محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798093897
کارل پوپر ....فیلسوف بزرگ معاصر
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: s_mary11th March 2007, 04:46 PMکارل پوپر: فيلسوف خردگرايی سنجشگر بهرام محيی منبع :سایت ایران امروز کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند پيشگفتار کارل رايموند پوپر (١) در سال1902 ميلادی در حومهی شهر وين، در يک خانوادهی يهودی که به مسيحيت پروتستان گرويده بود، زاده شد. دوران بلوغ او مصادف با سالهای دشوار جنگ جهانی اول بود. فقر و مسکنت اقشار وسيع مردم در سالهای پس از جنگ، او را به سوی انديشههای سوسياليستی سوق داد. مدت کوتاهی عضو حزب کمونيست شد، ولی به سرعت از آن روی گرداند. با اين حال به اعتراف خود تا مدتها همچنان سوسياليست باقی ماند و معتقد بود که اگر سوسياليسم با آزادیهای فردی تلفيق پذير باشد، باز هم سوسياليست خواهد بود، زيرا که او آزادی را مهمتر از برابری میداند و اعتقاد دارد که اگر آزادی از بين برود، بين بندگان برابری هم باقی نخواهد ماند. پوپر در سال ١٩٢٤ تحصيلات دانشگاهی خود را در رشتههای رياضی و فيزيک به پايان رسانيد و چهار سال پس از آن، موفق به اخذ دکترای فلسفه و روانشناسی از دانشگاه وين شد. از سال ١٩٣٠ در رابطه با «حلقهی وين» (٢) قرار گرفت که محفلی از انديشمندان اتريشی با گرايش فلسفی پوزيتيويستی بود. به توصيهی فعالين اين محفل از جمله «کارناپ»(٣)، نخستين اثر فلسفی خود به نام «دو مسألهی اساسی نظريهی شناخت» را به رشتهی تحرير درآورد که بعدها در سال ١٩٣٤ به صورت تلخيص شده، تحت عنوان «منطق پژوهش» (٤) منتشر و موجب شهرت علمی او گرديد. اين کتاب تأثير قابل ملاحظهای بر روی اعضای «حلقهی وين» داشت و استدلالات آن موجب پارهای تجديدنظرها در ديدگاههای اعضای اين محفل شد. شهرت علمی پوپر به سرعت مرزهای زادگاهش را درنورديد و از دانشگاههای معتبر جهان به او پيشنهاد کرسی استادی داده شد. در سال 1937، يعنی يکسال پس از اشغال اتريش توسط ارتش نازی و منضم شدن خاک اين کشور به آلمان، کارل پوپر دعوت دانشگاه زلاندنو را پذيرفت و رهسپار اين کشور گرديد. وی در آنجا تا پايان جنگ جهانی دوم به پژوهش و تدريس مشغول بود و طی همين ايام که میتوان آن را عصر عروج توتاليتاريسم در اروپا ناميد، دو اثر مهم خود «جامعهی باز و دشمنان آن» (٥) و «فقر تاريخگرايی» (٦) را که شالودهی فلسفه سياسی او را میسازد، به رشتهی تحرير درآورد. خود وی در رابطه با اين دو اثر تصريح میکند که آنها تلاش او را در مقابله با جنگ، در دفاع از آزادی و در مخالفت با نفوذ انديشههای تام گرايانه و اقتدارطلبانه نشان میدهد و بايد به منزلهی سهم او در فلسفهی سنجشگرانهی سياسی و هشداری عليه خطر خرافات تاريخی قلمداد شود. کارل پوپر در سال 1946 دعوت دانشگاه لندن را برای تدريس پذيرفت و راهی انگلستان شد. وی در اين کشور به تحقيق و تدريس ادامه داد و آثار فلسفی و علمی ديگری خلق کرد که مهمترين آنها عبارتند از: «حدسها و ابطالها» (٧)، «شناخت عينی» (٨)، «فلسفه و فيزيک» (٩) ، «آينده باز است» (١٠) ، «در جستجوی دنيايی بهتر» (١١) و «همهی زندگی حل مسأله است» (١٢). کارل رايموند پوپر در سال 1994 در لندن چشم از جهان فروبست، اما روح کاونده و انديشههای روشن و مؤثرش، از طريق ارثيهی معنوی او همچنان پويا و زنده است. ريشههای سقراطی و فلسفهی روشنگری کارل پوپر را برجستهترين نمايندهی فکری «خردگرايی سنجشگر» (١٣) میدانند. اين نحلهی فکری، بيش از آنکه به دنبال مسائل آکادميک فلسفی باشد، خود را متوجه علوم تجربی میداند و به طرح پرسشهای واقعی سياست عملی میپردازد. خود پوپر معتقد است که انديشهی فلسفی بايد مشغوليت همهی روشنفکران باشد، مسائل را صريح و ساده طرح کند و از لفاظی و پيچيده گويی بپرهيزد. دشوارگويان و دشوارنويسان به کرات مورد سرزنش پوپر واقع شدهاند و وی آنان را به جادوگرانی تشبيه میکند که خود را درپشت چادری از الفاظ پر طمطراق پنهان کردهاند تا همگان بپندارند که فلسفه چيزی پيچيده و اسرارآميز و مذهب خردمندان است و نمیتوان رموز آن را بر مردم عادی آشکار ساخت. میتوان تشخيص داد که انديشهی پوپر از يکطرف متأثر از فلسفهی سقراط و از طرف ديگر تحت تأثير فلسفهی روشنگری است. اين جملهی معروف سقراط: «می دانم که هيچ نمیدانم» بیترديد در شيوهی تفکر پوپر نقش بزرگی داشته است. پوپر بر اين نظر است که حل هر مسألهای به پيدايش مسألهی تازهای منجر میگردد و هر چه انسان بيشتر دربارهی جهان بداند، معرفت او نسبت به آنچه که نمیداند آگاهانهتر و صريحتر است و لذا نادانی انسان را پايانی نيست. پوپر اين عقيدهی خود را در جملات زيبايی به اين صورت بيان میکند: «هنگامی که به بیکرانگی آسمان پرستاره نظر میدوزيم، تخمينی از بیکرانگی نادانی خود به دست میآوريم. اگر چه عظمت کيهان ژرفترين دليل نادانی ما نيست؛ اما يکی از دلايل آن است». پوپر در آنجا که با قيم مآبی و همهی اشکال تامگرايی به ستيز بر میخيزد، تحت تأثير فلسفهی روشنگری است. وی بويژه در آغاز دارای گرايش نئوکانتی بود و همه جا از ايمانوئل کانت به عنوان فيلسوف آزادی و انسانيت ياد کرده است. پوپر با تکيه بر روح فلسفهی روشنگری، به سهم خود تلاش میورزد تا انسانها از پذيرش غيرسنجشگرانهی نظريات فاصله بگيرند و به گفتهی تاريخی کانت، شهامت استفاده از خرد خود را بيابند. خرد برای پوپر تنها مرجع و سرمايهی معنوی انسانی است که همواره بايد به آن تکيه و از واگذار کردن آن به «نهادهای ويژه» و«ابرانديشمندان» پرهيز کرد. پوپر تصريح میکند که ما بايد عادت دفاع از بزرگمردان را ترک گوييم، چرا که بسياری از آنان از راه تاختن به آزادی و عقل، خطاهای بزرگ مرتکب شدهاند و تسلط فکری آنان هنوز مايهی گمراهی انسانهاست. پوپر متفکرانی را که با انديشههای خود عملا" در خدمت خودکامگان و راهگشای حکومتهای جبار بوده اند، «پيامبران کاذب» مینامد. در اکثر نوشتههای وی، «پيامبران کاذب» و «مراجع فکری» چه در زمينهی نظری و چه در عرصهی سياست عملی، به دقت رديابی میشوند و سرانجام در مقابل قاضی منتقد دادگاه عقل قرار میگيرند. به نظر پوپر، حقيقت به صورت عينی وجود دارد و هدف اصلی انسان بايد جستجوی مستمر آن در فرآروندی پايان ناپذير باشد. حقيقت، شناخت و سرچشمههای آن کارل پوپر، شناخت را جستجوی حقيقت میداند، جستجويی پر وسواس برای يافتن نظريههايی عينی، واقعی و توضيح دهنده. از ديد وی، جستجوی حقيقت را نبايد با جستجو برای رسيدن به يقين و قطعيت يکی گرفت و بايد ميان آن دو تفاوتی دقيق قائل شد. انسان جائز الخطاست و لذا تمام شناخت بشری خطاپذير و نامطمئن است. اين امر بدين معناست که ما بايد همواره عليه خطاهای خود پيکار کنيم و عليرغم تمام مراقبتها و تدابير، هرگز نمیتوانيم يقين حاصل کنيم که مرتکب خطا نشده ايم. خطا و اشتباه زمانی صورت میپذيرد که ما نظريهای علمی را درست میپنداريم، در حالی که اين نظريه نادرست است. لذا مبارزه با اين خطا يا اشتباه، به اين معناست که ما در جستجوی خود به دنبال حقيقت عينی، نادرستی و کذب را از راه آزمون و سنجش بيابيم و از ميان برداريم. وظيفه و هدف فعاليت علمی چنين است: نزديکتر شدن به حقيقت عينی، حقيقت بيشتر، حقيقت جالب تر، حقيقت قابل فهم تر. در اين راستا، هر آينه بپذيريم که شناخت بشری خطاپذير است، هرگز نمیتوانيم يقين و قطعيت را هدف علم قلمداد کنيم. برای پوپر، حقيقتهای نامطمئن و يا گزارههای حقيقی که ما آنها را غيرحقيقی میانگاريم وجود دارد، اما يقين و قطعيت نامطمئن وجود ندارد. درست به همين دليل ما بايد در پی نزديکتر شدن به حقيقت عينی باشيم و تلاش برای دستيابی به يقين را رها کنيم. بنابراين شناخت علمی و دانش ما همواره فرضيه سان (١٤) است؛ چيزی نيست جز دانش حدسی. حتا شناخت ما در گسترهی پر صلابتترين دانشها مانند علوم طبيعی، فرضيات و حدسياتی است که با نظريههای تازهتر و درستتر ابطال پذير میباشد. از همين رو بايد درهای آن همواره به روی نقد و تجديدنظر گشوده باشد و از بوتهی سخت آزمايش و در تضارب با حدسيات مخالف و رقيب، سربلند بيرون آيد. به عبارت ديگر میتوان تصريح کرد که قوانين شناخته شدهی طبيعی از نظر پوپر، چيزی جز توصيفاتی با بالاترين درجهی احتمالات نيست. وی يادآور میشود که نظريههای علمی ما صرفا" حدسها و فرضيههايی موفق ولی موقتاند و بنابراين برای هميشه محکومند، حدس و فرضيه باقی بمانند. تا زمانی که ما به دنبال يقين و قطعيت باشيم، به اثبات نظريه و بنابراين استقرا (١٥) نيز نيازمنديم اما اگر بپذيريم که عليرغم ميل به يقين و قطعيت، راهی برای رسيدن به آن نداريم، میتوانيم از استقرا و تلاش برای اثبات صرفنظر کنيم. لذا روش ما در شناخت علمی نمیتواند چيزی جز روش سنجشگرانه و نقدی باشد: روش کشف و از ميان بردن خطا، در خدمت جستجوی حقيقت و در خدمت خود حقيقت. پوپر در رد استقرا همچنين برهان میآورد که ما از طريق مشاهده نيست که به نظريهی علمی میرسيم، بلکه عکس اين روند صادق است: يعنی اينکه ما اول صاحب فرضيهای میشويم و سپس از طريق مشاهده تلاش میکنيم آنرا ارزيابی کرده، به سطح نظريهای علمی ارتقا بخشيم. اما خصلت اين نظريهی علمی، نه در اثبات پذيری که در ابطال پذيری آن باقی میماند. پوپرتصريح میکند که نظريهی ابطال پذيری او در علم، تفاوت وی را با علمگرايان (١٦) آشکار میکند، چرا که آنان به مرجعيت و اقتدار علم گردن مینهند، در حالی که وی هيچگونه مرجعيت و اقتداری را نمیپذيرد. پوپر در عين حال در فرق ميان خود با شک گرايان (١٧) توضيح میدهد که اگر چه شايد بتوان او را به معنای کلاسيک کلمه يک شک گرا ناميد، چرا که برای حقيقت سنجيداری (١٨) قائل نيست، اما بايد در نظر داشت که وی نيز مانند متفکرانی چون کانت و ويتگنشتاين ، منطق کلاسيک را چونان ارغنون نقد و سنجش میپذيرد؛ يعنی نه ارغنونی برای برهان، بلکه ارغنونی برای ابطال. پوپر میافزايد که او بر خلاف شک گرايان امروز، فيلسوفی نيست که به ترديد و عدم اطمينان علاقه داشته باشد، چرا که او اين دو را وضعيتهای ذهنی میداند و جستجو به دنبال اطمينان ذهنی را مدتهاست به کنار نهاده است و برای او مبانی عقلی سنجشگر و عينی، که ما را در جستجويمان به دنبال حقيقت، در ارجحيت بخشيدن به نظريهای نسبت به نظريهی ديگر ياری میرساند، جالبتر است. پوپر در پاسخ به اين پرسش که حقيقت چيست، ضمن تأييد تعبير کانتی از حقيقت، يعنی «انطباق شناخت بر برابرايستا»می افزايد: «نظريه يا گزارهای حقيقی است که توصيف آن از چگونگی امر، با واقعيت منطبق باشد». از نظر وی، هر اظهارنظر صريحا" فرمولبندی شده، يا حقيقی است يا کاذب و اگر کاذب باشد، عکس آن حقيقی است. بنابراين درست به اندازه اظهارنظرهای درست و حقيقی، اظهارنظرهای نادرست و غيرحقيقی وجود دارد. از آنجا که هر اظهارنظری میتواند درست و حقيقی و يا عکس آن درست و حقيقی باشد (چيزی که آگاهی مطمئن از آن برای ما محرز نيست)، میتوان نتيجه گرفت که ما اجازه نداريم حقيقت را با يقين و قطعيت يکی بگيريم. کارل پوپر در عين حال، نسبيت گرايی (١٩) در حقيقت را يکی از بزرگترين گناهان فيلسوفان نسبيت گرا و آن را خيانت به عقل میداند، چرا که نسبيت گرايی در حقيقت، در را بر روی ريا و تزوير میگشايد. وی نسبيت گرايی را يکی از نتايج اختلاط ايدهی حقيقت با يقين و قطعيت میداند. پوپر تأکيد میورزد که ممکن است برخی از نظريههای ما حقيقی باشد، اما اگر هم چنين باشد، ما هرگز آن را با اطمينان نخواهيم دانست. از نظر پوپر، سنجيداری برای حقيقت وجود ندارد و حتا اگر ما به حقيقت دست يابيم نمیتوانيم از آن مطمئن باشيم، اما سنجيداری خردگرايانه نسبت به پيشرفت در گسترهی جستجوی حقيقت وجود دارد و لذا سنجيداری برای پيشرفت علمی. اما چنين سنجيداری به چه معناست؟ آيا به معنی پيشرفت در فرضيات و حدسيات ماست؟ چه موقع میتوان گفت که يک فرضيهی علمی از فرضيهی ديگر بهتر است؟ پاسخ پوپر چنين است: از آنجا که علم فعاليتی سنجشگر است، ما فرضيههای خود را معروض نقد و پرسش قرار میدهيم تا خطاهای آنها را کشف کنيم. بنابراين فرضيهای از فرضيهی پيشين بهتر است که اولا" قادر باشد تمام مسائلی را که آن فرضيه توضيح داده از نو توضيح دهد، ثانيا" برخی خطاهای فرضيهی پيشين را آشکار کند و ثالثا" در مقابل آزمايشها و سنجشهايی که فرضيهی پيشين مقاومت و صلابت لازم را نشان نداده، مقاومتر و پرصلابتتر باشد. پوپر روش خود را روش آزمون و خطا مینامد و يادآور میشود که هدف چنين روشی چيزی نيست جز يافتن خطاها و حذف نظريههای نادرست و غيرعلمی. طبعا" هر فرضيهای که در مقابل ابطال خود مقاومت طولانی تری نشان دهد و پايدارتر بماند، از صلابت علمی بيشتری برخوردار و به حقيقت نزديکتر است، مانند بسياری از نظريههای علوم طبيعی. به نظر پوپر چنين روش و نگرشی، مبارزه عليه جزميت گرايی (٢٠) را ممکن میسازد و از نخوت و تکبر روشنفکری میکاهد. پوپر، تواضع عقلی را يکی از بزرگترين فضيلتهای روشنفکری میداند و يادآوری میکند که بزرگترين انديشمندان همواره فروتن بودهاند. پوپر تصريح میکند که متفکران و دانشمندان اگر چه در زمينهی چيزهای کمی که میدانند با انسانهای عادی تفاوتهای کوچکی دارند، اما در زمينهی نادانی بیپايان خود، با بقيه يکسانند. پوپر پرسش کلاسيک در مورد سرچشمهی شناخت را به اين صورت که «اين را از کجا میدانی و بر کدام منبع متکی هستی؟» يکسره نادرست میداند. به عقيدهی وی، پرسشی بدينگونه، پاسخی مرجعيت گرايانه میطلبد. پرسش از سرچشمهی شناخت با اين نيت انجام میگيرد که بتواند از طريق مرجعيتی معين، معرفت خود را مشروعيت بخشد. ايدهی متافيزيکی ناظر بر اينگونه پرسش، به نتايجی چون «شناخت خالص نژادی»، «شناخت خطاناپذير»، «شناخت متکی بر اقتداری معين» و در صورت لزوم حتا «شناخت مشتق از اقتدار الهی» منجر میگردد. پوپر متقابلا" پيشنهاد میکند که بايد پرسش کلاسيک از سرچشمهی شناخت را کنار نهاد و پرسشی بدينگونه را جانشين آن ساخت که: «چکار میتوانيم بکنيم تا خطاهای خود را کشف کنيم؟». طرح پرسش بدينسان، مبتنی بر اين اعتقاد است که ما صاحب هيچگونه منبع معرفتی خالص و خطاناپذير نيستيم و پرسش از سرچشمهی شناخت را نبايد با پرسش مربوط به اعتبار و حقيقت يکی گرفت. بنابراين پاسخ پوپر به پرسش کلاسيک سرچشمهی شناخت مبنی بر اينکه «اين را از کجا میدانی و بر چه منبعی متکی هستی» چنين فرمولبندی میشود: «من هرگز نمیگويم که چيزی میدانم. ادعای من صرفا" برپايه حدس و فرضيه است. اين موضوع هم اهميتی ندارد که اين حدس و فرضيه را از کدام منبع به دست آورده ام. منابع گوناگونی وجود دارد که همهی آنها برايم روشن نيست. اصولا" سرچشمه و اصل شناخت، با حقيقت ارتباط چندانی ندارد. اما اگر مسألهای که من تلاش میکنم آنرا از طريق فرضيهی خود توضيح دهم برايت جالب است، میتوانی به من لطف بزرگی بکنی و آن اينکه تلاش ورزی فرضيهی مرا بطور اصولی و واقعگرايانه و تا آنجا که برايت امکان پذير است واضح و روشن، معروض نقد و سنجش قراردهی! و اگر فکر میکنی میتوانی آزمونی بينديشی که در پايان ادعای مرا ابطال خواهد کرد، من حاضرم تو را در ابطال فرضيه ام با تمام نيرو ياری دهم». پوپر با چنين پاسخی نتيجه میگيرد که هيچگونه «سرچشمهی نهايی شناخت» وجود ندارد. هر منبع و يا محرک شناخت قابل استفاده است؛ ولی هر منبع و محرکی نيز بايد بتواند مورد نقد و سنجش قرار گيرد. به عقيدهی پوپر، منابع سنتی معرفت، جزو مهمترين سرچشمههای ما به حساب میآيد و شناخت نمیتواند با هيچ آغاز گردد، اما بويژه همين منابع سنتی معرفت که به ما به ارث رسيده است، بايد قابل نقد و سنجش باشد. مهمترين کارکرد مشاهده، تفکر منطقی و نيروی انگارش (٢١) در آن است که به ما در آزمون سنجشگرانهی نظريههايمان ياری میرساند. به نظر پوپر، روشنی و شفافيت، يک ارزش عقلی است، اما دقت چنين نيست. دقت مطلق قابل دستيابی نيست و نتيجهای ندارد که به دنبال دقتی بيش از آن باشيم که وضعيت کنونی ما اجازه میدهد. پوپر تصريح میکند که حل هر مساله ای، به مسائل جديدی منجر میگردد. هر چقدر مسأله نخستين دشوارتر باشد، مسائل جديد حاصل از حل آن، جالبتر و تلاش برای حل آنها جسورانهتر خواهد بود و از ما شهامت بيشتری میطلبد. ما هر چقدر بيشتر راجع به جهان بدانيم و دانش خود را ژرفا بخشيم، آگاهيمان از جهل خود روشنتر و قاطعتر میگردد. سرچشمهی اصلی نادانی ما در دانشی است که فقط میتواند محدود باشد، در حالی که نادانی ما ضرورتا" نامحدود است. s_mary11th March 2007, 04:50 PMواقعيت و آموزه سه جهان کارل پوپر، واقعيت را به بخشهای سه گانه تقسيم میکند و نام هر بخش را جهان (به معنای کوچکتر آن و نه به معنای کيهان يا کائنات) میگذارد. جهان يک، دربرگيرندهی واقعيتهای مادی است. سيارهی ما و همهی موجودات زنده و غيرزنده و نيز اجرام سماوی و در واقع کل جهان ماديات، جهان ١ را میسازند. جهان ٢ ، جهان تجربههای زنده (٢٢) و بیميانجی و بويژه تجربههای مستقيم و ذهنی انسانی است. پوپر تأکيد می کند که تفاوت گزاری ميان جهان1 و جهان 2 با مخالفتهای بسياری در ميان متفکران معاصر روبرو شده است، اما قصد او از اين تفاوت گذاری، تأکيد بر روی اين واقعيت است که اين دو جهان لااقل در نگاه اول متفاوت به نظر میرسند و بررسی رابطه ميان آنها و تبيين هويتشان، وظيفهای است که بايد تلاش کرد از طريق ارائهی فرضيههايی بر آن چيره شد. لذا اين تفکيک در خدمت ايجاد امکانی برای فرمولبندی کردن روشن مسائل مربوطه است. پوپر میافزايد که هيچ بعيد نيست علاوه بر انسان، موجودات زندهی ديگر نيز دارای تجربههايی از اين دست باشند. چرا که ما از خواب ديدن و يا از طريق بيمارانی که تب بالايی دارند و يا در وضعيتهای مشابهی به سر میبرند میدانيم که تجربههای زندهی ذهنی متکی بر سطح آگاهیهای کاملا" متفاوتی وجود دارد. در وضعيتهايی چون بيهوشی عميق و يا خواب بدون رؤيا، آگاهی و به طريق اولی تجربهی زنده از بين میرود. اما می توان پذيرفت که وضعيتهای غيرآگاهانه ای هم وجود دارد که به جهان ٢ تعلق میگيرد. بنابراين ما از طرفی دارای جهان ١ هستيم، يعنی جهان فيزيکی که دربرگيرندهی موجودات زنده و غيرزنده و نيز دربرگيرندهی وضعيتها و جريانهايی چون تنشها، حرکتها، نيروها و ميدانها میباشد. از طرف ديگر دارای جهان ٢ هستيم، يعنی جهان همهی تجربههای زندهی آگاهانه و احتمالا" ناآگاهانه. اما آنچه که پوپر جهان ٣ می نامد، جهان محصولات و فراورده های عينی روح انسانی و لذا جهان فراورده های بخش انسانی جهان ٢ است. اين جهان، دربرگيرندهی چيزهايی مانند کتابها، سمفونیها، آثار نقاشی و مجسمه سازی، و اما در عين حال محصولاتی چون کامپيوتر و هواپيما و ساير اشياء مادی نيز هست که در عين حال به جهان ١ هم تعلق دارد. بنابر اين اصطلاح گذاری پوپر، جهان واقعيات ما از سه بخش يعنی جهان فيزيکی اجسام، جهان روانی تجربههای زنده و جهان محصولات روحی انسان متشکل شده است که با هم در رابطه هستند و به نوعی بر يکديگر تأثير میگذارند. به عقيدهی پوپر، فيلسوفان ماديگرا (ماترياليست) و يا فيزيکاليستی وجود داشته اند و وجود دارند که فقط جهان ١ را واقعی می دانند و کسانی هم بوده اند که فقط جهان ٢ را واقعی میدانند. علاوه بر آنان دوگرايانی (دوآليستهايی) وجود داشته اند که هم جهان ١ و هم جهان ٢ را واقعی میدانند. اما خود پوپر گامی فراتر می نهد و ادعا می کند که به نظر او نه تنها جهان ١ و ٢ هر دو واقعی هستند، بلکه همچنين در جهان ٣ يعنی جهان فراوردههای روحی انسان نيز اين فقط محصولات مادی مانند اتومبيل و مسواک و صندلی نيستند که واقعی اند، بلکه همچنين بخش غيرمادی آن نيز واقعی است؛ بخشهايی غيرمادی مانند: مسائل و مشکلات. پوپر، ترتيب سه جهان را برپايهی قدمت آنها میداند. به عقيده او، بر اساس اطلاعات موجود دانش حدسی ما، بخش غيرزنده جهان 1 قديمی ترين بخش است و سپس بخش زنده ی آن و بطور همزمان يا کمی ديرتر جهان تجربيات زنده به وجود آمده اند و با پيدايش انسان، جهان ٣ پديدار شده است که مردم شناسان آن را «فرهنگ» مینامند. بر پايه ی آموزه ی سه جهان پوپر، ما نمی دانيم که جهان ١ چگونه پديد آمده است و آيا اصولا" پديد آمده است يا نه. اگر فرضيهی «انفجار بزرگ» يا «ترکش آغازين» (٢٣) واقعيت داشته باشد، نخستين چيزی که پديدار شده است، نور میباشد و در واقع نوری با موج کوتاه. سپس به گفتهی فيزيکدانان، الکترونها و نويترونها و هستههای اتم هيدروژن و هليوم به وجود آمده، چرا که جهان هنوز برای اتمها خيلی داغ بوده است. بنابراين می توان حدس زد که پيش از پيدايش جهان ١، جهانی غيرمادی و يا پيش مادی وجود داشته است. به نظر پوپر اگر نظريهی ترديدآميز جهان گسترش يابندهی پس از ترکش آغازين را بپذيريم و اينکه جهان به برکت گسترش خود تدريجا" رو به سردی رفته و به معنای ماترياليستی کلمه، ماده ی آن افزايش يافته است، می توان دوره های گوناگون برای پيدايش جهان ١ در نظر گرفت. تنها پس از طی اين دورههای مختلف است که ما به مرحلهی پيدايش موجود زنده میرسيم. در گسترهی جهان موجودات زنده، فعاليت اصلی متوجه حل مسائل است. اين حل مسأله، در همهی موجودات زنده، از طريق آزمايش مداوم صورت میپذيرد: از طريق آزمودن و يافتن و منهدم کردن خطا. و اين به معنی تأثير متقابل موجود زنده با زيستجهان پيرامون آن میباشد. در اين تاثير متقابل، گاهی اوقات آگاهی شروع به فعاليت میکند. آگاهی مربوط به جهان ٢ احتمالا" از آغاز يک آگاهی ارزشياب و شناسنده و به عبارت ديگر آگاهی حل کنندهی مسأله بوده است. بنابر حدس پوپر، اين فعاليت مرب سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1157]
صفحات پیشنهادی
کارل پوپر ....فیلسوف بزرگ معاصر
11 مارس 2007 – کارل پوپر ....فیلسوف بزرگ معاصر-s_mary11th March 2007, 04:46 PMکارل پوپر: فيلسوف خردگرايی سنجشگر بهرام محيی منبع :سایت ایران ...
11 مارس 2007 – کارل پوپر ....فیلسوف بزرگ معاصر-s_mary11th March 2007, 04:46 PMکارل پوپر: فيلسوف خردگرايی سنجشگر بهرام محيی منبع :سایت ایران ...
فیلسوفان معاصر کشور را بهتر بشناسیم
فیلسوفان معاصر کشور را بهتر بشناسیم-کتاب - کتاب معرفی برخی از ... و دبير اين ميزگرد، امام خميني(ره) را فيلسوف بزرگ عصر معاصر خواند و گفت: اين بعد . ... کارل پوپر، فیلسوف و متفکر اجتماعی نامدار معاصر، اشکال دوم را به مسئله هدف و .
فیلسوفان معاصر کشور را بهتر بشناسیم-کتاب - کتاب معرفی برخی از ... و دبير اين ميزگرد، امام خميني(ره) را فيلسوف بزرگ عصر معاصر خواند و گفت: اين بعد . ... کارل پوپر، فیلسوف و متفکر اجتماعی نامدار معاصر، اشکال دوم را به مسئله هدف و .
« ایدئولوژی آلمانی » اثر بدیع وشاهکار کارل مارکس و فردریش ...
این اثر، که عنوان کامل آن ایدئولوژی آلمانی انتقاد فلسفه آلمانی معاصر در شخص نمایندگان آن فویر باخ، ... اهميت واقعی پوپر در اين است كه او يك فيلسوف بزرگ علم بود.
این اثر، که عنوان کامل آن ایدئولوژی آلمانی انتقاد فلسفه آلمانی معاصر در شخص نمایندگان آن فویر باخ، ... اهميت واقعی پوپر در اين است كه او يك فيلسوف بزرگ علم بود.
دانشگاههاي بزرگ همچنان بر خلاف
کارل پوپر ....فیلسوف بزرگ معاصر 11 مارس 2007 – با اين حال به اعتراف خود تا مدتها همچنان سوسياليست باقی ماند و معتقد بود که اگر ... پوپر در سال ١٩٢٤ تحصيلات ...
کارل پوپر ....فیلسوف بزرگ معاصر 11 مارس 2007 – با اين حال به اعتراف خود تا مدتها همچنان سوسياليست باقی ماند و معتقد بود که اگر ... پوپر در سال ١٩٢٤ تحصيلات ...
فيلسوفان يهودي و مترجمان سكولار
فيلسوفان يهودي و مترجمان سكولار خبرگزاري فارس: در زمان جنگ تحميلي و دوره ركود ... از قضاء، در دهه اول پيروزي انقلاب اسلامي (1358- 1368) بزرگ ترين جدال ها در همين دو ... و انديشه فرزانگاني چون «هانا آرنت»، «كارل پوپر»، «ريمون آرون»، «واسلاو هاول» و. ... شدند، چنان كه گزاره ها و داوري هاي ذهني شان در بستر تجربه تاريخي معاصر، يكسره ...
فيلسوفان يهودي و مترجمان سكولار خبرگزاري فارس: در زمان جنگ تحميلي و دوره ركود ... از قضاء، در دهه اول پيروزي انقلاب اسلامي (1358- 1368) بزرگ ترين جدال ها در همين دو ... و انديشه فرزانگاني چون «هانا آرنت»، «كارل پوپر»، «ريمون آرون»، «واسلاو هاول» و. ... شدند، چنان كه گزاره ها و داوري هاي ذهني شان در بستر تجربه تاريخي معاصر، يكسره ...
استقراء و تجربه(2)
مثلا قضيه»كل بزرگ تر از جزء است«از استقراء به دست آمده است. .... تجربه در مكتب پوپر كارل پوپر (karl raimund popper) فيلسوف علم معاصر صرفا نقش ابطال ...
مثلا قضيه»كل بزرگ تر از جزء است«از استقراء به دست آمده است. .... تجربه در مكتب پوپر كارل پوپر (karl raimund popper) فيلسوف علم معاصر صرفا نقش ابطال ...
اندیشه اجتماعی و سیاسی غرب
در اجتماعات بزرگ، ظاهراً قوه ی تعقل و استدلال فردی کاهش پیدا می کند و افراد ..... کارل پوپر، فیلسوف و متفکر اجتماعی نامدار معاصر، اشکال دوم را به مسئله هدف و وسیله ...
در اجتماعات بزرگ، ظاهراً قوه ی تعقل و استدلال فردی کاهش پیدا می کند و افراد ..... کارل پوپر، فیلسوف و متفکر اجتماعی نامدار معاصر، اشکال دوم را به مسئله هدف و وسیله ...
زندگی نامه فیلسوف یورگن هابرماس
زندگی نامه فیلسوف یورگن هابرماس-یورگن هابرماس (به آلمانی: Jürgen ... دوسلدورف آلمان) از فیلسوفان و نظریهپردازان اجتماعی معاصر و وارث مکتب فرانکفورت است که در ... در دوران آلمان نازی بزرگ شده و همین، نقطه آغاز بسیاری از تحولات فکریاش میباشد. ... او در مقالات و کتابهای خود از کارل پوپر، هانس گئورگ گادامر، فرانسوا لیوتار و ژاک ...
زندگی نامه فیلسوف یورگن هابرماس-یورگن هابرماس (به آلمانی: Jürgen ... دوسلدورف آلمان) از فیلسوفان و نظریهپردازان اجتماعی معاصر و وارث مکتب فرانکفورت است که در ... در دوران آلمان نازی بزرگ شده و همین، نقطه آغاز بسیاری از تحولات فکریاش میباشد. ... او در مقالات و کتابهای خود از کارل پوپر، هانس گئورگ گادامر، فرانسوا لیوتار و ژاک ...
پوپر عليه پوزيتيويسم منطقي
دانشمندان و فيلسوفان مختلفي به مبارزه با اين جنبش فکري پرداختند. از جمله مشهورترين اين افراد، کارل ريموند پوپر است. در اين نوشتار به بررسي انتقادات پوپر مي ...
دانشمندان و فيلسوفان مختلفي به مبارزه با اين جنبش فکري پرداختند. از جمله مشهورترين اين افراد، کارل ريموند پوپر است. در اين نوشتار به بررسي انتقادات پوپر مي ...
اپراتور اول هم سرويس Gprs و اينترنت خواهد داد
توضیح در مورد پلی استیشن 3 · ایا کسی رمز و طریقه ی Seve بازی Swat4 را می داند · عکسهای بازی های play station 3 · کارل پوپر ....فیلسوف بزرگ معاصر ...
توضیح در مورد پلی استیشن 3 · ایا کسی رمز و طریقه ی Seve بازی Swat4 را می داند · عکسهای بازی های play station 3 · کارل پوپر ....فیلسوف بزرگ معاصر ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها