واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تيتر ندارد
يكم؛ «غزه پيروز شد» يك جمله غلط است، لطفاً براي هم اس ام اس نزنيد؛ غزه پيروز بود... غزه اگر با خون مردمانش هم آبياري مي شد پيروز بود؛ پس درست بنويسيم: اسرائيل دوباره شكست خورد... اسرائيلي ها دوباره ذليل شدند... طرفداران اسرائيل باز هم زغال روسياه شدند و... جمله بندي و انتخاب فارسي يا پينگليش ديگر با خودتان؛ اس ام اس ها را سريع تر اصلاح كنيد!
دوم؛ تحليل يك فيلم، رمان، شعر و هر اثري، گاه براي مخاطب خيلي مهمتر از خود آن اثر است؛ دريافت نكته و هدف اصلي پيام نخست رهبري هم از اين قاعده مستثني نيست؛ اين پيام يك «اشاره استراتژيك» بر پيكر نزار امت اسلام و انسان هاي آزاده اما خفته جهان بود؛ جرقه اي بود بر آتش زير خاكستر وجدان هاي بشري... نمي خواهم تحصن ها و اعتراض ها و تجمع ها را زير سوال ببرم كه بي شك در باخت اسرائيلي ها موثر بوده و در جاي خود بسيار هوشمندانه و صادقانه و حساب شده، اما چرا تحصن و تجمع را به سرعت مي پذيريم و عملياتي مي كنيم اما انتشار يك - تنها يك- ويژه نامه استخوان دار و حرفه اي در خصوص تحليل ماجراي غزه از توانمان خارج است؛ خارج است يا حوصله نداريم؟ انتشار كتاب و پژوهش و ساخت مستند و توليد خوراك فكري چه؟! همه گزارش هاي مردمي صدا و سيما را بگذاريد كنار هم، گفته هاي مردم- چه مردم عادي، چه طلبه و مهندس و دانشجو و ... - فراتر از 2 صفحه آچهار نمي شود؛ چرا؟ چون كسي برايشان منبري نرفته است جز همان جملات كليشه اي و مرگ بر اسرائيل و مرگ بر امريكا و ... شعارها شايد نو به نو شوند اما دريغ از ...
سوم؛ برخي دوستان دوست داشتني تحريريه برايم هديه اي خريده اند به پاس بازگشت از حج! يك ترازوي ديجيتال خوش انصاف و خوش حساب. و روي كادوي هديه نوشته اند «خود را وزن كنيد قبل از آنكه شما را وزن كنند!» خدايا همه مان را عاقبت به خير كن كه اين روزها دين فروشي خيلي ارزان شده.
چهارم؛ آمين را هميشه بلند بگو تا حداقل لال از دنيا نري! يكي از جوانان اين كشور به مدد قوس و قزح يا همان تق و توقي كه هميشه در نزديكي هاي انتخابات زياد اتفاق مي افتد، مدير يك جايي شده، گذشته از اينكه تجربه «يك دقيقه» حضور و فعاليت در آن حوزه و جغرافيا را ندارد ـ اگر چه طبق روايات با علم به چنين ناداني و بي تجربگي، ثانيه هاي حضور در آن محل، داراي اشكال و دستمزد دريافتي هم حرام است ـ «توهم» توطئه و كار آمدي خويش، او را بدجوري متورم كرده! داستان زياد به ما مربوط نيست، نكته عاقبت كار است و آن «حقيقت مسئوليت» در جمهوري اسلامي؛ اگر تكليف باشد، واجب است و اگر باد آورده كه باد هم
مي بردش؛ بالاخره آنچه مي ماند عملكرد است نه آشنايان و دوستان و كارچاق كن هاي دوره اي... اين دنيا و آن دنيا هم ندارد، هر كه نان از عمل خويش خورد! مثال نزديكش همين ستون و صفحه و روزنامه كه بنده و ساير دوستان بايد هر روز آماده تحويل دادنش باشيم كه اين ها ارث پدري و سند شش دانگ نيست.
پنجم؛ رفقا زحمت كشيدند و پوستري طراحي كردند براي قتل جناب «نامبارك» و تقديم يك ميليون دلار؛ دست مريزاد اما سوراخ دعا بالاخره كجاست؟ داستان بازيكن ماليايي تيم سويا را كه شنيديد. 3 هزار يورو جريمه اش را چطور؟ فردريك كانوته به خاطر نشان دادن پيراهنش و حمايت از مردم غزه از سوي فدراسيون فوتبال اسپانيا جريمه و از 3 بازي رسمي محروم شد و باشگاه ذوب آهن نيمي از اين جريمه را تقبل كرد اما... آيا جمع معترضين، نهادهاي خود جوش، دوستان متحصن هيچ بيانيه اي در حمايت از اين «بازيكن مرد» صادر كردند؟ آيا هيچ يك جريمه اش را متقبل شدند؟ آيا گفتند هر جريمه اي را براي حمايت از اعتراضات جهاني پرداخت مي كنيم؟ آيا براي كار تبليغاتي حرفه اي كه پرتاب توپ در ميدان حريف است، فكري كرديم؟ حالا بهتر نيست پيدا كنيم كم فروشان را؟!
ششم؛ دلمان گرم شد و سرمان سرخ و ضربان قلبمان به رقص آمد؛ از آن چند خط خواناي خروش و پيغام پيروزي كه مثلثات مغزهاي مست مريدان مبارك و تشنگان تب و تاب يك عدد ليوني دست مالي شده را به هم ريخت. بهاري شديم از اين پيام پيروزي؛ از اين واژه هاي والعصري، از اين باران بصيرت؛ به قول خودمان «ناز نفست» حضرت آفتاب شب هاي تار و تاريك...
هفتم؛ مي داني كه عدد هفت را خيلي دوست دارم پس ادامه بده! سياست هاي كلي برنامه پنجساله دوم ابلاغ شد؛ بر پيشاني اين حكمت نامه چه بود؟ فرهنگ...سال نوآوري و شكوفايي كه با قر و غمزه قيمت نفت و يويو بازي شاخص بورس و طبل طرح تحول و دعواي دولت اتحاد و ائتلاف و... تمام شد؛ اگر كسي دوست داشت به ما گزارشي بدهد از عملكرد آقايان براي اين 300 شبانه روزي كه گذشت! كجا هستند برادران و خواهران عدالت طلب و آزادي خواه و جنبش هاي چپ و راست كه مطالبه كنند؟ راستي اين دوستان چه چيزي را مطالبه مي كنند؟ اصولا راجع به چه موضوعاتي جلسه و همايش و آسيب شناسي برگزار مي كنند؟ بي مسئوليتي و فرار از تعهد و كور و كر محسوب كردن مردم، تجمع و اعتراض نمي خواهد؟! حالا ديديد كه تجمعاتمان هم سياسي شده!
وقتي كه دردها به تو لبخند مي زنند
روح تو را به آينه پيوند مي زنند
هرگز نگو كه خسته اي اي «نوبهار درد»
دامن به دردهاي تو هرچند مي زنند
محسن حدادي
دوشنبه 30 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]