واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بانك مركزي خشابها را پر كرد
ابوي ميگويد: چهارشنبه سوري پارسال را يادت ميآيد؟ يك خبر آوردم گفتم بگذار زير شيشه، به كارمان ميآيد براي روز مبادا!
ميگويم: من يادم نميآيد مديرمسئول محترم بعد از نماز جماعت و مراسم افطاري، چه فرمايش كردهاند، آنوقت از آن شبي كه ميگوييد خبر داشته باشم؟
ميگويد: همان كه مدير كل فناوري اطلاعات و ارتباطات بانك مركزي گفته بود در سال 93 سقف برداشت پول از خودپردازها افزايشي نخواهد داشت.
ميگويم: چه خبر مهمي بوده! حالا مگر افزايش پيدا كرده؟ تازه بكند به حال ما چه توفير دارد؟ نكند ميخواهيد نرخ تورم را اندازه بگيريد. قديم نرخ تورم را از كاهش تعداد برگههاي دستمال كاغذي داخل بسته دستمال كاغذي پلمب شده اندازه ميگرفتند، حالا لابد از تعداد اسكناسهاي داخل خودپرداز نكند. اختراع اين دولت است يا باز هم افتخارش به آن دولت ميرسد؟
ميگويد: تو هم بيخود شلوغش ميكني! مهم اين است كه تعدادي از بانكها بدون اجازه بانك مركزي سقف حداكثر 500 هزارتومان و تعداد ديگر حداكثر 400 هزارتومان را براي برداشت نقدي از دستگاه خودپرداز به كار گرفتهاند.
ميگويم: اين چه ربطي به بانك مركزي دارد؟ حافظ چند قرن پيش گفته: ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست /تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز! موضوع به خود بانكها ربط دارد. چون انجام چنين اقدامي نيازمند ارائه خدمات هرچه بيشتر شعبات ميزبان خودپردازها و تأمين موجودي خشاب اسكناس آنها و انجام سرويسهاي بيشتر و منظمتر فني است.
ميگويد: آفرين اين خشاب كه ميگويي بايد پول داشته باشد؟ نبايد؟ يعني بانك مركزي كه هيچكس به حرفش گوش نميدهد بالاخره يك جربزه در يك جا از خودش نشان داده و توانسته خشابها را پر كند؟
ميگويم: آن چيزي كه زياد است و ريخته پول است. يكي نيست كه بيايد جمعش كند.
ميگويد:نگرفتي! مشكل اين بود كه بخش بزرگي از ايرانچكها و اسكناسها فرسوده بودند و قابليت استفاده در دستگاههاي خودپرداز را نداشتند. حالا به يكباره معجزه رخ داده! پولها نو شدهاند! سرويسدهي خوب شده!
ميگويم: اين تازه به دوران رسيدهها، باز پول نو چاپ كردهاند نتوانستهاند جلو خودشان را بگيرند زدهاند به گاردريل خودپرداز! سيف عجب ناقلايي است. نكند تحريمها كه باز شده براي هر يك از بانكها دستگاه چاپ اسكناس آوردهاند و مشكل را حل كردهاند.
ميگويد: تو چه فكر ميكني؟ پول با پشتوانه قيافهاش بهتر از پول بيپشتوانه است؟
ميگويم: چون همه اهل تدبيرند، بايد در روزهاي آينده شاهد چاپ ايرانچكهاي يكصد، دويست و پانصدهزاري بمانيم. به پشتوانه كار ندارد. پول چرك كف دست است. از اين جيب سيف بيرون ميآيد از آن جيب سيف داخل ميشود. مثل گوش ماست كه خبرها ميآيد و ميرود و ما ماست باقي ميمانيم.
ميگويد: بعد با اين پول خرده هايي كه اضافه آمده چه ميكنند؟
ميگويم: فكر كردهايد با خبري كه پارسال داديد به من كه بگذارم زير شيشه چه كردم؟ ميخواهم اعتراف كنم؛ شب بود. شب چهارشنبه سوري بود. من بودم. من بودم و كبريت....
ميگويد: پس يادت بود. ميخواستي مرا بپيچاني! ماه رمضان است از گناهت گذشتم.
ميگويم: پيچاندن ندارد. مگر نديدي احمد توكلي در يادداشتش نوشته؛ دولت «تورم» را به قيمت «تشديد ركود» كنترل ميكند.
ميگويد: يعني چه؟
ميگويم: اسكناسسوزي. وقت سوزي. فرصت سوزي. تدبيرسوزي.... سوزي.
ميگويد: حالا برويم از خودپرداز پول برداريم يا نه؟
ميگويم: شما كه غير يارانه منبع درآمدي نداريد. يارانهتان هم كه زير پنجاه هزار تومان است. از اين به بعد دستگاهها پول خرد نخواهند داشت. يعني بايد صبر كنيد دو ماه بگذرد و بعد برويد پنجاه تومان برداريد. تازه اگر تا آن موقع يارانهتان را به فرد ديگري ندهند.
ميگويد: خب اگر ارزاني كنند كه اين مشكلات پيش نميآيد. بيعرضهها...
ميگويم: خود را ارزاني كردهاند. ديگر چه در چنته دارند كه بعد 13 ماه به ما ارزاني كنند؟ مگر ماشين است؟ مگر هندوانه است؟ مگر برق است؟ مگر. .
ميگويد: مشكل من و توييم كه دردمان بيدرمان است. بيا براي سوزاندن پولهاي كهنه و خرد در چهارشنبهسوري با اينها قرارداد ببنديم و بعد بالا بكشيم. بشويم بابك زنجاني كه براي تثبيت بازار دلار در بانك مركزي از صبح تا شب با رخت سربازي جان كند.
ميگويم: آخر از دوره سربازي من و شما گذشته. الان نوبت آقازادههايي است كه هنوز پشت لبشان سبيل در نيامده باشد...
نویسنده : اولاد آدم
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]