واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش ايرنا، شهرستان دماوند هر ساله در فصل بهار و تابستان پذيراي عشاير ساده دل و با خداي استان تهران است كه سادگي و صميميت شان، ناخودآگاه انسان را جذب اين محيط و فضاي گرم عشايري مي كند تا سفري به دنياي آنان داشته باشيم و از نزديك با شيوه زندگي و آداب و رسومشان آشنا شويم. از شهر دماوند كه حركت مي كنيم، بعد از پيمودن حدود 20 كيلومتر و گذشتن از جاده هراز و پيچ هاي متعدد و مشاهده مناظر زيباي اطراف، كوه هايي را نظاره گريم كه سايه اي از رنگ سبز دارند؛ انگار حرير سبزي بر تن قهوه اي زمين كشيده باشند، كوه هاي تيز و گاهي پهن كه هر يك صفحه هاي تاريخ را در مقابل چشمانمان ورق مي زند در نقاطي به هم مي رسند و در مقابل يكديگر عرض اندام مي كنند و در بين آنان دره هاي عميق و زيبايي محل عبور چندين رود خروشان است. با عبور از جاده اي خاكي و پر از دست انداز و طي يك مسير پر پيچ و خم و مشاهد خانه هاي گلي و چادر هاي عشاير عطر زندگي عشاير شامه نواز مي شود، آري اينجا منطقه ميانرود است. عشاير اين منطقه دشت براي سكونت خود اتاقك هايي گلي ساخته و كمي از حالت سنتي خود خارج شده اند، ولي چادر ها هنوز در بين آنان ديده مي شد. صبحانه را در خانه يكي از اين عشاير ميهمان نواز صرف كرديم، نان تافتون گرم، پنير، خامه و سرشير محلي، عسل، چاي تازه دم كه براي ما كه در شهري زندگي مي كنيم اينها در خيالمان ممكن مي شود ولي اكنون واقعيت يافته است و جاني دوباره به ما داد. بعد از كمي گفت و گو با آنان به راه افتاديم و به ميان عشاير منطقه اي ديگر رفتيم تا از نزديك با مشكلات آنان آشنا شويم. عشاير اين منطقه با حفظ حالت سنتي خود در چادر هاي پارچه اي، برزنتي و عده اي در سياه چادر كه از موي بز بافته مي شود زندگي مي كنند و در نخستين گام از مشكل بزرگ كمبود آب سخن مي گويند. امور عشاير شهرستان دماوند سال گذشته با بودجه اي كه از دولت دريافت نمود، آب را با لوله هايي از چشمه به خانه و چادر عشاير رسانده بود، ولي متاسفانه آب به همه آنها نمي رسيد. در منطقه وزان كه اصلا آبي پيدا نمي شد، تنها دو گودال پر از آب گل آلود كه مي گفتند آب برف است و ظاهرا احشام نيز به اكراه از آن مي نوشيدند، عشاير اين منطقه بايد چند هفته اي صبر كرده و با بي آبي مي ساختند تا برف هاي قله دماوند آب شده و از آب برف استفاده كنند. در راه گله هايي را ديديم كه در ميان هر كدام از آنها يك بز با شكل و شمايل خاص با ديگر احشام گله متمايز بود، اين بز شاخ هاي بزرگي داشت و از نظر جثه نيز از بز هاي ديگر گله بزرگتر بود، زنگوله زيبايي به گردنش آويزان و در ميان گله قد علم مي كرد. نزديك يكي از چوپانان با تجربه رفتيم و علت تمايز بين اين بز و ساير بز ها و گوسفندان را جويا شديم، او به ما گفت: اين بز جلودار گله بوده و به نر بز معروف است، پرسيديم چه لزومي دارد يك بز جلو دار در هر گله باشد و او با مهر باني پاسخ داد: در نبود اين بز ساير احشام گله براي چرا حركت نمي كنند و وجود اين بز براي هر گله ضروري است. از ميان جاده سنگلاخ دشت لار گذر كرديم و با عبور از كنار سد لار، به منطقه اي رسيديم در كنار يك رود زلال و پر آب، عشاير بساط زندگي پر از حيات و نشاط خود را گسترده بودند، عجب آب خنكي بود، به ياد عشاير منطقه وزان افتاديم كه براي قطره اي آب خوردن بايد به سراغ همسايه هايشان بروند كه خود آنها نيز از كم آبي نمي دانند چگونه روزگار را سپري كنند، ولي آب سرد و گوارايي كه با پمپ آن را از رود پر آب و خروشان دشت لار بيرون مي كشيدند، در كنار گرماي هوا و عطش مخصوصا براي نوشيدن آن آب گوارا امانمان را بريد و جرعه اي از آن نوشيديم و صورتي به آب زديم. دو مرد، با فاصله چند متري از محل برپايي چادر ها پارچه اي روي زمين پهن كرده و مشغول زدن پشم گوسفندان بودند، گوسفندان با هيبتي درشت زير دست آنها مي رفتند و كمي لاغر اندام تر از زير قيچي چوپان بيرون آمده و به چرا ادامه مي دادند. عشاير اين منطقه از بي آبي و حتي كم آبي گله نداشتند، چيزي كه فراوان بود، آب خنك و گوارا، ولي آنان مشكلاتشان كمبود آرد و جو بود. كمبود امكانات بهداشتي مشكل مشترك همه عشاير دشت لار است و با وجود اينكه اداره امور عشاير شهرستان دماوند در سال گذشته سرويس هاي بهداشتي سياري در اختيار بيشتر آنان گذاشته و توزيع حمام سيار را در بين آنان آغاز نموده است، ولي اين ميزان امكانات بهداشتي جوابگوي جمعيت عشاير دشت لار نيست. ميهمان نوازند و طوري با ما رفتار مي كنند كه اصلا احساس غريبه بودن نمي كنيم، از اصليت آنان پرسيديم، به زبان عربي با يكديگر صحبت مي كردند، فهميديم كه اجداد آنها در شيراز بوده اند و در اصل از عشاير شيراز هستند، به مرور زمان ديگر به شيراز نرفته و در دماوند و ورامين كوچندگي مي كردند. از غذاي محلي عشاير پرسيديم، گفتند اغلب ته چين، برنج و گوشت مي خورند و غذا هاي خورشي در بين آنان طرفدار زيادي نداشت، قبل و بعد از نهار با چاي تازه دم خستگي را از تن ما راندند. چادر زنان و مردان جدا بود، وقتي با آنان سخن مي گفتيم حجب و حيا در ميان چشمانشان موج مي زد، با ادب و احترام سخن مي گفتند، زنان با اينكه مسووليت سنگين تري نسبت به مردان داشتند از آنان اطاعت مي كردند و هرگز از خستگي و پركاري گله نداشتند، در بين آنان رسم است كه مردان تنها گوسفندان را به چرا مي برند و زنان از سپيده صبح كار خود را با پختن نان تازه، آماده كردن صبحانه و نظافت شروع كرده و با دوشيدن گوسفندان، طبخ غذا و كار هاي بسيار ديگري روز خود را سپري مي كردند، در گذشته جمع آوري هيزم نيز از مسووليت هاي زنان بود. از مراسم عروسيشان جويا شديم، گفتند در گذشته چند شب و چند روز عروسي مي گرفتند، لباس هاي محلي بسيار زيبا مي پوشيدند و عروس را بر اسب سوار مي كردند، ولي امروزه عروسي هايشان را در تالار برگزار مي كنند. كسي در ميان آنان لباس محلي بر تن نداشت، گويا آنان نيز كمي گرفتار زندگي شهري شده اند، ولي با اين وجود سادگي و صميميت آنان بسيار بيشتر و بهتر از شهرنشينان بود. به سراغ زن نمونه عشاير رفتيم تا علت نمونه بودنش را از او بپرسيم، گفت همانند زنان ديگر كار مي كند نه ذره اي بيشتر و كمتر، تنها فرق او با ديگر زنان عشاير اين است كه آنها بدون اينكه از فلسفه كارشان آگاه باشند به آن مي پردازند، ولي زن نمونه عشاير از تمامي قواعد و اصول زندگي عشاير آگاه بود و با شرح تمامي جرئيات ما را با زندگي شان آشنا نمود. از لباس محلي خود مي گويد كه شليته، يك بلوز تونيك مانند و يك روسري بسيار بزرگ چهار گوش بوده است، شليته به دامني پر چين مي گويند كه پارچه بسياري در دوخت آن به كار مي رود، اغلب تا سر زانو است. او اجزاء سياه چادري كه بادستان خود بافته بود را برايمان شرح داد، براي بافتن سياه چادر موي بز را مي ريسند و روي كارگاه هاي پارچه بافي به صورت مستطيل هايي مي بافند، تكه اي كه در عرض و يا طول سياه چادر به كار مي رود لتف نام دارد، تكا به تخته وسط سقف چادر مي گويند و اگر نباشد چادر به خوبي روي ستون هاي چوبي نمي ايستد. روحيه بسيار خوب او نمونه زن استوار عشاير است و به راستي كه خانم محبوبه طايفه خاني زن نمونه عشاير است. در راه بازگشت تفاوت هاي دنياي عشاير و دنياي شهري را بررسي كرديم، در شهر نيز مانند دنياي عشاير ماست، دوغ و پنير و ساير لبنيات يافت مي شود، ولي هيچ كدام مزه و طعم لبنيات عشاير را ندارد و دليل آن هم چيزي نيست جز طبيعت بكر و دست نخورده دنياي زيباي عشاير. در دنياي عشاير دام از علوفه تازه و طبيعي، علوفه اي كه بدون استفاده از هيچ گونه كود شيميايي سبز شده است تغذيه مي كنند ولي در دنياي طبيعي حتي رشد حيوانات و زندگي اشان با حيوانات دورن شهرها نيز فاصله بسياري دارد. از دنياي عشاير وارد دنياي پر هياهو و هيجان شهري شديم، چند ساعتي بود از دود و بوق ماشين آسوده خاطر بوديم، ولي چه مي توان كرد كه ما نيز در دنياي شهري پرورش يافته ايم و با دنياي زيبا و تميز عشاير بيگانه ايم، همان طور كه عشاير در دنياي ما دچار نگراني و يا حتي بيماري هاي متعددي مي شوند، ما نيز اگر در دنياي آنها هر روز از غذا هاي پر از انرژي و چرب استفاده كنيم بدون شك ديري نمي گذرد كه به تاريخ مي پيونديم. تهرام/7246/1457/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1132]