تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805636411




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نابودی مقبرۀ شاعر آیینه ها


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نابودی مقبرۀ شاعر آیینه ها

نابودی مقبرۀ شاعر آیینه ها

چیزی شبیه بغض گلویم را گرفته بود. از روزگاری که از ژاله، یک وجب خاک و سنگ قبری را نیز دریغ کرده بود و از حکایت ما آدمها، که همچو جرقه خاموش می شویم و فراموش.

مطابق با نگارش پژمان بختیاری، مزار ژاله قائم مقامی در جنوب غربی تهران، در آستان مقدس امامزاده حسن واقع شده بود. حس رفتن بر سر مزار زنی با چنان سرگذشت و شاعری چنین پرمایه مرا به رفتن وا می داشت .به این شوق و امید راهی شدم. با خود می اندیشیدم که لابد با اتاق دربسته ای متعلق به آرامگاه خانوادگی آنان روبه رو خواهم شد، با سنگ قبری خاک گرفته و فراموش شده پس از گذر شصت و یک بهار و زمستان و یا با مزاری به زیر تابش مستقیم نورخورشید. آن «آفتابی از فلک سر بر زده» که اینک در دل تاریکی ها و خاموشی ها جای گرفته است. کدام خاک و سرزمین آن «تصویر زیبایی» وآن « سینه ای که از ایمان نوری به خورشید چرخ» داده را در آغوش کشیده؟
 
حس و حال و هوای گورستان «ظهیر الدوله » تجریش و سفر سال پیش به آنجا بر سر مزار «فروغ» به خاطرم می آمد. گورستانی که گویی به روی آینده در بسته بود و درست مثل قدیم، دست نخورده و مبهوت مانده بود و تن انسانهای شریفی همچو ملک الشعرای بهار، رشید یاسمی، رهی معیری، ایرج میرزا و... را در خود کشیده بود و یاد جوانانی که پس از چهل سال از پرواز فروغ دور سنگ قبر او حلقه زده و با صدای بلند «دیوار» و«تولدی دیگر» می خواندند...
 
به نزدیک امامزاده که رسیدم، خیابان های قدیمی شهر حس قرار گرفتن در آن سالیان دور را با خود داشت. انگار می شد تصور کرد زمانی نه چندان دور را که زنان با چادر و چاقچور برای زیارت به این مکان مقدس می آیند. اما جای عبور و مرور آدمها را صدای بوق و دود ماشین ها پر کرده بود. پس از زیارت آن امامزادۀ باصفا در پی محل آرمیدن ژاله برآمدم. از خادم امامزاده سراغ گرفتم. نشانی های در هم و برهمی گفت که چیزی از آن عایدم نمی شد و دست آخر با گفتن « نمیدانم» مرا به دفتر امامزاده حواله داد. دور تا دور صحن امامزاده را حصار کشیده بودند به طوری که مشاهدۀ طرف دیگرش از دور امکان پذیر نبود. با اشتیاق به سمت دفتر امامزاده رفتم . مردی که آنجا نشسته بود در پاسخ سوال من با تعجب پرسید: «کی؟! » گفتم: «ژاله، عالمتاج قائم مقامی» سرتکان داد وگفت: «اینجا قبلاً یک قبرستان بود که خراب کرده ایم . شاید این هم در آنجا بوده!» یک مرتبه سرمای نومیدی از دست یافتن، جای آن همه حرارت و شور را گرفت و در مقابل تعجب و اعتراض من تنها گفت: «این یک قانون است. پس از سی سال ما حق خراب کردن قبر را داریم. » گفتم: «ولی این شخص، آدم مهمی بوده» اما او پاسخ داد:«با قبر نواب صفوی و چند تن دیگر نیز همین کار را کرده اند. خواستم لااقل از همان خاکستان دیدن کنم. اما گفت: «آنجا هیچ چیزی نیست»
 
جای آن سنگ قبرهای متلاشی شده و استخوان سر و بدن آدمها را، پس از خاکبرداری لابد، ساختمان های جدید، مغازه های جدید و لوکس می گرفت. به خصوص که از دور ساختمان های نیمه تمام قابل رؤیت بود که گسترش می یافت.
معلوم بود که مدتها از تولد آن خاکستان و مرگ دوبارۀ صاحبان قبر آنجا می گذشت زیرا که از خاکها، سبزه و گیاه سرزده بود. چیزی شبیه بغض گلویم را گرفته بود. از روزگاری که از ژاله، یک وجب خاک و سنگ قبری را نیز دریغ کرده بود و از حکایت ما آدمها، که همچو جرقه خاموش می شویم و فراموش .
مهر1386


 تهیه و تدوین: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
  www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ 
 








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن