واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: دكتر موحد: فهم درست مولانا با تسلط بر زبان فارسي ميسر است
محمدعلي موحد در روز بزرگداشت مولانا با بيان اينكه امروز تاجيكستان و افغانستان و تركيه و ايران هر يك به وجهي در برگزاري بزرگداشت مولانا خود را صاحبخانه ميدانند، فهم درست و استفاده كامل از آثار مولانا را تسلط بر زبان فارسي دانست.
به گزارش ايسنا، محمدعلي موحد در مراسم روز بزرگداشت مولانا در مركز آموزش مؤسسه فرهنگي اكو، با اشاره به برگزاري مراسم مختلف و انجام سخنرانيهاي زياد در شرق و غرب به نام مولانا در اين روز، گفت: اين گردهماييها در اين سمت جهان كه ما زندگي ميكنيم، با شور و شوق بيشتري همراه است، زيرا نوشتههاي مولانا چه به نظم و چه به نثر به زبان فارسي است و فهم درست و استفاده كامل از آنها جز با تسلط به اين زبان و آشنايي كامل با آثار نويسندگان و گويندگاني كه در «مثنوي معنوي» و سلوك روحاني با او همسفر و همسو بودهاند، ميسر نميشود.
اين مولاناپژوه در ادامه با بيان اين كه مولانا به اغلب احتمال در وخش زاده شده كه ظاهرا جزوي از تاجيكستان بوده و امروز نيز جزو تاجيكستان است، ادامه داد: مولانا خود را بلخي معرفي كرده است كه در تقسيمات سياسي امروز، بلخ جزو افغانستان است؛ اما او از اوايل جواني تا پايان عمر در آناتولي زيسته و در همانجا هم به خاك سپرده شده است. پس تاجيكستان و افغانستان و تركيه و ايران هر يك به وجهي در اين همايشها خود را صاحبخانه ميدانند.
موحد سپس به سخنان و اظهارنظرهاي مولاناشناسان مختلف در سراسر دنيا درباره مولانا اشاره كرد و درباره رهآورد مولانا براي انسان امروز گفت: مولاناپژوه صاحبدل آلماني، «آنهماري شيمل»، در مقالهاي با عنوان «مولاناي ديروز تا امروز و فردا» ميگويد، من غالبا از خود ميپرسم كه مولانا امروز چه چيزي براي آموختن به ما دارد و عارفي كه در قرن هفتم از بلخ برخاست و در آناتولي زيست، چه ارتباطي با ما مردم عصر جديد ميتواند داشته باشد؟
او ادامه داد: شيمل براي اين سؤال جوابي ميدهد كه البته در مورد امثال او صدق ميكند، اما اين جواب از سر شيفتگي و تملق نيست. او ميگويد مولانا شايد وجدان ناآگاه زمانه است كه در پيچ و تاب گرفتاريهاي هولناك ما را متوجه خود ميكند.
موحد در ادامه سخنانش با اشاره به دوران زندگي مولانا، سختيها و گرفتاريهاي آن دوره و از جمله حملات وحشيگرانه چنگيز خان مغول و ويرانگريهاي او در ايران، گفت: مولانا در چنين روزگاري متولد شد. قرن هفتم شايد از مصيبتبارترين و فاجعهآميزبارترين قروني بود كه بر ملتهاي اسلامي بويژه ايران گذشت و به اغلب احتمال، سال حمله مغول همان سالي است كه مولانا به بلاد روم مهاجرت كرد.
او در ادامه با خواندن چند مثنوي كه نشانگر دوران ويرانگري چنگيزخان مغول است و همچنين با اشاره به خونريزيهاي چنگيزخان مغول، به جنگها و خونريزيهاي دنياي امروز اشاره كرد و با مقايسه آن با دوران زندگي مولانا گفت: اگر در زمانه مولانا يك خونخوار مانند چنگيز وجود داشت، امروز در جهان چندين خونخوار وجود دارد.
محمدعلي موحد در ادامه به شكلگيري سازمانهاي جهاني براي جلوگيري از جنگ و خونريزي بين انسانها اشاره كرد و با اشاره به بيانيه حقوق بشر، تصريح كرد: من در نيت خير و صلاح انديشه كساني كه نشستند و اعلاميه حقوق بشر را تنظيم كردند، شك ندارم. ولياي كاش اين كوششها به جاي اعلاميه حقوق بشر صرف تدوين اعلاميه تكاليف ميشد، زيرا چيزي كه امروز انسانها نياز دارند، تكاليف بشري است؛ حقوق يك امر ذهني است و حق يك تعريف مشخص ندارد، براي همين است كه امروز هر كسي به عنوان حقخواهي فجيعترين كارها را انجام ميدهد، به گونهاي كه امروز همه مفاهيم خوب و مقدس ملعبه قرار گرفتهاند.
بخش دوم سخنراني اين مراسم به ادامه درسگفتارهاي محمدعلي موحد با موضوع «كليد فهم شمس و مولانا» اختصاص داشت كه در اين بخش، او با خواندن بخشهايي از مقالات شمس و اشارههايي به سفرهاي شمس تبريزي بيان كرد: شمس در سفرها ميكوشيد تا گمنام بماند. او نميخواست نظر كسي را به خود جلب كند و اگر تصادفا كسي درمييافت كه در اين غريب چيزي بيش از ديگر درويشان غريب وجود دارد، به ناگاه از آنجا ميگريخت و به جاي ديگري ميرفت تا همچنان ناشناس بماند.
اين شمسپژوه با اشاره به اينكه در زماني كه شمس در تبريز ميزيست، اين شهر از مراكز فرهنگي عمده اسلام به شمار ميآمد، گفت: او در مجالس وعظ و خطابه و همچنين در مجالس عارفان بزرگ دوره خود شركت ميكرد، اما از اينكه در يكي از دو گروه بُر بخورد، پرهيز ميكرد. او مانند هوشياران در ميان مجلس مستان بود. از منزل كردن در خانقاه سر باز ميزد و در كاروانسراها منزل ميگزيد. گذران زندگي او از دسترنج خودش بود. عملگي ميكرد، بند شلوار ميبافت و در شهرهايي هم كه مدت زيادي در آنها اقامت داشت، مكتبخانه داير ميكرد.
موحد در ادامه درسگفتارش از مقالات شمس، روايات مختلفي از داستان بازرگان، غواص و مرواريد را براي حاضران خواند و به تفسير و رمزگشايي اين روايتها براي حاضران پرداخت.
او همچنين در بخش ديگري از سخنانش به نوع بهكارگيري كلام از سوي شمس تبريزي اشاره كرد و گفت: كلام شمس تبريزي بافتي ممتاز و غيرعادي دارد. عبارتها ظاهراً از جملات متداول تركيب يافته است. در سخنان او هيچ نشاني كه از آنها بوي اظهار فضل به مشام برسد، مشاهده نميشود. در مقايسهاي با همدوران او ميتوان به راحتي فهميد كه افرادي مانند جويني بسيار سخت و متكلف سخن ميگفتند، آنها مفهومي ساده را با جملات سخت و دشوار بيان ميكردند، اما شمس مفاهيم سخت را با بياني ساده ميگفت.موحد سپس درباره تلقي شمس و مولانا درباره مرگ و همچنين ملاحظات آنها در باب معرفت و علم سخن گفت.
يکشنبه|ا|16|ا|مهر|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]