تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 5 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1870086363




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگاهي به نمايش دايي‌ وانيا وقتي به ويراني لبخند مي زنيم


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: نگاهي به نمايش دايي‌ وانيا وقتي به ويراني لبخند مي زنيم
سال‌هاست كه نمايشنامه‌هاي دايي وانيا، سه خواهر، باغ آلبالو و‌... چخوف در سراسر جهان در سالن‌هاي گوناگون تئاتر به صحنه مي‌رود تا هر كارگردان و بازيگري روايت و نگا‌ه خود را از اين آثار روايت كند. در اين ميان چخوف در نمايشنامه «دايي وانيا» بيش از ديگر آثارش ترسيم نكبت و ابتذالِ ملالت، يك بار ديگر روايت‌كننده فساد و تباهي زمانه خود مي‌شود.

در نمايشنامه «دايي وانيا» پروفسور سربرياكف، دانشمندي متوسط و متظاهر است كه سال‌هاي سال با كار و زحمت شبانه‌روزي و طاقت‌فرساي دخترش سونيا و مادرهمسرمرحومش والبته برادرهمسر قبلي‌اش «دايي وانيا» كه اداره ملكي را كه از زن مرحومش به ميراث برده برعهده دارند، زندگي‌اي راحت و بي‌زحمت و دردسر مي‌گذرانند. پروفسوربا دختر جواني به نام يلنا، كه مجذوب شهرت و ژست‌هاي عالمانه او شده ازدواج كرده و بي‌قراري يلنا و خودخواهي سربرياكوف اداره ملك را مختل كرده و پس از مدتي زندگي با او، اكنون به اين ملك روستايي آمده تا سربار آنان باشد و زحمات اهالي اين خانه را چندين برابر كند. آنچنان كه ماريا از بي‌خوابي چندين شب پشت سر خود به دليل دستورات وقت و بي وقت پروفسور شكايت مي‌كند و مي‌گويد كه چگونه حضور او و همسر زيبايش كه هيچ كاري جز نشستن و خوردن و خوابيدن بلد نيستند خواب را حتي در نيمه‌هاي شب از چشم او ربوده و خستگي را برايش به جاي گذاشته است. زندگي يكنواخت وانيا و دكترآستروف با ورود يلنا تغيير مي‌كند و اين دو شخصيت شيفته يلنا شده و فكر مي‌كنند با حضور او مي‌توانند از دايره روزمرگي رها شوند، اما يلنا همسر پروفسور است و پايبندي به اخلاق به او اجازه نمي‌دهد به دعوت وانيا و آستروف پاسخ گويد. اين اوضاع متشنج وقتي به اوج خود مي‌رسد كه سربرياكف (پروفسور)، اعلام مي‌كند مي‌خواهد ملكش را بفروشد و در شهر زندگي كند. اين موضوع وانيا را كه سال‌هاست او و مادرو دختر خواهرش (دختر پروفسور از همسر متوفي‌اش) در خانه او كاركرده و پولش را براي پروفسور فرستاده‌اند و اكنون با فروش اين خانه آواره كوچه وخيابان مي‌شوند، آن چنان بر مي‌آشوبد كه با تفنگ شكاري به دنبال سربرياكف (پروفسور) افتاده و تلاش مي‌كند تا او را بكشد اما هر دوبار شليك او به هدف نمي‌خورد و يلنا و پروفسور تصميم به ترك خانه مي‌گيرند تا بدنامي و لقب ديوانه را براي وانيا و سردرگمي و ياس و تنهايي را براي سونيا كه عاشق دكتر بود و با رفتن يلنا، او هم آن جا را ترك كرد باقي بگذارند. زماني‌كه يلنا و پروفسور، محل را ترك مي‌كنند؛ صداي دور شدن كالسكه است كه به نوستالژي تلخ زندگي آنان تبديل مي‌شود تا بارديگر تنهايي و روزمرگي و البته با اضمحلال دروني و بي اعتباري بيروني را برايشان تكرار كند. پايان اين نمايشنامه كه البته در مقايسه با سرانجام شوم سه خواهر، باغ آلبالو و مرغ دريايي بار تراژيكش كمتر است اما به گونه‌اي مخاطب را در دنياي خاموش و تنهاي سونيا و دايي‌اش وانيا غرق مي‌كند كه تا مدت‌ها تاثيرش رابر روح و روان خود احساس مي‌كند و همين مسائل است كه به پيچيدگي‌هاي اجرايي اثر مي‌افزايد. اكبر زنجان پور كه پيش از اين نيز سابقه اجراي ديگر نمايشنامه‌هاي چخوف از جمله مرغ دريايي، سه خواهر و... را داشته، اين بار نمايشنامه دايي وانيا را به روي صحنه برده است. اجرايي كه قرار است انتظارات زيادي را با انبوه نام‌ها و چهره‌هاي سرشناسي كه به عنوان بازيگر در اين اثر حضور دارند براي مخاطبانش بر آورده كند. زنجان‌پور صحنه نمايش را براساس نمادهايي از زندگي و روابط آدم‌هاي داستان چيده است در نگاه اول مخاطب را وادار كند به انديشيدن به اين كه با نمايشي بر اساس نشانه‌ها روبرو است. او درخت‌هاي نمايش خود را كه درنمايشنامه، بسيار بر آن‌ها و نقش محيط زيستي آن‌ها تاكيد شده از جنس فلز چيده است تا فضاي سرد و ملال‌آور حاكم بر زندگي آدم‌هاي خانه را نشان دهد. چرا كه از ابتدا تا انتهاي نمايش مي‌بينيم كه يك يك شخصيت‌هاي اين خانه از زندگي سخت و ملال آور خود گلايه كرده و مي‌خواهند آن را تغيير دهند. سونيا دختر جواني كه چندان زيبا نيست و تنها راه فرار از زندگي خسته كننده‌اش را در آن ملك روستايي به ارث برده عشق به تنها مردجواني است كه گاهي به آن خانه رفت و آمد مي‌كند. مردي كه ظاهر جواني دارد و شهرت و آوازه‌اش در سراسر كشور پيچيده است. اگرچه كه خود به خوبي مي‌داند كه اين عشق يك طرفه هرگز به سرانجام نمي‌رسد و دست آخر نيز او مايوس و سرخورده بايد به زندگي هميشگي‌اش باز گردد. وانيا مردي كه جواني را پشت سر گذاشته و اكنون در اواخر دوره ميانسالي تنها به اين مي‌انديشد كه زندگي با زن جواني كه از قضا همسر شوهر خواهر مرحومش است (يلنا) خون تازه‌اي در اين ملك قديمي و دور افتاده مي‌دواند و مي‌تواند زندگي از دست رفته او را بارديگر احيا كند اما يلنا كوچك‌ترين اهميت به او نمي‌دهد و اگرچه به قوانين اخلاقي‌اش پايبند بوده و به همسرش وفادار مي‌ماند اما در فكر مرد جوان ديگري است كه اخلاق به او اجازه مراوده با او را نمي‌دهد. وانيا آنچنان در اين احساس خود غرق مي‌شود كه حتي نسبت به وفاداري يلنا به همسرش دچار انزجار مي‌شود. در اين ميان يلنا نيز از اين قاعده مستثني نيست. او زني جوان، زيبا و جذاب است كه تنها به خاطر شهرت و اعتبار پروفسور است كه با او ازدواج كرده است، اما اكنون متوجه شده است كه تمامي آن شهرت، حبابي توخالي است و او مجبور است زندگي‌اش را با پيرمردي بداخلاق، عصبي، شكاك، كم‌حرف (چنان كه هفته‌هاست حرفي براي گفتن با همسرش ندارد) سپري كند.

اگرچه در خيال خود، به تنها مرد جوان و جذاب حاضر در آن ملك يعني دكتر، دلباخته و مي‌گويد كه شهرت و موفقيت او بيش از تصور همگان است. (همان دليلي كه روزي به خاطر آن با پروفسور ازدواج كرده است)

اما اين عشق نيز براي او فايده‌اي ندارد، چون او به اخلاق و اصولي كه خود به آن باور دارد پايبند است و هرگز به خود يا دكتر اجازه نمي‌دهد كه از حدود خود خارج شده و به پروفسور خيانت كنند. او هم مانند ديگران اكنون مجبور است با افسردگي و غم و غصه و تنهايي ملال آورش روزها را سپري كند و هيچ راهي براي فرار از اين همه ملال پيدا نمي‌كند.

دكتر استروف نيز مردي جوان و جذاب و پر آوازه است كه شخصيت دون ژوآن را به ياد مي‌آورد، يعني مردي زبان باز كه اگر چه در برابر پروفسور و دايي وانيا ادعا مي‌كند كه مردي است اخلاق مدار و عاشق محيط زيست كه مي‌خواهد مردم كشورش به درخت‌ها و باغ‌ها اهميت دهند و براي سوخت خود از شاخت‌هاي درختان استفاده نكنند، اما در عمل مي‌بينيم كه يلنا را تشويق به خيانت و ايجاد رابطه‌اي غير‌اخلاقي مي‌كند تا تنها مدتي را به سرگرمي و لذت‌جويي مشغول باشد و سپس اين ملك قديمي و اهالي‌اش را ترك كرده به زندگي گذشته‌اش بازگردد. با اين حال او هم در سخنانش مي‌گويد كه از زندگي روزمره‌اش خسته است و براي فرار از آن زندگي است كه به اين ملك قديمي آمده است.

با نگاهي دقيق به شخصيت‌هاي اين نمايش مي‌بينيد كه همه شخصيت‌هاي نمايش چگونه در سرماي سخت و طاقت فرساي زندگي خود دست و پا مي‌زنند و هيچ راهي براي فرار از آن ندارند، اين فضاي سرد و طاقت فرسا در اجراي اكبر زنجانپور با درخت‌هاي فلزي و سردي كه در دو سوي صحنه نصب شده است، تداعي مي‌شود.

استفاده از رنگ‌ها نيز در اين نمايش جايگاه ويژه خود را دارد. چنانچه در نيمه ابتداي نمايش شاهد هستيم، يلنا، شال سفيدي بر دوش خود انداخته است كه نشانگر پاكي و صداقتي است كه در اين شخصيت ديده مي‌شود، اما اين شنل پس از مدتي كنار گذاشته مي‌شود و به جاي آن هرگاه دكتر تلاش مي‌كند تا يلنا را اغوا كند، نماد سفيدي از شانه‌هايش برداشته شده و همچون دستمالي در دست‌هايش فشرده مي‌شود و با آن بازي مي‌كند تا ترديدهايش براي تسليم شدن نسبت به وسوسه‌هاي دكتر نشان دهد، اين دستمال تا پايان نمايش در دست‌هاي او هست، اما هرگز بر زمين نمي‌افتد. يلنا اگرچه كه در دل، مهر دكتر و جذابيت‌هايش را جاي داده است، اما اصول اخلاقي‌اش هرگز به او اجازه نمي‌دهد تا تسليم وسوسه‌هايش شود.

البته گنجاندن نشانه‌هاي بصري و نمادها در يك نمايش به تنهايي نمي‌تواند گره گشا باشد، بلكه اين نشانه‌ها هنگامي معنا مي‌يابند كه بازيگران نمايش با قدرت بازيگري خود آن‌ها را برجسته كرده و به زبان رمزگاني كه بين آن‌ها و مخاطب برقرار مي‌شود، توجه مخاطب را به معني آن نشانه جلب كنند.

بازيگري و انتخاب بازيگر در يك نمايش از اهميت بالايي برخوردار است. در اين نمايش شخصيت دكتر يكي از محور‌هاي اصلي اثر را شكل مي‌دهد زيرا او كسي است كه بايد در برابر دو زن نمايش، دلربايي كند، به اصول اخلاقي پايبند نباشد و مسخره كردن و حتي ترغيب انسان‌ها به خودكشي و مرگ برايش چندان اهميتي نداشته باشد. اما مسعود دلخواه كه نقش دكتر را در اين نمايش بازي مي‌كند، هيچ نشانه اي از ويژگي‌هاي اصلي يك دون ژوان ندارد، او نه از نظر سني و جسمي توان لازم را برخوردار است تا دكتر استروف باشد، و نه از نظر تكنيك و مهارت بازيگري مي‌تواند، شخصيت دكتر را در بازي خود جان بخشيده، نقش را به مخاطب القا كرده و براي تماشاگر باورپذير كند.

نجمه كاظم زاده بازيگر نقش يلنا، از نظر سن و ظاهر جسماني، در نگاه اول براي نقش يلنا مناسب به نظر مي‌رسد اما بازي خشك، يكنواخت و ديالوگ گويي‌هاي مونو تونش تماشاگر را نه تنها به اين شخصيت جذب نمي‌كند، بلكه او را پس زده و سرگردان مي‌كند.

در اين ميان تنها بايد به بازي خوب‌، يكدست و باور پذير اكبر زنجان‌پور اشاره كرد كه به خوبي از عهده ظرافت‌هاي نقش برآمده و ظاهرا يك تنه تمامي بار سنگين نمايش را نه تنها در مقام كارگردان كه درمقام بازيگر نيز به دوش كشيده است . او به گونه اي مخاطب را با نقش خود همراه مي‌كند كه در لحظاتي مخاطب نمايش شخصيت واقعي بازيگر را با وانيا اشتباه گرفته و با او در غم تنهايي و بدبختي‌هايي كه پروفسور به سرشان آورده همراه شده و مي‌گريند.

شنبه 30 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن