تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن در سرشتش دروغ و خيانت نيست و دو صفت است كه در منافق جمع نگردد: سيرت نيكو و د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803627389




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پيامدهاي نهضت حسيني/۳ماجراي عجيب هلاكت جمعي از بني‌اميه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پيامدهاي نهضت حسيني/۳ماجراي عجيب هلاكت جمعي از بني‌اميه
انتشار اخبار كربلا تأثير عجيبى در ميان مسلمانان گذاشت، اوج مظلوميّت امام حسين(ع) و يارانش و نهايت قساوتى كه در شهادت آنان و اسارت خاندان پاكش آشكار شده بود، دودمان بني‌اميه را به باد داد.


به گزارش خبرنگار آيين و انديشه خبرگزاري فارس، ظلم و ستم، به ويژه قتل انسان‌هاي بي گناهان، هيچگاه زمين نمي‌ماند و ظالم و پيروانش به زودي نتيجه كار خود را در همين دنيا مشاهده مي‌كنند و سپس در برزخ و قيامت، عذاب بدتري خواهند داشت.

از جمله مهمترين ظلم‌ها و جنايت‌هاي بزرگ تاريخ، ظلم بني‌اميه نسبت به خاندان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مكان‌ها و زمان‌هاي مختلف به ويژه در واقعه كربلا بود كه پيامدهاي مهمي به همراه داشت؛ از جمله باعث قيام‌هاي خونيني (مانند قيام توابين، قيام مختار و ...) پس از واقعه عاشورا عليه بني اميه شد.

انتشار اخبار كربلا تأثير عجيبى در ميان مسلمانان گذاشت، اوج مظلوميّت امام حسين عليه‌السلام و يارانش و نهايت قساوتى كه در شهادت آنان و اسارت خاندان پاكش آشكار شده بود، سبب نفرت مسلمانان از دستگاه خلافت اموى شد و همين امر، دودمان بني اميه را به باد داد.

از جمله مسائلي كه در تاريخ ثبت شده و مايه عبرت است اين است كه هنگامى كه «عبداللَّه سفّاح» نخستين خليفه عباسى بر تخت قدرت نشست، در فكر بود كه چگونه از سران بنى‌‌‏اميّه انتقام سختى بگيرد.

در همين ايّام، سران بنى‌‌‏اميّه كه پراكنده شده بودند، به او نامه نوشتند و از او امان خواستند.

«سفّاح» از فرصت استفاده كرد و پاسخ محبّت‏‌آميزى به آنها داد و نوشت كه به كمك آنها سخت نيازمند است و آنان را مورد عطا و بخشش قرار خواهد داد؛ لذا سران «آل‌‏زياد» و «آل‌مروان» و خاندان معاويه دعوت او را پاسخ گفتند و نزد او حاضر شدند.

«سفّاح» دستور داد كرسى‏‌هايى كه به زيور طلا و نقره آراسته براى آنها نصب كردند و اين شگفتى مردم را برانگيخت كه چرا «سفّاح» با اين جنايتكاران چنين رفتار مى‏‌كند.

در اين موقع يكى از درباريان وارد مجلس شد و به «سفّاح» خبر داد كه مردى ژوليده و غبارآلود از راه رسيده و درخواست ملاقات فورى دارد.

«سفّاح» با اين اوصاف او را شناخت، گفت: قاعدتاً بايد «سُدَيْفِ» شاعر باشد؛ بگوييد وارد شود.

«بنى‏‌اميّه» با شنيدن نام «سُديف» رنگ از چهره‏‌هايشان پريد و اندامشان به لرزه در آمد؛ زيرا مى‏‌دانستند او شاعرى توانا، فصيح، شجاع و از دوستان و شيعيان على عليه‌السلام و از دشمنان سرسخت بنى‌‏اميّه است.

«سُديف» وارد شد؛ هنگامى كه نگاهش به بنى‏اميّه افتاد، اشعار تكان‌‏دهنده‌‏اى در مورد ظلم‏‌هاى بنى‏‌اميّه بر بنى‌‏هاشم قرائت كرد كه از جمله آنها اين دو بيت بود:

وَ اذْكُرُوا مَصْرَعَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْدِ وَ قَتِيلٍ بِجانِبِ الْمِهْرَاسِ‏

وَ الْقَتِيلَ الَّذِي بِحَرَّانَ أَضْحَى‏ ثاوِياً بَيْنَ غُرْبَةٍ وَ تَتَاسِ‏

«به ياد آوريد! محلّ شهادت حسين عليه‌السلام و زيد را و آن شهيدى كه در مهراس (اشاره به شهادت حمزه در احد) شربت شهادت نوشيد.

و آن شهيدى كه در حرّان به شهادت رسيد و تا شامگاهان در تنهايى بود و (حتّى جنازه او) به فراموشى سپرده شد».

(اشاره به شهادت «ابراهيم بن محمّد» يكى از معاريف بنى‏‌هاشم و بنى‏‌عبّاس در سرزمين حرّان در نزديگى مرزهاى شمالى عراق است).

«سفّاح» دستور داد خلعتى به «سُديف» بدهند و به او گفت: فردا بيا تا تو را خشنود سازم و او را مرخص نمود؛ سپس رو به بنى‏اميّه كرد و گفت: سخنان اين برده و غلام بر شما گران نيايد، او حق ندارد درباره موالى خود سخن بگويد؛ شما مورد احترام من هستيد (برويد و فردا بياييد!)

بنى‏‌اميّه پس از بيرون آمدن از نزد سفّاح به مشورت پرداختند. بعضى گفتند: بهتر آن است كه فرار كنيم؛ ولى گروه بيشترى نظر دادند كه خليفه وعده نيكى به ما داده و «سُديف» كوچكتر از آن است كه بتواند نظر خليفه را برگرداند.

فردا همه نزد «سفّاح» آمدند؛ او دستور پذيرايى از بنى‏اميّه را داد؛ ناگهان «سُديف» شاعر وارد شد و رو به سفّاح كرد و گفت: «پدرم فدايت باد! تو انتقام گيرنده خون‌هايى؛ تو كشنده اشرارى».

سپس اشعار بسيار مهيّجى خواند كه از ظلم و بيدادگرى بنى‏‌اميّه مخصوصاً از ظلم آنها بر شهيدان كربلا سخن مى‏‌گفت.

«سفّاح» ظاهراً برآشفت و به «سُديف» گفت: تو در نظر من احترام دارى؛ ولى برگرد و ديگر از اين سخنان مگو و گذشته را فراموش كن.

بنى‏‌اميّه از كاخ «سفّاح» بيرون آمدند و به شور پرداختند؛ گفتند: بايد از خليفه بخواهيم «سُديف» را اعدام كند و گرنه سخنان تحريك‌‏آميز او ما را گرفتار خواهد كرد.

«سفّاح» شب هنگام «سُديف» را احضار كرد و گفت: واى بر تو چرا اين قدر عجله مى‌‏كنى؟!

«سُديف» گفت: «پيمانه صبر من لبريز شده و بيش از اين تحمّل ندارم. چرا از آنها انتقام نمى‏‌گيرى؟»

سپس بلند بلند گريه كرد و اشعارى در مظالم بنى‏‌اميّه بر بنى‌‏هاشم‏ خواند كه سفّاح را تكان داد و به شدّت گريست.

«سُديف» نيز آن قدر گريه كرد كه از هوش رفت؛ هنگامى كه به هوش آمد «سفّاح» به او گفت روز آنها فرا رسيده و به مقصودت خواهى رسيد! برو امشب را آرام بخواب و فردا بيا. امّا «سُديف» آن شب به خواب نرفت و پيوسته با خدا مناجات مى‌‏كرد و از او مى‏‌خواست سفّاح به وعده‏اش وفا كند.

«سفّاح» روز بعد براى اغفال بنى‌‏اميّه دستور داد، منادى ندا كند كه امروز روز عطا و جايزه است. مردم به طرف قصر هجوم آوردند و درهم و دينارهايى در ميان آنها پخش شد. سفّاح چهارصد نفر از غلامان نيرومند خود را مسلّح ساخت و دستور داد هنگامى كه من عمامه را از سر برداشتم، همه حاضران را به قتل برسانيد.

سفّاح در جاى خود قرار گرفت و رو به بنى‌‏اميّه كرد و گفت: امروز روز عطا و جايزه است؛ از چه كسى شروع كنم؟ آنها براى خوشايند سفّاح گفتند: از بنى‏‌هاشم شروع كن!

يكى از غلامان كه با او تبانى شده بود، گفت: «حمزة بن عبدالمطلّب» بيايد و عطاى خود را بگيرد.

سُديف كه در آنجا حاضر بود، گفت: حمزه نيست!

سفّاح گفت: چرا؟ گفت زنى از بنى‏‌اميّه به نام «هند»، «وحشى» را واداشت تا او را به قتل برساند؛ سپس جگر او را بيرون آورد و زير دندان گرفت.

سفّاح گفت: عجب! من خبر نداشتم، ديگرى را صدا بزن.

غلام صدا زد: «مسلم بن عقيل» بيايد و عطاى خود را بگيرد!

خبرى نشد؛ سفّاح پرسيد: چه شده؟ سديف در جواب گفت: «عبيدالله بن زياد» او را گردن زد و طناب به پاى او بست و در بازارهاى كوفه گردانيد.

سفّاح گفت: عجب! نمى‏‌دانستم؛ ديگرى را طلب كنيد و غلام همچنان ادامه داد و يك يك را صدا زد، تا به امام حسين عليه‌السلام و ابوالفضل العبّاس و زيد بن على و ابراهيم‏ بن محمّد رسيد و بنى‌‏اميّه هنگامى كه اين صحنه را ديدند و اين سخنان را شنيدند، به مرگ خود يقين پيدا كردند.

اينجا بود كه آثار خشم و غضب در چهره سفّاح كاملاً نمايان شد و با چشمش به سُديف اشاره كرد و «سُديف» اشعارى انشاء كرد كه از جمله دو بيت زير است:

حَسِبَتْ أُمَيَّةُ أَنْ سَتَرْضَى‏ هاشِمُ عَنْها وَ يَذْهَبُ زَيْدُهَا وَ حُسَيْنُهَا

كَذِبَتْ وَ حَقِّ مُحَمَّدٍ وَ وَصِيِّهِ حَقّاً سَتُبْصِرُ مَا يُسِيي‏ءُ ظُنُونَهَا

«بنى‌‏اميّه پنداشتند كه بنى‌‏هاشم به آسانى از آنها خشنود مى‏‌شوند و حسين بن على عليه‌السلام و زيد را فراموش مى‏‌كنند.

دروغ گفتند! به حقّ محمّد و وصىّ او سوگند! كه به زودى چيزهايى مى‌‏بينند كه به اشتباه خود پى مى‌‏برند».

سفّاح با صداى بلند گريه كرد و عمامه را از سر انداخت و سخت آشفته شد و صدا زد:

«يالَثاراتِ الْحُسَيْنِ، يالَثاراتِ بَنِي‌‏هاشِمٍ؛ اى خونخواهان امام حسين و اى خونخواهان بنى‌‏هاشم!».

غلامان با مشاهده اين علامت از پشت پرده‏‌ها بيرون آمدند و با شمشير به جان سران بنى‌‏اميّه افتادند و و همه آنها را به هلاكت رساندند. (منهاج البرائه، علامه خويي، ج 7 ص 223؛ پيام امام، ج 6 ص 495؛ عاشورا ريشه‏‌ها، انگيزه‌‏ها، رويداد‌ها، پيامد‌ها، ص 687)

اميرمؤمنان عليه‌السلام در يك پيش‌‏بينى عجيب در ارتباط با حكومت بنى‌‏اميّه و انقراض سريع آنان فرموده بود: «حَتَّى يَظُنَّ الظَّانُّ أَنَّ الدُّنْيَا مَعْقولَةٌ عَلَى بَنِي أَمَيَّةَ؛ تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا؛ وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا، وَ لَايُرْفَعُ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَيْفُهَا، وَ كَذَبَ الظَّانُّ لِذلِكَ. بَلْ هِيَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِيذِ الْعَيْشِ يَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً، ثُمَّ يَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً؛

بعضى گمان‏ كردند دنيا به كام بنى‏‌اميّه است و همه خوبى‏‌هايش را به آنان مى‌‏بخشد و آنها را از سرچشمه زلال خود سيراب مى‏‌سازد (و نيز گمان كردند كه) تازيانه و شمشير آنها از سر اين امّت برداشته نخواهد شد، كسانى كه چنين گمان مى‌‏كنند، دروغ مى‏‌گويند (و در اشتباهند) چه اين‌‏كه سهم آنها از زندگى لذّت‌‏بخش، جرعه‏‌اى بيش نيست، كه زمان كوتاهى آن را مى‏‌چشند، سپس (قبل از آن كه آن را فرو برند) بيرون مى‌‏افكنند!». (نهج البلاغه، خطبه 87)

انتهاي پيام/ك

دوشنبه 2 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن