واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: رضا كيانيان معتقد است: هنرمند مولف هنرمندي است كه گنج دروني خود را شناخته و با بهرهگيري از آن، در كارش يگانه شده باشد. به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين بازيگر تئاتر، سينما و تلويزيون كه عصر روز گذشته _ سهشنبه 12 آذرماه ـ دربارهي «بازيگر مولف» درتالار محراب سخن ميگفت، با بيان اين مطلب ادامه داد: اصولا با عنوان «بازيگر مولف» مشكل دارم. زماني بحث كارگردان مولف در مجلهاي كه از سوي طيفي از روشنفكران منتشر ميشد، مطرح شد. زماني كه كارگرداني درتمام آثارش مولفههاي خاصي را كه دغدغههاي او هستند، پيگيري ميكند به او عنوان كارگردان مولف اطلاق ميشود درحاليكه تمام انسانها درمشاغل گوناگون يگانه هستند و هيچ دونفري شبيه يكديگر نيستند. او با اشاره به توصيه تمام اديان مبنيبر خودشناسي و يافتن گنج درون يادآور شد: در بازيگري هم اين موضوع صادق است و بازيگر نبايد تلاش كند از بازيگر ديگري پيروي كند و من بهعنوان يك بازيگر الگويي ندارم. چون زماني كه الگو داشته باشيم نهايت كارمان مشخص است و براي كارمان انتهايي وجود دارد. بازيگر آثاري همچون «روبان قرمز» و «يك تكه نان» سپس به تشريح تفاوت بازيگران چند نقش و تكنقش پرداخت و عنوان كرد: تجارت سينما و روشنبودن چراغ آن بردوش بازيگران تكنقش است كه گردش مالي اين هنرصنعت را به جريان مياندازند كه همين گردش باعث ساختهشدن فيلمهاي خاصتر با حضور بازيگران چند نقش ميشود. كيانيان ادامه داد: برخي از بازيگران وقتي در نقشي خوب ظاهر شوند، مدام به تكرار آن ميپردازند چرا كه مردم علاقهمندند تا آنها را درهمان نقش ببينند. عدهاي از اين بازيگران توانشان درهمين حد است اما عدهي ديگري هم وجود دارند مانند مرحوم فردين كه در نقش «علي بيغم» گير افتاده بود، درحاليكه توانايي بسياري داشت و خودش هم از اين موضوع ناراحت بود. او در خاطراتش توضيح داده كه علاقه بسياري داشته با كارگردانهاي جوان موج نو سينما كار كند اما از سوي اين كارگردانها پيشنهاد همكاري با او مطرح نشده بود و تنها فرصتي كه بهدست آورد بازي در فيلم «غزل» مسعود كيميايي است. بازيگر نمايشهايي همچون «حرفهايها» و «بازي استريندبرگ» خاطرنشان كرد: درتجارت سينما بازيگران تكنقش معروفتر هستند، چون مردم براي ديدن زيباييهايي كه طبيعت به آنان داده پول ميدهند و عده كمتري حاضر ميشوند، براي ديدن بازيگر چند نقش پول بدهند بههمين دليل بسياري از اين بازيگران نقشهاي دوم و سوم فيلمها را كه نقشهاي پيچيدهتري است، بازي ميكنند. نويسنده آثاري همچون «شعبده بازيگري» و «تحليل بازيگري» ادامه داد: مردم بهطور عام خواهان چيزي هستند كه آن را ميدانند و كمتر علاقهمندند چيزهايي را ببينند كه آنها را نميدانند، مانند كودكان كه هميشه خواستار شنيدن قصههاي تكراري هستند اما زماني كه به دورهي نوجواني و جواني رسيدند، سر به شورش بر ميدارند و خواهان چيزهاي جديدي هستند، اما اينها به آن معنا نيست كه عامه مردم بيشعورند و عده محدودي بسيار باشعور هستند، چرا كه جهان اينگونه است. به اعتقاد او بسياري از بازيگران وقتي در نقشي درخشيدند در همان نقش باقي ميمانند چون خواهان تشويق مردم هستند اما بازيگران ديگري هم هستند كه تنها در پي تشويق مردم نيستند بلكه تشويق خودشان را ميخواهند كه سرمايه سينما علاقه چنداني به اين بازيگران ندارد. او كه پيش از اين مقاله «آيا بازيگر همهچيز را بايد تجربه كند؟» را به نگارش درآورده است، دربارهي لزوم داشتن تجربهي عملي براي بازي در نقشهاي گوناگون توضيح داد: گروهي معتقدند بازيگر حتما بايد همه چيز را تجربه كند، اما زماني كه به اين موضوع ميانديشيم ميبينيم چنين چيزي ممكن نيست. چون اين تجربه كامل نيست، بهطور مثال نميتوان براي بازي در نقش معتاد يا دزد، دست به اين كارها زد چون اين با نقش آن كار متفاوت است و تنها بهدست آوردن تجربه است بنابراين اين تجربه كامل نيست ضمن اينكه در تمام لحظات زندگيمان همهچيز را تجربه ميكنيم، چون بهعنوان نوع انسان هميشه در ورطه گناه و توبه درحركتيم اين تناقض باعث رشد ما ميشود و البته هميشه دوست داريم توبه كنيم و پاك باشيم. بازيگر فيلمهاي «خاك آشنا» و «صدسال به اين سالها» دراين نشست به تشريح چهارسطح غريزه تا ذهنيت در وجود هر انسان پرداخت و گفت: براساس يك نظريهي پزشكي در وجود هريك از ما چهار سطح ذهن (عقل)، احساس(قلب)، شكم و زيرشكم (مسائل جنسي) وجود دارد و بازيگر بايد به هرچهار مرحله فكر و آن را ادراك كند و از آن بگذرد اما معمولا ما در دوسطح دوم و چهارم قرار ميگيريم چون سادهتر است و اينگونه است كه دچار روزمرگي ميشويم، درحاليكه وقتي اين مراحل را از سر بگذرانيم، به حاكميت ذهن و عقل ميرسيم. به اعتقاد كيانيان تعدادي از بازيگران بيشتر درمرحلهي دوم و چهارم در حركت هستند و حتي بازيگر بزرگي مانند مارلونبراندو به سطح ذهن و تعقل كمتوجه است. او معمولا درمرحلهي احساسي قرار ميگيرد و اين چنين است كه همواره او را در نقشهاي شورشي ميپذيريم، اما بازيگري مانند «كوين اسپيسي» درتمام نقشها پذيرفتني است. بازيگر فيلمهايي مانند «آژانس شيشهاي» و «خانهاي روي آب» با توضيح عملكرد برخي از بازيگران مانند آنتوني هاپكينز، هريسون فورد، بروس ويليس و ... براساس اين الگو، يادآور شد: يكي از علل پيچيدهبودن يك نقش، داشتن ابعاد گوناگون و لايههاي متفاوت آن است و بازيگري ميتواند در ايفاي اينگونه نقشها موفق باشد كه چهار سطح را مورد توجه قرار دهد و بفهمد و اين چنين است كه بازي او باورپذير ميشود. به گزارش ايسنا، او در پاسخ به پرسش يكي از حاضران مبني كه بازي او را با آلپاچينو و دنيرو مقايسه كرده بود، عنوان كرد: اين ايده را منتقدان مطرح كردند و هيچ يك از آنان تحليلي دراينباره ارائه نكردند. اين نظريه به خاطر برخي از شباهتها و ويژگيهاي ظاهري است. او در پاسخ به پرسش ديگري مبني برشيوهي بازيگرياش درخصوص استفاده از چهارسطح وجودي انسان تشريح كرد: تلاش ميكنم از تمام اين وجوه استفاده كنم. بههمين دليل است كه هيچ نقشي را كاملا مثبت يا منفي بازي نميكنم بلكه وجوه ديگري از نقش را كه در فيلمنامه عنوان نشده، بازي ميكنم و اينگونه است كه تمام آن نقشها نسبي ميشوند. گفتني است: اين نشست به همت فرهنگستان هنر برگزار شد و لوح تقديري به رضا كيانيان اهدا شد. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]