محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروف‌ترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798237802
دروغ : مشکلات بزرگ در عین حال کوچک
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام بچه ها خوبید؟دوستان عزیزو واقعا به راهنماییتون نیاز دارم
همیشه شوهرم به من میگفت:دوست داشتم که یک خواهر بزرگتر داشتم که باهاش درد و دل میکردم حتی اگر دوست دختر هم باشه مشکلی نداره که فقط باهاش درد ودل کنم
من هم می پرسیدم که تاحالا این کار رو کردی؟شوهرم هم میگفت نه و قسم میخورد و میگفت که به خاطر مسایل اخلاقی اصلا تا حالا دوست دختر نداشتم
حالا دیشب به طور کاملا اتفاقی در ایمیل های شوهرم دیدم که بله ...چه خبره...
با یه دختر بزرگتر از خودش درد و دل میکرده البته این قضیه مربوط به قبل از ازدواج مون هست (البته فکر کنم...)
یکی دوتا از درد ودلاشو خوندم حرفهایی که همیشه آرزو داشتم از طرف شوهرم بشنوم رو اونجا دیدم ولی شوهرم اونم همش خواهر عزیزم صدا میکرد و خلاصه انواع و اقسام حرفای دوست دارم و جونم فدات و ...
حالا بچه ها من چیکار کنم خیلی ناراحتم هم از این بابت که بهم دروغ گفته (من از دروغ خیلی بدم میاد و اون رو در حد خیانت می بینم...)هم اینکه با یک دختر ارتباط داشته (شوهرم خیلی به خودش افتخار میکرد که من آدم پاکی هستم و من با دختری رابطه دوستی نداشتم و..)
تو رو خدا راهنماییم کنید دارم سکته میکنم ،آخه جمعه همین هفته اولین سالگرد عروسیمونه و می ترسم که یه حرفی بزنم که دعوامون بشه...
به نظر من اشکال نداره اگه فقط باهاش درددل میکنه. هرچند بهتر بود با همسرش درد دل میکرد شاید چون تازه ازدواج کردید هنوز اونقدر راحت نیست که باهات درد دل کنه. من یکی از دوستام (که اقا هست ) چندین ساله که هروقت مشکلی داره باهام درد دل میکنه.چه وقتی مجرد بود و چه الان که متاهل شده . اونم خواهر نداره و میگه من مثل خواهرشم.(البته همسر من هم از ابتدا در جریان بوده و انقدر با این ادم رفت و امد کردیم که بهش اعتماد داره) دوستم با اینکه عاشقانه همسرش رو دوست داره ولی این موضوع رو ازش قایم کرده چون از عکس العمل همسرش میترسه و حساسه. منم چندبار سعی کردم مجابش کنم که به همسرش بگه ولی میترسه.کلا الان رابطه مون کم شده و فقط اونه که تماس میگیره یا ایمیل میزنه.منم همش بهش میگم که درباره مشکلاتش با همسرش صحبت کنه و سعی میکنم هلش بدم سمت اون... در کل نفس این رابطه مشکلی نداره ولی باید ببینی چرا همسرت روابطش رو ازت مخفی کرده.
ashpazi-in-love نوشته است:
به نظر من اشکال نداره اگه فقط باهاش درددل میکنه. هرچند بهتر بود با همسرش درد دل میکرد شاید چون تازه ازدواج کردید هنوز اونقدر راحت نیست که باهات درد دل کنه. من یکی از دوستام (که اقا هست ) چندین ساله که هروقت مشکلی داره باهام درد دل میکنه.چه وقتی مجرد بود و چه الان که متاهل شده . اونم خواهر نداره و میگه من مثل خواهرشم.(البته همسر من هم از ابتدا در جریان بوده و انقدر با این ادم رفت و امد کردیم که بهش اعتماد داره) دوستم با اینکه عاشقانه همسرش رو دوست داره ولی این موضوع رو ازش قایم کرده چون از عکس العمل همسرش میترسه و حساسه. منم چندبار سعی کردم مجابش کنم که به همسرش بگه ولی میترسه.کلا الان رابطه مون کم شده و فقط اونه که تماس میگیره یا ایمیل میزنه.منم همش بهش میگم که درباره مشکلاتش با همسرش صحبت کنه و سعی میکنم هلش بدم سمت اون... در کل نفس این رابطه مشکلی نداره ولی باید ببینی چرا همسرت روابطش رو ازت مخفی کرده.
سلام عزيزم مورد شما به نظرم جالب و جديد اومد. فقط يه سوال اگه شوهرتون يه دوست مخفي خانوم داشت و به اون مسائلي رو ميگفت كه به شما نميگفت واقعا چه حسي داشتي؟؟؟؟ چون من پنهان كاري اصلا نميتونم قبول كنم چه رسد به اينكه موضوع دوستي با يه خانوم باشه.
به نظرم وجود يه دوستي اين مدلي غير ممكن نيست ولي مثل راه رفتن روي لبه تيغ ....... احتمال بالقوه براي تبديل شدن به يه رابطه احساسي را داره .براي مجرد ها اصلا توصيه نمي كنم براي متاهل ها هم همين طور علاوه بر اينكه اگر هم سالم بمونه باز هم با تعهد تك همسري منافات داره .البته من تعصبي روي روابط همكار با همكار يا فاميل يا ......ندارم اما دوست صميمي يه كم مشكوكه .......ياد سريال ويكتوريا افتادم
البته شوهر من خواهر داره ولی بهم گفته که با اون هرگز درد و دل نکردم و با من هم که به زور حرف عادی میزنه(اینده کارش زیاده که میاد خونه حال حرف زدن نداره) چه برسه به دردودل
بچه ها داره کم کم این حس بهم دست میده که فقط نقش یه نوکر رو بازی میکنم که بشور و بپز و گاهی هم..
آخه زن وشوهری که به این چیزا نیست به خدا خیلی دوس دارم باهام حرف بزنه ولی میگه من زیاد اهل حرف زدن نیستم
دارم از دست این تناقض ها دیوونه میشم
میگه اهل حرف زدن نیستم ولی می بینم که با دختره حسابی حرف زده باور کنید یه قربون صدقه هایی میرفت که من اصلا فکر نمی کردم حتی بلد باشه این حرفها رو بزنه...
چی کار کنم؟
اگر ازش بپرسم اول عصبانی میشه که چرا اصلا ایمیلم رو چک کردی و آخرش هم دعوای سخت توی سالگرد ازدواجمون من دوسش دارم و نمی خوام چیزی خراب بشه ولی پنهان کاری و دروغ گویی منو میکشه(آخه شوهرم همیشه بهم میگه یکی از دلایلی که خیلی دوست دارم اینه که همیشه راست میگی)ولی حالا خودش این کار رو کرده
همه ی ایمیل هاشو که چک کردم دیدم خیلی وقته که ایمیلی از دختره دریافت نکرده ولی بازم نگرانم که نکنه ادامه داشته باشه...
من اعتقاد دارم پنهان کاری ادم ها به دلیل احساس بی اعتمادی و عدم امنیته. من از روز اول برای اینکه همسرم تو همچین مسیری نیفته مواضعم رو براش روشن کردم. برای من مهم نیست اگر دوست خانم داشته باشه در صورتی که من در جریان باشم .اصلا هم سر رابطه ش با همکارای خانمش یا دوستاش بهش گیر نمیدم واسه همین ارتباطمون با همشون خانوادگی میشه . بعد هم یک جمله رو به عنوان یک اصل برای خودم قرار دادم : اول دوستش باش بعد همسرش. و همیشه سعی کردم دوستش باشم و الان مطمئنم که بهترین دوستشم. همین باعث شده رابطه مون به شکل زن و شوهری سنتی در نیاد و عین دوتا دوست جون جونی با هم باشیم و الان بدون اینکه من از همسرم بخوام خودش باهام درددل میکنه. تا سرکارش یه مساله ای واسش پیش میاد زنگ میزنه به من و حرف میزنه تا اروم بشه و... منم باهاش همینجوریم.
تو جامعه ای داریم زندگی میکنیم که خواسته یا ناخواسته هم ما هم همسرانمون با جنس مخالف در ارتباط هستیم. چه در محیط کار چه بیرون و... هرچی بیشتر حساسیت نشون بدیم امکان پنان کاری همسرمون بیشتر میشه. در حالی که اگر این ارتباط ها در چارچوب خانواده و با حضور خودمون باشه از این حد فراتر نمیره...
این نظره منه و تو این 5 سال در مورد ما نتیجه داده
پرديس جون دركت ميكنم عزيزم اما همينطور كه ميبيني ما هر كدوم با يه فرهنگ و شرايط متفاوت از بقيه هستيم احتمالا راهنماييهامون با زندگي شما نخونه عزيزم. من اگه همچين چيزي رو ببينم برام مثال خيانته اما دوست ديگمون خودش همچين رابطه اي رو تجربه كرده و واقعا براش عاديه. شما عزيزم اول از همه شرايط فرهنگي خودت و همسرتو در نظر بگير ببين اين رابطه از نظر شوهرت چه مفهومي داره؟؟؟ منظورم نظر شوهرت درباره دوستي مرد براي شماست . اونوقت ببين چقدر براي خود شما اين موضوع قابل دركه و شرايط فعلي زندگيتم در نظر بگير و البته اول از خودت بپرس كه امكان بهتر شدن رابطتون با افزايش تلاش شما وجود داشته يا داره يا نه؟/؟ بعد اقدام كن. حالا اين اقدام ميتونه گذشت باشه يا برملا كردن موضوع براي شوهرتون يا...
pardis_h نوشته است:
اگر ازش بپرسم اول عصبانی میشه که چرا اصلا ایمیلم رو چک کردی و آخرش هم دعوای سخت توی سالگرد ازدواجمون من دوسش دارم و نمی خوام چیزی خراب بشه ولی پنهان کاری و دروغ گویی منو میکشه(آخه شوهرم همیشه بهم میگه یکی از دلایلی که خیلی دوست دارم اینه که همیشه راست میگی)ولی حالا خودش این کار رو کرده
همه ی ایمیل هاشو که چک کردم دیدم خیلی وقته که ایمیلی از دختره دریافت نکرده ولی بازم نگرانم که نکنه ادامه داشته باشه...
دوست عزیز شما که گفتی نمیدونی این ایمیل ها مال چه زمانیه... پس الکی بدبین نشو و آرامش زندگیت رو بهم نزن. شما هنوز اول زندگی هستید. خودت هم که میگی همسرت رو دوست داری اونم حتما دوستت داره.بد به دلت نیار
فکر کنم بیشتر اینها تقصیر مادرش باشه آخه مادر شوهرم خیلی به شوهرم وابسته هست و همیشه دردودل هاشو به شوهرم میگه
همسرم چندبار بهم گفته : مادر باید به حرف بچه گوش کنه و سنگ صبورش باشه ولی در مورد مادر من برعکسه و من باید سنگ صبورش باشم و به درد و دل هاش گوش بدم
خب وقتی کسی نباشه نتیجه هم همین میشه دیگه...
به نظر شما بهش بگم یا کلا بی خیال مساله بشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی سعی میکنم آروم باشم ولی چیکار کنم که تاثیر خودشو میذاره
میدونم که گذشته قبل از ازدواج مهم نیست ولی این حرفا 10 دقیقه منو آروم میکنه و بعد که یاد حرفاش به دختره می افتم اشکام سرازیر میشه و نمی توونم کنترلشون کنم
من یه کم حالتم تغییر کنه شوهرم میفهمه و خیلی سعی میکنه که بفهمه من چمه؟حالا منو با این وضع ببینه مطمئنم می فهمه و کارمون بالا میگیره...
pardis_h نوشته است:
فکر کنم بیشتر اینها تقصیر مادرش باشه آخه مادر شوهرم خیلی به شوهرم وابسته هست و همیشه دردودل هاشو به شوهرم میگه
همسرم چندبار بهم گفته : مادر باید به حرف بچه گوش کنه و سنگ صبورش باشه ولی در مورد مادر من برعکسه و من باید سنگ صبورش باشم و به درد و دل هاش گوش بدم
خب وقتی کسی نباشه نتیجه هم همین میشه دیگه...
به نظر شما بهش بگم یا کلا بی خیال مساله بشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من یا نگو یا غیر مستقیم بگو. مثلا بگو یکی از دوستات شرایط مشابهی براش پیش اومده ببین نظرکلی ش چیه و عکس العملش چیه. هرچند من اگر جای شما بودم نمیگفتم چیزی فعلا.
در مورد درددل با مادر هم من کاملا مخالفم. چرا با مادر یا خواهر یا دوستش درد دل کنه وقتی همسرش هست؟ تازه فرض کن یه دلخوری بینتون پیش میومد بعد همسرت میرفت پیش مادرش درددل میکرد. در بهترین حالت ، پای مادرش به مسائل زندگیتون باز میشد که به نظر من درست نیست (چه مادر شما چه مادر ایشون)
خودم هم نظرم اینکه فعلا چیزی بهش نگم ولی وقتی فکر می کنم می بینم با این کارش عشقم بهش خیلی کم رنگ تر میشه،دارم از داخل خرد میشم ولی باید بخندم و تظاهر کنم...ای خدا
عزیزم به نظر من اصلا خودتو ناراحت نکن
این یک ارتباط اینترنتی است و اصلا شاید همسرت و این خانم نه همدیگر را دیده باشند و نه همدیگر را بشناسند و فقط با هم درددل کردند
آقایون دوست دارند با روحیات خانم ها بیشتر آشنا بشوند همین طور ما خانم ها نباید این موضوع ناراحتت کنه من خودم برادرخانم برادرم که 7 سال از من کوچکتر است بارها در مورد دوست دخترش با من صحبت کرده و با وجودی که همسرم هم بوده ولی با من صحبت کرده و همسرم هم این باور را داره که اون می خواد با تو که یک خانم هستی صحبت کنه تا نظرت را بدونی
همینطور بارها دیدم که دخترهای فامیل با همسرم راجع به دوست پسرهاشون صحبت کردند البته این را هم باید بگم که هیچ وقت نباید وارد مرحله احساسی بشود در حد مشاوره و درددل خوبه ولی بیشتر نه
به نظر من هم شما خیلی حساسیت نشان نده فقط بهش بگو می خواهم روحیات مردها را بیشتر بشناسم به نظرت توی چه سایتی برم تا بتونم به صورت مجاری با مردهای مختلف صحبت کنم؟ ببین عکس العملش چیه عزیزم
شاد و تندرست باشی
من چند موردي از اين نوع آقايون ديدم. متاسفانه اين آقايون در بيان اين موضوع كه چرا با همسرشون در دل نمي كنن. كلي حرف و درد و دل دارن. به نظر من يك شكاف بين شما و همسرت هست. اين شكاف مي تونه بين روابط شما باشه و يا بين سطح فكري شما و ... باشه
به نظر من نبايد بيگدار به آب بزني. نبايد اين موضوع رو بهش بگي . بي رو در بايستي روشو به خودت باز نكن. چه بسا گفتن اين موضوع باعث بشه حجب و حيا از بين بره و حتي در كنار شما با اون خانم هم صحبت بشه. به هر حال مي بايستي همه جوره جوانب كار رو بسنجي.
به نظر من بايد يك رفتار كاملا عقلايي از خودت نشون بدي. بايد كلي بشيني و به رفتارتون. به نوع زندگيتون. به حرفهايي كه بينتون رد و بدل شده خوب خوب خوب فكر كني. اگر اين كار رو بكني شكاف رو پيدا مي كني. در بين دوستان من كسي بود كه همين مشكل شما رو داشت اما با خوب فكر و تدبر كردن تونست خودش بدون كمك مشاور مشكلشو حل كنه.
رفتار شوهرت خيلي كاره بدي نيست. اگر شما شوهرتو خيلي خيلي دوست نداشتي شايد برات مهم نبود. اما اين طوري كه بوش مياد شما عاشقانه شوهرتو مي پرستي. حاضر نيستي حتي كسي درد دلشو غير از خودت گوش كنه و دوست توي همه لحظات تو رو در كنارش ببينه نه كس ديگري رو. كاملا هم حق داري. اين نشون دهنده زن زندگي بودن تو هستش. اكثر خانمها و آقايون همين حس شما رو دارن. بنابراين اين فكر رو از سرت بيرون كن كه ممكنه حساسيتت زياديه. شما رو رفتارتون كاملا طبيعيه اما بايد خودت و تنها خودت بشيني و وقت بگذاري و شكاف رو پيدا كني.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 491]
-
گوناگون
پربازدیدترینها