران با اشاره به توانايي اين نيرو براي دستيابي به اهداف بلند، دست برتر جمهوري اسلامي ايران در تحولات منطقه را مورد تأكيد قرار داده و گفتند: سياست منطقهاي جمهوري اسلامي ايران به اهداف خود نزديك شده و يكي از دلايل جنجالهاي صورت گرفته عليه جمهوري اسلامي به دليل توفيقات كسب شده است.
اين هفته در موضوعات خبري خارجي به تازهترين تحولات مصر، پيامدهاي جنگ غزه و طرح آمريكا براي ادامه اشغال افغانستان ميپردازيم.
در مصر، ميدان التحرير قاهره اين روزها بار ديگر شاهد تظاهرات گسترده جوانان خشمگين مصري است كه صحنههاي آن يادآور روزهاي انقلاب مردم مصر عليه رژيم مبارك ميباشد. جوانان و تظاهر كنندگان مصري اين بار عليه محمد مرسي رئيسجمهور جديد اين كشور خشم گرفتهاند و با ديكتاتور خطاب كردن "مرسي"، شعارهايي عليه وي سر ميدهند. تظاهرات عليه مرسي پس از آن شروع شد كه رئيسجمهور مصر در اقدامي غيرمنتظره، دادستان مصر را بركنار كرد و دستورالعملي را مبني بر افزايش اختيارات خود صادر نمود از جمله اينكه هيچ نهادي نميتواند مانع اجراي دستورات وي شود.
مرسي در توجيه اقدامش، آنرا در جهت تثبيت انقلاب و اهداف نهضت مردم مصر دانست و گفت اين اقدامات مورد تأييد و خواسته اكثر مردم مصر است. اين درحالي است كه بسياري از گروههاي سياسي اين ادعاي مرسي را رد كرده و هدف وي را تسلط بيشتر بر نهادهاي حاكميت و انحصار قدرت دانستهاند.
مخالفين مرسي از جمله محمد البرادعي، چهره سرشناس سياسي مصر، وي را "فرعون جديد" ناميدند و باشگاه قضات مصر نيز به دليل نقض قانون اساسي، خواستار عزل وي شده است. اعتراضات عليه مرسي همچنان ادامه دارد و تاكنون سه قرباني داشته است و صدها نفر نيز در درگيري با نيروهاي امنيتي مصر مجروح شدهاند.
بدون ترديد اقدامات اخير مرسي با هر توجيهي كه صورت گرفته باشد در مسير ايجاد ديكتاتوري جديد در مصر است چه اگر اين روال در صحنه سياسي مصر جا بيفتد، هر كسي كه به قدرت برسد ميتواند با توجيهات مشابه، خواستههاي خود را به كرسي بنشاند. در اين ميان برخورد غرب به خصوص آمريكا در جريانات اخير مصر قابل تأمل است. اين رفتار به گونهاي بوده است كه از آن رفتارها، چراغ سبز به مرسي مشهود است. ناظران عمده دليل اين امتياز آمريكا به مرسي را موضع گيري ويژه وي در قبال حوادث اخير غزه و چشم پوشي به جنايات رژيم صهيونيستي ارزيابي ميكنند.
اين هفته، ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي اعلام كرد كه از سمت خود و دنياي سياست كناره گيري ميكند. اين تصميم وزير جنگ رژيم صهيونيستي در شرايط زماني فعلي ترديدي باقي نميگذارد كه با ناكامي رژيم صهيونيستي در جنگ غزه مرتبط است و آنرا بايد اولين پس لرزه اين شكست دانست. صهيونيستها هر زمان كه خواستهاند مقاومت ملت فلسطين را درهم بشكنند، عليرغم به اصطلاح تدابير همه جانبه، با شكست مواجه شدهاند و رسوايي جديدي براي خود در نزد افكار بينالمللي فراهم ساختهاند. در مورد اخير نيز رژيم صهيونيستي باهر هدفي كه به غزه حمله كرده باشد در نهايت مجبور شد به آتش بس تن دهد درحالي كه دستاورد قابل ذكري به دست نياورد. در جريان تهاجم 8 روزه ارتش صهيونيستي، ملت مظلوم و بيدفاع فلسطين كه از هفت سال پيش تحت محاصره ناجوانمردانه صهيونيستها قرار دارند عليرغم تحمل سختيها تسليم خواستههاي غيرانساني و اشغالگرانه رژيم صهيونيستي نشدند.
البته اين مسئله نبايد عملكرد ضعيف مجامع جهاني را - به خصوص دولتهاي اسلامي - نسبت به فجايع غزه به فراموشي بسپارد. رژيم صهيونيستي در جنگ اخير نيز همچون گذشته با وحشيگري تمام و با ا نواع سلاحهاي پيشرفته به جان فلسطينيهايي افتاد كه در يك محدوده 360 كيلومتر مربعي محصور شدهاند. در جريان اين تهاجم ناجوانمردانه و نابرابر، 170 فلسطيني به شهادت رسيده، بيش از هزار نفر زخمي شدند و دهها خانه مسكوني فلسطينيها با خاك يكسان شد، بدون اينكه مجامع بينالمللي حتي يك اخمي به سردمداران جنايتكار رژيم صهيونيستي بكنند و يا صداي اعتراضي از دولتهاي عرب در بيايد.
اين هفته، آمريكاييها اعلام كردند كه درصددند شماري از نيروهاي خود را پس از سال 1393، يعني موعد خروج آمريكا از افغانستان، در اين كشور باقي نگه دارند، براساس اين گزارشها، 10 هزار سرباز آمريكايي در افغانستان خواهند ماند تا به ادعاي مقامات امريكايي به مبارزه با تروريسم ادامه دهند. 12 سال حضور آمريكا در افغانستان نتيجهاي در آنچه كه آمريكاييها از آن به عنوان "مبارزه با تروريسم" نام ميبرند نداشته است و طبيعي است اين سياست در آينده نيز نتيجه نخواهد داشت. هدف آمريكا از ابقاي نيروهايش در افغانستان ادامه اشغال اين كشور، پيگيري سياستهاي استعماري و در راستاي استراتژي منطقهاي واشنگتن ميباشد. همانگونه كه از ابتدا هم پيشبيني ميشد بعيد است كه آمريكا با صرف هزينههاي سنگين مالي و نظامي، به سادگي دست از سر افغانستان بردارد.
رسالت: آخرين حرف دوم خرداديها ادامه همگرايي با آمريكاييها
«آخرين حرف دوم خرداديها ادامه همگرايي با آمريكاييها»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛ خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد؛ " لايتخذ المومنون الكفرين اولياء من دون المومنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شيء الا ان تتقوا منهم تقاه و يحدركم الله نفسه و الي الله المصير.(1)
مومنان نبايد كافران را بهجاي مومنان اولياي خود بگيرند، و هركس چنين كند به هيچ وجه از (حزب) خدا نخواهد بود،مگر اينكه به نوعي از آنان تقيه كنيد. و خدا شما را از (نافرماني) خودش برحذر ميدارد و بازگشت، فقط به سوي او است.
اين آيه در زماني نازل شد كه روابطي در ميان مسلمانان ومشركان با يهود و نصاري وجود داشت وچون ادامه اين ارتباط، براي مسلمين زيانبار بود، مسلمانان از اين كار نهي شدند، اين آيه در واقع يك درس مهم سياسي اجتماعي به مسلمانان ميدهد كه بيگانگان را بهعنوان دوست و حامي و يار و ياور هرگز نپذيرند و فريب سخنان جذاب و اظهار محبتهاي بهظاهر صميمانه آنها را نخورند، زيرا ضربههاي سنگيني كه در طول تاريخ بر افراد با ايمان و با هدف واقع شده در بسياري از موارد از اين رهگذر بوده است.(2)
حرمت برگزيدن كفار ومقدم داشتن آنان بر مومنان و ممنوعيت پذيرش ولايت و سرپرستي كافران براي مومنان، نص قرآن است. يكي از حرفهاي ما در انتخابات سال 88 با رقبا اين بود كه اجازه مداخله آمريكا و انگليس را در رقابتهاي داخلي ندهيد و حاضر نشويد بيگانگان از شما حمايت كنند. حتي اين حرف منجر به صدور يك بيانيه تحت عنوان وفاق ملي از سوي خانه احزاب شد.
يكي از مفاد اين بيانيه به رسميت شناختن راي مردم وعدم پذيرش مداخله و حمايت بيگانگان در رقابتهاي سياسي بود. اما رقبا رعايت نكردند.
آنها هنوز نتايج انتخابات اعلام نشده، خود را پيروز انتخابات معرفي كردند و راي و داوري هيچ نهاد فيصله بخشي را هم نپذيرفتند. اين عدم پذيرش در مرحله اعلام نتايج انتخابات متوقف نشد بلكه وارد يك پروسه براندازي شد. لذا دو تن از نامزدهاي اصلاحطلبان با صدور بيانيههاي موهن عليه راي ملت و داوري نهادهاي فيصله بخش، يك چهره اپوزيسيوني از خود به نمايش گذاشتند. آنها در روز قدس سال 88 با عبور از شعارهاي امام و انقلاب، فرياد " نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران" سر دادند و شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل را به زعم خودشان به حاشيه بردند.
و در روز 13 آبان 88 آمريكا ستيزي و استكبارستيزي ملت را نشانه گرفتند، در روز 16 آذر 88 به ساحت امام (ره) جسارت كردند و عكس ايشان را به آتش كشيدند و در روز عاشوراي 88 اصل نظام را هدف قرار داده و شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه دادند و حتي حرمت شعائر الهي عاشورا و كربلا را رعايت نكردند.
مردم در پاسخ به اين گستاخي، سه روز پس از اين هتاكيها به خيابانها ريختند و حماسه 9 دي سال 88 رقم خورد.
مردم از تبهكاريهاي سياسي يك ضلع رقابت، تبري جستند و در روز 9 دي سال 88 مهر عدم مشروعيت سياسي بر پيشاني آنها زدند. مردم در روز 9 دي سال 88 با دست نوشتههاي خود از اين جريان تبري جستند و عبور كردند. مردم به سران فتنه گفتند؛ گيريم شما به نتايج انتخابات اعتراض داريد و اين اعتراض هم مسموع باشد، چرا با اصل نظام و شعارها و آرمانهاي امام(ره) و انقلاب در افتاديد؟ مردم به آنها گفتند؛ چرا ولايت كفار و منافقين را پذيرفتهايد و در شورشهاي خياباني با آنها همراهي ميكنيد؟ مردم به آنها گفتند چرا تيم رسانهاي خود را به انگليس و آمريكا فرستادهايد تا بهطور مستقيم طراحي پيامهاي آنها را با اجراي ايراني به نمايش بگذاريد؟
مردم سئوال ميكردند؛ وزير ارشاد دولت اصلاحات چرا كارمند
بيبي سي شده است و عليه ملت و نظام لجن پراكني ميكند؟ اين سئوالات و انبوهي از اعتراضات مردمي هيچ پاسخي در پي نداشت. از سنگ صدا در آمد اما از سران به اصطلاح اصلاحات پاسخي براي آن سئوالات شنيده نشد. تنها صدايي كه در ميآمد و از راديو بي بي سي و راديو آمريكا هم شنيده ميشد اين بود : تقلب شده ، نتايج را قبول نداريم و چون قبول نداريم هيچ اصل و اصول و آرماني از انقلاب را هم قبول نداريم!
سهشنبه شب سايتهاي ضد انقلاب و بويژه راديو آمريكا خبر اول خود را اختصاص به سخنان آقاي موسوي خوئينيها در خصوص موضع اصلاحطلبان در انتخابات آينده دادند.
وي گفته است: " ميگويند اگر ميخواهيد در انتخابات شركت كنيد بايد از فتنه بيزاري بجوييد. يعني از آقايان مهندس موسوي و كروبي تبري بجوييم. ما خودمان آقاي موسوي را كانديدا معرفي كرديم . حالا بياييم از او تبري بجوييم. كدام عقل سياسي به ما اجازه اين كار را ميدهد؟"
مفهوم اين سخن آن است كه آنها قبول داشتند در انتخابات فتنهگري كردند و اين فتنهگري با عقل سياسي آنها تطبيق دارد و از همه مهمتر اينكه آنها هنوز در موضع فتنهگري قرار دارند. سخن ما با عضو برجسته مجمع روحانيون مبارز جناب آقاي خوئينيها اين است كه كسي به شما نگفته است از نامزد كردن كروبي و موسوي اعلام برائت كنيد.
آنچه مردم در 9 دي صريح با شما مطرح كردند اين بود كه از شعار" نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران" و از همراهي و همزباني با رژيم صهيونيستي در تخطئه آرمانهاي امام اعلام برائت كنيد. مردم از شما سئوال ميكنند پاره كردن عكس امام و آتش زدن آن در روز 16 آذر و سردادن شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه در روز عاشوراي 88 با كدام عقل سياسي همخواني دارد؟ شما از اين اعمال ننگين اعلام برائت كنيد. شما از اين افكار ضد انقلابي اعلام بيزاري كنيد. شما از همراهي با منافقين و كفار و همگرايي با آمريكا و اسرائيل بيزاري جوييد. آيا اين مطالبات مردمي در 9 دي سال 88 با عقل سياسي شما همخواني ندارد؟ آقاي خوئيني ها در اين سخنراني با اهانت به مسئولين نظام و تخطئه راي ملت ميگويد؛" راه حل مشكلات كشور انتخابات آزاد است. اگر انتخابات آزاد برگزار شود فشارهاي بينالمللي هم برداشته ميشود."
انتخابات آزاد چيست و رابطه آن با برداشته شدن فشارهاي بينالمللي ( بخوانيد فشار آمريكا) كدام است؟ آيا طي سه دهه گذشته كه يك لحظه فشارها، تهديدها و تحريمها عليه انقلاب و مردم ايران قطع نشده است به دليل اين بوده كه انتخابات در ايران آزاد نبوده است؟ پس بايد گفت حتما آن ايامي كه اصلاح طلبان روي كار بودند و فشارها هم همچنان ادامه داشته است انتخابات در كشور آزاد نبوده است.
انتخابات چه وقتي آزاد است؟ اگر مردم ، شوراي نگهبان و ولايت فقيه آن را تاييد كنند، آزاد نيست، اما اگر آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي بگويند آزاد است، واقعا آزاد است! و آنوقت هم فشارها و تهديدها و تحريمها را برميدارند؟ اين چه فهم و عقلانيت سياسي است؟ مردم اين سخن را از كسي كه فتح لانه جاسوسي آمريكا را در كارنامه سياسي خود دارد چگونه قبول كنند؟
اين مواضع نشان ميدهد آقاي خوئينيها و دوستانشان از مردم، نظام و انقلاب عبور كردهاند و ولايت كفار آمريكايي و مشركان انگليسي و ملحدان رژيم صهيونيستي را به ولايت مومنان( بخوانيد ولايت مردم مومن ايران و ولايت فقيه) ترجيح ميدهند. چون آمريكاييها در يك صورت فشارها را بر ميدارند كه در ايران يك جريان متمايل به غرب سركار بيايد. آيا آقاي خوئينيها ميخواهد بگويد آن جريان همان جرياني است كه او آن را نمايندگي ميكند؟ نگارنده ايشان را آدم باهوشي مي داند. چرا بايد اينقدر صراحت در همگرايي با آمريكاييها از سوي ايشان بيپرده بيان شود؟
روشن است؛ آنها فرصتهاي بزرگي را از دست دادند. دشمنان نظام همه پلها را پشت سر شان خراب كردند و نگذاشتند كه آنها به سوي نظام ومردم برگردند.
تازهترين حرف آقاي موسوي خوئينيها در اين موضعگيري آن است كه نميخواهند اين سخن نتانياهو را كه گفت: "اصلاح طلبان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران هستند"، تكذيب كنند و شايد هم آخرين حرف آقاي خوئينيها اين است كه قصد ندارند اين سخن شيمون پرز رئيس جمهور رژيم صهيونيستي را كه گفت:" اصلاح طلبان به نمايندگي از اسرائيل با رژيم اسلامي ايران ميجنگند"، دروغ بدانند و من در حيرتم كه دوم خرداديها چگونه ننگ سربازي براي صهيونيستها را ميپذيرند، اما عزت همراهي با امام، مردم و نظام را پذيرا نيستند.
فقط كسي كه در سلوك روحي خود در وادي حسادت و كينهورزي سير ميكند به دام اين موضع ميافتد.
وقتي آنها اصرار به اين كجروي دارند، پاسخ مردم و نهادهاي نگهبان اسلاميت و جمهوريت نظام با اين جماعت روشن است. مردم ميخواهند رئيس جمهور آينده كشور همچنان ملتزم و معتقد به اسلام ، نظام و ولايت فقيه باشد،نه ملتزم به رضايت غرب و همراهي با توطئهها و دسيسههاي سرويسهاي ترور سيا و موساد! قطعا ورود نامزد يا نامزدهايي از اين جريان به رقابتهاي سياسي، يك خيانت آشكار به امام، نظام و مردم است و فكر نميكنم كسي زيربار اين خيانت برود ولو اينكه حضرات به ظاهر از فتنه و فتنهگري اعلام برائت كنند.
پينوشتها:
1- سوره آل عمران آيه 28
2- تفسير نمونه جلد 2 صفحه 49
تهران امروز:مصربه كدام سو مي رود؟
«مصربه كدام سو مي رود؟»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هاني زاده
است كه در آن ميخوانيد؛حوادث اخيرمصر وتجمع دو طيف موافق ومخالف محمد مرسي رئيس جمهوري منتخب مصر در ميدان التحرير قاهره دورنماي سياسي و اجتماعي اين كشور 85 ميليون نفري را در هاله اي از ابهام قرار داده است. اين تجمع زماني صورت گرفت كه محمد مرسي با استناد به برخي مواد قانون اساسي سابق مصر دادستان كل اين كشور را بر كنار و«طلعت ابراهيم عبدالله» يكي از قضات نزديك به اخوان المسلمين را به عنوان دادستان كل تعيين كرد. دادستان سابق مصر توسط حسني مبارك منصوب شده بود و بههمين دليل عوامل ديكتاتور سابق مصر و نزديكان حسني مبارك را تبرئه كرد. تبرئه اين عناصر با نا خرسندي طيف وسيعي از اسلامگرايان مواجه شد واخوان المسلمين از محمد مرسي خواستند تا دادستان را بركنار ويك دادستان جديد تعيين كند.
به موجب قانون اساسي قديم مصر ،تعيين دادستان كل در حوزه اختيارات رئيسجمهور است در حالي كه قانون اساسي جديد تعيين دادستان را بهعهده شوراي عالي قضايي واگذار كرده است.
با اينكه قانون اساسي هنوز به همه پرسي گذاشته نشده اما محمد مرسي براي گسترش حوزه اختيارات خود به نوعي دچار پارادوكس شده است. رئيسجمهوري مصر درتعيين دادستان كل به قانون اساسي قديم استناد كرده در حالي كه در قانون اساسي جديد اين اختيار، از رئيس جمهوري سلب شده است. اين امر بهانه را به دست سكولارها ، ليبرالها و عوامل رژيم سابق مصر داده تا يك جبهه قدرتمندي را عليه رئيس جمهوري مصر تشكيل دهند.
اين جبهه با شركت 28 حزب سكولار و ليبرال كه در رأس آن محمد البرادعي مدير كل سابق آژانس بين المللي انرژي هسته اي، عمرو موسي دبير كل سابق اتحاديه عرب وحمدين صباحي نامزد سابق انتخابات رياست جمهوري مصر قرار دارند، تشكيل شد.
جبهه مخالف محمد مرسي در راستاي اعتراض به تصميمات اخير مرسي نيروهاي خود را براي تحصن در ميدان التحرير فرا خواند .
در مقابل اخوان المسلمين وحزب عدالت وآزادي « شاخه سياسي اخوان المسلمين» براي طرفداري از مرسي از نيروهاي خود خواستند تا در ميدان التحرير اجتماع كنند.
حضور طرفداران دو طيف در ميدان التحرير قاهره به بروزخشونتهاي خونين ميان موافقان ومخالفان رئيس جمهوري مصر منجر شد كه طي آن دو نفر كشته و صدها نفر ديگر مجروح شدند.
گفته ميشود عوامل طرفدار رژيم سابق پولهاي كلاني براي آشفته كردن اوضاع سياسي واجتماعي مصر هزينه كردهاند تا دولت محمد مرسي را سرنگون و اوضاع اين كشور را به دوران قبل از 25 ژانويه 2011 «زمان سرنگوني حسني مبارك» بازگردانند. آمريكا وغرب نيز در تشديد نا آراميهاي اخير مصر بيتاثير نبوده اند زيرا از نظر آمريكا ادامه حاكميت اخوان المسلمين مصر به تقويت جنبشهاي جهادي فلسطين كمك خواهد كرد.
شكست اخير ارتش رژيم صهيونيستي از رزمندگان حماس وجهاد اسلامي فلسطين درغزه موجب شد كه آمريكا وغرب در سياست هاي خود نسبت به حاكميت جديد مصر بويژه نفوذ اخوان المسلمين ،تجديد نظر كند.
به اعتقاد آمريكا ، اخوان المسلمين در ارسال تسليحات ،بويژه موشكهاي فجر 5 به غزه كه به پيروزي حماس وجهاد اسلامي فلسطين منجر شد نقش مهمي بهعهده داشته اند. لذا سياست آمريكا وغرب اين است كه اوضاع داخلي مصر دچار آشفتگي سياسي شود ، اقتصاد مصر فلج ووانمود شود كه دولت اسلامگراي آن فاقد كارآمدي لازم است. در اين صورت ارتش مصر براي حفظ ثبات و امنيت وارد عمل خواهد شد و با كنار زدن محمد مرسي ودولت هشام قنديل حالت فوق العاده اعلام وقدرت را براي مدت نا محدودي در دست بگيرد.
اين سناريو قطعا به بروز تنش هاي سياسي و احتمالا جنگ داخلي وحتي تجزيه مصر به دو كشور مسلمان نشين ومسيحي نشين منجر خواهد شد زيرا آنچه كه براي آمريكا وغرب مهم است امنيت پايدار رژيم صهيونيستي است ونه دموكراسي ومردمسالاري در مصر. بنا بر اين احزاب سكولار و ليبرال مصر بايد راه خود را از راه عوامل رژيم سابق حسني مبارك جدا كنند وبراي تدوين قانون اساسي جديد به كمك دولت محمد مرسي بشتابند.
اگر تحصن ودر گيري ها در ميدان التحريرقاهره ادامه يابد قطعا آمريكا وغرب با كمك وابستگان رژيم حسني مبارك وسرمايه داران مصر عليه دولت مرسي وارد عمل خواهند شد واوضاع اين كشور را به قبل از دوران سرنگوني ديكتاور مصر باز مي گردانند. اوضاع داخلي مصر اكنون به يك مرحله كاملا حساسي رسيده واگر محمد مرسي وفاق لازم را ميان هواداران ومخالفان خود ايجاد نكند به سرنوشتي مشابه سرنوشت حكومت ايران در سال 1332 دچار خواهد شد.
مردم سالاري:گرانيها و دستاويزي به نام نوسان ارز
«گرانيها و دستاويزي به نام نوسان ارز»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حسين ثابتي عبدليان است كه در آن ميخوانيد؛ به راستي اقتصاد ايران را بايد اقتصاد منحصر به فرد و ويژهاي دانست. اقتصادي كه با هيچ يك از فرمولها و قواعد آكادميك علم اقتصاد قابل بررسي و پيشبيني نيست. چه بسا يك كارشناس اقتصادي با مدرك دكترا نيز نتواند بر پايه آموختههاي آكادميك خود اقتصاد ايران را حتي براي مدت يك هفته پيشبيني يا بررسي كند. بيترديد يك بازاري خرده پا كه سالها در كف بازار ايران تجربههاي فراواني از كنشها و واكنشهاي اين بازار اندوخته ميتواند بسيار تواناتر از يك دانش آموخته رشته اقتصاد از دانشگاه هاروارد به ارزيابي و پيشبيني بازار مالي ايران دست زند. براي پي بردن به درستي اين ادعا تنها كافيست تا به رابطه بهاي ارز و قيمت اجناس در آشفته بازار اقتصاد ايران توجه كنيد. علم اقتصاد ميگويد با بالا رفتن بهاي ارز ميبايست قيمت اجناس وارداتي نيز در كشور روي به فزوني گذارد و وارون اين روند با پايين آمدن بهاي ارز قيمت همان اجناس مي بايست روندي فرودي را در پيش گيرد. اين يك فرمول ساده اقتصادي است، اما در كشور ما همين فرمول ساده نيز با آشفته بازار اقتصاد ما همخواني ندارد. اندكي پيش كه بهاي هر دلار آمريكا ميرفت تا مرزهاي چهار هزار توماني را نيز درنوردد، به ناگاه در قيمت كالاهاي مصرفي مردم، به ويژه كالاهاي وارداتي روند افزايشي تا صددرصد و حتي تا مواردي دويست درصد را نيز نگرنده بوديم.
در چنين شرايطي طبق فرمولهاي اقتصادي ديدن چنين حجمي از تورم به دستاويز بالا رفتن بهاي ارز امري طبيعي مينمود. امروز پس از گذر از مرحله بحران و بازگشت آرامش نسبي به بازار ارز و البته فرود بيست درصدي قيمت ارز طبق همان فرمولهاي اقتصادي باز طبيعي آن است كه در قيمت كالاها به ويژه كالاهاي وارداتي نيز روندي فرودي را نگرنده باشيم.
انتظار آن بود كه بهاي بسياري از اجناس با پايين آمدن بهاي ارز پايين آيند، اما آن چه اكنون به عنوان يك حقيقت قابل نگريستن است آن است كه قيمت ها با وجود پايين آمدن نسبي بهاي ارز همچنان اقتدار خود را حفظ كرده و بر طاق گراني جاي خوش كردهاند. به سخن ديگر ميتوان اين فرمول عجيب را در اقتصاد ايران اين گونه به كار برد كه قيمت اجناس در روند صعودي خود تابع بهاي ارز هستند اما در روند فرودي ديگر تابع بهاي ارز و تاثيرپذير از آن نيستند! براي نمونه در ماه گذشته قيمت خودروهاي ساخت داخل كه به اصطلاح عنوان ملي را نيز يدك ميكشند و طبق تعريف اين اصطلاح ميبايست ارز بري چنداني نداشته باشند، جهشي چند ده درصدي را پشت سر نهادند، اما با بازگشت آرامش نسبي به بازار ارز و فروكش كردن تب بهاي آن نه تنها قيمت خودرو چندان پايين نيامد بلكه هر روز گواه بر گراني هر چه بيشتر اين محصولات نيز بودهايم و اين در حالي است كه صنعت خودروسازي كشور تقريبا نيمه دولتي بوده و دولت ميتواند اثرگذارترين نهاد در تعيين قيمتها در اين صنعت باشد.
البته اين نمونهاي كوچك و مشتي است نشان از خروار كه راستيهاي پنهان در اقتصاد نابسامان كشور را آشكار ميسازد. اما اسباب شگفتي آنگاه بيشتر ميشود كه ميبينيم موضوع نوسان بهاي ارز تنها بر گراني كالاهاي وارداتي تاثيرگذار نيست، بلكه در پيوندي نامربوط بر بهاي فرآوردههايي تا صد درصد توليد درون كشور نيز تاثيري برابر با كالاهاي خارجي را دارد. براي نمونه خشكبار ايراني، برنج ايراني و بسياري از فرآوردههاي خوراكي و صنعتي صددرصد توليد داخل در پيوندي نامربوط، افزايشي پابه پاي كالاهاي خارجي را آزمودهاند، بدون اينكه با پايين آمدن بهاي ارز در قيمت آنها نگرنده افتي محسوس باشيم. بنابراين در اين جا اين نكته را بايد پذيرفت كه اقتصاد بيمار كشور فراتر از موضوع تحريمهاي تحميلي غرب بيشتر از يك سوءمديريت يا بهتر است بگوييم عدم مديريت رنج ميبرد.
اقتصادي كه با هيچ يك از فرمولها و آموزههاي اقتصادي همخواني ندارد، نياز به يك ريشهيابي دقيق و دگرگوني ژرف و بنيادين دارد. كاملا هويداست كه چنين اقتصادي نه توسط مردم و بخش خصوصي حقيقي بلكه توسط كارتلهاي مافيايي اقتصادي و دستهاي پنهان راهبري ميشود. اين ادعايي به گزاف نيست. گوشهاي كوچك از اين مافياي پنهان اقتصادي در پرونده اخير فساد بزرگ مالي آشكار شد. اقتصاد ايران اقتصادي نيست كه بر پايه نظام جهاني عرضه و تقاضا شكل گرفته باشد. اين اقتصاد از نظامي دستوري در ريختي آشكار و پنهان پيروي ميكند. براي آنان كه در پشت پرده نبض اقتصاد بيمار ايران را در كنترل خود دارند، نه منافع ملت ايران بلكه تنها سود خودشان است كه از بالاترين اهميت برخوردار است و البته بسيار طبيعي است كه در اين ميان نوسانات قيمت ارز دستاويز و فرصت گران بهايي را فراهم ميآورد تا كيسه نوكيسگان بيش از پيش از ثروتهاي باد آورده مالامال شود.
حمايت:بسيج، تضمين مردمي ماندن انقلاب
«بسيج، تضمين مردمي ماندن انقلاب»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم سيد محمد باقر عبادي است كه در آن ميخوانيد؛كمتر از يك سال از پيروزي انقلاب اسلامي نگذشته بود كه حضرت امام خميني (ره) در پنجم آذر ماه سال 58 فرمان تشكيل بسيج مستضعفين را صادر كردند؛ هدف بنيانگذار انقلاب اسلامي از تشكيل بسيج حفظ آرمانها و ارزشهاي انقلاب اسلامي به دست خود مردم بود؛ زيرا ايشان اعتقاد داشتند همانطور كه انقلاب به دست مردم به پيروزي رسيد تنها با پشتيباني و حمايت مردم ميتواند حيات خود را ادامه دهد. به عبارت ديگر، هدف از تشكيل بسيج مستضعفين ايجاد تواناييهاي لازم در همه افراد معتقد به قانون اساسي و اهداف انقلاب اسلامي به منظور دفاع از كشور و نظام جمهوري اسلامي بود.
اين ابتكار ارزشمند حضرت امام خميني (ره) كه ساختار و اساس آن از بطن جامعه شكل گرفته است در مقاطع مختلف به ياري انقلاب شتافت، چه در دوران هشت سال دفاع مقدس كه دشمنان مستقيماً در مقابل جمهوري اسلامي قرار گرفتند و قصد داشتند چند روزه نظام را براندازند و چه در مقاطع بعد از آن وچه در دوران جنگ نرم دشمن.
با اين حال هنوز بعد از گذشت سيوسه سال از انقلاب دشمنان نااميد نشدهاند و با نقشهها و ترفندهاي مختلف در فكر نابود كردن اين انقلاب هستند؛ تهاجمهاي فرهنگي و سياسي و تحريمهاي اقتصادي كه امروز با آن روبهرو هستيم همه به اين منظور صورت ميگيرد، اما به دليل وجود نهادي مردمي به نام بسيج تا به امروز توفيقي براي آنان به دست نيامده است و روز به روز بر قدرت و نفوذ جمهوري اسلامي افزود شده است.
به طور قطع ميتوان مدعي شد كه اگر بسيج و همراهي مردم نبود، در بسياري از بحرانها نميتوانستيم سربلند بيرون بياييم و شكست انقلاب حتمي بود، اما به بركت حضور بسيج بحرانهاي داخلي و خارجي با موفقيت پشت سر گذاشته شد و �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]
-
گوناگون
پربازدیدترینها