واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: جی بوده؟
مامانم
وقتی بچه بودم ازش پرسیدم : دوست داشتی چند تا بچه داشته باشی
گفت : سه تا
گفتم کدومهامون : گفت سه تا اولی ها(یعنی خواهر و2 برادر بزرگترم )
گفتنم :یعنی من و نمیخواستی
گفت :نه
هنوزم احساس اونروزم یادمه و گریه ام گرفت
ممنون دوست جون هیچکی چراهیچی نمیگه؟
یک کتاب میشه مال من از یکی دوتا رد شده
حتی دوس ندارم تو ذهنم مرورش کنم
ممنون رضاجون ایشالله دیگه کم کم حچم کتابت کمتر شه ودلت آروم شه وازدلت همه کم شن
دلم خيلي شكسته.خيلي.از شوهرم كه عاشقانه دوسش دارم.از مادرم كه به آغوشش احتياج دارم.از نگاهاي ديگران.زياد شكستم ولي خداكنه دل كسي رو نشكسته باشم اگرچه ميدونم آدميه ديگه
بابای من موقع ازدواجم به شوهرم سرمایه داد ...حرفمون که شد شوهرم گفت ببین چی بودی که بابات روت پول گذاشت داد ...یه بارم گفت من هر کاری دلم بخواد میکنم تو هم خیلی ناراحتی برو دادگاه 4 سال پله هاشو بالا پایین برو آخرشم با ماهی یه نیم سکه بشین بچه هامو بزرگ کن ...
بازم بگم؟
liida نوشته است:
بابای من موقع ازدواجم به شوهرم سرمایه داد ...حرفمون که شد شوهرم گفت ببین چی بودی که بابات روت پول گذاشت داد ...یه بارم گفت من هر کاری دلم بخواد میکنم تو هم خیلی ناراحتی برو دادگاه 4 سال پله هاشو بالا پایین برو آخرشم با ماهی یه نیم سکه بشین بچه هامو بزرگ کن ...
بازم بگم؟
باورم نمیشه...............................ای خدا
الان داری باهاش زندگی میکنی ؟
میگم حرف دادگاه شد اینو میخوام بگم یکی از دوستای من ماه تیر شوهرش بهش خیانت کرد ماه مرداد وکیل گرفت و شکایت و دادگاه ماه شهریورم طلاق گرفت به همین راحتی....دیگه اون زمان که پله های دادگاه و بالا پایین بری گذشت.................البته دور از جون گلم....ازش نترس جوابشو با احترام بده..........راستی الان باهات خوب و گرم وصمیمی هست؟
نه فاطمه جون منم سر همین زخم زبونا و خیانت و .... مثل دوستت جدا شدم .
یه بار به مامانم گفتم اینهمه وقت نشد به دامادت بگی که چرا این بدبختو انقدر زجر میدی
گفت به من چه ...به ما که بدی نکرده
بازم بگم؟
liida نوشته است:
یه بار به مامانم گفتم اینهمه وقت نشد به دامادت بگی که چرا این بدبختو انقدر زجر میدی
گفت به من چه ...به ما که بدی نکرده
بازم بگم؟
من واقعا ناراحتم.................. نمیدونم چی بگم ........... بچتون الان کجاست ؟ چند وقته جدا شدی ؟ شوهرت ناراحت نبود داشت طلاق میداد ؟ میشه کمی بگی لیدا جونم
معذرت اگه ناراحتت کردم
بچه هام پیش خودمن...هزینه شونو میده
بیشتر از ناراحتی میشه گفت شوکه بود باورش نمیشد
چون خیلی پیش اومده بود که اذیت کنه من ببخشمش
اما دیگه رسید به جایی که بریدم
الان 3 ساله ...
liida نوشته است:
معذرت اگه ناراحتت کردم
بچه هام پیش خودمن...هزینه شونو میده
بیشتر از ناراحتی میشه گفت شوکه بود باورش نمیشد
چون خیلی پیش اومده بود که اذیت کنه من ببخشمش
اما دیگه رسید به جایی که بریدم
الان 3 ساله ...
خب خدا رو شکر بچه هاتون پیش خودتونن
به اونا فکر کن ...نمیدونم چرا بعضی از ماها همه زندگیمون شوهر میشه .اه اه
فاطیماجون بخداهمه ی شوهراکه بدنیستن.
لیداجونم باورکن انقدباحرفایی که نوشتی بغض کردم الان که اینوواست مینویسم اشک توچشامه.امیدوارم زندگیتواونطوری که دوس داری بسازی.راستی قصدمن ازگذاشتن این تایپک این نبودش که ناراحتتون کنم.میخواستم فقط یکم باهم دردودل کنیم.عذراگه غصه توشه شایدحرفایی که واسه هم داریم آروم کنه وآرامشی داشته باشه.
ماهنوش جون قربونت برم عزیزم
تایپیک تو ناراحت نمیکنه ...شاید گفتن این حرفها یه کم آروممون کنه
امان از زخم زبون ...امان از شکستن دل که نمیشه بندش زد
وقتی آدم از دست نزدیکتریناش دلش میشکنه دیگه بیان و یادآوریش چیزیش نمیکنه
مثل اینه که من قبلا سرطان گرفته باشم الان اینا برام عینه سرما خوردگیه
ناراحت نباش گلم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]