محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826459048
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي پنجشنبه
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي پنجشنبه
سرمقاله روزنامه هاي كيهان،خراسان،رسالت،جمهوري اسلامي و ... را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد.
در ابتدا نگاهي مي اندازيم به ستون يادداشت روز،روزنامه كيهان كه به مطلبي با عنوان«راه ماندگار»نوشته شده توسط حسين شمسيان به چاپ رسيده است:
خيزش عظيم مردم ايران و نشاندن نسخه اسلام ناب محمدي(ص) بر كرسي حاكميت «حاكميت دين» در عصر يخبندان ايمان و عقيده و رواج عقيدههاي باطل ليبراليستي و اومانيستي، چنان براي غرب و غربباوران ويرانگر و شكننده بود كه براي مقابله با آن به هر حربهاي از جنگ و شورش تا توطئههاي گوناگون متوسل شدند. اما يكي از راههايي كه به نظر آنها بسيار موثر و تعيينكننده بود، به صف كردن بردگان فكري غرب و پيادهنظام تهاجم فرهنگي عليه ايمان و عقيده مردم بود. اين پيادهنظام كه در پوستين علم و دانش سالها پُز روشنفكري داده بود و نان آن را خورده بود، اكنون ميبايست خدمتي درخور به صاحبان اصلي انديشههايش تقديم كند! آنها كه اغلب نشخواركننده انديشههاي قرون 16 و 17 ميلادي و سالهاي سياه فرهنگي غرب بودند حمله به نظام اسلامي در پوشش موجسازي عليه «دين دولتي» را در دستور كار خود قرار دادند و ناگهان در يك فرايند هماهنگ، با روشهاي گوناگون به آن پرداختند.
آنها چنان در مورد دين دولتي سخن ميگفتند و براي جدايي دين از حاكميت سينه چاك ميكردند كه گويي به كشفي مهم و شناسايي معضلي عظيم در پيش روي بشريت دست يافتهاند! اما اندكي بعد و وقتي كه غرب و رسانههايش به صورت مستقيم وارد عرصه شدند و به صراحت از اين افراد با اسم و رسم به بزرگي ياد كردند و راه آنها را ستودند، ابرها كنار رفت و معلوم شد كه اين ماموريت از كجا به بردگان فكري داده شده و اين جماعت بيريشه عامل چه كساني هستند؟ بيبيسي در كسوت اسلامشناس و متخصص جريان مرجعيت و فقاهت ظاهر شد و با نام بردن از علماي بزرگي كه در قيد حيات نيستند همچون مرحوم آيتالله مرعشي نجفي و مرحوم آيتالله گلپايگاني، آنها را مخالف حكومت ديني معرفي كرد! آنها حتي پا را فراتر نهادند و حوزه علميه نجف و مشخصا آيتالله سيستاني را در مقابل حوزه علميه قم و حاكميت ديني معرفي كردند! اما نقش بيبديل و غيرقابل انكار ايشان در قوام دولت و كشور عراق آب سردي بود بر آن همه دروغ و دروغپردازي. نمايندگان فكري آنها و برخي از افراد احزاب اصلاحطلب مانند حزب مشاركت و حزب كارگزاران هم مخالفت خود با حكومت ديني و لزوم جدايي دين از سياست و در پيش گرفتن مشي ليبراليستي را اعلام كردند! آنها به صراحت از ضرورت برپايي جمهوري خالص! در ايران دم زدند و باز هم بنگاه خبرپراكني دولتهاي انگليس و آمريكا و ماشين تبليغاتي رژيم اشغالگر قدس به تعريف و تمجيد از اين سخنان روي ميآورد.
اما وقتي مردم دينمدار كشورمان پاسخ اين سخنان را با قوت و قدرت و با به كار بستن تعاليم ديني در تمامي شئون اقتصادي، سياسي و اجتماعي خواستار شدند و براي رسيدن به اين مقصود، از بذل جان نيز دريغ نورزيدند، جماعت شبهروشنفكران غربزده و همانها كه دين دولتي را مانع نشاط و آزادي و تحميل شده بر مردم ميدانستند سراسيمه به ميدان گسيل شدند و به دروغ در سوگ آزاد نبودن مردم اشك ريختند و مردم را فاقد شعور و درك مباني اوليه سياسي دانستند و به ساحت مردم نجيب كشورمان توهين كردند! آنها به صراحت دين و پيروي از دين را مخالف عقل و برداشت عقلي معرفي كردند و دينداري را جبههاي مقابل عقلمداري به تصوير كشيدند تا بدينوسيله به زعم خود تودههاي دينمدار جامعه را غيرعاقل معرفي كرده و تحقير نمايند! و اين چيزي نيست جز انتقام كور سيليخوردگان و كوتولههاي فكري از ملتي كه پاي دين خود با همه وجود ايستاده است.
اما اصل ماجرا چيست و آنها به دنبال چه ميگردند؟! آيا به راستي دغدغه آنها نبود آزادي و امنيت مردم است؟!واقعيت اين است كه جامعه ايران، جامعهاي ديني و اعتقادي است و اين واقعيت بر هيچكس پوشيده نيست و از اين منظر سخنان اين مدعيان، توهين به باورها و ارزشهاي يك ملت بزرگ و فرهيخته است. رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير اعضاء شوراي عالي انقلاب فرهنگي با ايشان در اين خصوص فرمودند: «ميبينم در بعضي از مطبوعات، نوشتهها و گفتهها، بعضيها با عنوان كردن «دين دولتي» و «فرهنگ دولتي» ميخواهند نظارت دولت را محدود كنند و تخريب كنند و به اصطلاح يك انگ غلطي به آن بزنند كه آقا اينها ميخواهند دين را دولتي كنند، فرهنگ را دولتي كنند! اين حرفها يعني چه؟! دولت ديني با دين دولتي هيچ فرقي ندارد. دولت جزو مردم است دين دولتي يعني دين مردمي، همان ديني كه مردم دارند، دولت هم همان دين را دارد.»
اين سخنان، جان كلام و پاسخ روشن به مدعيان دين دولتي است كه در خود نكته ظريف ديگري هم دارد و آن اين كه ايشان از تلاش مدعيان اين موضوع براي محدود كردن نظارت دولت پرده برميدارند. واقعيت اين است كه غربزدگان به دروغ ادعا ميكنند كه دين دولتي در حريم خصوصي مردم دخالت ميكند و جامعه را محسوس و نامحسوس مديريت ميكند و اين در حالي است كه حكومت اسلامي با تكيه بر موازين ديني نه فقط حريم خصوصي افراد را محترم ميشمارد بلكه سختترين مجازاتها و موانع را براي دخالتكنندگان در حريم خصوصي مردم قائل است و بيشترين تساهل و تسامح را در مواردي كه پاي حريم خصوصي مردم در ميان است، روا ميدارد. اين نكته را به آساني ميتوان با مراجعهاي گذرا به آموزههاي اسلام عزيز مشاهده كرد.
اكنون به اين سخن يك مقام ارشد قضايي آمريكا در خصوص شنود مكالمات مردم آمريكا و جاسوسي از مردم جهان توجه كنيد كه گفته است: اين حجم شديد از شنود و دخالت در زندگي مردم، در تاريخ آمريكا بيسابقه بوده و با اين روش ميتوان گفت كه هيچ حريم خصوصي باقي نمانده است. امروز روح واضعان قانون اساسي آمريكا از اين رفتارها آزرده و ناراحت است! حال بايد از اين مدعيان پرسيد كه نظام سرمايهداري كه قبله آمال شماست ناقض آزاديهاي شهروندي است يا دولت برخاسته از دين مبين اسلام كه در باورهاي عميق و فطري مردم و بسترهاي عقلي و علمي جاي دارد؟نكته ديگر آن كه آرزوي آنها از كوبيدن بر طبل «دين دولتي» ساقط شدن اين حاكميت است. يعني حاكميتي كه با 98/2 درصد رأي يك ملت حاكم شده، از ديد آنها حاكميتي تحميلي و مخالف خواست و عقيده مردم است! آيا اين عدد شما را به ياد موضوع خاصي نمياندازد؟! حدود دو سال قبل در آمريكا، جنبشي موسوم به جنبش والاستريت يا جنبش 99 درصد برپا شد كه خروش اكثريت 99 درصدي آمريكا در مقابل اقليت يك درصدي سرمايهداري بود. آيا نسخهاي كه اين مدعيان براي جامعه ما ميپيچند، همان نسخه نيست؟ آنها دقيقا ميخواهند 99 درصد مردم ايران همانند مردم آمريكا برده يك درصد طبقه مرفه و سرمايهدار باشند و البته در تلاشي كودكانه اين آرزوي به گور بردني را در پوشش فريبنده دموكراسي و آزادي به خورد مردم ميدهند!
اما بايد به اينان گفت به رغم هياهو و دروغپردازيهاي شما، مهمترين مسئله مردم دينشان است و دولت ديني افزون بر ابعاد ملكوتي و آسماني آن، مردمسالارترين دولت است كه نماينده اصليترين خواست مردم يعني دين است و به همين دليل است كه تكليف انكارناپذير و قطعي حاكميت، براساس خواست مردم، تحكيم و ترويج مباني و آموزههاي ديني و پيشگيري از تخريب آن است همان تكليفي كه رهبر معظم انقلاب تحت عنوان باغباني و كندن علفهاي هرز از آن ياد ميكنند. به خصوص در حالي كه به فرموده امام راحل عظيمالشان، جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدي(ص) است اين تكليف مضاعف ميشود و البته همگان ميبينند كه اين هياهوها در مقابل نورافشاني خورشيد پرفروغ اسلام و انقلاب تاكنون نتيجه معكوس داده و شور و شعور مردم نسبت به اسلام عزيز گواه آن است. امانوئل والرشتاين جامعهشناس مشهور آمريكايي در اين باره گفته است: «تمام دكترينها در دنيا به مرور كهنه و بيجاذبه ميشوند و تنها دكترين ولايت فقيه امام خميني(ره) است كه نه تنها كهنه نشده، بلكه هر روز با طراوتتر و تازهتر شده و براي تودههاي مردم در جهان جذابتر ميشود.»
عليرضا رضا خواه در مطلبي با عنوان«روس ها با كارت هايشان خوب بازي مي كنند»چاپ شده در ستون يادداشت روز،روزنامه خراسان اينطور نوشت:
غرب بر سر پيوستن اوكراين به اتحاديه اروپا يك بار ديگر مانند حمله نظامي به سوريه يكپارچه شده اما ظاهرا اين بار هم پوتين در دقيقه 90 وارد شده و قاعده بازي را تغيير داده است. در حالي كه قطار سياستمداران غربي يك روز در ميان در ميدان استقلال كي يف توقف كرده و مقامات اروپايي و آمريكايي از اشتون گرفته تا جان مك كين با معترضان عكس يادگاري مي گيرند، ولاديمير پوتين، رئيس جمهوري روسيه در اقدامي غافلگيرانه، پيشنهاد سرمايه گذاري كلان و فروش گاز روسيه به يك سوم بها را به آن كشور داده است. مسكو مي خواهد با ورود به اقتصاد بحران زده اوكراين و سرمايه گذاري ۱۵ ميليارد دلاري از جمله سهام دولتي آن كشور را بخرد. تحليل گران بسته پيشنهادي مسكو را يكي از كلان ترين موارد در تاريخ روسيه ارزيابي كرده اند، آن چه به گفته رئيس جمهوري روسيه «شرط و شروطي ندارد». جزئيات اين بسته پيشنهادي كلان ۲۶ آذر ماه پس از ديدار ويكتور يانوكوويچ، رئيس جمهوري اوكراين و ولاديمير پوتين، رئيس جمهوري روسيه، در مسكو بيان شد. مقام هاي روسي مي گويند ۳ ميليارد دلار اول از اين بسته مي تواند در فقط چند روز به حساب كي يف واريز شود. يانوكوويچ پس از ديدار با پوتين به خبرنگاران گفت: «تجارت با روسيه، ما را از رفتن به هر راه ديگري باز مي دارد». پوتين نيز گفته است «بدون ترديد اوكراين هم پيمان استراتژيك ماست».
پيشنهاد اغواگرانه مسكو باعث شده تا كي يف براي حل مشكلات مالي خود اميدوارتر شود. همچنين اين قرارداد به كرملين كمك مي كند تا به هدف ژئوپلتيك خود در ممانعت از خروج اوكراين از مدار روسيه برسد. مسكو مي خواهد كي يف به جاي پيوستن به اتحاديه اروپا به اتحاديه گمركي ملحق شود كه كرملين رهبري آن را بر عهده دارد. بلاروس و قزاقستان نيز عضو اين اتحاديه اند اما معترضان اوكرايني هوادار رابطه با اروپا مي گويند اين اتحاديه تجسم مدرن اتحاديه جماهير شوروي است. يانوكوويچ گفته است در نهايت توافق تجاري با اتحاديه اروپا را امضا خواهد كرد اما مي خواهد ابتدا دست كم سالانه ۲۰ ميليارد يورو براي پرداخت هزينه هاي ضروري اصلاحات اقتصاد اوكراين فراهم شود. آمريكا، آلمان، لهستان و ديگر كشورهاي اروپايي به شدت از اين توافق نامه انتقاد كرده اند. جي كارني، سخنگوي كاخ سفيد، گفته است دولت اوكراين بايد به خواسته هاي مردمش توجه كند و راهي براي پيوستن به اروپايي مسالمت آميز، عادلانه و دموكراتيك با آينده اي شكوفا بيابد اما واقعيت اين است كه در خود اوكراين نيز گروهي از شهروندان هوادار نزديكي بيشتر به روسيه اند و گروهي نيز از پيوستن تدريجي به اتحاديه اروپا حمايت مي كنند.
تازه ترين پيشنهاد روسيه به اوكراين براي نزديكي كي يف به مسكو به جاي نزديك شدن آن به اتحاديه اروپا از نظر گروهي از ناظران دست كم در شرايط فعلي گرفتن دست بالا تعبير شده است؛ نيويورك تايمز در مقاله اي مي نويسد «براي پوتين اوكراين تازه ترين ايستگاه سياست خارجي است كه روسيه را به وزنه اي در تقابل با غرب تبديل كرده است».دست بالاي روس ها فقط در اوكراين نيست، ظاهرا اين روزها صحنه شطرنج سياسي چه در خاورميانه و چه در شرق اروپا و چه در شمال آفريقا بر وفق مراد كرملين است تاجايي كه برژينسكي در تازه ترين سخنراني خود اذعان داشته : افزايش تاثير و نفوذ روسيه در خاورميانه مشكلاتي را براي واشنگتن به وجود مي آورد، بنابراين به خاطر برخي از مسائل مهم هم كه شده ما نيازمند روسيه هستيم. ما به كمك چين هم احتياج داريم. ما بيش از آن كه به فرانسه و انگليس نياز داشته باشيم به مسكو و پكن نياز داريم. مشاور امنيت ملي دوران كارتر تصريح مي كند:" بسياري از رهبران خاورميانه از جمله نخست وزير اسرائيل و تركيه به مسكو سفر كرده اند و بسياري از ديپلمات هاي كشورهاي عربي نيز به روسيه رفته اند. علاوه بر اين ها ما شاهد سفر وزير امورخارجه و وزير دفاع روسيه به قاهره بوده ايم.
كشوري كه تا پيش از اين از متحدان نزديك آمريكا بوده است. من فكر مي كنم كه روسيه، آمريكا و حتي چين سرانجام راهي را براي حل مسائل مربوط به ايران و سوريه به صورت صلح آميز مي يابند. " آن چه مشخص است اين است كه روس ها با كارت هاي در دستشان خوب بازي مي كنند. در اوكراين اگر انقلابي هم صورت بگيرد، بازهم از اين واقعيت نمي توان چشم پوشيد كه در سرماي منفي 20 درجه اوكراين اين گاز روس هاست كه گرما بخش خانه هاي مردم است نه وعده هاي اروپايي كه خود به اذعان صدراعظم آلمان هنوز درگير بحران اقتصادي است.
روزنامه رسالت مطلبي را با عنوان«نسبت ما و رسانههاي جديد؟»به قلم دكتر حامد حاجي حيدري در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند كه در ادامه ميخوانيد:
•قضيه ظهور رسانههاي هيبريدي بر بستر شبكه و نسلهاي جديد تكنولوژي اينترنت، شرايط غريبي را پديد آورده است كه تحليلگران علوم انساني به آن عادت نداشتهاند.
• منظور از رسانههاي هيبريدي، رسانههايي است كه از تركيب رسانههاي مختلف پيشين، با دُزهاي مختلف به دست ميآيند، و فاصله هر كدام از هم، كم و بيش به اندازه فاصله راديو و تلويزيون است. وقتي در يك متن منتشره در شبكه يك موسيقي، در كنار ده هايپرلينك، تركيب بسيار ويژهاي ميسازد.
• بستر شبكه جهاني و نسل جديد اينترنت، سهولت نامحدودي در تركيب رسانههاي مختلف و سطوح اين تركيب پديد آورده است، كه تأثير هر يك از اين تركيبهاي متنوع، بسيار متفاوت، و در عين حال، تعيين كننده است.
• از اين قرار، ميتوان گفت كه چون ارتباطات ما، بستگي و پيوستگي قاطعي با ابزارهاي ارتباطي ما، از زبان گرفته تا برودكست راديو-تلويزيوني و تا اين رسانههاي هيبريدي فعلي دارند، ما با نحوي روزمره شدن تحولات انقلابي در ارتباطات انساني مواجهيم. و چون نهادهاي اجتماعي، تركيبي تاريخي از ارتباطات انساني هستند، ميتوان نتيجه گرفت كه ما با انقلابهاي روزمره، زودگذر، فرار، و زير و رو كننده در سرتاسر زندگي انسان امروز مواجهيم.
• از اين قرار، مايلم، در مقابل مفهوم مهم "انقلاب طولاني" ريموند ويليامز، از عبارت "انقلابهاي روزمره" استفاده كنم. ريموند ويليامز، تحليلگر فرهنگي بريتانيايي، مفهوم انقلاب طولاني را براي اشاره به دگرگوني آرام جامعه قرن بيستم، متأثر از گسترش طبقه متوسط و خصلتهاي فرهنگي آن به كار برده بود، ولي معتقدم كه انقلاب طولاني طبقه متوسط، با دستيابي به آستانه تكنيكي جامعه شبكهاي (از آغاز هزاره)، تغيير ماهيت و تغيير شتاب داده است، و ميتوان گفت كه در دامنهاي وسيعتر از آنچه مد نظر ويليامز بود، به شكل روزمره درآمده است، و هر روز بايد منتظر شرايط تازهاي از دگرگونيهاي عظيم در دامنهاي گسترده بود.
• در اين شرايط، آيا بايد پذيرفت كه علوم انساني، و از آن مهمتر، فعاليت اجتماعي و سياسي، با عدم تعين محض مواجه شدهاند؟ آيا ميتوان نتيجه گرفت كه ظهور جامعه شبكهاي، تحقق راديكال افكار پسامدرن است؟ آيا بر بستر شبكه، ولنگاري معرفتي و اخلاقي، وجه غالب و در عين حال ناگزيري خواهد يافت؟ اگر چنين باشد، آن وقت بايد پذيرفت كه پروژه علوم انساني و مهمتر از آن، برنامههاي فعاليت اجتماعي و سياسي، برنامههايي عبس و حتي توأم با نقض غرض هستند، چرا كه وارد شرايطي شدهايم كه به واسطه انقلابهاي روزمره، نميتوانيم بفهميم كه دقيقاً چه اتفاقي ميافتد و نميدانيم كه دقيقاً چه كاري باعث بهبود شرايط خواهد شد؟
• بحث دگرگوني در سرعت تحولات، لزوماً به معناي سرعت دگرگوني در مباني نيست، ولي بيگمان به معناي ضرورت افزايش در ميزان تأمل در شرايط نو به نو، بر مبناي اصول متقن هست. اين، تنها شرط حفظ يك هويت مقاوم و فعال است. اين، اساسيترين جملهاي است كه ميتوان در مورد ضرورت روزافزون "حكمت" گفت.
• پس، در پاسخ به اين سئوال كلي كه "با رسانههاي جديد چگونه بايد مواجه شد؟"، يك پاسخ كلي وجود دارد: بايد در فضاي رسانهاي جديد حضور داشت، ولي فعال+ريشهدار: حضور+فعاليت+ريشهداري. بدون هر يك از اينها، فكر اسلام و انقلاب اسلامي مدفون خواهد شد.
يعني:
• اولاً، اگر در اين فضاي رسانهاي جديد حضور نيابيم، در واقع، با نسل جديد بشر (post-humanity) يا چيزي كه با قوت ميتوانيم به آن "نوع جديد بشر" اطلاق كنيم، ارتباط خود را گسيختهايم.
• ثانياً، اگر منفعل باشيم، به اين معنا كه ميزان تأثيرگذاري ما در قواعد مبادله پيام، كمتر از ساير بازيگران باشد، باز هم مشاركت ما در اين فضا، براي حفظ ما كافي نخواهد بود.
• ثالثاً، اگر به احيا و بازانديشي و تأمل مستمر در ريشه اسلامي-ايراني خود نپردازيم، خواه نا خواه، دير يا زود، كم يا بيش، از ولنگاري سر در خواهيم آورد و هويت مقاوم ما از هم خواهد گسيخت.
• هر يك از اين سه كه نباشد، جاي ما در جهان آينده نخواهد بود.
• واقع آن است كه موقعيت ما در فضاي شبكه ممتاز و قابل توجه است، و بخش عمده آن، به موقعيت ممتاز فرهنگي ما بازميگردد. حضور پرانگيزه و فعال كاربران ايراني در شبكه، توأم با پايبنديهاي بيش و كم اسلامي-ايراني، در مقايسه با حضور ساير ملل دنيا قابل توجه است. اگر از اين ظرفيتها به درستي استفاده نشود، آينده جاي افسوس خواهد بود.
• يك نكته مهم، در استمرار حضور موفق در شبكه، و توليد محتوا، شناسايي نقش تكنولوژي در توليد محتواست.
• واهمه ما از ورود به عرصهاي كه بستر شبكهاي آن و قواعد عملكرد آن را ما تأسيس نكردهايم، بدواً قابل درك است. ولي اگر، درك عميقي از ماهيت تكنولوژي، و تكنولوژي رسانهاي داشته باشيم، ميتوانيم شيوههاي مقاوم و اصولگرايانه براي بهرهوري از تكنولوژي رسانهاي وضع كنيم.
روزنامه جمهوري اسلامي در قسمت سرمقاله خود مطلبي را با عنوان«تحليل سياسي هفته»به چاپ رسانده است:
27 آذر در تقويم جمهوري اسلامي ايران، روز شهادت آيتالله محمد مفتح است كه به ابتكار امام خميني به عنوان "روز وحدت حوزه و دانشگاه" نامگذاري شده است. هدف از اين نامگذاري، ايجاد حركتي بزرگ و هدفمند در جهت ايجاد همراستايي دو نهاد علمي و ديني جامعه بود كه شهيد مفتح و شهيد مطهري به عنوان دو روحاني متعهد و مسئول، از سالها پيش از انقلاب اين ضرورت را احساس كرده و با حضور جدي و فعال در محيطهاي علمي و دانشگاهي، موجي از شادابي و گرايش به ارزشهاي متعالي را در نسل روشنفكر و تحصيلكرده ايجاد كرده و معرفتهاي قدسي و يقيني را در محيطهاي آكادميك ترويج دادند.
اكنون سالها از آن روز كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران نهال وحدت حوزه و دانشگاه را غرس كردند ميگذرد و طبعاً اين توقع وجود دارد كه حركتي شايسته و مدبرانه براي تحقق به اين آرمان بلند صورت گرفته باشد ولي متأسفانه آنچه كه در عمل مشاهده ميشود، گسست بيشتر در اين مقوله است. بايد اذعان كرد اين دو نهاد ارزشمند و اين دو بال بزرگ پروازي جامعه ما، عليرغم مباني مشترك زيادي كه ناشي از رسالتهاي مهم آنهاست، هنوز نتيجه ثمربخشي كه بتوان به وحدت حوزه و دانشگاه افتخار كرد، بروز ندادهاند درحالي كه نسل جوان جامعه به شدت به معاضدت و همراهي حوزويان متعهد و روحانيون مسئول نيازمند است. قطعاً براي رسيدن به اين آرمان و آرزوي بحق، عقلا و دلسوزان اين عرصه، از هر دو نهاد، بايد با آسيبشناسي جدي از مقوله وحدت حوزه و دانشگاه و عملكرد سي و چند ساله در اين خصوص و از ميان برداشتن موانع موجود، اين دو نهاد پراميد را براي رسيدن به افق درخشان وحدت و ثمربخشي براي جامعه ياري رسانند.
در اين هفته موضوع توافقنامه ژنو و نقض آن توسط آمريكا به بحثي جنجالي در سطح داخلي و بينالمللي تبديل شد. وزارت خزانهداري آمريكا در واپسين روز هفته گذشته، بر دامنه تحريمهاي خود عليه شركتها و اشخاص حقيقي ايراني و خارجي به اتهام ناديده گرفتن تحريمهاي هستهاي ايران افزود و بدين ترتيب گامي در جهت تخلف از توافقنامه و كارشكني در جهت اجرايي شدن آن برداشت كه اين حركت، بلافاصله با واكنش مقامات ايراني مواجه شد و متعاقب آن هيات مذاكره كننده ايراني در وين، در حركتي اعتراضي، مذاكره با گروه 1+5 را ترك كرد و به تهران بازگشت.از آنجا كه اين اقدام آمريكا نه تنها حركتي عليه ايران، بلكه بياحترامي آشكار به ديگر هم پيمانان غربي واشنگتن و ساير اعضاي گروه 1+5 بود، از اين رو وزراي خارجه كشورهاي عضو اتحاديه اروپا با تشكيل اجلاسي در بروكسل، بدون اينكه نامي از آمريكا ببرند، خواستار اجراي فوري تعهدات توافقنامه ژنو از سوي همه طرفها شده و بر ادامه گفتگوها تاكيد كردند.
البته كارشكني مقامات آمريكايي نشان داد كه آنها توان مديريت افكار عمومي و گروههاي سياسي داخل آمريكا را در موضوع توجيه توافق ژنو ندارند و با انجام اين قبيل اقدامات قصد دارند مشكلات خود را با كنگره، با اين هزينههاي حيثيتي، حل و فصل كنند. اينكه مقامات دولت آمريكا با كنگره و گروههاي فشار در موضوع قانع كردن آنها براي به رسميت شناختن حق هستهاي ايران مشكل دارد، كاملاً قابل درك است ولي طبعاً اگر قرار باشد حل اين مشكل با تخلفاتي اينچنيني همراه باشد، نتيجهاي جز بدنامي بيشتر آمريكا و عدم اعتماد ملتها به مقامات آمريكايي را در برنخواهد داشت.در مسائل خارجي، به تحولات مصر و افزايش مخالفتها با پيش نويس قانون اساسي جديد، رخدادهاي اوكراين، سياستهاي ضد شيعي در مالزي و تازهترين تحولات در بحران سوريه نظر مياندازيم.
در مصر، پس از آنكه گروه اخوان المسلمين به عنوان بزرگترين تشكل سياسي اين كشور، پيش نويس قانون اساسي جديد را كه توسط نظاميان تهيه شده است رد كرد، اعتراضات گستردهاي نيز در ميان مردم و به ويژه در سطح دانشگاهها به راه افتاده و چند شخصيت سياسي نيز با اين پيش نويس مخالفت كردند. اخوان المسلمين اعلام كرده است كه كودتاچيان قصد دارند مشروعيت قانون اساسي قبلي را از بين ببرند و با تصويب قانون اساسي مورد نظر خود، قدرت را قبضه كنند.دانشگاههاي اين كشور نيز در طول روزهاي گذشته شاهد تظاهرات گستردهاي بود كه بعضاً به خشونت كشيده شد. تظاهر كنندگان شعارهايي در رد قانون اساسي جديد و سرنگوني كودتاچيان سر دادند. در قانون اساسي جديد مصر، اختيارات زيادي به ارتش داده شده، از جمله اينكه وزير دفاع حتماً بايد از فرماندهان ارتش باشد و شهروندان متهم حمله به سربازان بايد در دادگاه نظامي محاكمه شوند. از جمله تغييرات ديگر اين است كه اگرچه شريعت اسلام مبناي قانونگذاري اعلام شده ولي تشكيل احزاب سياسي براساس دين، نژاد يا جنسيت ممنوع است. كودتاچيان و دولت دست نشانده نظاميان قرار است پيش نويس مذكور را ماه آينده به همه پرسي بگذارند.
اين هفته، اوكراين شاهد اوجگيري تنشهاي داخلي بود و رقابت روسيه و غرب براي نفوذ در اين كشور به شدت افزايش يافت. در شرايطي اتحاديه اروپا و آمريكا دولت اوكراين را براي پذيرفتن درخواست مخالفان و پيوستن به اتحاديه اروپا تحت فشار قرار دادند و در يك اقدام خارج از عرف، چند تن از مقامات سرشناس غربي به اوكراين رفتند و حتي در صف تظاهر كنندگان مخالف حضور يافتند، ولي سفر ويكتوريانوكويچ رئيسجمهور اوكراين به مسكو و انعقاد قراردادهاي كلان و جديد با روسيه پاسخ قاطعي بود به خواسته مخالفان و حاميان غربي آنها.يانوكوويچ با پوتين قراردادهاي بزرگي را به امضا رساندند كه از جمله آنها موافقت روسيه با پرداخت مبلغي در حدود 15 ميليارد دلار به اوكراين از طريق خريد اوراق قرضه و همچنين تحويل گاز به اوكراين به قيمت ارزان ميباشد. اين درحالي است كه اتحاديه اروپا وعده داده بود در ازاي اتحاد اوكراين با اروپا، تنها حدود 700 ميليون دلار به اوكراين وام بدهد. اكنون با رخدادهاي جديد، تحولات اوكراين و رقابت غرب و روسيه وارد مرحله حساستري شده است و كار غرب در اوكراين مشكلتر گرديده است. اين مشكل غرب را آنجلا مركل، صدراعظم آلمان به خوبي تشخيص داده چرا كه به غرب توصيه كرده است كه رقابت با روسيه بر سر اوكراين را كنار بگذارند و با روسها مذاكره كنند.
اين هفته خبرهاي تأسف انگيزي از مالزي رسيد كه حاكي از اعمال سياستهاي محدود كننده و تبعيض آميز عليه جامعه شيعه اين كشور ميباشد. در اين راستا، دولت مالزي اقدام به تشكيل پليس ضد شيعه كرده كه وظيفه آن برخورد با جامعه شيعه مالزي است. نكته جالب آنكه باني اين سياست تبعيض آميز و نژادپرستانه، فرزند ماهاتير محمد رهبر سابق اين كشور ميباشد، اين درحالي است كه ماهاتير محمد سابقه قابل قبولي در اين كشور از جمله در زمينه عدالت اجتماعي و رعايت حقوق شيعيان دارد. اين اعمال محدوديت و فشار عليه شيعيان درحالي صورت ميگيرد كه در اين كشور اقليتهاي ديگر از جمله هندوها، چينيها و حتي بتپرستان از آزادي عمل برخوردارند و در قالب احزاب سياسي رسماً به فعاليت مشغول هستند. سياست اخير مالزي به وجهه اين كشور لطمه وارد خواهد كرد و همچنين تخم تفرقه و دشمني ميان فرق اسلامي را ميكارد كه قطعاً اقدامي ضداسلامي و ضدانساني است و لازم است كه رهبران مالزي در تصميم خود تجديدنظر كنند.
سوريه نيز شاهد رويدادهاي تازه و تحولات جديدي بود كه بحران اين كشور را وارد مرحله جديدي ساخته است. اين هفته برخي مقامات غربي از جمله رئيس سابق "سيا" علناً به شكست سرمايهگذاري غرب در سوريه اعتراف كرد. وي تاكيد كرد كه غرب هيچ راهي ندارد مگر آنكه با دولت سوريه تعامل كند و بهترين گزينه براي غرب ابقاي حكومت بشار اسد است.دولت سوريه طي ماههاي اخير پيشرفتهاي ديپلماتيك و نظامي چشمگيري داشته است به گونهاي كه اكنون كمتر شنيده ميشود كه دولتمردان غربي خواستار كنار رفتن بشار اسد باشند. در مقابل، مخالفان روز به روز در ضعف قرار ميگيرند و نشانههاي روشني وجود دارد كه غربيها از اين مخالفان نااميد شدهاند. غرب ترجيح ميدهد از صف متحدين منطقهايش جدا شود و تمايل خود را به بقاي حكومت اسد نشان داده است و همين مسئله باعث خشم و عصبانيت دولتهاي ضد سوريه در منطقه شده است. در اين باره عربستان اعلام كرده است كه چه با غرب و چه بدون غرب دشمني خود عليه حكومت سوريه را ادامه خواهد داد كه همين نكته، تاكيدي بر فروپاشي جبهه ضد سوري ميباشد.
در ادامه ستون سرمقاله،روزنامه ي وطن امروز را ميخوانيد كه به مطلبي با عنوان«يارانهها را به سمت «كودكان» هدفمند كنيم»نوشته شده توسط دكتر حسين عباسي به چاپ رسيد:
اگر بخواهيم بر مبناي اصول اقتصادي، بهترين سرمايهگذاري اجتماعي را براي جامعهاي توصيه كنيم، آموزش و سلامت كودكان در اولويت اول قرار ميگيرند؛ چراكه اين دو بيشترين منافع اجتماعي را ايجاد ميكنند. پرداخت يارانه سخاوتمندانه به آموزش و سلامت و بهداشت كودكان توجيه اقتصادي كامل دارد و بايد مبناي جهتگيري سياست يارانهاي دولت در بلندمدت باشد.براي توضيح اين ادعا ناچاريم نظريه اقتصادي يارانه را يك بار ديگر مرور كنيم. يارانه، حمايت اقتصادي مستقيم يا غيرمستقيم است از افراد يا فعاليتهاي اقتصادي با هدف تصحيح ايراداتي كه به دليل «شكست بازار» ايجاد ميشوند، يا با انگيزه حمايت از اقشار ضعيف جامعه. هسته مركزي نظريه اقتصادي پرداخت يارانه اين است كه برخي منافع اقتصادي وجود دارند كه در صورت اتكاي محض به بازارهاي رقابتي حاصل نميشوند يا كمتر از حد بهينه حاصل ميشوند.
در توضيح اين پديده به تفاوت منافع فردي و منافع اجتماعي اشاره ميشود. آموزش و بهداشت پايه دو مثال شاخص از مواردي هستند كه منافع اجتماعيشان بيشتر از منافع فردي است و در نتيجه براي دريافت يارانه توجيه اقتصادي دارند. به عنوان نمونه، خانوادهها به دليل رابطه مثبتي كه بين تحصيلات و درآمد مشاهده ميكنند، حاضرند در آموزش فرزندانشان سرمايهگذاري كنند. سرمايهگذاري خانوادهها فقط برمبناي منافع فردي آموزش صورت ميگيرد، ولي منافع آموزش به اين منافع فردي محدود نميشود، بلكه جامعه هم از حضور افراد تحصيلكرده منفعت خواهد برد. از جمله نرخ جرم بين افراد تحصيلكرده كمتر از نرخ جرم در ميان افراد با تحصيلات پايين است، فرزندان سالمتر و تحصيلكردهتري دارند و بيشتر احتمال دارد كه فناوريهاي جديد را وارد اقتصاد كنند و كارآيي اقتصاد را افزايش دهند.
خانوادهاي كه در مورد سرمايهگذاري در تحصيلات تصميم ميگيرد، به طور طبيعي اين اثرات جانبي مثبت را وارد محاسباتش نميكند. سرمايهگذارياي كه براساس منافع شخصي صورت ميگيرد از سرمايهگذارياي كه براساس مجموع منافع فردي و اجتماعي ميتواند شكل بگيرد، كمتر است. به عبارت ديگر، سرمايهگذاري بر تحصيلات، كمتر از حد بهينه اجتماعي خواهد بود. چنين است سرمايهگذاري در هر زمينهاي كه داراي اثرات مثبت اجتماعي است. آموزش و بهداشت پايهاي مثل آموزش تا سطح ديپلم و واكسيناسيون كودكان بيشترين اثر مثبت اجتماعي را دارند. در مقابل، سطوح بالاي آموزشي، مانند آموزش دانشگاهي و درمان پيشرفته بيشتر منافع فردي به همراه دارد تا منافع اجتماعي. در نتيجه پرداخت يارانه براي پيشرفت وضع آموزش و سلامت كودكان پيش از سن مدرسه و در مدارس بيشترين توجيه را دارد.
با اين توضيح، ميرسيم به سياست يارانهاي دولت. تاكنون براي همگان روشن شده است كه دولت به دلايل بودجهاي نميتواند وضع كنوني پرداخت يارانه را ادامه دهد. اينكه در كوتاهمدت چه روشي پيش گرفته شود موضوع اين نوشته نيست، اما در بلندمدت سياست يارانهاي بايد فقط بر مبناي منافع اجتماعي جانبي تدوين شود. آموزش و سلامت كودكان در صدر ليست برنامههاي داراي منافع اجتماعي قرار ميگيرند. مدارس و مهدكودكها بهترين زمينه را براي جهتدهي يارانههاي دولتي به سمت كودكان فراهم ميكنند. خوشبختانه، تجربه كافي در ساير كشورها در زمينه تقويت آموزش و سلامت كودكان در مهدكودكها و مدارس وجود دارد كه ميتواند پس از تعديلات لازم در كشور اجرا شود. دولت ميتواند وسايل آموزشي و كمك آموزشي نوين، ارايه وعده غذاي گرم يا سرد در مدارس، بهداشت و درمان ضروري و نيز نيازهاي ورزشي را بهويژه براي كودكاني كه والدينشان توانايي مالي بالايي ندارند، فراهم كند.
مسوولان مدارس ميتوانند به سادگي اطلاعات لازم را در مورد كودكاني كه به دليل مشكلات مالي والدينشان نيازمند حمايت هستند، گردآوري كنند. چنين اطلاعاتي ميتواند مبناي كمكهاي دولت قرار گيرد و يارانهها را به سمت صدمهپذيرترين گروههاي اجتماعي كه كودكان خانوادههاي كمدرآمد هستند، جهتدهي كنند. اين سياست با استقبال مردم هم مواجه خواهد شد. كيست كه مخالف باشد با كاهش يارانه روي بنزيني كه هواي شهرها را مسموم ميكند و انتقال آن به سمت كودكاني كه آينده كشورمان را ميسازند؟
دكتر حجت كاظمي ستون سرمقاله روزنامه تهران امروز را به مطلبي با عنوان«نبرد روسيه در پشت مرزهاي خود»چاپ شده در ستون يادداشت اول،اختصاص داد:
آنچه در اوكراين امروز ميگذرد ما را به ياد نبردهاي بلوك شرق و غرب در عصر جنگ سرد مياندازد.منطق جنگ سرد نوعي منطق دوگانگي برآمده از هويتهاي ايدئولوژيكي متفاوت ايالات متحده و اتحاد شوروي بود كه بر اساس آن دو طرف رقابتي را شكل داده بودند كه زمين بازي آن كل جهان بود.گرچه دو قدرت بزرگ در مقاطعي مانند بحران موشكي كوبا به آستانه نبردهاي رودررو رسيدند؛ولي تفاهمي وجود داشت كه دو طرف نبايد در هيچ شرايطي با يكديگر درگيري مستقيم پيدا كنند.نتيجه آن بود كه رقابت اين دو قدرت براي گسترش حوزه نفوذ در موقعيتهاي زماني مختلف؛در مكانهاي مختلفي بروز و ظهور پيدا ميكرد.طي كمتر از پنجاه سال جنگ سرد،مناطق مختلفي چون آذربايجان ايران،آلمان،شبه جزيره كره،تايوان، ويتنام، مصر، فلسطين،يمن،كوبا،كنيا،شيلي،نيكاراگوئه،افغانستان، عمان و مواردي ديگر محل بروز و ظهور اين رقابت و نبرد بيامان بودند.
بعد از فروپاشي اتحاد شوروي و تبديل شدن آن امپراتوري به يك قدرت بزرگ معمولي،خواستها و تمايلات مسكو با تواناييها و ابزارهاي در دسترس آن انطباقي نداشته است؛ از اين رو طي 20سال گذشته روسيه ميراثدار شوروي دائما در حال عقبنشيني از سنگرهاي تاريخي خود در مقابل غرب و در راس آن آمريكا بوده است.امروز روسيه علاوه بر اينكه كشورهاي اروپاي شرقي را به عنوان كشورهاي متحد آمريكا ميبيند؛دوستان خود در بالكان و جنوب آسيا را نيز از دست داد.اين روند تا آنجا ادامه يافت كه طي يك دهه گذشته به خاورميانه نيز كشيده شد و علاوه بر از دست رفتن ليبي،غرب قصد و غرض خود براي خارج كردن سوريه به عنوان آخرين پايگاه خاورميانهاي روسيه را نيز آشكار كرد.اما دردناكترين بعد اين ماجرا آنجايي است كه روسيه مدتهاست كه نه در آفريقا يا آمريكايلاتين؛بلكه دقيقا در پشت مرزهاي خود با نفوذ آمريكا و اتحاديه اروپا در حال جنگ است.
براي مليگرايان روس از دوره تزارها تا عصر پوتين، منطقهاي كه «روسيهخارج» ناميده ميشود؛ محيطي است كه فرمانرواي بلامنازع آن ضرورتا بايد مسكو باشد.اما طي يك دهه گذشته سنگرهاي روسيه در اين منطقه نيز دائما در حال ريزش بوده است.آذربايجان اولين كشوري بود كه خود را از دايره نفوذ روسيه خارج و خود را به عنوان دولتي غرب گرا تعريف كرد.ضربه مهلك به نفوذ روسها در ماجراي انقلابهاي رنگي در ابتداي هزاره جديد وارد آمد؛ درست در زماني كه روسها با پيدايي يك رهبر قدرتمند در پي جمع و جور كردن خود بعد از دهه خفت بار 90 بودند؛توفان غربگرايي در اوكراين،گرجستان و قرقيزستان وزيدن گرفت و حداقل در دو مورد اول به نتيجه رسيد.هرچند روسها در يك ضدحمله موفق، در ماجراي اوستيا ضربشست محكمي به غربگرايان گرجستان نشان دادند،قرقيزستان را به صورت نسبي پس گرفتند و متحدان خود در اوكراين را به قدرت بازگردانند؛ اما گويا دوباره موج جديدي از اين تهاجم آغاز شده است كه قصد دارد اوكراين را براي هميشه به اتحاديه اروپا پيوند دهد و آن را به لهستان و مجارستان ديگري بدل كند.
از چشمانداز تاريخي اوكراين همواره كشوري دوپاره بوده است؛كشوري كه شكاف اصلي در آن دوگانه گرايش به اروپا يا گرايش به روسيه است.در زمانهاي كه كشورهاي اروپاي شرقي و منطقه بالكان براي پيوستن به اتحاديه اروپا اقدامات عجيب و غريبي انجام ميدهند(مانند اقدامات خندهدار آلباني) لايههاي بسيار مهمي از اوكراينيها نيز در پي اين خواستهاند و اين زمين بازي مهمي را براي غرب فراهم آورده تا روسيه را در زمين خود به چالش بكشد.
نظريه پردازان كلاسيكي كه منطق سرمايه داري را ذيل عنوان امپرياليسم توضيح ميدهند؛از نوعي سازوكار ادغامكننده سخن ميگفتند كه طي آن سرمايهداري و نهادها و اجزاي وابسته به آن دائما در حال فراتر رفتن از محدوده تحت سيطره جغرافيايي خود و ادغام كردن مناطق ديگر در ذيل نفوذ و حضور خود هستند.فارغ از كهنگي نسبي اين نگاه؛ حقيقت مهمي كه در اين تحليل ساختاري وجود دارد آن است كه منطق پيش رونده غرب در جهان پيراموني روسيه، خاورميانه و آسياي جنوب و جنوب شرقي در پي ادغام بيرون ماندگان از اين دايره است.از اين منظر اتحاديه اروپايي به مثابه يك نهاد برآمده ازسرمايهداري به عنوان ابزاري براي اجراي منطق ادغام عمل ميكنند و به مردمان محيطهاي خارج مانده از سيطره سرمايه داري؛ وعده وفور و فراواني ميدهند.بازي امروز در اوكراين در اين چارچوب قابل تحليل است.
اقدامات روسيه مانند اعطاي وام 15 ميلياردي مانند تسكيندهندهاي است كه نميتواند تغييردهنده كليت بازي باشد.گرچه روسها،غربگرايان خود را به حاشيه راندهاند و بلاروسي را به انزوا تشويق ميكنند تا سد نفوذ غرب را ببندند؛آنچه در خيابانهاي كيف ميگذرد غرور آنها را سخت ميآزارد.
مطلبي كه در ستون سرمقاله روزنامه ابتكار با عنوان«پايداري در برابر چه!؟»و به قلم اشكان بنكدار جحرمي به چاپ رسيد را ميخوانيد كه به شرح زير است:
پس از انتخابات 24 خرداد و گزينش حسن روحاني به عنوان رئيس جمهور ششم، مطمئناً نقشه بسياري از افراطيون و مدعيان اصول گرايي براي ادامه يافتن نقششان در قدرت، نقش بر آب شد. پس از اين شكست، جريان افراط ابتدا در رويكردي فرصت طلبانه روحاني را اصولگرا دانست و منكر تفاوت ماهيتي برنامههاي انتخاباتي وي با رقباي اصولگراي وي و تأثير وعدههاي برون رفت از بن بست مذاكرات هسته اي در پيروزي او شد. همزمان با معرفي كابينه اما اعمالي ازسوس برخي از فعالان اين جريان بروز كرد كه نشان دهنده واقعيتي ديگر در پس ادعاي اين گروه بود. حملهها و هجمهها عليه وزراي پيشنهادي رئيسجمهور كه اكثراً در قالب توسل به واژه «فتنه» بيان ميشد، نشان از صف آرايي دو رويكرد متفاوت در اداره امور كشور بود. رئيس دولت اعتدال كه از پيش با گروههاي معتدل نمايندگان بر سر وزرايش رايزنيها كرده بود در جهت عملي شدن خواست مردم همراه با ژنرال هايش در يك سو استوار مينمود و جبهه افراط نيز كه در برابر پيام انتخابات خود را به ناشنوايي زده بود- و هنوز هم چنين است- با رأي عدم اعتماد به برخي وزرا، پايداري شديدي در مقابل مطالبات مردم از خود نشان ميداد.
پايداري اقليت در مجلس تنها به محروم ساختن دولت از انتخاب وزراي اوليه اش ختم نشد.
اين گروه با تجربه ي ايستادگي در مقابل دولت اصلاحات به اين نتيجه رسيد كه نبايد ذره اي از خواستههاي جناحي خود كوتاه بيايد، حتي اگر در اين بين منافع كشور فدا شود. به همين لحاظ نيز جريان افراط كه ثابت كرده به هيچ خط قرمزي جز منافع كوتاه مدت خود پايبند نيست، تا كنون از هيچ فرصتي، جهت مقابله با عملكرد دولت يازدهم در بر آوردن خواست ملت فروگذار نكرده است. مجموعه افراط در حدود چهار ماه عمر دولت تدبير و اميد ركورد دار كارشكني ها، رأي عدم اعتماد، سؤال از رئيس جمهور و وزرا و حتي تهديد به استيضاح شده است. عملكرد ناسازگار اقليت مجلس وقتي بيشتر جلب توجه ميكند كه اين گروه نه تنها در برابر تخلفات دولتهاي نهم و دهم مهر سكوت بر لب زده بود بلكه در مقام دفاع از تخلفات آشكار آن نيز بر ميآمد! بديهي است كه وظيفه نمايندگان مجلس نظارت بر كار دولت است و شكي هم در اين موضوع نيست، اما اقليت نمايندگان پايدار در برابر مطالبات ملت؛ كه هم در دوره احمدينژاد نماينده بودهاند و هم در دوره روحاني، چگونه عملكرد متفاوت و حتي متضاد خود را توجيه ميكنند؟ آيا شما حضرات، در حفظ و حراست از منافع ملت، فقط پس از انتخاب روحاني الزام و اجبار خود را در نظارت بر دولت به ياد آورديد يا قبل از اين نيز بنا به سوگند نمايندگي، خود را موظف به چنين حسابرسي سختگيرانه اي مانند اين روزها ميدانستيد؟
اگر مورد دوم صدق مطلب است پس چرا وقتي احمدينژاد در مجلس شأن و مقامتان را به سخره ميگرفت ساكت ميمانديد؟ چرا در اين هشت سال كه خزانه تهي شد و سفره مردم تهي تر از خزانه، سكوت اختيار كرديد؟ چرا وقتي ميلياردها ميليارد تومان از سرمايه زحمتكش ترين قشر اين مردم كه الآن مدعي دفاع از آنها هستيد توسط عوامل دولت پاكدست به يغما ميرفت و سرازير جيب ميلياردرها ميگرديد لب از لب باز نميكرديد؟ چرا حتي براي يك بار دولت قبل را مورد بازخواست قرار نداديد كه در دوران طلايي قيمت نفت، چگونه شد كه رشد اقتصاد منفي گشت و ركود تورمي نفس مردم را گرفت؟ كه اگر همين دقت را كه الآن داريد قبلاً داشتيد كشور به اين وضعيت فاجعه بار دچار نميشد. شايد براي همين مردم رنج ديده اي كه از نزديك، رفتار نمايندگان را در هشت سال گذشته ديده اند جاي اين سؤالِ به حق وجود داشته باشد كه نكند پايان ريخت و پاشها از بيت المال كه برخي نمايندگان هم (به استناد گزارش مجلس) در آن دستي داشته اند به يك باره اين همه حساسيت را در به چالش كشيدن دولت تدبير و اميد- كه به واقع توانسته است اميد زيادي را در همين بازه كوتاه زماني از عمر خود به وجود آورد- ايجاد كرده است؟ آقايان كه مذاكره با دول غربي را نوعي سازش و حتي شكست ميدانند توضيح دهند كه دولت احمدي نژاد با ديپلماسي تهاجمي اش و سعيد جليلي با كلاسهاي فلسفه اش چه ارمغاني جز تحريمهاي بيشتر و انزواي شديدتر براي كشور آوردند كه اكنون غير منصفانه مدعي يكي از توانمندترين وزيران كابينه روحاني، محمد جواد ظريف، ميگردند؟ چگونه است كه با ادعاي وجود يك جاسوس CIA (سازمان جاسوسي ايالات متحده آمريكا) در دفتر احمدي نژاد، حتي از زمان شهرداري وي، آب از آب تكان نميخورد ولي يك اظهار نظر ظريف همه حضرات را وادار به واكنش آنچناني ميكند؟
جبهه افراط خوب ميداند در انتخابات 24 خرداد، مردم با آراي خود در پذيرش جنبه متفاوتي از حاكميت برآمدند كه نظر به تحولي مبتني بر شكستن انزواي كشور داشت. اين نظر البته از زمين تا آسمان با آنچه كانديداي مطلوب پايداريها بيان ميكرد نيز تفاوت داشت ولي اين گروه كه الآن به يكباره به ياد آورده بايد از دولت بازخواست كند(!) مدعي سياست خارجي دولت است و به نوعي ميخواهد در همچنان برپاشنه سابق بچرخد. اين گروه در حالي كه ظريف با تمام توان در مذاكرات ژنو مشغول چانه زني براي ذره ذره منافع كشور بود با پايداري در برابر مطالبات مردم، ابقا يا جاي دادن عوامل خود در دولت فعلي از معاون وزير گرفته تا آبدارچي را دنبال ميكرد! و به نوعي مصمم به بازگشت به دوران احمدي نژاد بود. دوران كابوس وار به بازي گرفتن باورهاي ديني مردم، ميلياردها دلار توقيف شده در اين سو و آن سوي جهان، باج خواهي هر كشور ريز و درشتي از ايران، خزانه خالي، ركود تورمي، رشد منفي اقتصاد، تاراج بيت المال به نفع يك جريان خاص، اختلاسهاي هزاران ميلياردي كه هر روز گوشههايي از ابعاد آن آشكار ميگردد، استخدامهاي اتوبوسي و بي توجيه فاميلي، تأخير عامدانه در ارائه بودجه، تقابل قوه مجريه با ديگر قواي حاكميت، و مضيقه در وضع معيشت مردم و هزاران تخلف ديگر كه احمدي نژاد بايد در دادگاه اين دنيا پاسخگوي آنها باشد و در پيشگاه خداوندي نيز در حلقه همراهان و حاميانش حساب پس دهد شايد ايده آل اين گروه باشد كه اين گونه در كار يكي از موفق ترين تيم كابينه دولت يازدهم سنگ اندازي ميكند.
يكي از آقايان پايدار كه در دولت عدالت محور سابق چندين سمت و مسئوليت كلان را در جواني تجربه نموده، به ظريف به عنوان وزير امور خارجه كشور ميگويد كه در امور نظامي كه سر رشتهاي در آن ندارد دخالت نكند، اگر واقعاً چنين سخني را درست بدانيم، از آن سو هم بايد بپذيرفته شود كه زين پس هيچ فرد ناآشنا با امور ديپلماسي، حق اظهار نظر در باره اقدامات وزرات امورخارجه را ندارد چرا كه صلاحيت اين كار را دارا نميباشد. آيا دستمزد كسي كه نزاع را از جنگي احتمالي- كه ميتواند نقطه قوت دشمن باشد- به سوي مذاكره كه ايرانيها نشان داده اند در آن دست بالاتري دارند يا حد اقل، بضاعتي همسان با رقيب را دارا ميباشند، كشانده اين است كه آماج تهمتهاي ناروا قرار گيرد؟ ظريف هم اكنون سكاندار كشتي است كه ديگري آن را به گِل نشانده و گروه مدعي ولايت پذيري با همه تمجيدهاي مقام معظم رهبري از تيم مذاكره كننده، هنوز سعي در تضعيف وي دارند تا مبادا در تعامل با جهان و به ويژه غرب دولت يازدهم موفق گردد و اوضاع اقتصادي و به تبع آن وضع معيشتي مردم را سامان دهد و براي 4 سال ديگر هم با آرايي بيشتر به قدرت برسد و آن وقت است كه اعطاي كارتهاي هديه و ريخت وپاشهاي بي �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]
صفحات پیشنهادی
زايمان طبيعي را رايگان اعلام كنيد! گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح پنجشنبه
زايمان طبيعي را رايگان اعلام كنيد گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح پنجشنبه روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله ضرورت توجه به فرهنگ در احياي سازمان مديريت باحسين ع باش نقد بودجه سال ۱۳۹۳ ازمنظر كارشناسي نگاگزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي امروز
گزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته ا ند كه مشروح آنها در متن زير آمده است كيهان چرا زبان آقاي صانعي به برائت از دولت آمريكا نمي چرخد آقاي صانعي براي جبران اظهارات نسنجيده خود به ماهيت گستعجله براي رفتن به جهنم! گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح شنبه
عجله براي رفتن به جهنم گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح شنبه روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله دوئل با پدرخوانده تعجبآور بود عجله براي رفتن به جهنم دوران سخت مركل نقض مكرر اصول قانون اساسي در بودجهريگزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي يكشنبه
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي يكشنبه سرمقاله روزنامه هاي كيهان خراسان رسالت جمهوري اسلامي و را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد در ابتدا ستون يادداشت روز كيهان را نگاهي مي اندازيم كه به مطلبي با عنوان اعتدال كجاي نامعادله ژنو است نوشته شده توسط محمد ايماني اختصاص يافت اگر متنگزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي سهشنبه
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي سهشنبه سرمقاله روزنامه هاي كيهان رسالت وطن امروز جمهوري اسلامي و را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد مجله شبانه باشگاه خبرنگاران در ابتدا نگاهي مي اندازيم به ستون يادداشت روز روزنامه كيهان كه مطلبي را با عنوان متن و واقعيت يك سند نوشته شده توسطگزيده سرمقالههاي امروز روزنامههاي چاپ كابل
گزيده سرمقالههاي امروز روزنامههاي چاپ كابل سفرهاي منطقهاي رئيسجمهور افغانستان حكم ناعادلانه يك دادگاه آلماني در مورد عاملان يك حمله هوايي در شمال افغانستان و چرايي زندهماندن رئيس دستگاه اطلاعات طالبان محورهاي اصلي سرمقالههاي روزنامههاي امروز چاپ كابل هستند به گزارش خبرنگگزيده سرمقاله روزنامههاي امروز چاپ كابل
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز چاپ كابل روزنامههاي چاپ كابل در سرمقالههاي امروز خود به بررسي چرايي تأكيد آمريكا بر امضاي پيمان امنيتي تنقاضگوييها در مورد روند صلح با طالبان واكنشها به اظهارات نخستوزير انگليس و خاموشي معنادار طالبان در روزهاي اخير پرداختند به گزارش خبرن«دودسياه» برفراز كاخ سفيد گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح يكشنبه
دودسياه برفراز كاخ سفيد گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح يكشنبه روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله سهم مردم در تدبير و اعتدال مديريت علوي و اخلاق اداري تنظيمات مجلس را تغيير دهيم اعتدال كجاي نامعادله ژنو اسگزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي دوشنبه
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي دوشنبه سرمقاله روزنامه هاي كيهان خراسان ريالت وطن امروز و را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد مجله شبانه باشگاه خبرنگاران مطلبي كه ستون يادداشت روز روزنامه كيهان را به خود اختصاص داده است نوشته اي است تحت عنوان آغاز و پايان اين راه نوشته شده توسچرا زبان آقاي صانعي به برائت از دولت آمريكا نميچرخد؟ گزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح سه شنبه
چرا زبان آقاي صانعي به برائت از دولت آمريكا نميچرخد گزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح سه شنبه روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان همچون بابانوئل ايراني پشت دروازه رُم نبض حوادث جهان دست حسين ع است نگاه اردوغان به اسلامآبادآقاي روحاني مواظب كوپن داران تقلبي باش! گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح شنبه
آقاي روحاني مواظب كوپن داران تقلبي باش گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح شنبه روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله چرايي نياز آمريكا به مذاكره پس از توافق ژنو چرا افزايش تهديدات آقاي روحاني مواظب كوپن داران تقلبگزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي شنبه
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي شنبه سرمقاله روزنامه هاي كيهان خراسان رسالت وطن امروز و را ميتوانيد در اين قسمت مطالعه كنيد مجله شبانه باشگاه خبرنگاران روزنامه كيهان مطلبي را با عنوان چرايي نياز آمريكا به مذاكره در ستون يادداشت روز خود به قلم سعد الله زارعي به چاپ رساند كهمطالبات مردم اقتصادي است يا رفع حصر سران فتنه گزيده عناوين روزنامههاي صبح پنجشنبه
مطالبات مردم اقتصادي است يا رفع حصر سران فتنه گزيده عناوين روزنامههاي صبح پنجشنبه روزنامههاي صبح امروز ايران مهمترين عناوين خبري صفحه اول خود را به مسائلي همچون حوزه سلامت همچنان درتنگناي بودجه پاسخهاي صريح ظريف به ابهامات و انتقادها ركود بازار مسكن تا سال آينده ادامه خواهد دا-
گوناگون
پربازدیدترینها