محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827860937
در سوگ شاعر آیینه ها
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در سوگ شاعر آیینه ها
دست وپایی،همتی،شوری، قیامی، کوششی شهر هستی جان من جز عرصۀ ناورد نیست آخر ای زن جنبشی کن تا ببیند عالمی کانچهماراهست، هم زان بیشتردرمردنیست
زندگینامۀ ژاله قائم مقامی،نخستین مدافع حقوق زنان در شعر
به مناسبت شصت و هشتمین سالروز درگذشت او
پنج مهر1325
ساعت13
تهران
در اسفندماه 1262 شمسی برابر با 1301 قمری در خانوادهای مرفه و صاحب نام در فراهان اراک دختری متولد شد که او را عالم تاج نامیدند.
پدر او میرزا فتح الله نبیرۀ میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و مادرش مریم خانم یا به گفته ای گوهر ملک که از خانوادۀ اشرافی معین الملک برخاسته بود، خود طبع شعر داشت. عالمتاج به سبب زاده شدن در خانه ای اشرافی و خاندانی که علم وادب در آن موروثی بود، برخلاف بیشتر همسالانش، هنوز پنجمین سال زندگیش آغاز نشده بود که به قول خودش مکتبنشین شد:
مکتب نشین شدم من و ادوار عمر من
کمتر ز پنج بود ولی بیشتر نبود
(دیوان ژاله ص45)
او در اندک زمانی فارسی و عربی را آموخت و در صرف و نحو، معانی و بیان، منطق و نقد شعر پیشرفتی بسزا کرد. ضمناً مقدمات حکمت و تا حدی نجوم را فراگرفت و از محضر ادیب الممالک فراهانی ـ که پسرعموی مادرش بود ـ با دقایق شعر و ادب پارسی آشنایی یافت.
دانستن این علوم باهوش و استعداد ذاتی و حافظۀ قوی که داشت او را از همان ابتدا از دیگر همسن و سالانش متمایز و جدا نمود. اوقات او تا پانزده سالگی، همه صرف تحصیل علم و کسب دانش و مطالعۀ آثار پیشینیان شد. دوران کودکی و نوجوانیاش که بنیان فکری و وجودی هر کس در آن نهاده میشود سراسر به آموختن سپری گشت.
در این هنگام میان پدر و عموهای عالمتاج ناگاه به هم خورد و اختلافات مادی آنان سبب شد که میرزا فتح الله با خانوادهاش به تهران بیاید.
این هجرت اگر برای سایر اعضای خانوادۀ عالمتاج نتایج مثبتی دربرداشت ، ولی در واقع آغاز ناکامی ها و رنج های او بود. دوران خوشی و راحت او سپری شده بود و با آمدن به تهران و همسایگی با جماعتی از بختیاران، چهرۀ خوش زندگی برای همیشه از او مخفی ماند.
میرزا فتح الله پس از ورود به پایتخت در یکی از خانه های پدری منزل گرفت و اطلاع یافت که جماعتی از بختیاران در نزدیکی ایشان به سر می برند. با سابقۀ ذهنی که از آنان داشت در صدد آشنایی با ایشان برآمد و رئیس ایشان را شناخت.
او از نزدیکان صدراعظم و مورد اعتماد او بود و با خوش رویی و خوش زبانی مورد توجه درباریان و مشغول خدمت در نظام ایران گردید. سپس مورد لطف مظفرالدین شاه واقع شد و تا درجۀ سرتیپ دومی ارتقا یافت.
معاشرت او با میرزا فتح الله به نزدیکی بیشتر آن دو منجر گردید تا جایی که دختر وی را خواستار شد. ابتدا این درخواست با سردی و بی میلی مواجه شد، اما سرانجام دختر بینوا قربانی منافع پدر و خانواده گردید.
عالمتاج که در شعر ژاله تخلص می کرد در اینباره میگوید:
وصلتـم وصـلت سیاسـت بود
این سیاســت ز مـام و اب دارم
(ص82)
این شخص کسی جز علیمرادخان بختیاری نبود.«مردی بلند قامت، آراسته و خوش صحبت بود که صورت سوخته اش از مسافرت های مستمـر و زندگانی ناآرامی حکایـت می کرد، بدنی ورزیده و استخوانی داشت. بالغ بر چهـل سال از عمـرش می گذشت.»
ژاله در جای جای دیوانش، پدر و مادر را مورد سرزنش قرار می دهد و از آن ها گله می کند که چگونه به چنین ازدواجی راضی شدند.
چه میشد آخرای مادر اگر شوهر نمیکردم؟
گرفتار بلا خود را چه می شدگر نمیکردم
گراز بدبختیم افسانه خواندی داستان گویی
به بدبختی قسمکان قصهرا باور نمیکردم
مگر باری گران بودیم و مشت استخوان ما
به بدبختی قسمکان قصهرا باور نمیکردم
برآنگسترده خـوانگوییچه بودم؟گربهای کوچک
که غیراز لقمه ای نان خواهشدیگر نمیکردم
پدر را و ترا آوخ گراندک تجربت بودی
من اکنون ناله از بی مهری اختر نمی کردم
(ص7)
درماه رجب سال 1277 یا 1278 ژاله با ناخرسندی به خانۀ شوهر رفت.
این ازدواج نامتناسب - که چنان که خود ژاله می گوید دختران علیمرادخان از او بزرگتر بودند - برای او حاصلی جز تلخی ، ناکامی و محرومیت ابدی از عشق نداشت.
کاملاً روشن است که علیمرادخان میر پنج که دوران میان سالی خود را سپری می کرد، با روحیه ای خشن و نظامی و اعتقاداتی همچو بیشتر مردان روزگارش که زن را همچو اسباب خانه از آن خود می دانستند، نمی توانست پاسخگوی عشق و نیازهای لطیف زنانۀ ژاله باشد. گویی دو کس در دو نقطۀ مقابل و کاملاً متضاد بودند ، با خواسته ها و امیال متفاوت.
حسین پژمان، فرزند ژاله این تضاد را به خوبی بیان می کند: «زندگی مشترک پدر و مادرم در زیر یک بام آغاز شد بدون آن که کوچکترین وجه اشتراکی از لحاظ روحی و معرفت و تربیت با هم داشته باشند. مادرم در آغاز جوانی بود و پدرم در پایان جوانی، مادرم اهل شعر و بحث و کتاب بود و پدرم مرد جنگ و جدال و کشمکش، مادرم به ارزش پول واقف نبود و پدرم برعکس پول دوست و تا حدی ممسک بود، مادرم از مکتب به خانۀ شوهر رفته و پدرم از میدان های جنگ و خونریزی به کانون خانوادگی قدم گذارده بود. آن ازین توقع عشق و علاقه وگرم و همنوایی به افراط داشت و این از آن منتظر حد اعلای خانه داری و شوهرستایی و صرفه جویی و فرمانبرداری بود. »
ژاله مهمترین دوران و سازندهترین مرحلۀ زندگی اش را با کتاب و دانش و جهانی فراتر از آن چه هست و در واقع آن چه باید باشد، سروکار داشت. در آن زمان که او با غصهها، نداشتنها، تضادها و ناآرامیها به کلی بیگانه بود و در مکتب درس، اوقاتش صرف علم اندوزی و یا به بازی و تفریحهای کودکانه سپری می گشت، با جهان سخت، خشن، نابرابر و پراز تناقض و ستمیکه در انتظارش بود، هیچ آشنایی نداشت.
در خانوادهای مرفه، اشرافی و درس خوانده که یاد و خاطرۀ تک تک اعضای آن و از دست دادن آن جمع صمیمی و دوست داشتنی، دریغ بزرگ وهمیشگی ژاله بود. چنان كه در شعر لطیف و دلنشین "درد دل با سماور" پس از همسان پنداری میان خود و سماور با لحن محزون به مرور خاطرات دل انگیز کودکی دل می سپارد:
بس روز وشبا که در کنارت
بودم من و بود مادر من
میخواست تنورۀ توانگِشت
زانگُشت ظریف خواهر من
قرآن خواندی دعا نمودی
بابای خجسته اختر من
از بعد نماز صبح می کرد
سیری به کتاب و دفتر من
آن هر دو فرشته پرکشیدند
بر چرخ و شکسته شد پر من
زان پس ره رفتگان گرفتند
هم خواهر و هم برادر من
در این کهن آشیانه اکنون
من مانده ام و تو در برمن
دستی نه که برفشاند از مهر
خاکی که نشسته بر سر من
پایی نه که بر فلک گراید
زین غمکده جسم لاغر من
دانم که نمی شود به تحقیق
چون اول قصه آخر من
(ص40)
به خصوص که در همان سال ازدواج او ابتدا مادرش و به فاصلۀ 39 روز پدرش به دیار باقی شتافتند و او بی تکیه گاه و پناه، بــه یکبــاره خــود را از مــدینـۀ فاضله ماننـد خــانۀ پـدر، در شهــردهشت ناک و تاریکی میبیندکه هیچ گونه سنخیت و تناسبی با آن ندارد.
در سوم شعبان سال 1318 قمری مطابق با چهارم آبان 1279هجری شمسی، در محلۀ حسن آباد تهران نخستین فرزند ژاله، حسین متولد شد.
این کودک همان شاعر و محقق پرآوازه ایست که بعدها با نام پژمان بختیاری در عالم علم و ادب درخشید
و هم او بود که با کوشش و ذوقی که از خود نشان داد پس ازدرگذشت مادر، به یافتن اشعار او از میان نوشته ها و یادداشت هایش همت گماشت و بدین طریق شاعر پرمایه و اندیشمندی را به جامعۀ ادبی ما معرفی نمود و اگر چنیـن نمیشد، شاید نام ژاله نیز همچو هزاران زن شاعر دیگر در گورستان تاریخ جای میگرفت.
ژاله طبعی دلداده وعاشق داشت و در سرتاسر عمرش هیچ مأمنی برای ابراز این عشق نیافت. او گمان میکرد خانۀ شوهر کانون عشق و مهرورزی است و همسرش باید همواره زیباییهای روح و جسم وی را بستاید و او شمع گونه وجودش را به پای چنین عشق و همسری بریزد. اما این نیاز درونی او در جامعۀ آن روز مدفون شد.
علیمرادخان هم، چون بیشتر مردان روزگارش، زن را برای خانهداری، فرزند و لذات نفسانی خویش اختیار نموده بود و شاید به تنها چیزی که نمی اندیشید عشق به موجودی بود که همواره در دسترس خواستههای اوست. کسی که زن را همچو اسباب خانه از آن خود میدانست و گمان میکرد «زن برای عیش مردان خلق گشته» و حتی او را داخل آدم نمی دانست.
حسین کوچک نخستین سال زندگی و دوران شیرخوارگی را میگذراند که اختلافات بالا گرفت. و ژاله شکست خورده و آزرده، شوی و طفل را رها کرد و به خانۀ پدری که دیگر از جمع قدیمی خالی گشته بود بازگشت.
او در آن جا با برادرش زندگی میکرد. با برادری که او نیز فارغ از حال خواهر، غرق در دنیا و لذات خود بود:
مادرم رفت و پدر بگذشت وشوهر نیز مرد
یک برادر ماند، وین بگذار تا ای آینه
گویمتکونیزدر دنیای بنگ است وشراب
نیزمن فارغ،که از ارض و سما ای آینه
غافلاست از کارخویشامامرا درکاراوست
عالمی پرخوف وخالی از رجا ای آینه
(ص60)
قضای در کمین نشستۀ تهران، بازی خود را انگیختـه، بار دیگر ژاله را رهسپار زادگاهش نمود. در حالی که این بار ژالهای که فراهان را می دید با ژالۀ نوجوانی که به همراه پدر ، مادر ،خواهر و برادر و با یک دنیا امید و آرزو به پایتخت قدم می گذاشت، از زمین تا آسمان فرق کرده بود.
گویی نوجوان شاداب و سرشار از شور و شوق فراهان، تنها در مدت دو یا سه سال، به زنی زخم خورده و به دور از حرارت و غوغای جوانی مبدل گشته که به زادگاه خود پا میگذاشت.
از این پس ژاله بیشتر سر به لاک عزلت و خلوت خود فرو می برد و حتی نه با برادر غافل و فارغ از حالش، همدم و هم صحبت می شود که با هم خانه هـای دیگرش آینه، سماور، شـانه و... به گفتگو می نشیند و چنـان در صحبت و همـدلی و درد دل کردن با این اشیاء بیجان، همسان پنداری و خیـال را به کار می گیرد که به راستی خواننده را شگفت زده میسازد و می توان گفت چنین شخصیت بخشیهای جاندار و درد دلهای محزون، غریبانه و تأثیرگذار با اشیاء، در اشعار هیچ یک از شاعران سابقه ندارد.
او به راستی آینه را بهترین دوست و غمخوار خود میبیند:
از تو روزی چند اگر ماندم جدا ای آینه
فارغ از یادت نبودم من بیا ای آینه
در وفا در محرمی در دوستی درغم خوری
نیست همتایت به گیتی مرحبا ای آینه
عیب من با شخص من گفتی ولی با غیر نه
ای رفیق، ای بی ریا، ای با صفا ای آینه
در طریق دوستی ثابت قدم دیدم تو را
گر مرا برگ و نوایی بودیا ای آینه
(ص58)
او زنی است حساس، زودرنج، خرده بین و مغرور؛ از نظر دانش و علم، که به بیشتر علوم زمان خود واقف بود و درگسترۀ فکری و ذهنی نیز او خود را درجایگاهی متمایز از دیگران می یابد. مشکلات و مسایلی را که دیگران به سادگی در جریان زندگی جزء طبیعت و بایدها و باورهای خود پذیرفتهاند، به خوبی درک میکند، اما نه تنها زیر بار آن نمیرود و روح سرکش و طغیانگرش به آن تن در نمی دهد که به بیان مسئله میپردازد و معترضانه و در عین حال سرخورده و آزرده خاطرراه حلهایی ارائه میکند.
این زمان، فرصت مناسبی بود برای ژاله، تا با زخم عمیقی که بر سینه داشت، ژرفتر و دقیقتر در مورد مسائل زنان بیندیشد.
در این سالها، مطالعۀ کتابهای مختلف علمی و ادبی دقایق و ثانیههای کشدار ژاله را از کسالت میرهاند و او هر روز بر گسترۀ دانسته های خود می افزود. اشعار او که سرشار از تلمیحات و استعارات دقیق و ظریف است گواهی بر این مطلب میدهد.
او هرچه بیشتر می خواند، بیشتر درک میکرد و بیشتر درد می کشید. چرا که سهم آنان که میبینند و می دانند از درد و اندوه، همیشه بیشتر از کسانی است که در روزمرگیها غرق شده و جز خور وخواب و خشم و شهوت دغدغۀ دیگری ندارند و در واقع در جریان برنده، به پیش برده می شوند، اما شخص دانا در مقابل این جریان مقاومت مینماید و به اندازۀ توان، اعتراض و عکسالعمل از خود نشان می دهد. ژاله درجامعه ای که زن «رو بسته، دست بسته، زبان بسته، بسته چشم» است، کاری از پیش نمی برد. وقتی که احساس میکند یک دست صدا ندارد می گوید:
اجتماعیهست ونیرویی زنان را درفرنگ
دردیار ما هم ار زن جمعگردد فرد نیست
لیک ضعف روح و نقص فکروفقد اعتماد
ساخت موجودی زماکش بیشازآندرخورد نیست
(ص4)
و پس از ریشهیابی، زنان را به قیام علیه نابرابریها و افکار جاهلانه میخواند:
دست وپایی،همتی،شوری، قیامی، کوششی
شهر هستی جان من جز عرصۀ ناورد نیست
آخر ای زن جنبشی کن تا ببیند عالمی
کانچهماراهست، هم زان بیشتردرمردنیست
(ص5)
اما از آن جا کــه اهل زمانه و عصر خود را از درک و حرکتی در این زمینه بسیار دور می دید،
شاید ترجیح داد مخاطب اشعارش را بیشتر آیندگان بداند. آیندگانی که بهتر می توانند با او در درک مسائل مورد نظرش از خود همراهی، همفکری و همدلی نشان دهند.
و شاید از این رو بود که حتی مایل نبود در زمان حیات به شاعری شهره گردد. در جامعهای که ژاله در آن می زیست، زنان جز ملعبه ای در دست مردان نبودند و بسیاری از نارواییها و ستمهای مرد را به عنوان جبر طبیعت پذیرفته و حتی به آن خو کرده بودند. به همین دلیل است که گاه فریاد ژاله بیش از آن که بر سر مرد فرو آید، متوجه زن است.
او می بیند تفاوت دردناکی است میان آن جایگاهی که زنان باید داشته باشند و دارند. اما ژاله فریادی در خلوت خود دارد اگر چه بسیار بلند. صدای روشنگر ژاله میان اوراق و دست نوشتههایش محبوس می ماند و اگر چه شاید با استفاده از ظرفیت های محدود زمانۀ خویش میتوانست در اندیشه های منجمد مردم رخنه کند، اما ترجیح داد مخاطب اشعارش آیندگان باشند:
من زدنیا رفتهام ای نازنین آیندگان
رفتگان را جزکتاب وگفته راه آورد نیست
وان چه باقی ماند از مجموعۀ اشعار من
برگخشکیهستبرشاخسخن گرورد نیست
(ص5)
او دانسته بود که از هیچ یک از آنان نباید توقع همزبانی و همدلی داشته باشـد، چرا که آن ها هرگز به آن مسائل نمی اندیشیدند، چه رسد به آن که با چنان دردها و مشکلاتی دست و پنجه نرم کرده باشند و بالاتر از آن، این که چنان زنی را با آن طرز فکر و عقاید نمی پذیرفتند و چه بسا او را مرتد و یا مجنون می دانستند و آشکار نمودن اشعارش در زمان حیات در واقع ارائۀ سندی علیه خودش بود. در میان اذهان مردمی که قرن ها به جهل و خرافه خو کرده اند و آن را به دین نسبت می دهند، اظهار افکار تحریک آمیز ژاله، یک نوع دین ستیزی و سنت شکنی محسوب میشد.
و هم بدین خاطر بود که ژاله دیوان غزلیاتش را طعمۀ آتش ساخت:
دیوان خویشتن را بآتش دهم به عمدا
زان پیشتر که افتد آتش به دفتر از من
(ص75)
پژمان حتی تا بعد از درگذشت ژاله، از آن همه مهارت شاعری و دانندگی مادرش بیاطلاع بود و پس از فوت او به اشعار نغز او دست یافت.
او همواره خواهان، آرزومند و عاشق عشق بود. چیزی که در سرتاسر عمرش از آن بیبهره ماند. در پی دلی آشنا به عشقی پاک و به دور از ظواهر و هرگونه آلودگی. اما میدید که در حقیقـت دلش طالـب امـری موهوم وخیــالی است. میدید که خواستۀ او جـز تمنـایی خـام وخیـال انگیز نیست، زیرا که او یک زن است و قید وبندهایی که جامعه به پای او بسته مانع حرکت و رسیدن او به این نیاز و میل میشود
و چه غم انگیزتر از این که انسان در مقابل هر یک از خواسته ها و آرزوهــایش سدی به قدرت
عرف و سنتها بیابد؟ و در واقع تمامی اموری که برای مرد بی اشکال است و به راحتی به آن دست می یابد، «زن را سخن از نوع دیگریست»
او میدانست چنان عشقی با مردی که زن را همچو اسباب خانه از آن خود می داند و او را تنها از دریچۀ ارضاء تمایلات نفسانی خویش می بیند، میسر نخواهد شد.
شگفت آن که وقتی پژمان به 27 سالگی رسید، مادر و پسر یکدیگر را ملاقات نموده و تا پایان
عمر با یکدیگر زیستند. در واقع پژمان بیست سال آخر عمر مادر، سایۀ او را بر سرداشت. با وجـود این اطلاعات دقیـق و کاملی از ویـژگی ها، خلقیات و چگونه زیستنش به جا نگذاشته است.
سرانجام پس از 63 سال زندگی که سراسر رنج، تنهایی و اعتراض بود، در ساعت سیزده پنجـم
مهرماه 1325 خورشیدی در تهران جسم رنجور و آرزومندش از حرکت باز ماند و در امامزاده حسن واقع در جنوب غربی تهران آرمید.
مقبره ویران شده ژاله در امامزاده حسن تهران
بی گمان زنان هنرمند و اندیشمند بسیاری بودند که با سینه ای پر از حسرت و اعتراض و با زبان و دستی بسته آمدند و رفتند و دست مورخان حتی از ثبت و جاودانه کردن نام آنان نیز دریغ کرده است و ژاله نمایندۀ شایستۀ تمامی این زنان است.
برگرفته از کتاب بیدار خاموش" بررسی زندگی و شعر ژاله قائم مقامی، شاعرآیینه ها
یاسمن آرنگ، نشر برزافرین،تهران،1393
تهیه و تدوین : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]
صفحات پیشنهادی
به بهانه زادروز شاعری با شعرهای مخملین
به بهانه زادروز شاعری با شعرهای مخملیندوستت دارم را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام تو هم ای خوب من این نكته به تكرار بگو این دلاویزترین حرف جهان را همه وقت نه به یك بار و به ده بار كه صد بار بگو دوستم داری را از من بسیار بپرس دوستت دارم را با من بسیار بگودرشهريار شاعري متعهد به انقلاب و دفاع مقدس
۲۷ شهريور ۱۳۹۳ ۱۱ ۱۱ق ظ به مناسبت روز بزرگداشت استاد سيدمحمدحسين شهريار شهريار شاعري متعهد به انقلاب و دفاع مقدس گروه فرهنگي به گزارش خبرگزاري موج سيد محمدحسين بهجت تبريزي زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷ متخلص به شهريار پيش از آن بهجت شاعر ايراني اهل آذربايجان بود که به زبانهايجنتی: اشعار شهریار، زمزمه مردم کشورهای دنیا شده/ شهریار آیینه تمامنمای شعر ایران است
جنتی اشعار شهریار زمزمه مردم کشورهای دنیا شده شهریار آیینه تمامنمای شعر ایران است فرهنگ > ادبیات - مهر نوشت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت اشعار شهریار زمزمه مردم کشورهای دنیا به خصوص کشورهای همسایه شده است علی جنتی شامگاه چهارشنبه در همایش بینالمللی بزرگشهریار، شاعر حیدربابا
شهریار شاعر حیدربابا شهریار شاعر دو زبانه است علاوه بر اشعار فارسی اش که شهرتی فراگیر دارد شعرهای ترکی استاد محمدحسین شهریار نیز از جایگاه جهانی خاصی برخوردار است محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار شاعر پرآوازه پارسی گوی ترک زبان ایران در سال 1285 هجری شمسی همزمان با سالبی گمان در میان شاعران دورة بیداری و پس از عصر مشروطه، استادشهریار، از حیث اشتهار و محبوبیت و مقبولیت، هیچ بدی
استاندار آذربایجان شرقی بی گمان در میان شاعران دورة بیداری و پس از عصر مشروطه استادشهریار از حیث اشتهار و محبوبیت و مقبولیت هیچ بدیل و همانندی ندارد تبریز - ایرنا - استاندار آذربایجان شرقی گفت بی گمان در میان شاعران دورة بیداری و پس از عصر مشروطه استاد محمدحسین شهریار از ح«در جستجوی سیمرغ» به رادیو میآید/ مشاعره با اشعار شهریار
فرهنگ و هنر رادیو و تلویزیون به مناسبت روز شعر و ادب در جستجوی سیمرغ به رادیو میآید مشاعره با اشعار شهریار در آستانه روز شعر و ادب پارسی در 27 شهریور ماه و روز بزرگداشت استاد شهریار برنامه در جستجوی سیمرغ از رادیو ایران پخش میشود به گزارش خبرنگار مهر «در جستجوی سبرنامه عصری شاعرانه به همراه طنز پردازان قندپهلو در شهرری برگزار می شود
برنامه عصری شاعرانه به همراه طنز پردازان قندپهلو در شهرری برگزار می شود شهرری- ایرنا- همزمان با روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد محمد حسین شهریار ویژه برنامه عصری شاعرانه به همراه طنز پردازان قند پهلو از سوی فرهنگسرای ولا در کتابخانه 13 آبان برگزار می شود به گزارش روز سههجدهمین «عصرانه ادبی فارس» حدادیان: توجه به شعر زنان از سوی رهبر انقلاب مهم است/ امینی: شاعر ایرانی
هجدهمین عصرانه ادبی فارسحدادیان توجه به شعر زنان از سوی رهبر انقلاب مهم است امینی شاعر ایرانی در طول تاریخ به شعر از نگاه دین نگریسته استحدادیان گفت دغدغه رهبر فرزانه انقلاب به شعر زنان در بیان ایشان به چشم میآید و این نوع نگاه ایشان به شعر پروین و فروغ حائز اهمیت است و توجهاستقبال شاعران از «عصبانی نیستم»
چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۱ ۳۶ تازهترین نشست دورهای شاعران در کانون ادبی زمستان درحالی برگزار شد که شاعران مدعو با استقبال از اکران فیلم عصبانی نیستم در فصل پاییز پیش رو برخی از آثار خود را به پدیدآورندگان این فیلم تقدیم کردند به گزارش خبرنگار ایسنا این نشست که عصر و شامگشاعر کودک و نوجوان با خندوانه همراه می شود
شاعر کودک و نوجوان با خندوانه همراه می شود تاریخ انتشار چهارشنبه 19 شهریور 1393 ساعت 14 19 | شماره خبر 1639403761796830115 تعداد بازید 0 افشین علا شاعر حوزه کودک و نوجوان شامگاه چهارشنبه 19 شهریور به برنامه خندوانه شبکه نسیم میآید او که به عنوان شاعر حوزه کودک و نوجوان مشهریار شاعری که هیچگاه خود را اسیر واژه ها نکرد
شهریار شاعری که هیچگاه خود را اسیر واژه ها نکرد کیش – ایرنا - بیست وهفتم شهریور ماه به بهانه بزرگداشت مقام شاعر پرآوازه استاد محمد حسین شهریار در تقویم رسمی کشور به نام روز شعر و ادب فارسی نامگذاری شده است شاعری که همگان وی را با شعر ماندگار و اثر گذار او یعنی علی ای همای رحمتاگر این سخن شریف گفته نمیشد لابد همچنان پروین شاعر نخود و لوبیا میبود برگزارکنندگان جشنواره فیلم پروین اعتصا
اگر این سخن شریف گفته نمیشد لابد همچنان پروین شاعر نخود و لوبیا میبودبرگزارکنندگان جشنواره فیلم پروین اعتصامی به رهبر انقلاب نامه نوشتندبرگزار کنندگان جشنواره فیلم پروین اعتصامی با نگارش نامهای از مواضه رهبر معظم انقلاب اسلامی در ارتباط با این شاعره فقید قدردانی کردند به گزارویژه برنامۀ حرم کریمۀاهل بیت درسوگ امام نهم
ویژه برنامۀ حرم کریمۀاهل بیت درسوگ امام نهم همزمان با سالروز شهادت حضرت جوادالأئمه علیه السلام خادمان بارگاه نورانی کریمه اهل بیت س به عزاداری و سوگواری می پردازند به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران در سالروز شهادت امام جواد علیه السلام پنجشنبه سوم مهرماه مصادف با 29اقدامات ابتکاری در تبلیغات جنگ ناگفته مانده است/ روایت آهنگران از معلمِ شاعر
فرهنگ و هنر سینمای ایران اقدامات ابتکاری در تبلیغات جنگ ناگفته مانده است روایت آهنگران از معلمِ شاعر نشست این هفته فیلمسازان جوان سینمای انقلاب با نمایش دو اثر درباره دفاع مقدس برگزار شد و عوامل در این نشست از کارهای تبلیغاتی در زمان جنگ مثل رجزخوانی با بلندگو برای عراقیها وجشن تولد 500 هزار یورویی برای یک شاعر
یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۰ ۴۳ دولت ایرلند بودجهای 500 هزار یورویی را برای گرامیداشت 150 سالگی ویلیام باتلر ییتس شاعر برنده نوبل ادبیات اختصاص داده است به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا سال 2015 دبلیو بی ییتس 150 ساله میشود و دولت ایرلند به همین مناسبت بودجهای 5نقد شعر نخستین شاعر فمنیست ایران چاپ شد
نقد شعر نخستین شاعر فمنیست ایران چاپ شددر این کتاب برای نخستین بار از جنبه های ادبی هنری اجتماعی و شعر ژاله قائم مقامی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است پس از 4 سال از انتظار دریافت مجوز کتاب بیدارخاموش نقد شعر و زندگی ژاله عالمتاج قائم مقامی به کتابفروشی ها آمد در این کتجنتی: همتای مقبره الاشعرا تبریز با 400 شاعر مدفون در ایران وجود ندارد
جنتی همتای مقبره الاشعرا تبریز با 400 شاعر مدفون در ایران وجود ندارد تبریز - ایرنا - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت مجموعه ای همانند مقبره الاشعرا تبریز با 400 شاعر مدفون در هیچ جای ایران وجود ندارد علی جنتی روز پنج شنبه در آیین بازگشایی هنرستان هنرهای زیبای میرک تبریز افزود ا-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها