واضح آرشیو وب فارسی:مهر: هر هفته با قرآن -5/تفاوت شك با ريب در قرآن/ انسان در كجا دچار شك مي شود
تفاوت شك با ريب در قرآن/ انسان در كجا دچار شك مي شود
خبرگزاري مهر- گروه دين و انديشه: انسان همواره در زندگي دچار ترديد است و در اين ترديد بايد انتخاب كند. خداوند در آيات متعدد قرآن به اين مسئله اشاره دارد و آيت الله جوادي آملي طي تفسير آيات ابتدايي سوره بقره به اين مسئله پرداخته و مي گويد: علت اينكه در دنيا عدّهاي در حقّانيت قرآن شك ميكنند اين است كه دنيا، دار حقّ محض نيست.
آيت الله جوادي آملي در بخشي از تفسير آيات ابتدايي سوره بقره در مورد آيه 2 مي گويد: ...﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ يعني شك در كتاب آسماني نيست. «ريب» بالاتر از «شك» است؛ «أشدّ شك» است؛ آن شكّ شديد را ميگويند «ريب» كه از «شكّ» مصطلح مقداري قويتر است...
... پس ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ دو گونه خواهد بود: قسم اوّل آن است كه اصلاً به هيچ نحو ريب در آن راه ندارد (كه نفي حقيقت است)؛ قسم دوم آن است كه گرچه عدّهاي شكّ مي كنند ولي شكّشان بيجاست؛ اين كتاب، مطلبِ مشكوك ندارد. آن كه شك مي كند نابيناست؛ مثل اينكه يك وقت ما مي گوييم «وقتي آفتاب طلوع كرد، روز روشن است» جا براي شك نيست، اگر كسي شك كرد؛ چون در تاريكي به سر ميبرد نميداند كه روز است يا نه؛ وگرنه [در] روز (كه آفتاب طلوع كرد) جا براي شك نيست؛ ولي كسي ممكن است «اعما» باشد [يا] كسي ممكن است در حجاب باشد و روز را نبيند. «روز» شايستهٴ شك نيست امّا شكبردار است؛ كسي كه «نميبيند» شك ميكند كه آيا روز است يا شب.
نفي ريب نسبت به قيامت
اين دو تعبير، يكي درباره قيامت است [و] يكي درباره قرآن كريم. درباره قيامت كه فرمود: ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ ، آن به معناي نفي حقيقت است؛ اصلاً در قيامت شك وجود ندارد. هر كس در قيامت حضور پيدا كرد جزم پيدا ميكند به حقّانيتِ قيامت، حتّي آنهايي هم كه كور محشور مي شوند مي فهمند در قيامتاند؛ آنهايي هم كه در حجاباند: ﴿إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾ ، اصلِ قيامت براي اينها مشهود است؛ گرچه لقاي حق نصيب آنها نميشود امّا اصل قيامت براي اينها مشهود است.
قيامت جا براي ريب نيست؛ تمامِ نهان، آشكار ميشود: ﴿تُبْلَي السَّرَائِرُ﴾ و احدي هم توان كتمان ندارد: ﴿لاَ يَكْتُمُونَ اللّهَ حَدِيثاً﴾ ، جا براي ريب نيست؛ هيچ كسي در خصوصِ قيامت شك نميكند؛ يعني در صحنه قيامت احدي شك نميكند؛ شك وجود ندارد؛ ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾.
در چند جاي قرآن درباره قيامت فرمود: ريب بر نميدارد كه ﴿لاَ رَيْبَ﴾ در آنجا نفي جنس است. سرّش آن است كه شكّ [در] جايي وجود دارد كه باطل وجود داشته باشد در كنار حق؛ اگر حقّي باشد و باطلي، انسان در فرد ثالث شك ميكند كه آيا «مِن الحقّ» است يا «من الباطل»؛ [اما] اگر جايي جز حق چيز ديگر نبود، شك وجود ندارد؛ چه اينكه اگر جايي جز باطل چيز ديگر نبود، آنجا هم شك وجود ندارد.
معناي نفي ريب در قرآن
و امّا درباره قرآن كريم، خدا فرمود: اين كتاب ريب ندارد؛ يعني شايسته نيست احدي در آن شك كند، امّا خب خيليها هم شك كردند؛ پس ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ نه به اين معناست كه احدي شك نميكند، بلكه به اين معناست [كه] شايسته نيست احدي در آن شك كند. چرا درباره قرآن شك ميشود؟ چرا در دنيا عدّهاي در حقّانيت قرآن شك ميكنند؟ براي آن است كه دنيا، دار حقّ محض نيست، [بلكه] داري است كه حقّش در كنار باطل است. اگر انبيا آمدند، متنبّيها هم آمدند؛ اگر نبّوتي بود، تنبّي هم بود؛ اگر حق بود، سحر و شعبده هم بود؛ اگر حق است،در كنارش باطل هم هست؛ چون اگر حق است در كنارش باطل هم هست، وقتي يك كتابي به مردم عرضه بشود بعضيها ميفهمند، بعضيها برايشان روشن نميشود كه آيا اين جزء حق است يا جزء باطل.
علّت نفي موضوع ريب در قيامت
پس شك در دنيا راه دارد و در قيامت راه ندارد؛ سرّش اين است كه در دنيا؛ هم حق وجود دارد، هم باطل؛ لذا فرد مشكوك هست [ولي] در قيامت جز حق چيز ديگر نيست؛ چون باطل وجود ندارد [لذا] فرد مشكوك نخواهد بود. امّا چرا درباره قرآن شك ميكنند؟ و چرا قرآن شكبردار نيست؟ اگر كسي كلامشناس باشد، آن بديهيّات اوّليّه را فراموش نكند، لجاج و عناد نداشته باشد [و] در خدمت قرآن كريم بيايد [آنگاه كه قرآن] شكبردار نيست؛ كتابي نيست كه در آن شك باشد و اگر كسي با تعصّبهاي قومي و با لجاج بخواهد برخورد كند البته مردّد ميماند. اينكه فرمود: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾، پس به اين معنا خواهد بود كه اين كتاب شايسته نيست كسي درباره آن شك كند؛ البتّه عدّهٴ زيادي هم شك كردند، در همين سوره«بقره» خداي سبحان به اينها ميفرمايد: ﴿إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ﴾ ؛ شك كردند و خداي سبحان اين شكّاكها را به تحدّي دعوت كرد و مانند آن.
عدم وجود ريب در دعوا و دعوت قرآن
اينكه فرمود: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾، در چه چيز ترديد نيست؟ [اينكه فرمود:] در اين كتاب ريب نيست، در چه چيز آن ريب نيست؟ قرآن كريم دو بعد دارد: يكي دعوا، يكي دعوت؛ يكي دعوا دارد (ادّعا دارد، مدّعي است) كه من كلامالله هستم، يكي هم دعوت ميكند «الي التوحيد و النبوّة و العدل و المعاد و سائر الاحكام و الحِكَم»، اين خلاصهٴ حرف قرآن كريم است.
ادّعاي قرآن اين است كه اين كلامالله است [و] دعوت آن هم به توحيد، نبوّت، معاد و ساير دستورات الهي است. فرمود: نه در دعوا و ادّعاي آن ريب است و نه در دعوت و هدايت آن ريب است؛ آن اگر مدّعي است كلامالله است، اين دعواي آن صدق است: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ و اگر انسانها را به توحيد، نبوّت، معاد و ديگر احكام و حِكَم دعوت ميكند، اين دعوتش هم حق است: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾؛ هم در آن ادّعا صادق است، دروغ نميگويد، ريب در آن نيست [و] هم در اين دعوت، به حق دعوت ميكند [و] ريب در دعوت آن نيست؛ «ذلك الكتاب لاريب في دعواه و لاريب في دعوته».
امّا از آن جهت كه ميگويد كلامالله است، فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ﴾ ، اين كلامالله است، اين كتابالله است، اين ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ﴾ است كه سراسر قرآن از اين ادّعاها فراوان است كه قرآن مدّعي است [كه] كلامالله است؛ اين ادّعا را، گاهي به صورت كلام، گاهي به صورت كتاب، گاهي به صورت وحي، گاهي به صورت تنزّل، گاهي به صورت تلقّي و امثال ذلك تعبير ميكند.
تحدّي قرآن براي حقانيت دعوا
قرآن براي حقّانيت اين دعوا تحدّي كرده است، ميفرمايد: اين جاي ريب نيست كه كلام، كلامالله است. [اگر] ميگوييد «كلامالله نيست، من ساختم» من كه درس نخواندهام، شما همهٴ درسخواندهها جمع بشويد [اگر ميتوانيد] مثل اين بسازيد، اين اصلاً قابل ساختن نيست؛ ميفرمايد: ﴿مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَي﴾ ؛ اصلاً قرآن يك سخني نيست كه انسان بتواند بدليِ آن را بسازد. پس در دعواي خود كه مكرّر در مكرّر، خود را به خدا نسبت ميدهد؛ ميگويد: من كلام اويم، كتاب اويم، وحي اويم، در اين دعوا صادق است: ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾. آنهايي هم كه ريب دارند در اين دعوا ريب دارند كه ﴿إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ﴾ اگر ريب داريد مثل اين بياوريد، آن ريب در دعواي قرآن است.
علت نفي ريب در دعوت قرآن
در دعوت قرآن هم ريب نيست، براي اينكه آن به حق دعوت ميكند: ﴿وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ﴾ ؛ به حق دعوت ميكند، ميگويد: اگر شما در حقّانيّتِ دعوت من ترديد داريد، ﴿هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ﴾ ؛ شما هم دليلتان را بياوريد؛ اينجا جاي معجزه نيست؛ اينجا جاي برهان عقلي است، فرمود: من شما را به توحيد دعوت ميكنم و ميگويم هرگونه شركي باطل است: ﴿هذَا ذِكْرُ مَن مَعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي﴾؛ دليل من هم اين كتاب است و براهين اين كتاب؛ [اگر] شما دربارهٴ شرك دليلي داريد، ﴿هَاتُوا بُرْهَانَكُم﴾؛ شما دليلتان را بياوريد.
پس شكي كه مربوط به دعواي قرآن است با تحدّي و معجزه برطرف ميشود كه فرمود: ﴿إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ﴾ ؛ شكّي كه در دعوت قرآن هست، آن با مطالبهٴ برهان حل ميشود، ميفرمايد: اگر شما دربارهٴ توحيد معتقديد [كه] سخن من درست نيست و شركتان درست است، ﴿هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ﴾؛ دليلتان را بياوريد. چه كاري از اينها ساخته است؟ حالا كاملاً قرآن كريم با مشركين استدلال ميكند، ميفرمايد: يا دليل عقلي بياوريد يا دليل نقلي؛ يا برهان عقلي اقامه كنيد كه شرك حق است يا برهان نقلي كه به يكي از كتب سماوي گذشته استناد داشته باشد كه حجّت باشد _والاّ [اگر] در كتابهاي ديگران حرفي نوشته است، در مسائل اعتقادي حجّت نيست_ فرمود: يا كتابي از كتابهاي سماوي سخن شما را تأييد كند يا برهان عقلي اقامه كنيد.
نتيجه
قرآن دعوايي دارد و دعوتي؛ نه در دعواي آن ريب است (چون كلامالله است بالجزم)؛ نه در دعوت آن ريب است؛ چون به حق دعوت ميكند، و آنهايي هم كه ريب دارند، اگر درباره دعواي قرآن ريب دارند، قرآن آنها را به مبارزه دعوت ميكند (به عنوان تحّدي)؛ ميگويد «اگر شك داريد مثل اين را بياوريد» و اگر در دعوت آن ريب دارند، به استدلال فكري و برهان دعوت ميكند؛ ميفرمايد: ﴿هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾
نفي شك در قرآن كريم گاهي حقيقي و گاهي غيرحقيقي است. مثلا درباره قيامت و درباره قرآن هر دو شك و ريب نفي شده است، ولي درباره قرآن نفي حقيقي نيست، يعني وقتي كه مي فرمايد: در قرآن ريبي نيست نه به اين معني است كه هيچ كس در قرآن شك نمي كند، بلكه به اين معني است كه در قرآن مطالب قابل شك و ترديد وجود ندارد، ولي در مورد قيامت شك حقيقتـاً نفي شده است.
چنانكه خداوند مي فرمايد: ربَّنا اِنَّكَ جامِعُ النّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فيهِ : يعني در قيامت به هيچ وجه ترديد وشك وجود ندارد وهر كس كه وارد صحنه قيامت شود، گرچه نابينا باشد يقين به قيامت خواهد داشت. زيرا شك در جائي است كه حق در كنار باطل باشد و در دنيا چون حق با باطل آميخته شده است ،شك راه پيدا ميكند ،ولي در قيامت كه حق محض است شك راه ندارد.
بنابراين نفي شك در مورد قيامت و قرآن يكسان نيست، زيرا در مورد قرآن به معناي بطلان ريب، ولي در مورد قيامت نفي حقيقتِ ريب است. به عبارت ديگر: در قرآن شك كردن كاري نادرست است و در مورد قيامت اصلا ً امكان شك نيست، چراكه قرآن يك ادّعا و يك دعوت دارد. ادعاي او اين است كه از جانب خداوند است و دعوت او به اصول سه گانه دين يعني توحيد، نبوّت و معاد است و براي هر كدام از اين دو ادعا و دعوت برهان و دليل اقامه فرموده كه با مطالعه قرآن و برهان(عقل و نقل)، ريب و شك در هر دو مورد نفي مي گردد.
© 2003 Mehr News Agency .
دوشنبه|ا|5|ا|تير|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 654]