واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم- استيون سودربرگ از جمله مطرح ترين کارگردانان دنياي سينماي مستقل است که هرازگاهي يک فيلم استوديويي را کارگرداني مي کند. سودربرگ در پنجمين همکاري اش با جورج کلوني ، اقتباسي از رمان پرخواننده «آلماني خوب» ، نوشته جوزف کانون را انتخاب کرده است که داستان آن در پايان جنگ دوم جهاني مي گذرد. در فيلم کلوني نقش خبرنگار امريکايي به نام جک گسير را ايفا مي کند که براي يافتن يک دوست قديمي به آلمان جنگزده بازمي گردد. آخرين فيلم کلوني و سودربرگ فيلم سولاريس بود که بازسازي فيلم کلاسيک آندره تارکوفسکي بود. آيا پل آتاناسيو (فيلمنامه نويس) در خلال نگارش فيلمنامه اطلاع داشت که شما قصد داريد فيلم را به شيوه سياه و سفيد بسازيد؟ خير. اين ايده پس از پايان کار او به ذهنم رسيد ؛ البته ابتدا قصد داشتم به آلمان بروم و فيلم را به صورت عادي و رنگي بسازم ، ولي بعد تغيير عقيده دادم ، چون هزينه هاي فيلم خيلي بالا مي رفت ، بنابراين تصميم گرفتم فيلم را بنا به دلايل اقتصادي به شکل سياه و سفيد بسازم. آيا جنبه هاي مدرن فيلم هم با توجه به سياه و سفيد بودن آن حذف شد؟ نکته اي که بيش از هر چيز ديگري به آن توجه مي کرديم ، وجود سانسور شديد در زمان وقوع داستان فيلم بود. طبيعي بود که جنبه هاي اخلاقي و اجتماعي در آن دوره نيز وجود داشته اما ما نمي خواستيم يک کپي برداري صرف مثل فيلمهايي چون «دور از بهشت» داشته باشيم. فيلم حاضر حاصل هزاران ساعت بحث و تحقيق درباره شرايط آن دوره است. کمي درباره فيلمهاي آرشيوي و استفاده از آنها در اين فيلم بگوييد. بخشي از اين فيلمهاي آرشيوي از آلمان و بخش اعظم آن از روسيه تامين شد. در يک آرشيو روسي فيلمهاي زيادي از برلين در تابستان 1945 وجود داشت و ما از آن استفاده فراواني کرديم و حتي براي اين منظور تغييرات عمده اي در فيلمنامه ايجاد کرديم. آيا درباره همکاري جديدتان با جورج کلوني نکته جديدي وجود دارد؟ او در هر فيلم بهتر از فيلم قبلي است. من يکي از کساني بودم که وقتي بازي او را در سريال تلويزيوني اتاق اورژانس ديدم ، گفتم او يک ستاره سينما خواهد بود و در زمان ساخت فيلم خارج از ديد او را انتخاب کردم ، چون معتقد بودم او مي تواند به عنوان يک هنرپيشه برجسته مطرح شود و فيلم من مي تواند اين کار را براي او انجام دهد ، ولي او از خارج از ديد تا فيلم فعلي بازيهاي متفاوتي از خود ارائه کرده و تصور نمي کنم سطح بازي او در اين سالها يکسان بوده باشد. آيا شما براي جلب رضايت او به منظور بازي در فيلمهاي کم هزينه بايد او را قانع کنيد يا اين که رابطه شما موجب موافقت او مي شود؟ او هميشه از اين طرحهاي کم خرج استقبال مي کند و زماني که در فيلمهايي چون سيريانا و يا سه شاه بازي مي کند ، درآمد چنداني ندارد. او برخوردي کاملا عملگرايانه در اين موارد دارد و چندان رويکرد مالي ندارد. چگونه فيلمهايتان را انتخاب مي کنيد؟ همه چيز از داستان آغاز مي شود و درباره اين فيلم ، محور داستان خارج شدن دانشمندان آلمان نازي به وسيله امريکايي ها بود. اين موضوعي است که اطلاعات چنداني درباره آن در تاريخ وجود ندارد و از اين لحاظ توجه مرا جلب کرد ؛ البته سال گذشته شبکه تلويزيوني PBS مستند خيلي خوبي در اين زمينه پخش کرد و فيلم من به شکل موازي با اين مستند پيش رفت. فيلمهاي شما نشان مي دهد که خط داستاني خاصي را در طول سالهاي اخير دنبال نکرده ايد. البته من هيچ وقت درباره فيلمهاي قبلي ام فکر نمي کنم مگر اين که روزي دست از فيلمسازي بردارم. به عقيده من سينما يک رسانه روشنفکرانه نيست و بيشتر روشنفکران نيز آثار قابل قبولي را در آن ارائه نکرده اند بلکه سينما يک رسانه احساسي است. چرا تصميم گرفتيد که 2 فيلم درباره چه گوارا (با عناوين چريک و آرژانتين) بسازيد؟ خب کافي است که به فيلم «کشتن بيل» فکر کنيد و فکر مي کنم دليل اين که چنين فيلمي هم 2 قسمت داشت براي هر شخصي که آن را تماشا کرده است ، واضح و مشخص است. بزرگترين پرسش براي من تصميم گيري درباره مدت زمان فاصله بين اکران اين 2 فيلم است و شايد الگوبرداري از کلينت ايستوود که 2 فيلمش را در اين ماه به فاصله يک هفته اکران کرد ، بتواند راه حل خوبي باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]