واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم: ژانر وحشت هيچگاه در تاريخ سينماي جهان جدي گرفته نشد. به اين معنا که فيلمهاي وحشت همواره به وسيله کارگردان هايي ساخته شدند که فيلمهاي B مي ساخته اند ؛ اما رويکردي که در سالهاي اخير به سينماي وحشت شده است ، اين ژانر را دوباره زنده کرده است و سردمدار بازگشت اين نوع سينما، آسيايي هايي هستند که مي شود گفت اين ژانر سينمايي را «خانگي» کرده اند. اضافه کردن عناصري که در عالم واقع نه تنها ترسناک نيستند که حتي معصوم به نظر مي رسند (کودکان) و البته ساخته شدن فيلم «پروژه جادوگر شهر بلير» نيز به طلوع دوباره اين ژانر ياري رسانده است. در فيلم «پروژه جادوگر...» آنچه ديده نمي شد ترسناکي بود و در فيلمهاي آسيايي اخير مانند همين فيلم کينه يا فيلم «قصه دو خواهر» (محصول کره جنوبي) اين خصوصيت بيشتر از گذشته خودش را نشان مي دهد و اين به يک عنصر اساسي در فيلمهاي ژانر وحشت جديد بدل شده است: نشان نده و بترسان! کارن دانشجوي امريکايي با يک مرکز بهداشت و سلامت همکاري مي کند او با يک نفرين اسرارآميز روبه رو مي شود که چون بلايي بر او فرود مي آيد. اين نفرين هر که را که با او تماس پيدا کند، از آن خودش مي کند و به اين ترتيب مثل اين است که حياتي دوباره پيدا کرده است. کارن اکنون بايد خودش را از کمند آن خلاص کند. فيلم کينه درواقع از آن دسته آثاري نيست که تماشاگر به دنبال طرح داستاني آن باشد، آنچه در فيلم اهميت دارد، وجود صحنه هاي دلهره آور و ترسناکي است که به خودي خود داراي يک هويت مشخص هستند يعني قرار است تماشاگر را بترسانند. توجه کنيد به صحنه هايي که درواقع انتهاي آنها ترسناک است. در اين صحنه ها بلافاصله يک پرش به سياهي صورت مي گيرد. به اين معنا که بخشي از واقعيت به تصوير کشيده مي شود. صحنه اي که کارن آن پسربچه را پيدا مي کند. صحنه اي که بازرس پليس فيلم ويدئويي را نگاه مي کند و مي بيند که دختري جوان در حال حرکت است و ناگهان زمين را خون مي گيرد. سپس مي بينيم که او فک پايين ندارد. در اين گونه مواقع برش بسيار سريعي رخ مي دهد. يعني واکنش هاي بعدي آدمهاي داستان نشان داده نمي شود. اين تمهيدي است از سوي کارگردان که تماشاگر را براي تعليق هاي بعدي «نگه مي دارد» و سعي مي کند او را رها نکند. همان طور که گفته شد، فيلم «کينه» فيلمي نيست که تماشاگر به دنبال داستان آن باشد، بنابراين تمام آن مقدمه چيني ها که سرانجام پس از گذشت يک ساعت براي تماشاگر روشن مي کند که مردي زن و بچه اش را در آن خانه کشته ، هيچ تفاوتي بر جا نمي گذارند که آيا داستان براي ما اهميت دارد يا نه؟ در ابتدا به اين نکته اشاره شد که اين فيلمهاي ژانر وحشت مدرن به نوعي فرزند معنوي فيلمي هستند که در زمان نمايشش به يک پديده بدل شد. جادوگر شهر بلير از فرمولي استفاده کرد که تا پيش از آن کمتر فيلمي در اين ژانر به خاطر داريم که آن را به کار گرفته باشد. در آنجا تقريبا هيچ چيز وحشت آوري وجود نداشت نه خون و نه کشتار، نه اره برقي ، نه کندن ناخن و... آنچه در آنجا بيش از هر چيز ديگري تماشاگر را مي ترساند، اين بود که همه چيز در بيرون از کادر رخ مي داد. ما در مقام تماشاگر تقريبا هيچ نکته ترس آوري نمي بينيم. در حالي که کينه اگرچه اعلام مي کند مايل است از اين فرمول استفاده کند، اما نشان مي دهد که نمي تواند به آن وفادار باشد. در 60دقيقه ابتداي فيلم به صحنه اي که آن دختر جوان ژاپني به واسطه آن نفرين اسرارآميز ربوده مي شود، تنها سه يا چهار صحنه داريم که سعي دارند کارکردي دوگانه داشته باشند. هم تماشاگر را بترسانند و هم عطش او را براي ادامه دادن فيلم زياد کنند. مقتصد بودن در نمايش وحشت و البته خشونت (که ذاتي اين گونه فيلمهاست) در فيلم کينه کارکرد تازه اي ندارد. از اين منظر نمي توان گفت که فيلم حرف تازه اي براي تماشاگرش دارد. واپسين نکته اي که درباره فيلم کينه بايد گفت اين است که چه مساله اي باعث مي شود تماشاگر غربي از فيلمهايي اينچنيني استقبال کند. مي دانيم که کينه 2هم ساخته شده است. آيا دليل استقبال تماشاگر غربي از فيلمهاي جديدي که در ژانر وحشت ساخته مي شود اين است که اين نوع آثار در رديف شاهکارهاي سينمايي (يا حداقل در رديف شاهکارهاي سينماي وحشت) هستند؟ مسلما اين گونه نيست. آنچه به نظر مي رسد باعث علاقه تماشاگر غربي به اين آثار مي شود بيش از هر نکته ديگري به اين بازمي گردد که اين نوع آثار به نوعي جاذبه اي فرامتني براي غربي ها دارد. راز و رمز سرزمين شرق از نظر آنها آنقدر جذاب هست که تماشاگر مانند يک توريست 2ساعت در سالن سينما بنشيند و از اين لذت ببرد که شرقي ها چقدر آدمهاي عجيب و غريبي هستند. چرا فيلم کينه در سينماهاي ما به نمايش درمي آيد؟ آيا قرار است ما هم نگاهي توريستي به مشرق زمين داشته باشيم؟ پاسخ منفي است. گاهي براي آن که چراغي (در اينجا چراغ سينما) خاموش نشود لازم است از اصولي که سالها در عرصه فرهنگي حاکم بوده عدول کنيم. يادمان هست که هيچگاه سينماي وحشت نه روي پرده سينماها جايي داشت و نه اجازه ساخت و نمايش چنين آثاري به سينماگران داده مي شد ولي اين را هم بين خودمان داشته باشيم که امسال و احتمالا در جشنواره فيلم فجر شاهد نمايش چند فيلم ژانر وحشت هم خواهيم بود. از هر طرف که رفتم جز وحشتم نيفزود. اين فيلمها وحشت انگيز نيستند. آنچه وحشت انگيز است ، اين است که بازهم چند صباح ديگر سينماي ايران راه خودش را گم کند. سالهاي دهه 60 سينماي ايران الان کجاييد؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]