تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 29 بهمن 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

کشتی تفریحی کیش

تور نوروز خارجی

خرید اسکرابر صنعتی

طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راه‌اندازی کسب‌وکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وب‌سایت

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

زومکشت

فرش آشپزخانه

خرید عسل

قرص بلک اسلیم پلاس

کاشت تخصصی ابرو در مشهد

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

مبل کلاسیک

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

کفش ایمنی و کار

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1860445923




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

انسان بودن تاريخ مصرف ندارد با اكبر زنجان‌پور،​كارگردان نمايش دايي وانيا


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: انسان بودن تاريخ مصرف ندارد با اكبر زنجان‌پور،​كارگردان نمايش دايي وانيا
اكبر زنجان‌پور، بازيگر و كارگردان تئاتر اين روزها نمايش «دايي وانيا» را در سالن اصلي مجموعه تئاتر شهر اجرا مي‌كند. زنجان‌پور سال ۱۳۲۳ در تهران متولد شد.


بازي در تئاتر را سال ۱۳۴۵ در دانشگاه شروع كرد، سال ۱۳۴۹ از دانشكده هنرهاي زيبا فارغ التحصيل شد. سال ۱۳۶۵ نيز تدريس در دانشگاه را شروع كرد. وي در سال ۱۳۶۸ و ۱۳۶۹ عضو كميته ملي تئاتر در سازمان يونسكو بود .

او تاكنون بازي در مجموعه هاي تلويزيوني آتش بدون دود، آواي فاخته، تنهاترين سردار، ولايت عشق، گارد ساحلي، كارآگاهان، مختارنامه، رازهاي يك خانه و فرات را در پرونده كاري خود دارد. همچنين در نمايش هاي تلويزيوني روغن نهنگ (سعيد نيك پور)، توده هيزم (خسرو فرحزادي)، باتلاق (هوشنگ پاكروان)، آناكريستي (عباس يوسفيان)​ و طناب (محمدعلي جعفري) بازي كرده است. بازي هاي زنجان پور در سينما نيز سابقه درخشاني از او به جاي گذاشته است.

اگرچه در تمام اين سال ها او علاوه بر سينما و تلويزيون، صحنه​ تئاتر را نيز جدي گرفته و با قدرت ادامه داده و آثار بسياري را كارگرداني كرده است. به بهانه اجراي «دايي وانيا» با زنجان پور به صحبت نشستيم.

شما چند سال است كه به سراغ نمايشنامه هاي چخوف مي رويد، درست است كه در حوزه نمايش​ كلاسيك كار مي كنيد، اما انتخاب نمايشنامه دايي وانيا در شرايط كنوني به نحوي با بخشي از فضاي ايران امروز همخواني دارد. درباره اين كه به چه شكل تصميم به اجراي اين نمايشنامه گرفتيد، توضيح مي دهيد؟

اين آخرين اثر مهم چخوف است كه من به روي صحنه برده ام، زيرا چهار اثر ديگر را قبلا اجرا كردم و اين آخرين است، قبل از آن حدود شش كار از آرتور ميلر انجام دادم، از ايبسن كار كردم، دو كار از اونيل انجام دادم، و اين پنجمين كار چخوف است. چخوف در مجموعه آثار خودش درباره دوره تبديل فئوداليسم به سرمايه داري صحبت مي كند و احساس دريغ و افسوس از اين مرحله ​ و ناراحتي ​از برچيده شدن فئوداليسم، درواقع شرايط تاريخي است كه از بين مي رود و هيچ كس نمي تواند از آن جلوگيري كند. مجموعه اي از دريغ ها​ نسبت به روابط انساني كه فراموشكار شده است و دنياي سرمايه داري كه باغ ها را از بين مي برند. فضاي اندوهناك درون نمايش يادآور فضاي محيط زيستي امروز كشور ماست. مردم امروز كشور ما باغ هاي خودمان را نابود مي كنند. درياچه ها خشك مي شوند و بحران آب، كشور ما را به سختي دچار كرده است. اينها همان اتفاقي است كه در نمايش ما نيز در حال رخ دادن است.

روي اين موضوع تاكيد كرديد كه چخوف روي دوره گذار از فئوداليته به عصر صنعتي كار مي كند، ما الان يك فاصله زماني بيش از يك قرن ​ با چخوف داريم، چه عاملي باعث مي شود ​اين نمايش زنده و پويا باشد و بعد از گذشت اين سال ها بيننده با اين كه شما اجراي وفاداري داشتيد و در مضمون چخوف دست نبرديد، هنوز با اين اثر ارتباط برقرار مي كند.​ چگونه است كه كسي مانند شما بعد از گذشت اين سال ها همچنان چخوف كار مي كند؟ آن هم در جغرافيايي خارج از جغرافياي روسيه؟

از چخوف صد سال اما از شكسپير 500 سال گذشته و آثارشان همچنان قابل اجراست يا حتي دورتر از آن از سوفوكل و اشيل 3000 سال گذشته است و هنوز حرف او خريدار دارد. چون يك اصل كلي وجود دارد و آن اين است كه هر كس درباره انسان صحبت كند در هر دوره و هر كجاي جهان حرف او خريدار دارد، مگر چند قرن از خواجه حافظ شيرازي نمي گذرد؟ آيا چون حافظ براي قرن هشت است نبايد درباره او صحبت كنيم؟ يا بگوييم انسان كنوني به حافظ چه ارتباطي دارد؟ مفهوم وقتي درست باشد فرقي نمي​كند كه متعلق به چه زماني و چه كشوري است. مفهوم انسان در همه دوره ها و در همه كشورها يكي است. جغرافيا را شامل نمي شو​د و تاريخ مصرف هم ندارد. برخلاف برخي كه فكر مي كنند اين بزرگان حرف سياسي براي دوره خود زده اند، اما حرف آنها سياسي نيست بلكه درد آنها بلايي است كه بشر در طول قرن ها و نسل هاي متعدد بر سر خود و محيط زيستش آورده است. اين يك سوءتفاهم بزرگ است كه اكنون متاسفانه در ميان برخي ​ تئوريسين ها تبديل به​جريان غالب شده است.

دقيقا اين نكته اي است كه خيلي افراد در زمان اجرا به دليل امروزي كردن نمايش تحليل هايي بر آن سوار مي كنند كه به قول معروف به آن نمي چسبد. اتفاقي كه در آثار اجرا شده توسط شما رخ نمي دهد و ما با همان اثر اصلي اما با اجرايي نو و تازه روبه رو هستيم كه هر اجرا را با اجراي ديگر متفاوت مي كند در حالي كه ديالوگ ها و داستان همان است.

اعتقاد دارم اصلا وظيفه ما امروزي كردن ​ چنين اثري نيست، اگر مي خواهيم چخوف يا شكسپير كار كنيم، بايد دقيقا آنچه را كه او گفته بر صحنه جاري كنيم، ديالوگ هاي او را بر زبان آوريم، اين يك اصل ثابت در همه جاي دنياست.

اين كه به طور مثال من متني از چخوف يا شكسپير دست مي گيرم تا اجرا كنم، اما به جاي ديالوگ هاي اصلي اثر، ديالوگ هاي خودم را مي نويسم و اجرا مي كنم و آن وقت نام اثر​ را همان نام اصلي اثر قرار مي دهم كاري نه تنها بي معني كه از اساس مردود است زيرا اين صحبت ساده پيش مي آيد كه ​ اگر مي خواهي ديالوگ هاي خودت را بنويسي و استفاده كني، نام خودت را نيز به جاي نام اثر اصلي قرار بده و آن وقت حرف خودت را بازگو كن. اين كار اصلا نوآوري نيست. من عقيده دارم وفاداري به متن اصلي به اين معني نيست كه من آدم بي فكري هستم كه هر چه نويسنده بگويد را انجام مي دهم. به گمان من نسبت دادن حرف ها و ديالوگ هاي خود به نويسنده هاي بزرگي مانند شكسپير و چخوف​كلاهبرداري است. من نمي دانم اين رفتار غيرحرفه اي از چه زماني وارد تئاتر شده و چه كساني باعث اين كار شده اند، زيرا ما زماني كه شكسپير يا چخوف را كار مي كنيم بايد آنقدر معرفت و شناخت داشته باشيم تا بتوانيم كشف كنيم، وظيفه كارگردان اين نيست كه ديالوگ را نابود كند چون آن را نمي فهمد. وظيفه او اين است كه بايد كشف كند چرا گفته است؟ برخي از كارگردان هاي ما ندانستن خود را به گردن مسائل ديگر مي اندازند.

به طور مثال وقتي چخوف از «دوستت دارم» سخن مي گويد برخي فكر مي كنند تنها از اين جمله بايد مفهوم جسماني و سطحي​ برداشت كنيم و به همين دليل بسرعت نسبت به حذف آن اقدام مي كنند در حالي كه معني دوست داشتن اين نيست، دوست داشتن معناي عميق تر انساني دارد. چرا مدام به ظاهر قضيه توجه مي كنيم. مانند اين است كه بخواهيم حافظ را تحليل كنيم بعد جاي الا يا ايهاالساقي! بگوييم حافظ شعر عربي خوانده و اين خوب نيست و بايد موضوع ديگري را جايگزين كنيم، اينها به يكديگر اتصال ندارند و حافظ را بايد مثل حافظ خواند.

​ نكته مهم اين است كه هر كارگردان و بازيگري تحليل خود را از متن دارد و براساس شناخت و تحليل خود نقش را مي نويسد .خود شما براي رسيدن به نقش وانيا چه كرديد و اين نقش راچگونه ديديد؟ و اساسا به عنوان يك بازيگر پيشكسوت مي خواهم بدانم با كدام يك از تكنيك هاي رايج در بازيگري به نقش رسيديد؟

هنرمند وظيفه دارد خود را در مقابل چيزهايي كه از نقش مي بيند يا بر ذهن او تاثير مي گذارد، رها كند تا ببيند به كجا مي رسد. مي توانم به عنوان يك كارگردان يا بازيگر راه تجربه ​ را ببندم و بگويم چند سال سابقه كاري دارم. پس از تجربياتم استفاده مي كنم، تجربيات هست. ​بخواهم يا نخواهم ​ در ناخودآگاه من به سراغ من خواهد آمد ولي من به عنوان ذهنيت فعال خودم به سراغ تجربه نمي روم. مثل يك كودك پيگيري مي كنم تا ببينم چه اتفاقاتي​ حاصل مي شود، يعني اصلا خط كشي براي كارم ندارم. زيرا فكر مي كنم با غرق شدن در خط كشي ممكن است يك بازي حاصل شود و تماشاچي هم راضي باشد ولي همچنان آن بازي در آن اجرا غلط است. زيرا در آن صورت من خودم را به جاي نقش بازي مي كنم اگرچه به هر حال خود من با من همراه است و من سعي مي كنم از خودم يك انشعاب بزنم به طرف نقش، نقش هم در پروسه تمرين به سمت من خواهد آمد، ما يك جا به يكديگر برخورد مي كنيم و شخص سوم به وجود خواهد آمد كه نه آن نقش داخل كتاب است و نه من اكبر زنجان پور و اين گونه نقش خلق شده و به دست مي آيد. اين نوع بازيگري براي من مثل حاصل يك ازدواج است كه فرزندي متولد مي شود. در اين نوع رابطه پدر و مادر تصميم نمي گيرند كه بچه را به چه شكل به دنيا بياورند، سعي مي كنند سالم به دنيا بيايد ولي رنگ پوست و جنسيت در كنترل كسي نيست و فرزندي براساس ويژگي هاي هر دوي آنها متولد مي شود.

در بازيگري هم شخص سوم به اين شكل به وجود مي آيد، من شروع مي كنم و نقش هم شروع مي كند و من سعي مي كنم خودم را به نقش تحميل نكنم و مرعوب نقش نشوم بلكه مانند دو انسان زنده، من و نقش به سمت يكديگر مي رويم و در اين مدت بتدريج يكديگر را مي شناسيم و حاصل اين شناسايي شخصي است كه روي صحنه مي رود كه ديگر نه من هستم نه نقشي كه در كتاب آمده است، براي همين تمام اجراهاي دايي وانيا در سراسر جهان در هر دوره و هر شهري كه اجرا ​ شود با يكديگر متفاوت هستند، حتي اگر همگي خوب باشند، اما به اين دليل متفاوت هستند كه آدم هايي كه بازي مي كنند ظرفيت هاي مختلف دارند.

همين عامل است كه باعث مي شود اجراي دايي وانياي شما سال 92 در ايران يك بار فرهنگ ايراني با خودش داشته باشد ولي بازي اي كه فرضا يك بازيگر آمريكايي از همين نقش انجام داده، بار فرهنگي متفاوتي داشته باشد.

​ صددرصد همين طور است، چون تصاوير انسان ها با يكديگر متفاوت است. من صد سال تنهايي را مي خوانم، شما هم صد سال تنهايي ماركز را مي خوانيد ولي تصاويري كه من مي بينم با تصاوير شما متفاوت است، آدم هايي كه در قصه هست و مي بينيم، هر كدام تصاويرمان فرق مي كند. من صد سال تنهايي را سه بار در دوره هاي مختلف خواندم و هر بار آدم ها را به شكل ديگري ديدم يعني تصاوير به عينه تكرار نشده ​ و فرق كرده است و آدم ها متفاوت هستند، براي همين وقتي شما فيلم بينوايان را مشاهده مي كنيد مي گوييد اين فيلم با كتابي كه من خواندم متفاوت است چون تصاوير را براي خود ساختي ولي در اين فيلم كارگردان تصاوير خودش را داشته است و اينها با يكديگر فرق مي كنند و بيننده مي گويد اين خوب نيست زيرا تصاوير من را پياده نكرده​ و هر شخصي تصاوير خودش را پياده خواهد كرد.

شما به عنوان كارگردان همانند بسياري ديگر از پيشكسوت هاي اين رشته فكر مي كنيد​​، تمام عوامل نمايش وسايلي هستند كه بايد در اختيار فكر كارگردان به عنوان سكاندار اين كشتي نمايش​ قرار گيرند تا او بتواند همه را به سلامت به مقصد برساند يا نه معتقد به خلاقيت هاي فردي هستيد و هر فرد را جزئي از يك كل مي دانيد كه با خلاقيت فردي اش مي تواند تك تك بخش هاي نمايش را بالا برده يا بر زمين زند؟

اين بحث بسيار مهمي است. قدر مسلم تئاتر، يك فعاليت جمعي است و مسئوليت كارگردان بيشتر است. به همين دليل من به عنوان كارگردان سعي مي كنم همه در يك فضا قرار بگيرند ولي هر كسي كه در يك فضا قرار مي گيرد به طور شخصي نيز بايد بتواند استعدادها و خلاقيت هاي خود را بروز دهد. در يك اثر نمايشي بازيگر بايد خلاقيت خودش را داشته باشد و طراح، خلاقيت خودش را، من به گريمور مي گويم كه مي خواهم در نهايت به چه شكل باشد ولي من كه گريمور نيستم و او كار خودش را انجام مي دهد، به طور مثال من به طراح صحنه گفتم كه من اين زندگي را در يك سراب مي بينم و مي خواهم سرابي كه به جايي نمي رسد را براي من پياده سازي كنيد و او اين كار را براساس خلاقيت هاي خودش انجام داد، من نظر خودم را گفتم ولي طراحي كه انجام ندادم، همه چيز در خدمت كار است و نه در خدمت كارگردان، كارگردان مسئوليت بيشتري دارد.

رابطه بين تئاتري كه اجرا مي شود و مخاطب را به چه شكل مي بينيد؟

ما كار مي كنيم كه مردم ما را تماشا كنند، پس به چه دليل كار انجام مي دهيم؟ بدون دليل؟ ممكن است بعضي افراد اين طور باشند كه آن تمرين است براي خودشان در خانه ولي كاري كه قرار است روي صحنه برود و براي آن بليت بخرند براي مردم است. آن دسته از دوستاني كه اين صحبت ها را مي كنند شايد هنوز به دليل جواني به ماهيت اصلي تئاتر پي نبرده اند. اگر تماشاگر نمايش من را نبيند و نخواهد بسيار باعث تاسف است. من به تك تك مخاطبان و تماشاگران نمايشم احترام مي گذارم و هرگز خود را جدا از آنان نمي دانم. من علاقه دارم كه مخاطب نمايش من را ببنيد و به چيزي كه در اين نمايش گفته مي شود فكر كند. هنر و هنرمند هرگز جدا از مخاطب نبوده و هنرمند و مخاطب هميشه بايد يك رابطه دو طرفه داشته باشند كه هيچ گاه از هم جدا نشوند. هر وقت يكي از سمت هاي اين رابطه دو طرفه از هم گسسته شود مطمئن باشيد كه نه تئاتر و نه هيچ هنر ديگري نمي تواند سر پا بايستد تا بخواهد فرهنگ جامعه را بالا ببرد. من در اجراي نمايش دايي وانيا دغدغه رابطه انسان و محيط زيستي را داشتم كه بشر امروز با قطع كردن درختان و ويران كردن منابع طبيعي و محيط زيستش، كمر به نابودي آن بسته است و اميدوارم كه مخاطبان اين نمايش هم آن را درك كنند.

پريس تنظيفي ـ صبا رادمان / جام جم

پنجشنبه 28 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن