تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس از خدا خير بخواهد و به آنچه خدا خواسته راضى باشد، خداوند حتما براى او خير خواه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819844719




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت‌وگو با شمسي فضل‌اللهي؛ بازيگر نمايش دايي‌وانيا درد و رنج طبقه زحمت‌كش جامعه‌ را نشان مي‌دهم


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: گفت‌وگو با شمسي فضل‌اللهي؛ بازيگر نمايش دايي‌وانيا درد و رنج طبقه زحمت‌كش جامعه‌ را نشان مي‌دهم
خانم فضل‌اللهي امروز ما شما را پس از سال‌ها بر صحنه نمايشي از دوره كلاسيك مي‌بينيم‌. نمايشي كه برخي فكر مي‌كنند كه دوره اجراي آن گذشته است و به همين دليل اجراي آن براي بسياري ريسك‌پذير است زيرا نمايشنامه از اساس داراي پيچيدگي‌ها و ظرايف پنهان و آشكاري است كه بي ترديد هر بازيگري از پس اجراي آن بر نمي‌آيد‌. چگونه شد كه تصميم گرفتيد با اين گروه براي بازي در نمايش دايي وانيا همراه شده و بازي در اين نقش را بپذيريد‌؟

‌بله. درست است بازي در چنين نمايش كلاسيكي شايد به نظر برخي از دوستان ريسك باشد اما من فكر مي‌كنم اصلا معني تئاتر يعني ريسك پذيري . اگر ريسك در تئاتر نباشد پس تئاتر چه مفهومي دارد .تئاتر هنر زنده‌اي است كه در لحظه متولد مي‌شود و همين در لحظه بودن است كه ريسك به همراه دارد و همين ريسك اين هنر است كه جذابيت آن را بالا مي‌برد .البته در اين كه همه كس نمي‌تواند از پس اجراي چنين نقش‌هايي بر بيايد نيز شكي نيست زيرا اجراي چنين نمايش و چنين نقش‌هايي به شناخت‌، علاقه‌، پشتكار و تجربه نياز دارد كه خوشبختانه كارگردان با سابقه و با قدرتي چون اكبر زنجان‌پور پشت اين نمايش قرار گرفته است و اين همان دليلي است كه سبب شد من ايفاي اين نقش را بپذيرم چون آقاي زنجان پور از ابتدا آن چنان به اين نمايشنامه مسلط بودند كه تمامي‌ريزه كاري‌هاي داستان و نمايشنامه و هر نقش را به خوبي براي گروه توضيح مي‌دادند يعني مي‌توانستند به خوبي گوشه گوشه كار را يافته و براي گروه تشريح كنند.

تنها دليل اين كه من كارهاي تصويري خودم را عقب انداخته و بسياري از پيشنهادهاي اين گونه (تصويري) را نپذيرفتم درحالي كه همه ما مي‌دانيم كه تئاتر هنر فقيري است و سود مالي اي نصيب گروه‌هاي حاضر در آن نمي‌شود اين است كه با گروه و كارگرداني مرتبط هستم كه كار خود را بلد است و به اصطلاح مي‌داند كه مي‌خواهد چه كند . البته من از اين كه بگويم همه چيز تمام و بيست است اصلا خوشم نمي‌آيد زيرا فكر مي‌كنم ما در حدي كه مي‌توانيم موفق مي‌شويم و هيچ كس نيست كه همه چيز را درحد نهايت بلد باشد و بتواند آن را اجرا كند زيرا همه ما انسان هستيم و خطا داريم و بايد تلاش كنيم كه بهتر بشويم اما فكر مي‌كنم واقعيت‌ها را هم بايد گفت.

يعني حضور كارگردان شناخته شده و با تجربه اي چون آقاي زنجان‌پور تنها عامل تشويق شما به بازي در اين نقش بود و هيچ علاقه شخصي‌اي به اين متن و اين نقش شما را به سمت پذيرش و بازي درتئاتر و به ويژه اين نقش سوق نداد و يا برعكس كمبود‌هاي موجود در تئاتر براي شما ترديدي براي پذيرش اين نقش ايجاد نكرد ؟

بگذاريد سوال شما را اين گونه پاسخ دهم، همه مي‌دانيم كه تئاتر پول ندارد و مديران مدام از نبود بودجه و مشكلات مالي به اصلاح مي‌نالند اما با تمام اين موارد ما اكنون تئاتر كار مي‌كنيم نه فقط به دليل حضور يك كارگردان شناخته شده ( كه آن هم بي‌تريدد در تصميم‌گيري ما تاثير گذار بوده است) اما به طور قطع ما در وجود خودمان اين را حس كرده‌ايم كه در اين عصر و اين زمان‌، حال افراد مظلوم طبقه سوم جامعه را به ديگران بشناسانيم . آن طبقه‌اي كه تمام توانايي ودست رنجش و توش و توان و حتي هوش و ذكاوتش را خرج ديگران مي‌كند و من چيزي كه در اين نمايش بسيار دوست دارم اين است كه مرا ياد جمله سهراب عزيزم‌، سهراب سپهري نازنينم مي‌اندازد‌. جمله‌اي كه مي‌گويد ايران مادرهاي خوب دارد و روشنفكرهاي بد . ببينيد در اين جا ما شاهد اين هستيم كه افراد معمولي بي‌ادعا چگونه براي فردي زحمت مي‌كشند كه خودش را روشنفكر مي‌داند . البته در اين جا بايد اين را توضيح دهم كه منظورم روشنفكر واقعي نيست چون گاهي اوقات ما روشنفكر را كسي مانند مولوي مي‌دانيم كه روشنايي اش خورشيد تابان است و هنوز هم پس از قرن‌ها در هستي مي‌تابد و نور و روشنايي اش دنيا را در حيرت قرارداده است .

يقينا منظور من آن دسته از افراد نيست بلكه كساني هستند كه تنها ادعاي روشنفكري مي‌كنند اما از ديگران به اصطلاح سواري مي‌گيرند . به نظر من چخوف نيز به عنوان نويسنده اين نمايشنامه همانند مولوي ما يك شخصيت تابان است كه درد ورنج طبقه زحمتكش جامعه را نشان مي‌دهد .

اگر اين چند نويسنده در طول تاريخ همچنان پايدار و استوار باقي ماندند بي‌ترديد كسي براي ماندنشان نذر نكرده است بلكه اين‌ها عالي هستند زيرا شما با هر بار خوانش و تفكردر آن به نكته ظريف و مهم جديد پي مي‌بريد كه تا آن لحظه آن را در نيافته بوديد و به همين دليل هيچ بعيد نيست صد سال ديگر وقتي گروهي بخواهند اين نمايشنامه را به روي صحنه ببرند به چيز جديدي پي ببرند كه ما اكنون آن را درك نكرده‌ايم .

خب درباره نقش خودتان توضيح دهيد . نقش شما داراي يك ويژگي‌هاي حساس و مهم و ريزه‌كاري‌هاي بسيار ريز و حساسي است . شمادر اين نمايش نقشي را براي مخاطب ترسيم مي‌كنيد كه شايد در نگاه نخست كمي ‌كوتاه‌تر ( از نظر كم بودن ديالوگ‌ها ) از نقش‌هاي ديگر باشد اما بازي‌هاي در سكوت ريزه‌كاري‌هايي دارد كه شايد هر بازيگري از عهده اجراي آن بر نيايد . درباره اين كه چگونه به اين نقش رسيديد توضيح بفرماييد.

بله. همانگونه كه خودتان به درستي اشاره فرموديد اين نقش‌، نقش قوي ومشكلي است به دليل اين كه در سكوت و آرامش بايد مهر و محبتي را كه از اين خانه رفته است به اين خانه بياورد و زندگي را به گونه‌اي بچرخاند و همه را در كنار شمع لرزان وجودش گرم كند و تمامي اين اتفاقات را يك بازيگر بايد با سكوت و حركات بسيار كوچك و حساب شده خود انجام دهد . من اگر توانستم در اين نقش موفق ظاهر شوم دليلش به پنجاه سال فعاليت و البته شاگردي زير دست استادان خانم و آقاي اسكويي‌، خانم خجسته كيا‌،آقاي آوانسيان و... بوده است‌. من در تمام طول اين سال‌ها خيلي ريز ريز چيزهايي را آموختم تا به موقع آن‌ها را مصرف كنم. من هميشه جمله زيباي خانم اسكويي را براي بچه‌هاي بازيگر تكرار مي‌كنم . ايشان مي‌گفتند ما برروي صحنه زندگي مي‌كنيم تا تماشاگر تئاتر ببيند .

درباره اين شخصيت از دو بعد گوناگون مي‌توان به آن نگاه كرد . دايي وانيا او را زني ساده كه دركي از اتفاقات پيرامونش ندارد ترسيم مي‌كند اما تماشاگر درنهان اين زن به جاي سادگي و حتي ساده‌لوحي‌، تنها مهرباني مي‌بيند اگرچه ساده‌لوحي روستاي خودش را نيز با خود همراه دارد . خودتان اين شخصيت را چگونه ديديد . دايه‌اي مهربان كه مي‌خواهد همه را دور شمع وجود خود جمع كند يا زني ساده‌لوح كه به راحتي فريب خورده و همه انسان‌ها را خوب و مثبت مي‌داند ؟

اين دايه در اين خانه جاي خالي مادر را پر كرده است به دليل اين كه آن مادر هميشه در اتاقش را به روي خود و ديگران بسته و تنها مي‌خواند و مي‌نويسد و با روشنفكري خود زندگي مي‌كند اما اين خانم به تدريج محبت تمامي اهالي اين خانه را به دل گرفته است . من فكر مي‌كنم اگر انساني از سادگي محبت را قبول مي‌كند سادگي چه سلامت بزرگي است براي اين كه اين زن‌، تك تك اعضاي اين خانه را زير بال و پر خود گرفته و حتي به كساني هم كه اهل اين خانه نيستند اما به خانه رفت و آمد مي‌كنند نيز چنان محبت كرده كه كسي مانند دكتر مي‌گويد من تنها در اين خانه يك نفر را دوست دارم و آن هم دايه است . چون اين زن به او نيز محبت كرده و برايش دلسوزي كرده است .

حتي با اين كه از پروفسور سربرياكف و نوع زندگيش دل خوشي ندارد و مي‌گويد كه با آمدن آن‌ها به اين خانه او لحظه اي هم استراحت ندارد اما مي‌بينيم تنهاكسي است كه با او هم كنار مي‌آيد و درباره درد پا و مشكلاتش با او همدردي مي‌كند‌، همين دايه است . پروفسور سربرياكف،‌ مي‌بيند كه دايه بد او را نمي‌خواهد و همين موضوعي است كه سبب مي‌شود به او اعتماد بسياري داشته باشد و با او برخلاف ديگر افراد آن خانه به راحتي كنار بيايد .

نقشه نريختن و به اصطلاح زير آب نزدن‌، از جمله مسائلي است كه امروزه برايش تنها واژه ساده بودن استفاده مي‌شود و خيلي حيف است كه تمامي‌محاسن يك گل را تنها در حد يك رنگ زيبا بدانند و بيش از آن چيزي از آن نفهمند . ساده بودن اين زن هم همانند رنگ زيباي آن گل است .

او در سادگي خود ويژگي‌هايي دارد كه سبب شده همه اهالي خانه به او مهر بورزند. تمامي اين‌ها ظرايف و نكات ريزي است كه من در نقش تلاش كردم آن را بيرون كشيده و به مخاطب نشان دهم .

به عنوان بازيگري كه سال‌ها در امر دوبله و اجراهاي راديويي هم سابقه طولاني‌اي داشته و داريد خودتان به خوبي به اين مهم واقفيد كه بيان بازيگر يكي از مهمترين ابزار او در صحنه است. اما اين روزها برخي از بازيگران جوان و حتي برخي از بازيگران همين نمايش هم دربيان خود از كاستي‌هاي فراوان رنج مي‌برند . منوتون سخن مي‌گويند‌، واژه‌ها را كامل ادا نمي‌كنند‌، حروف را از هم تميز نمي‌دهند و بسياري مشكلاتي از اين دست . به عنوان استاد بيان‌، مهمترين ايراد كار را از كجا مي‌دانيد و فكر مي‌كنيد چرا اين روزها بيان بازيگران ما روز به روز تحليل مي‌رود‌؟

من درباره اين نمايش خاص ترجيح مي‌دهم صحبت نكنم زيرا اين‌ها همگي همكارهاي من هستند ولي به طور كلي فكر مي‌كنم كه زمان لازم است تا شما به هر كلمه اي وزن خاص خودش را بدهيد البته سختي كارهاي كلاسيكي مانند چخوف و شكسپير و ... در بلند بودن بسياري از مونولوگ‌هاست يعني براي رنگين كردن آن‌، كمي زندگي دادن بيشتر لازم است . البته من در اين نمايش علاوه بر بازي لذت بخش آقاي زنجان‌پور، بازيگر نقش سونيا را هم مي‌بينم كه چگونه بين پاساژهاي حسي‌اش تفاوت قائل مي‌شود.

و حالا اگر به شكل عمومي بخواهيد به بازيگران و دوبلورهاي جواني كه مشكل بيان دارند توصيه و راهنمايي‌اي كنيد چه راه‌حلي براي اين نقطه پيشنهاد مي‌كنيد .

اگربخواهم در يك جمله به طور عموم خطاب به بازيگران و دوبلورهاي جوان درباره بيانشان صحبت كنم تنها مي‌گويم واقعيت كلامي كه ادا مي‌كنند را بشناسند . كلمه را تنها به عنوان يك صدا از حنجره خود بيرون نفرستند بلكه آن را كاملا درك كرده و با آن زندگي كنند . در آن صورت قطعا به درستي آن را ادا خواهند كرد‌. دوبله‌، تئاتر‌، بازيگري و ... همانگونه كه خانم اسكويي گفتند محلي است كه بايد درآن زندگي كرد نه تنها آن را بازي كرد و فراموش شدن اين موضوع‌،آفتي است كه گريبان تئاتر ما را گرفته است .

شنبه 30 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن