تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836426269
ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري [1] [2] و أمّا شيخ عطّار كه تمام بحثها، و مكاتبات طرفين، روي شعر او دور ميزند، فريد الدِّين محمّد بن ابراهيم نيشابوري است كه بنا به گفتار صاحب «أعيان الشِّيعة» در أواخر عصر سلجوقيان در نيشابور متولّد شد؛ و طفوليّت خود را در مشهد مقدّس گذرانيد. و سپس به ماوراء النهر، و هند و عراق و شام و مصر مسافرت كرد. و حجّ بيت الله الحرام بجاي آورد؛ و سپس به شهر خود: نيشابور بازگشت و در آنجا اقامت گزيد تا فوت كرد و بعضي گويند: در حملة مغول كشته شد.در نيشابور دارو فروشي داشت؛ و به طبّ اشتغال داشت و بيمارستاني راي معالجة مريضان ترتيب داده بود. و به همين جهت او را عطّار گويند. علاوه بر طبّ، پيوسته به خواندن و تأليف، با كمال جديّت مشغول بود. و أحوال بزرگان عرفان، و روش آنها را و أخبار و اقوالشان را دركتب خود ميآورد؛ و بسيار به آنها با عقائدشان راسخ الاعتقاد بود.و در شهر استاد بود، و نشاط غريبي داشت. گويند عدد مؤلِّفات او، به تعداد سورههاي قرآن يكصد و چهارده عدد است و مشهورترين آنها «منطِقُ الطَّير» است كه مكرّراً در ايران و هند طبع شده؛ و در اروپا با ترجمة فرانسوي آن، با اهتمام و عنايت مستشرق: جارسن دي تاسي طبع شده است[3]. تشيّع عطّار، به شهادت اشعار، و به شهادت أعلام فنّو محدّث قمي در دو كتاب «الكُني و الالقاب» و «هَديَّة الاحباب» گويد: مصنّفات او غالباً شعر است؛ و در توحيد و معارف و حقايق سخن گفته است. و در مدح أميرالمؤمنين عليه السّلام سروده است:ز مشرق تا به مغرب گر إمام است عَلِيٌ و آل او ما را تمام استگرفته اين جهان وصف سنايش گذشته زان جهان وصف سِه نانشچه در سرِّ عطا إخلاص او راست سه نان را هفده آيه خاص او راستچنان در شهر دانش باب آمد كه جَنَّت را به حقّ بوّاب آمدچنان مطلق شد اندر فقر و فاقِه كه زرُّ و نقره بودش سه طلاقهاگر علمش شدي بحر مصوّر در او يك قطره بودي بحر أخضرچه هيچش طاقت منّت نبودي ز همّت گشت مزدور يهوديكسي گفتش چرا كردي؟ بر آشفت زبان بگشاد چون شمع و چنين گفت:لَنَقْلُ الصَّخْرِ مِنْ قُلَلِ الْجِبَال أحَبُّ إلَيَّ مِنْ مِنَنِ الرِّجَالِيَقُولُ النَّاسُ لِي فِي الْكَسْبِ عَارٌ فَإنَّ الْعَارَ في ذُلِّ السُّوالِ[4] عطّار در سنة 627 فوت كرد، بعد از آنكه عمر بسيار طولاني كرده بود. و بعضي گفتهاند: در فتنة تاتار كشته شد. عمر او نيز يكصد و چهارده سال بود. و قبرش در خارج نيشابور مشهور است.[5] ابن فُوطي مورّخ شهير، متوفّي در سال 723، در كتاب خود: «تلخيصُ مُعْجَم الالقاب» دربارة عطّار مينويسد كه: كان من محاسن الزَّمان قولاً و فعلاً و معرفةً و أصلاً و علماً و عملاً. رآه مولانا نصيرُالدّين أبوجعفر محمّد بن محمّد بن الحسن الطُّوسي نيسابور؛ و قال كان شيخاً مُفَوَّهاً حسنَ الاستنباط و المعرفة لكلام المشايخ و العارفين، و الائمّة السَّالكين. و له ديوانٌ كبيرٌ، و له «مَنطِقُ الطَّيْرِ» من نظمه المثنوي. واستشهد علي يد التَّتار بنيسابور.[6] گفتار قاضي نور الله شوشتري، راجع به عطّارعالم بلند پايه: قاضي نور الله شوشتري در «مجالس المؤمنين»، أحوال او را مفصّلاً بيان نموده؛ و وي را به غايت ستوده است. او گويد: منبع الحقايق و الاسرار الشّيخ فريد الدّين عطّار قدس سرّه العزيز:همان خريطه كِش داروي فَنَا عطّار كه نظم اوست شفابخش عاشقان حزينمقابل عدد سورهاي، كلام نوشت سفينههاي عزيز و كتابهاي گزينجنون ز جذبة او ديده در سلوك خرد خِرَد ز منطقِ او جُسته در سخن تلقينمرتبة او عالي، و مشرف او صافي بوده، سخن او را تازيانة اهل سلوك گفتهاند. در شريعت و طريقت يگانه بود، و در شوق و نياز، و سوز و گداز، شمع شبستان زمانه؛ مستغرق بحر عرفان، و غوّاص درياي ايقان است. و از قول ملاّ محمّد رومي صاحب مثنوي دربارة او آورده است كه:گِردِ عطّار گشت مولانا شربت از دست شمس بودش نوشو نيز در جاي ديگر آورده است كه:عطّار گشت روح و سنائي دو چشم او ما از پي سنائي و عطّار آمديمو همچنين در موضعي ديگر گفته است:هفت شهر عشق را عطّار گشت ما هنوز اندر خم يك كوچهايمتولاّي عطّار به أميرالمؤمنين عليه السّلام و اهل بيت اوجناب شيخ را مصنّفات مشتمله بر آثار توحيد، و حقايق أذواق و مواجيد بسيار است؛ مانند كتاب «منطق الطَّير»، و «الهي نامه»، و «مظهر العجائب» و غير آن. و در اكثر آنها طريق آشنائي ورزيده؛ و شيوة سنيّة شيخ سنائي گزيده؛ و در إظهار مناقب اهل بيت أطهار، و تعرّض به أعداي جفاكار ايشان، گاهي از غلوّ عشق و محبّت بياختيار خليع العذار است؛ و گاهي از شدّت تقيّة و خوف أغيار، در مقام استتار و إصلاح آن إظهار. مِصْرَع: وَ لَمْ يُصْلِحَ العَطَّارُ مَا أَفَسَدَ الدَّهْرُ.و در كتاب «أسرارنامه» بعد از مدح سه ياز، شروع در مدح حضرت أمير عليه السّلام كرده و گفته:از اين بگذر خدا را باش، اصل اوست دگر سر بر نِه و سر بركش اي دوستسوار دين پسر عمّ پيمبر شجاع دهر، صاحب حوض كوثربه تن رستم سوار رخش دلدل به دل غواصّ درياي توكّلعلي القطع أفضل أيّام او بود علي الحقّ حجّت إسلام او بودمنادِيِّ سَلُوني در جهان داد به يك رمز از دو عالم صد نشان دادچنان شد در نماز از نور حق جانش كز او بي او، برون كردند پيكانشچنين بايد نماز از أهل رازي كه تا نبود نيازت بينمازيز جودش، أبر و دريا پرتوي بود به چشمش عالم پُر زِ، جوِي بودزهي صدري كه تا بنياد دين بود دلش أسراردان و راهبين بودز طفلي تا كه خود را پير كردي بدين دنياي دون تكبير كرديچون دنيا آتش و تو شير بودي از اين معني ز دنيا سير بودياگر چه كم نشيند گرسنه شير نخوردي نان دنيا يك شكم سيراز آن جستي ز دنيا فقر و فاقه كه دنيا بود پيشش سه طلاقه[7] باري در كمال عرفان و توحيد حقّ، و وصول به أعلا ذِروة از مقام تجرّد و ايقان مرحوم شيخ عطّار، كسي از اهل كمال شك ندارد؛ و أعلام و بزرگان طبق گفتار او، او را از پيروان مكتب تشيّع شمردهاند. مثلاً آية الله معظّم آقا سيّد محسن عاملي همانطور كه ديديم او را در «أعيان الشيعة» كه اختصاص به علماي شيعه دارد، ذكر كرده است؛ و قاضي نورالله شوشتري، در كمالِ عرفاني و در تشيّع او داد سخن داده است؛ و قريب چهار صفحه از صفحات وزيري ترجمة حال او را آورده است.گفتار قاضي بر اينكه رسيدن به كمال بدون ولايت محال استمرحوم آية الله عارف بيبديل: حاج ميرزا علي آقاي قاضي رحمة الله عليه ميفرموده است: محال است كسي به درجة توحيد، و عرفان برسد، و مقامات و كمالات توحيدي را پيدا نمايد و قضيّة ولايت بر او منكشف نگردد.ايشان معتقد بودهاند كه: بزرگاني كه نامشان در كتب عرفان ثبت است، و آنها را واصل و فاني ميشمرند؛ و از أهل ولايت نبودهاند؛ و يا تحقيقاً ولايت را ادراك كردهاند؛ ولي بر حسب مصلحت زمانهاي شدّت و حكّام و سلاطين جور كه از عامّه بودهاند، تقيّه ميكرده، و ابراز نمينمودهاند؛ مانند شيخ سليمان قندوزي حنفي صاحب «ينابيع المودّة»، و مانند سيّد علي همداني صاحب كتاب « مودّة القربي«، و مانند مولي محمّد رومي بلخي صاحب كتاب « مثنوي«. أمّا شيخ فريد الدّين عطّار بدون شك شيعه بوده است؛ وليكن چون در زمان سلجوقيان ميزيسته، و آنها عامّي مذهب بودهاند؛ به ناچار در بعضي از كتب خود بر آن نهج مشي فرموده است.علوّ روح و نفس عطّار، در منطق الطيّراز آثار عطّار بخوبي مشهود است كه: مردي وارسته، و بزرگوار، و از هواي نفساني دور بوده، و حقيقةً قدم در راه صدق نهاده است. او تحقيقاً از واصلين توحيد بوده، و چنان تمكّن كمالات روحي، و حالات عرفاني در جان او نشسته بود؛ كه او را بينياز و مستغني از غير خدا ساخته بود. او جز مشاهدة جمال حقّ و فناي در صفات و أسماء و ذات او خَطِّ مشيي نداشت. در خاتمة همين كتاب «منطق الطَّير»، قدري از حال استغناي خود را بيان ميكند كه: الحمدلله و له المنّة نياز و تملّقي از صاحب دولتان نداشتهام؛ و نامي از كسي به خوبي و بدي، و قدح و تمجيد نبردهام، و من دنبال راه خود بودهام.چون زِنان خشگ گيرم سفره پيش تر كنم از شورباي چشم خويشاز دلم آن سفره را بريان كنم گه گهي جبريل را مهمان كنمچون مرا روح القدس، همسايه است كي توانم نان هر مُدبِر شكستمن نخواهم نان هر ناخوش منش بس بود اين نانم و اين نانخورششد غناء القلب جان افزاي من شد حقيقت سِرّ لايَغْنَايِ[8] منهر توانگر كاينچنين گنجيش هست كي شود در منّت هر سفله پستشكر ايزد را كه درباري نيم بستة هر ناسزاواري نيممن ز كس بر دل كجا بندي نهم نام هر دوني خداوندي نهمنه طعام هيچ ظالم خوردهام نه كتابي را تخلّص كردهامهمّت عاليم ممدوحم بسست قُوتِ جسم و قوَّتِ روحم بسست[9] نه هواي لقمة سلطان مرا نه قفا و سيلي دربان مرا[10] اين بوده فشرده و مختصري از شرح حال اين عارف ربّاني قدّس الله سرِّه العزيز. شرحي از كتاب منطق الطيّر عطّارجمع شدن پرندگان نزد هُدهُد، و مطالبة سيمرغ راو أمّا كتاب « مَنطِقُ الطَّيْر»: كتابي است درباره مرغان پنداري كه جمع شدند؛ و از هُدْهُدْ كه لباس طريقت در بر، و تاج حقيقت بر سر دارد؛ و سالياني همدم و همره و پيك شاه سليمان بوده است؛ خواستند كه: همة أصناف و أنواع حيوانات شاهي دارند؛ و ما شاه نداريم. تو براي ما شاهي مقرّر بفرما. تا همگي در تحت فرمان او باشيم.هُدهُد گفت: ما پرندگان ومرغان، شاهي داريم به نام سيمرغ كه در پشت كوه قاف منزل دارد؛ و بايد برويم و به او برسيم تا از مزايا و آثار سلطنت و شاهي او بهرهمند گرديم.ولي منزل او دور است. بايد كمر به جدّ و جهد ببنديد! و از بيابانهاي طولاني، و هفت وادي خطرناك عبور كنيد! چون اين هفت وادي طيّ شد، آنجا كوهي است به نام كوه قاف[11] كه سلطان مرغان: سيمرغ در آن جا منزل دارد.در اين جا هدهد با بسياري از طيور كه آمده بودند؛ مانند بلبل و طوطي و طاووس و كبك و باز و درّاج و موسيجه (مرغي است شبيه به فاخته) و تَذَرْو، و قُمري و فاخته و شاهين و زرّين و بَطّ و غيرها؛ گفتگوهائي دارد و در ضمن حكايتها و أمثال و أندرزها أهميّت مقصود را روشن ميكند. و همچنين به هر يك از آنها ميفهماند: زندگي و عشق و راه شما مختصر و جزئي است و شما گرفتار هوي و هوس هستيد؛ و جز با وصول به سيمرغ كه سلطان طيور است، كمال براي شما غير مقدور است. وليكن حركت و وصول به آن مستلزم گرسنگي و تشنگي، و عبور از هفت وادي خطرناك است. كه بدواً بايد فكر خود را بكنيد و براي اين مقصود عالي همّتي عالي، و سري نترس، و عزمي متين و استوار، و ارادهاي جازم و غير قابل تغيير داشته باشيد!هر يك از اين مرغان بهانهاي آوردند، بعضي گفتند: اصلاً سيمرغ وجود خارجي ندارد؛ افسانهاي بيش نيست. زيرا اگر حقيقتي داشت لابدّ تا به حال در اين مرور ايّام، يكي از مرغان آن را ميديد؛ هيچ كس ادّعاي رؤيت آن را نكرده است.بعضي گفتند: اين راه مشكل است؛ و نتيجهاش هلاكت است. و دليل بر اين آن است كه: شايد تا به حال هزاران پرنده به سراغ سيمرغ رفته باشند؛ و يكي از آنها هم نرسيده باشد؛ و همه در اين واديهاي خطرناك جان سپرده باشند.هدهد گفت: جان دادن در راه چنين سلطاني ارزش دارد. اگر مُرديم در طريق عزّ و شرف مُرديم، در راه وصول به جانِ جانان مُرديم؛ و اگر هم زنده مانديم، به وصال او سرافراز شدهايم، زيرا صفات او چنين و چنان است؛ عقل و خيال هيچ طائر بلندپروازي، به مقام شامخ او نميرسد و...هدهد بعد از معرّفي خودش كه: من سالها با سليمان بودهام؛ و من راهنماي طريقم؛ و حتماً بايد با من حركت كنيد، تا از اين بَوادي خطير عبور كنيم؛ و به او برسيم، ميگويد:ليك با من گر شما همره شويد محرم آن شاه و آن درگه شويدوارهيد از ننگ خودبينيّ خويش تا كي از تشويش بي دينيّ خويشهر كه در وي باخت جان، از خود برست در راه جانان ز نيك و بد پرستجان فشانيد و قدم در ره نهيد پاي كوبان، سر بدان درگه نهيدهست ما را پادشاهي بي خلاف در پس كوهي كه هست آن كوه قافنام او سيمرغ: سلطان طيور او به ما نزديك ما زو دوردوردر حريم عزّت است آرام او نيست حَدِّ هر زباني نام اوصد هزاران پرده دارد بيشتر هم ز نور و هم ز ظلمت پيشتردر دو عالم نيست كس را زَهرهاي كو تواند يافت از وي بهرهايدائماً او پادشاه مطلق است در كمال عزّ خود، مُستغرق استاو به سرنايد ز خود آنجا كه اوست كي رسد عقل وجود آنجا كه اوستنه بدو رَه، نه شكيباني ازو صد هزاران خَلق شيدائي ازووصف او چون كارجان پاك نيست عقل را سرماية ادراك نيستلاجرم عقل و هم جان خيره ماند در صفاتش با او چشم تيره ماندهيچ دانائي كمال او نديد هيچ بينائي جمال او نديددر كمالش آفرينش ره نيافت دانش از پي رفت و بينش ره نيافتقِسم خَلْقان زان جمال و زان كمال هست گر بر هم نهي، مُشتي خيال[12] پرواز مرغان، و عبور از هفت وادي، براي وصول به كوه قافبالاخره مقداري از مرغان ماندند؛ و مقداري هم با معيّت و راهنمائي هدهد به پرواز آمدند. در راه بعضي از أصناف آنها، چون به مرغزاري و گلي و گياهي و آبي رسيدند، پائين آمدند؛ و بعضي چون به درياچهاي و نيزاري رسيدند، فرود آمدند؛ و همچنين بسياري از آنها در هر يك از واديها درافتادند، و سرنگون شدند. وصولِ سي مرغ به كوه قاف، و يافتن سيمرغ راو بالاخره در نهايت، آن مقداري كه به كوه قاف رسيدند، مجموعاً با خود هدهد، سي مرغ بودند. و چون خوب نظر كردند ديدند كه سيمرغاند كه به سيمرغ رسيدهاند.آري آنان كه به كعبة مقصود رسيدند؛ و به قصر پادشاه و سلطان طيور و پرندگان درآمدند؛ و حضور يافتند كه در دربار با عظمت و حشمت او داخل شوند؛ سيمرغ بودند؛ كه خورشيد أبديّت بر آنان بتافت و در برابر آئينة جمال حقّنما قرار گرفتند. و بيش از عكس رخسار سي مرغ در آن پيدا ننمودند؛ و به حقيقت دريافتند كه: سيمرغ با حقيقتشان يكي است؛ و در ميان آنها جدائي و دوئيّت نيست.جان آن مرغان ز تشوير و حيا شد فناي محض، و تن شد توتياچون شدند از كُلّ كلّ پاك آن همه يافتند از نور حضرت، جان همهباز از سر بندة نوجان شدند باز از نوعي دگر حيران شدندكرده و ناكردة ديرينهشان پاك گشت و محو شد از سينهشانآفتاب قربت از پِي شان بتافت جمله را از پرتو آن، جان بتافتهم ز روي عكس سيمرغ جهان چهرة سيمرغ ديدند آن زمانچون نگه كردند اين سي مرغ زود بي شك اين سي مرغ آن سيمرغ بوددر تحيّر جمله سرگردان شدند مي ندانستند تا اين آن شدندخويش را ديدند سي مرغ تمام بود خود سيمرغ، سيمرغ تمامچون سوي سيمرغ كردندي نگاه بودي آن سي مرغ آن آنجايگاهور به سوي خويشتن كردي نظر بودي اين سيمرغ ايشان آن دگردر نظر در هر دو كردندي به هم هر دو يك سيمرغ بُد بي بيش و كمبود اين يك آن و آن يك بود اين در همه عالم كسي نشنود اين[13] در اين حال كه همه غرق تحيّر بودند؛ و در بحر تفكّر غوطهور شدند، و سِرِّ اين حقيقت را طلب كردند، از جايگه جواب آمد كه:هر كه آيد، خويشتن بيند درو جان و تن، هم جان و تن بيند دروچون شما سيمرغ اينجا آمديد سي در اين آئينه پيدا آمديد[14] گر چهل و پنجاه مرغ آيند باز پردهاي از خويش بگشايند بازگر چه بسياري به سرّ گرديدهاند خويش ميبينند و خود را ديدهاندهيچكس را ديده در ما كي رسد؟ چشم موري بر ثريّا كي رسد؟ديدهاي موري كه سندان برگرفت پشّهاي پيلي به دندان برگرفت؟هر چه دانستي چو ديدي آن نبود وآنچه گفتي و شنيدي آن نبوداين همه وادي كه واپس كردهايد وين[15] همه مردي كه هر كس كردهايدجمله در أفعال، رَه ميرفتهايد وادي ذات و صفت را خفتهايدچون شما سيمرغ حيران ماندهايد بيدل و بيصبر و بيجان ماندهايدما به سيمرغي بسي أوليتريم زانكه سيمرغ حقيقي گوهريممحو ما گرديد در صد عِزُّ و ناز تا به ما در خويشتن يابيد بازمحو او گشتند آخر بر دوام سايه در خورشيد گم شد والسّلامتا همي رفتند، گفتندي سخن چون رسيدندش، نه سر ماند و نه بُنلاجرم اينجا سخن كوتاه شد روي را بر ره نماند و راه شد[16] در اين داستانِ مرغان، شيخ عطّار در يك كتاب ضخيم «منطق الطّير» كه أبياتش به 4600 بيت ميرسد، تمام اسرار سير و سلوك راه خدا را با هُدهُد كه شيخ رهنماست، و با سيمرغ كه حضرت حقّ تعالي است، نشان داده و چگونگي سفر پر رنج و با ملامت سالك را در شاهراه مستقيم وصول به حقّ شرح ميدهد. و با أمثله و حكايات و بيان داستانها، موانع طريق و شرائط و مُمِدَّات و مُعِدَّات آن را بيان ميكند، از ابتداي سير تا انتهاي آنعطّار در اينجا، آن هفت وادي كه واديهاي وصول است؛ و قبل از فناء في الله، بايد طيّ شود؛ يعني وادي طلب، وادي عشق، وادي معرفت، وادي استغناء، وادي توحيد، وادي حيرت و وادي فقر و فنا را، اوئلاً به طور خلاصه و سپس مشروحاً شرح ميدهد؛ و خصوصيّات منازل و مراحل را بر ميشمرد؛ و خلاصة آنها اين است:هست واديّ طلب، آغاز كار وادي عشق است از آن پس بيكناربر سِيُم وادي است، آن از معرفت هست چهارم، وادي استغنا صفتهست پنجم وادي توحيد پاك پس ششم واديّ حيرت صَعبناكهفتمين، واديّ فقر است و فنا بعد از آن راه و روش نبود ترا [17]مفاد مَن عَرَفَ نَسَه فقد عَرف ربّهعطّار بعد از شرح و بيان اين خصوصيّات، بر اساس قول مشهور حضرت رسول الله صلّي الله عليه وآله وسلّم: مَن عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ «خود را بشناس تا خدايت را بشناسي» مطلب را پياده كرده است. و آنچه در اين كتاب بيان شده است؛ طريق معرفت نفس است كه ملازم با معرفت حضرت حقّ است جلّ و علا.حديث معرفت نفس از أحاديث معتبره، و براي صحّت مضمون آن چه از أحاديث مشابه آن در مضمون؛ و چه از ساير أحاديث، و چه از مشاهدات ذوقيّه و عرفانيّه جاي شبهه و ترديد نيست.پینوشتها:[1] نویسنده : آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی[2] منبع : کتاب توحید علمی و عینی[3] تلخيصي از «أعيان الشيعه» طبع دوّم، ج 43، تحت شمارة 9631 ص 216 و ص 217.[4] اين أبيات را با بقية آن كه بسيار است؛ نيز قاضي نورالله شهيد، در «مجالس المؤمنين» طبع سنگي، ص 296 و ص 297 آورده است. و اصل آن در «إلهي نامه» عطّار ص 22 و ص 23 از طبع مصحَّح فؤاد روحاني موجود است.[5] تلخيصي از دو كتاب: «الكُنّي و الالقاب» طبع صيدا، ج 2، ص 431 و ص 432، و «هديّة الاحباب» ص 199 و ص 200.[6] تعليقة طبع اخير «لُبَاب الالباب» عوفي.[7] گلچين وتلخيص زيادي از أحوالات عطّار كه شهيد قاضي سيّد نور الله شوشتري، در «مجالس المؤمنين» ص 296 تا ص 300، از طبع سنگي ذكر نموده است.[8] لايفناي من ـ نسخه بدل.[9] «منطق الطير» ص 322.[10] «منطق الطّير» ص 324.[11] در ادبيات فارسي، سيمرغ كه نام ديگرش عنقاست، پادشاه پرندگان است كه هيچ پرندهاي او را نديده است؛ چون گويند: بر فراز كوه قاف منزل دارد. در «برهان قاطع»، طبع سركاري، و طبع دكتر محمّد معين، در كلمة قاف گويد: قاف بر وزن كاف، نام كوهي است مشهور، و محيط است به ربع مسكون. گويند پانصد فرسنگ بالا دارد؛ و بيشتر آن در ميان آب است. و هر صباح چون آفتاب بر آن افتد، شعاع آن سبز مينمايد؛ و چون منعكس گردد كبود. و اين ميبايد غلط باشد؛ چه در حكمت مبرهن است كه: لونْ لازم اجسام مركبّه است؛ و بسيط را از تلوّن بهرهاي نيست. و همچنين به برهان ثابت شده است كه ارتفاع أعظم جبال از دو فرسنگ و نيم زياده نميباشد. الله أعلم. انتهي.و دكتر معين در تعليقة آن گويد: كوهي است أساطيري. رجوع شود به «دايرة المعارف» إسلام......و در «لغت نامة علامة دهخدا» در كلمة قاف بعد از ذكر كلام «برهان قاطع»؛ از كازيميرسكي ذكر كرده است كه او گويد: عنقا بدان آشيان دارد؛ و هم گويند: مراد جبال قفقاز و قيق است. و شايد مأخوذ از قافقاز تلفظ قفقاز است. و از «مهذّب الاسما» نقل كرده است كه: كوهي است گرداگرد زمين را فرا گرفته از زبرجد. و از «معجم البلدان» نقل كرده است كه: كوهي است عظيم كه به گرد دنيا بر آمده، از او تا آسمان مقدار يك قامت است؛ بلكه آسمان بر او مطبّق است. أقول شايد بر اساس همين معني وارد شده است عبارت قاف به قاف و نيز قاف تا قاف كه هر دو را در لغت نامه دهخدا، كران تا كران معني نموده است؛ و براي اوّلي شاهدي از بيت أوحدي شاعر آورده است:روي گيتي پر از سلف شد و لاف همه زَرق و شيد قاف به قافو براي دوّمي شاهدي از فردوسي كه: جهان قاف تا قاف پر نور كرد به هر جا كه بد ماتمي سور كرد[12] «منطق الطَّير» طبع مطبعة شفق، تبريز با تصحيح محمّد جواد مشكور، ص 47 و ص 48.[13] «منطق الطّير» ص 300.[14] نسخه بدل در تعليقه.[15] نسخه بدل.[16] «منطق الطيّر» ص 301 و ص 302.[17] «منطق الطير» ص 182./خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1548]
صفحات پیشنهادی
ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري
ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري [1] [2] و أمّا شيخ عطّار كه تمام بحثها، و مكاتبات طرفين، روي شعر او دور ميزند، فريد الدِّين محمّد بن ابراهيم نيشابوري است كه ...
ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري [1] [2] و أمّا شيخ عطّار كه تمام بحثها، و مكاتبات طرفين، روي شعر او دور ميزند، فريد الدِّين محمّد بن ابراهيم نيشابوري است كه ...
هفت شهر عشق - ویژه نامه روز بزرگداشت عطار نیشابوری
ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري [1] [2] و أمّا شيخ عطّار كه تمام بحثها، و مكاتبات طرفين، روي شعر او دور ميزند، فريد الدِّين محمّد بن ابراهيم نيشابوري است كه ...
ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري [1] [2] و أمّا شيخ عطّار كه تمام بحثها، و مكاتبات طرفين، روي شعر او دور ميزند، فريد الدِّين محمّد بن ابراهيم نيشابوري است كه ...
ویژه نامه شاعر شرقی - غربی و هفت شهر عشق در پرتال قرار گرفت
ویژه نامه هفت شهر عشق شامل مقالات زیر می باشد: مسافر هفت شهر عشق ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري صدای بال سیمرغ عطار نیشابوری بلا از ديدگاه عطار و ...
ویژه نامه هفت شهر عشق شامل مقالات زیر می باشد: مسافر هفت شهر عشق ترجمة احوال شيخ فريد الدّين عطّار نيشابوري صدای بال سیمرغ عطار نیشابوری بلا از ديدگاه عطار و ...
عطار قبل از ايران در غرب بود
سال 1816 میلادی ترجمه منظومه «پندنامه» از عطار نیشابوری با ترجمه سیلوستر ... او كتابی با عنوان «جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار نیشابوری» نوشت كه راه را برای ... احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری» نوشت كه دستمایه ...
سال 1816 میلادی ترجمه منظومه «پندنامه» از عطار نیشابوری با ترجمه سیلوستر ... او كتابی با عنوان «جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار نیشابوری» نوشت كه راه را برای ... احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری» نوشت كه دستمایه ...
کنترل سرعت برنامه با بیش از 80 مقاله دیگر
... مولوي 4 عطار نیشابوری بلا از ديدگاه عطار و مولوي 3 صدای بال سیمرغ بلا از ديدگاه عطار و مولوي 2 انسان آرماني در غزليات عطار نيشابوري ترجمة احوال شيخ فريد الدّين.
... مولوي 4 عطار نیشابوری بلا از ديدگاه عطار و مولوي 3 صدای بال سیمرغ بلا از ديدگاه عطار و مولوي 2 انسان آرماني در غزليات عطار نيشابوري ترجمة احوال شيخ فريد الدّين.
بدیع زمانه
وی در عرفان بسیار به احوال مولوی نزدیك بود و با شوریدگی در مثنوی غرق می شد و نكات ... احوال و آثار تحلیل شده شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، ترجمه كامل قرآن مجید و .
وی در عرفان بسیار به احوال مولوی نزدیك بود و با شوریدگی در مثنوی غرق می شد و نكات ... احوال و آثار تحلیل شده شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، ترجمه كامل قرآن مجید و .
بدیع زمانه
وی در عرفان بسیار به احوال مولوی نزدیک بود و با شوریدگی در مثنوی غرق می شد و ... بیدار- شرح احوال و آثار تحلیل شده شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، ترجمه کامل قرآن ...
وی در عرفان بسیار به احوال مولوی نزدیک بود و با شوریدگی در مثنوی غرق می شد و ... بیدار- شرح احوال و آثار تحلیل شده شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، ترجمه کامل قرآن ...
معرفی عطار نیشابوری
معرفی عطار نیشابوری-معرفی عطار نیشابوری128k 64k56kنمایش فیلم. ... کتابشناسی عطار نیشابوری معرفی برخی از آثار به جا مانده از شیخ فریدالدین عطار ... نیشابوری(متن)ترجمه بوسنیایی كتاب «منطق الطیر عطار نیشابوری» در مراسمی با حضور رئیس ... او كتابی با عنوان «جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار نیشابوری» نوشت .
معرفی عطار نیشابوری-معرفی عطار نیشابوری128k 64k56kنمایش فیلم. ... کتابشناسی عطار نیشابوری معرفی برخی از آثار به جا مانده از شیخ فریدالدین عطار ... نیشابوری(متن)ترجمه بوسنیایی كتاب «منطق الطیر عطار نیشابوری» در مراسمی با حضور رئیس ... او كتابی با عنوان «جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار نیشابوری» نوشت .
سعيد نفيسي
سعيد نفيسي در طولزندگاني خود صد ها مقاله ادبي و تحقيقي ، تأليف ،ترجمه ،مقدمه، ... در احوال و آثار شيخ فريد الدين عطار نيشابوري - زندگي و كار و انديشه و روزگار پور ...
سعيد نفيسي در طولزندگاني خود صد ها مقاله ادبي و تحقيقي ، تأليف ،ترجمه ،مقدمه، ... در احوال و آثار شيخ فريد الدين عطار نيشابوري - زندگي و كار و انديشه و روزگار پور ...
عطار نیشابوری
30 سپتامبر 2009 – SAMOEL30th September 2009, 11:35 PMزندگی عطار در بین ... نه درباره چگونگی احوال او در كودكی و اینكه به دست چه كسانی تربیت یافته خبر داریم. .... و ترجمه استاد پورداود، چاپ تهران منطق الطیر مقامات طیور- شیخ فریدالدین عطار ...
30 سپتامبر 2009 – SAMOEL30th September 2009, 11:35 PMزندگی عطار در بین ... نه درباره چگونگی احوال او در كودكی و اینكه به دست چه كسانی تربیت یافته خبر داریم. .... و ترجمه استاد پورداود، چاپ تهران منطق الطیر مقامات طیور- شیخ فریدالدین عطار ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها