تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ارزش چهار چيز را جز چهار گروه نمى‏شناسند : جوانى را جز پيران، آسايش را جز گرفتاران...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819722973




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

غم و غصه ديگه بسه!


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: غم و غصه ديگه بسه!
چرا ترانه هاي منفي و غم انگيز اين همه مد شده است؟ بررسي يك پديده از نگاه روان شناختي، جامعه شناسي و موسيقي

غم و غصه ديگه بسه!  .jpg
 پيش از اينکه وارد مبحث علل فراگير شدن ترانه‏ هاي غمگين در جامعه شويم، بايد در نظر بگيريم که ترانه از دل همين مردم بيرون مي‏آيد و خيلي اوقات همان چيزي است که آنها مي‏خواهند اما لزوماً به ذهنيت مردم جهت نمي‏دهد. اين دو کاملاً به هم مرتبط هستند چون خود هنرمند -اعم از آهنگساز، ترانه‏سرا و تنظيم‏کننده- هم از دل همين مردم بيرون مي‏آيند و همان حرف‏ها و موضوعات مبتلا‏به جامعه را به زبان مي‏آورند.حالا در اين ميان موضوعاتي که در ترانه‏ها به آنها پرداخته نمي شود، مسائلي است که اجازه پرداختن به آنها نيست. از طرفي هم وقتي واژه‏ها محدود و ممنوع مي‏شوند، بعد از مدتي به صورت واکنشي و حتي مقابله‏اي، کلمات و تعابير بي‏پرده‏تري در ترانه‏هاي زيرزميني جاي آنها را مي‌گيرد. در نتيجه اگر اين تعادل را به هم بزنيم، در نهايت به سمت تشديد موضوع پيش مي‏رويم.اينکه چرا ترانه‏هاي غمگين در ايران بيشتر رواج پيدا مي‏کنند چند دليل مي‏توانـــد داشته باشد؛ يکي اينکه فضاي جامعه و فضاي روابط به نوعي است که غم و غصه براي مردم، زبانِ حال آشناتري است تا شادي؛ يعني مردم مي‏خواهند ترانه‏اي را بشنوند که با آن همذات‏پنداري کنند و در واقع مشابه ‏احساسات‌شان را در آن ترانه بشنوند تا به تحمل آنچه باعث درگيري ذهني‏‏‏شان شده، کمک کند. از طرفي افراد زماني که عاشق‏اند و در وصال، کمتر فرصت غم خوردن يا ترانه گفتن پيدا مي‏کنند، چون آنقدر درگير لذت‏هاي آن رابطه عاطفي مي‌شوند که ليبيدو يا زيست‌مايه رواني آنها، در رابطه‏ همراه با وصال مصرف مي‏شود بنابراين خيلي فرصت يا انرژي براي شعر گفتن باقي نمي‏ماند.اما زماني که رابطه به هم مي‏خورد، آن زيست مايه روايي شروع به تجمع مي‏کند و شخص فرصت پيدا مي‏کند تا تنشي را که درگير آن شده، به کمک شعر تا حدي تخليه کند؛ پس به همين دليل است که تعداد شعرهايي که در اين شرايط سروده مي‏شود، بيشتر است. معمولاً افراد در اين شرايط تحت فشار هستند، براي همين مي‏خواهند به نحوي احساسات خود را بيان کنند که هم ياد معشوق را زنده نگاه داشته باشند، هم با احساسات و عواطف خود کنار بيايند. در اين شرايط، اين‌گونه شعرها تأثيرگذاري بيشتري هم مي‏توانند داشته باشند. ضمناً افرادي که در وصال و خوشي هستند، مشغله‏هاي مشترک زيادي دارند، بنابراين تنها يکي از مشغله‏هاي آنها گوش کردن به موسيقي است، اما زماني که از هم جدا مي‏شوند و زمان بيشتري را در تنهايي سپري مي‏کنند، زمان خالي براي شنيدن موسيقي دارند؛ به‌خصوص موسيقي‏هايي که حکايت بيشتري از اين فراق دارد. پس به دليل اين شرايط، هم سرايش شعرهاي غمگين و هم مخاطب اين‌گونه شعرها بيشتر خواهد بود. البته اين موضوع به فرهنگ ما نيز ارتباط دارد، اينکه نوع نگاه ما به روابط عاطفي چگونه است و ما چقدر درگير آنها مي‏مانيم. کلمه عشق در زبان ما به معاني خيلي زيادي به کار مي‏رود؛ از چلوکباب بگيريد تا وطن و خدا و حالا در اين ميان، روابط عاطفي را هم شامل مي‏شود. زماني که ارتباط عاطفي پيش مي‏آيد، کلمه عشق با آن پيشينه اسطوره‏اي آشکار مي‏شود و ما نام اين غليان احساسات را «عشق» مي‏گذاريم.در نتيجه تمام برخوردهاي نادرست را تحمل مي‏کنيم و انعطاف‏هاي بيش از حد نشان مي‏دهيم؛ چون فکر مي‏کنيم عشق يک امتحان است که ما بايد در آن از پيشگاه معشوق سربلند بيرون بياييم. خيلي از اين فشارها را تحمل مي‏کنيم و در نهايت هم به آن نتيجه اسطوره‏اي و افسانه‏اي که در داستان‏ها از عشق شنيده بوديم، نمي‏رسيم. به طور معمول، جامعه در شرايط استرس و ناراحتي ممکن است روحيه غمگيني پيدا کند اما ممکن است به صورت معکوس هم عمل کرده و بعضاً با پرداختن به موضوعات شادتر و توجه به نکات طنزآميز، براي قابل تحمل‏تر کردن آن شرايط تلاش کند. کما اينکه مي‏بينيم در مقاطع پراسترس، تعداد جوک‏هايي که مردم مي‏سازند هم بيشتر مي‏شود و به اتفاقات تلخ اطراف مي‌خندند؛ حالا از اختلاس‏هاي ميلياردي گرفته تا خيلي از رفتارهاي غلط سياسي و تصميم‏گيري‏هايي که به مردم آسيب زده يا آنها را ناراحت کرده است. در چنين شرايطي ممکن است روي ديگري از ترانه گل کند؛ ترانه‏هايي که به موضوعات شادتر مي‏پردازد و طنز را وارد ترانه‏هاي معمول مي‏کند که در بسياري از مواقع نقدهاي اجتماعي هم در آنها به چشم مي‏خورد. به طور مثال ترانه «همه چي آرومه» در زماني پخش شد که جامعه در حال تجربه‏ سنگين‏ترين استرس‏ها بود اما ديديم که اين ترانه در آن زمان توانست مخاطب زيادي را جذب کند. شايد دليلش اين باشد که مردم انعکاس آرزوها و نيازهاي ساده خود را در آن ترانه مي‏ديدند. اين اثر به نوعي يک تخليه فشار رواني براي مخاطباني بود که واقعيت جامعه‏شان پرتنش شده بود. مخاطباني هم هستند که با اين ترانه از بخش آرام زندگي خود خاطره دارند بنابراين کارکردها در هر ترانه و تعامل ترانه با اجتماع چندبُعدي است و ما نمي‏توانيم به اين موضوع تک‌بُعدي نگاه کنيم؛ چون عامل‌هاي زيادي از جمله عامل‌هاي شخصي، اجتماعي و حتي عامل هاي تعاملي بين دو نفر در فراگير شدن يا نشدن يک ترانه نقش دارد.زندگی مثبت

سه شنبه 14 بهمن 1393 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


پزشکی و سلامت

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن