تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه از رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى تقاضا مى‏شد، اگر ايشان آن را مى‏خواستن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798231231




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دل مشغوليهاي من تا روز عروسیم : دل مشغولیهای روزمره


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام به همگي اول از همه يه گله كنم البته ببخشيدا اما نميدونم دليلش چيه شايد از كم شانسيه منه
من چند بار مشكل داشتم حالا در باره هر چيزي و حتي سوال فني اما هيچ كدام از پستهايي كه تو مبحث هام گذاشتم به نتيجه نرسيده و همه منو تنها ميگذارن و ميرند و نميان كمك كنن كه مبحثم تمام بشه و پروندم در باره اون موضوع بسته بشه اميدوارم در اين باره اينطور نشه و دوستان عزيز كمكم كنيد چون واقعا استرس دارم در اين باره ميخوام خلاصه بگم كه سرتون درد نياد
من هديه 24 ساله و 1سال و 7 ماه نامزد كردم نامزدم يه خياطه و من هم كارمندم با حقوق 250 ماهيانه و نامزدم هم درآمدش از خياطي ماهيانه خودشو بكشه از صبح تا 11 و 12 شب و جوز كار خودش از اينور و اونور كار بگيره بياره بدوزه 300 ميشه
در حال حاضر هم خانه سازي داريم و تازه آجر چيني خانه تمام شده و كلي كار مونده زمين از پدرم بوده و تا حالا نزديك 8 و 9 مليون خرج شده كه بابام داده البته ما بهش بدهكاريم و قراره خورد خورد بهش بديم و تا حالا نزديك 1مليون بهش داديم خلاصه اينكه كمكي از طرف خانواده نامزدم نداريم آخه مادر شوهرم خصيصه با اينكه پولم داشته باشه نميده اوايل نامزديم بهم تيكه زياد مينداخت و هميشه گريه كنان ميرفتم خونم و نامزدم حسابي ناراحت ميشد اما از چون ميخواد به مادرش احترام بگذاره سكوت ميكنه آخه نامزدم من خيلي رو اين زمينه حساسه احترام گذاشتن به بزرگتر و ميگه من خوبي ميكنم تا اونجايي كه ميتونم اگه بدي هم ببينم از مادر پدرم ولي بازم به دل نميگيرم با مادر پدر من هم همينطور رفتارو داره كلا اخلاقش همينه نسبت به برادرهاي ديگش خيلي هواي مادر پدرشو داره البته نميگم همش اونطرف هوارو داره هواي مادر پدر منم داره
داشتم ميگفتم تيكه زياد مينداخت تا اينكه من ديگه صبرم تمام شد به نامزدم گفتم من ديگه نميتونم تحمل كنم اونم گفت بريم صحبت كنيم و يه شب رفتيم خانه نامزدم و باهاش محترمانه صحبت كرديم و گفتم از اينكه تيكه ميندازي ناراحت ميشم اونم گفت شوخي ميكنم و گفتم اين حرفا كجاش شوخيه خلاصه اون شب تمام شد ازمون دلگير شد و گفت ديگه بعد عروسي پامو تو خونتن نميذارم تا با حرفام دگير نشي من هم گفتم نميخوام بينمون شكر آب بشه فقط خواستم يه صحبت دوستانه باشه و اون شب ما رفتيم و چند روز سر سنگين بوديم هر دو طرف تا اينكه ديدم تيكه هاي مادر شوهرم كم شد حالا هم تنها مشكلم با مادر شوهرم خصيص بودنش اون حتي عقد كنان هم واسم نگرفت تو اين 1سالو 7 ماه هيچي واسم نخريده نه عيدي چيزي بهم بده دريغ از يه جوراب كلا به جاريهامم همينطوره اما هرچي داره و نداره به پاي داماد ها و دخترهاش ميريزه اونا باغدارن يه بار نامزدم سرما خورده بود به مادر شوهرم گفتم يه كدو بهم ميديد امشب كه دارم ميرم خانه بخور بدم واسه ياسر اسم نامزدم ياسر هست تعجب نكنيد تو اين 1سال و 7 ماه نامزدم شب و روز با ماست و هفته اي يك بار ميره خونش اونم با من مادر شوهرم از اين موضوع مشكلي نداره تازه خوشحالم هست يه خرج كمتر خلاصه اون شب گفتم ميدي گفت 2 هفته پيش سهميتونو دادم فكر كنيد من كدو رو واسه مريضي پسرش خواستم و اينكه پشت بوم خونش پر كدو بود و توباغش هم همينطور يعني سهميه ما از اين همه كدو فقط 2 هفته پيش 1 دونه بود
ميدونيد همه كدو ها و چيزهايي كه تو باغ دار رو ميده دخترهاش ببرن اون شب كلي ناراحت شدم و شخصيتم خورد شد كه چنين چيزي برگشت بهم گفت از اون به بعد هم ديگه ازش درخواستي نكردم تا خودش دلش بسوزه خودش بده اما نشد
از اين ماجرا 3 ماه ميگذشت تا اينكه يه روز اومد خونمون گفت واسه عروسي چه كار ميخاين بكنيد مامانم گفت خانه ساخته شد عروسي ميگيريم جهيزه آمادست البته اون موقع خانه هنوز شروع نشده بود الان 1ماهي ميشه شروع كرديم و ديوار چيني الان هستيم
اون روز مادر شوهرم گفت به هر حال هر وقت عروسي ميخواين بگيرين بگيرين در كل با پسرم هماهنگ بايد بشه مادرم گفت شما بزرگ تريد ما بايد با شما هماهنگ كنيم اونم در جواب گفت من كه خرج عروسي شما رو نميدم فقط بتونم مهمونهاي خودمو غذا بدم تازه اونم ياسر بايد كمك كنه به مادرش و گفت كفگير من به ته ديگ خورده 5تا بچه واسش عروسي كردم ديگه ذوق ندارم واسه عروسي
شما بگيد دوستان مگه من و نامزدم دل نداريم ما هم آروز داريم مادرم خيلي ناراحت شد و هم من گريم گرفت گفتم شما هميشه ميگفتيد ايشالا خوشبخت بشيد اما با اين حرفايي كه ميزني اصلا دوست نداري خوشبخت بشيم دلت واسه پسرت نميسوزه اون هنوز جوانه منبع درامد درست و حسابي نداره چطور خرج عروسي و خانه سازي رو بده مامانم گفت مگه ميشه چنين چيزي مادر شوهرم گفت فكر كنيد اونم مثل پسر شماست خرجشو بديد مامان ديگه جوش آورد من هم همينطور به جاي دستت درد نكنست كه تو اين يك سال
پيش ما زندگي ميكرد خرجشو ما ميداديم باورتون ميشه بابام اجازه نميداد ياسر حتي پول نون رو بده وقتي مرفت بخره پولشو بابام ميداد اما مادر شوهرم با پرويي تمام گفت ياسر تو اين يك سال كه كار ميكرد پولش چيشد مامانم خيلي بهش برخورد گفت فكر ميكني ما ازش پول ميگيريم تازه باباي من يه مغازه داشت اونو داده به ياسر تا نره پول اجاره مغازه بده و راحت باشه مامانم گفت مگه كالا رو شما خريديد پسرت پولشو داد 1مليونو و نيم تازه 300 تومانشم مامان من گذاشت روش خلاصه حرف زياد هست اما نميخوام خستتون كنم ازتون درخواستي داشتم كمك كنيد كه بتونم از يه روشي از مادر شوهرم پول بگيريم واسه عروسي آخه اينجا رسمه شب حنابندان رو خرجشو عروس ميده و خرج روز عروسي رو خانواده شوهر ميدن اما مادر شوهرم ميگه من خرج روز عروسي رو فقط غذاشو ميدم اونم فقط واسه مهمانهاي خودم بقيش رو ياسر بايد بده اينجوري نميشه كه همرو نامزدم بده اونم گناه داره بهم چند روش ياد بديد تا اونها رو به كار بگيرم شايد يك كدومش جواب داد تا بتونم مادر شوهرم راضي كنم خرج عروسي رو كه اينجا رسم اون بده اون بده البته اين نكترو قبلا گفتم بازم ميگم مهربوني زياد ميكنم اونها هم جوابشوميدن اما اگه حرف پول بياد وسط اون همه مهربوني كه من ميكردم يا خودش مي كرد يادش ميره يه مدت بعد اينكه اومد و گفت من خرج عروسي شما رو نميدم بهش كم محلي كردم ناراحت بود اما نه اينكه بخواد حرفشو عوض كنه و خرج كنه ديگه نميدونم چه كنم شما بگيد

هدیه جون مادر شوهرت برای اون پسرهاش چی کار کرده؟ خرج عروسی اونا رو داده یا نه؟ راستی پدر شوهر نداری؟

ordibehesht4 نوشته است:هدیه جون مادر شوهرت برای اون پسرهاش چی کار کرده؟ خرج عروسی اونا رو داده یا نه؟ راستی پدر شوهر نداری؟


در مورد برادر هاي ديگش خيلي بهتر خرج كرده حتي تو خانه سازي هم بهشون كمك كرد اما ميگه كفگيرم به ته ديگ خورده زمين زمان زياد داره اما نميفروشه ميگه بفروشمش اين كه بفروش زمينو نامزدم به مادرش گفت اونم چشم غره رفت بهش و گفت من يه عمري زحمت كشيدم نميفروشمش و ادامه داد خطاب به پسرش حالا طرف داري خانواده زنتو ميكني و در مورد سوال دومت دوست خوبم كه مديريت خانه با مادر شوهرم پدر شوهرم بنده خدا صداش در نمياد جرات حرف زدن نداره مادر شوهرم خيلي سياست داره

هدیه جون.تجربه به من میگه که ما نمی تونیم سایرین رو تغییر بدیم ولی توقعات خودمون رو از اونها می تونیم کمتر بکنیم و همونجور که هستن بپذیرمشون.
تو که نمی تونی اون زن رو دست و دلباز کنی.ولی می تونی با خودت کنار بیای که هیچ وقت و در هیچ شرایطی ازش توقعی نداشته باشی.اینجوری ذهن خودت هم راحت تره.من هم این مشکل رو داشتم.این اسمش خساست نیست و به نظر من بی فرهنگی.رفتار کردن با عروس و داماد خودش یه فرهنگی داره که متاسفانه بعضیها ازش بویی نبردن.تنها راهش هم همینه که نه کاری واسش بکنی و نه توقعی داشته باشی.

ارغوان جون نوشته است:هدیه جون.تجربه به من میگه که ما نمی تونیم سایرین رو تغییر بدیم ولی توقعات خودمون رو از اونها می تونیم کمتر بکنیم و همونجور که هستن بپذیرمشون.
تو که نمی تونی اون زن رو دست و دلباز کنی.ولی می تونی با خودت کنار بیای که هیچ وقت و در هیچ شرایطی ازش توقعی نداشته باشی.اینجوری ذهن خودت هم راحت تره.من هم این مشکل رو داشتم.این اسمش خساست نیست و به نظر من بی فرهنگی.رفتار کردن با عروس و داماد خودش یه فرهنگی داره که متاسفانه بعضیها ازش بویی نبردن.تنها راهش هم همینه که نه کاری واسش بکنی و نه توقعی داشته باشی.



دوست خوبم حرفت درسته و قبول دارم اما ميدوني پس رسم و رسوم چي ميشه من از خريد كردن واسه عروس كوتاه بيام از آرايشگاه كوتاه بيام از فيلمبردار كوتاه بيام و به خاطر نامزدم كه شده برم جايي كه كمتر پول بگيرن تا اون خرجش كم بشه اما خرج غذاي مهمان چي و خرج سالن چي ما جا و مكان نداري كه بخوايم خانه عروسي بگيريم پدرم هم چه گناهي كرده كه اون خرج روز عروسي كه گردن خانواده شوهر هست پدر من بده پدرم كم نگذاشته واسه من و نامزدم تو خانه سازي و غيره حتي پدرم پيشنهاد كرد بياد عروسي رو تو سالن يك سر بگيريم خرجشو نصف نصف بديم اون راضي نشد ميدوني مادر شوهرم فكر ميكنه تو سالن گرفتن خرجش زياد ميشه تو كلش فرو نميره كه خرج تو خونه بيشتر مثال داربست زدن اوركس آوردن و ظرف شستن و استرس اينكه به مهمانها غذا بدن اما همه اينها ديگه تو سالن وجود نداره و راحت اما قديميه و نميتونه اينو قبول كنه كه تو سالن به نفع خودشم هست نميدونم چطور قانعش كنيم شما چند روش بگيد لا اقل بياد و تو سالن باهم بگيريم تا خرج نصف بشه

عزیزم شما باید رگ خواب مادرشوهرتو بدست بیاری!! مثلا ببینی از چی خوشش میاد همون کارو براش بکنی! مثلا بعضی ها خیلی دوست دارن که تعریفشونو بکنی یا اینکه بعضی ها خیلی دوست دارن مرکز توجه باشن مثلا یه روز یه دلمه ای، آشی ، کیکی درست کن و ببر براش .
یه جوری که ازت کینه به دل نداشته باشه.
من احساس می کنم افتاده رو دنده لج و لجبازی!!
باید تو و همسرت بهش بفهمونید که دوستش دارید و واقعا هم سعی کن که دوستش داشته باشی،
ولی به نظر من تو در مورد خرج و مخارج عروسی هیچی نگو همه رو بزار به عهده شوهرت اون باید با مامانش صحبت کنه و راضیش کنه حداقل مثل برادرهای دیگش براش خرج کنه و هزینه بده!!

عزیزم منم با نظر ارغوان جون موافقم و خودم توی زندگی همین رویه رو پیش گرفتم یعنی نه تنها از پدر و مادر همسرم توقعی ندارم از پدر و مادر خودم هم توقع ندارم.
همیشه سر نمازم به خدا گفتم که خدایا نعمتت رو به من ارزانی کن تا محتاج کسی نشیم و خدا را شکر، درهای رحمت خداوند به رومون گشوده شده.


امیدوارم همیشه گل لبخند روی لبهات باشه

ارديبهشت عزيزم من به جان نامزدم مادر شوهرم رو دوست دارم اما وقتي ميبينم تو اين زمينه اين حرفارو ميزنه و قبول نميكنه از دستش عصباني ميشم اما تو اين مدت بعد اون روز كه اومد خونمون و گفت خرج عروسي شما رو نميدم من يه مدت سر سنگين بودم ولي باز خوب شدم اونم با من رفتارش خوبه حتي پيش خودم و ديگران هم ميره تعريف منو ميكنه و ميگه تو عروسهام اين تكه اما اگه منو دوست داره پس چرا نميخواد منو خوشحال كنه چرا گذشت نميكنه وقتي ميرم اونجا همين كه از راه ميرسم بعد دست دادن ميرم فوري غذا درست ميكنم حتي نميشينم يكم استراحت كنم بعد برم درست كنم ظرفاشو ميشورم مهمان مياد بچه اگه داشته باشن هواي مادر شوهرم رو دارم كه نكنه خونش كثيف بشه و حتي مرتب ميكنم اونم ميره تعريف منو ميكنه اما نميدونم حرف خرج عروسي كه ميشه يهو عوض ميشه و هميشه خدا هم جوري حرف ميزنه انگار نداره ويا مثلا ديگرون بگن فلان فاميلت مثلا داداشت كه پولداره انگار بهش بر ميخوره ناراحت ميشه ميگه برادرم كجا پول داره آس و پاسه مثل خودم در صورتي كه تهران بالاي شهر 2تا خانه داره اجاره ميده و خودشم اونجا خانه داره و تو شمالم ويلا داره برادرش

عزیزم به نظر من مادر شوهرت چون دیده که پدرت خیلی هوای شما را داره وهمه کاری داره براتون میکنه خودشو کنار کشیده وزیر بار مسئولیت نمیره ببه نظر من خودت توی این مسئله به طور مستقیم دخالت نکن ونامزدت را وادار کن که ازشون بخواهد که مخارج شما را متقبل بشن مطمئن باش که اون میدونه ومیتونه ازشون بگیره

هديه‌ جون به نظرم مادر شوهرت چون خودش برای دختراش و داماداش خرج میکنه طرز فکرش اینجوریه و انتظار داره که پدر تو هم برای شما خرج کنه. در هر حال فکر نمیکنم راهی‌ وجود داشته باشه که تو جادوش کنی‌ و عوضش کنی‌. به جز اینکه شوهر خودت باهاش صحبت کنه و ازش کمک بخواد و بگه که خانواده زنم به اندازه ای که داشتن به من کمک کردن و دارن جهاز هم میدن . هرچی‌ تو اصرار کنی‌ راجع به این موضوع هیچ فایده ای نداره و فقط یک سری کینه و کدورت ایجاد میشه. فقط سعی‌ کن شوهرت رو راضی‌ کنی‌ . راستی‌ تو چرا اینقدر به این فکرایی گلم بذار خود شوهرت احساس مسئولیت کنه و یه راهی‌ پیدا کنه

وقتی بعضیها رسم و رسوم سرشون نمی شه که با کتک نمی شه حالیشون کرد.اگه رسم و رسوم واسه آدم خیلی مهم باشه خب همسر کسی می شه که خانواده اش بفهمن این چیزا رو.

واسه من که خیلی وقته این قضیه حل شده.بی خیال شدم.بعدش هم شوهر شما باید این مسایل رو حل کنه.

شايد بنده خدا واقعا نداره؟ يا براي آينده خودشون نگهداشته. عزيزم خوشحال باش كه تو زندگيست دخالت نميكنه. در مورد عروسي هم خرج غذا رو كه اون ميده بقيه خرجها رو مطابق سليقه ات انجام بده. مي توني وام ازدواج بگيري يا از كسي كمك بگيري. قصه نخور عزيزم تازه اگه مشكلش خساست هست كه اصلا نميتوني كاري كني چون از آدم خسيس جونشو بگير اما پول نگير. ولي فكر كنم نداره يا فكر ميكنه باباي شما وضعش بهتره داره جوري وانمود ميكنه تا شما بيشتر خرج كنين.

راحيل جان اونا كم كمش ماهي 250 هزار تومان رو دارن اينو مطمئنم واسه خوراك هم خرجي نميكنن ما ميريم اونجا باور كن سيب زميني و كوجه سرخ كرده بعضي اوقات كوكو و برنج ميخوريم اما وقتي دختراش ميان تازه ميره بازار خريد ميكنه و از گوشت بگير تا ماهي ميخره تا اينا مياد بده بخورن نميگم نخورن دخترشه دوست داره بده اما لا اقل عادلانه

خرج غذاي عروسي رو گفته فقط واسه فاميلهاي طرف خودش رو ميده پس فاميلهاي ما چي ميشه آخه رسمه اينجا شب حنابندان رو ما بديم خرجشو
و عروسي رو خانواده شوهر بدن
پدرم من هم همچينم پولدار نيست بازنشسته دولت ماهي 600 تومان حقوق داره

يه سوال من چون استرس دارم بارها به نامزدم درباره اينكه با مادرش صحبت كنه راضي كندش گفتم اونم ميگه باشه اما ميبينم هنوز سكوت كرده و هيچي نگفت منم عصابم ميريزه بهم هرچي باشه بايد از همين حالا بگه تا ما تكليف خودمونو بدونيم ما احتمالا تا تير ما عروسي ميگيريم

همچنان منتظرم دوستان



دوست خوبم حرفت درسته و قبول دارم اما ميدوني پس رسم و رسوم چي ميشه من از خريد كردن واسه عروس كوتاه بيام از آرايشگاه كوتاه بيام از فيلمبردار كوتاه بيام و به خاطر نامزدم كه شده برم جايي كه كمتر پول بگيرن تا اون خرجش كم بشه اما خرج غذاي مهمان چي و خرج سالن چي ما جا و مكان نداري كه بخوايم خانه عروسي بگيريم پدرم هم چه گناهي كرده كه اون خرج روز عروسي كه گردن خانواده شوهر هست پدر من بده پدرم كم نگذاشته واسه من و نامزدم تو خانه سازي و غيره حتي پدرم پيشنهاد كرد بياد عروسي رو تو سالن يك سر بگيريم خرجشو نصف نصف بديم اون راضي نشد ميدوني مادر شوهرم فكر ميكنه تو سالن گرفتن خرجش زياد ميشه تو كلش فرو نميره كه خرج تو خونه بيشتر مثال داربست زدن اوركس آوردن و ظرف شستن و استرس اينكه به مهمانها غذا بدن اما همه اينها ديگه تو سالن وجود نداره و راحت اما قديميه و نميتونه اينو قبول كنه كه تو سالن به نفع خودشم هست نميدونم چطور قانعش كنيم شما چند روش بگيد لا اقل بياد و تو سالن باهم بگيريم تا خرج نصف بشه [/quote]


چرا نباید کوتاه بیای؟! مگه هدفت از زندگی خوشبختی و آرامش نیست؟! به قول دوستان تو یه ادم خصیص رو نمی تونی یک شبه دست و دلباز کنی! اگه واقعا برات مهمه پس روز اول هم پول شوهرت باید برات مهم می بود و همسر کسی نمیشدی که هیچی نداره! من مطمئنم که شیفته ی خلقیات و معنویات همسرت شدی و حتما که مرد خیلی خوبیه... اما تو این مرد رو همینجوری انتخاب کردی... پس توقعاتت رو کم کن و با شرایط فعلی کنار بیا و سعی کن باهاش خوش باشی






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2264]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن