تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806975776




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

وزيري كه از نام وزير فراري بود مي ترسم يادم برود بچه خاني‌­آباد هستم


واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: وزيري كه از نام وزير فراري بود مي ترسم يادم برود بچه خاني‌­آباد هستم
محسن، بيا كمي به سبك خودمان با هم اختلاط كنيم اينجا در وزارت نفت آن قدر مي‌گويند آقاي وزير، آقاي وزير كه مي‌ترسم يادم برود من‌‌ همان جواد، بچه خاني آباد هستم.


درباره شهيد محمدجواد تندگويان، جوان ترين وزير كابينه شهيد رجايي، تاكنون مطالب زيادي گفته و نوشته شده اما هنوز ماجراي مقاومت دليرانه وي در سياهچال هاي مخوف عراقي و نحوه شهادت و مهم تر از همه زمان پرواز غريبانه آن ققنوس عاشق در هاله اي از ابهام مانده است و جزء اسرار زندگي اين شهيد والامقام به شمار مي رود.

درباره فعاليت هاي سياسي و مبارزات سرسختانه محمدجواد با رژيم پهلوي نيز تاكنون مطالب فراواني منتشر شده اما در اين ميان به سيره و سلوك عملي اين شهيد عزيز، كمتر توجه شده و اين امر به نوعي مغفول مانده است.

به بهانه بيست و دومين سالگرد بازگشت پيكر مطهر شهيد محمدجواد تندگويان به ميهن اسلامي، سركي كوتاه به سيره زندگي ايشان كشيده ايم كه مي خوانيد.

گفتني است؛ پيكر مطهر اين شهيد عزيز ۲۹ آذر۱۳۷۰ به ميهن اسلامي بازگشت و در جوار شهداي هفتم تير آرام گرفت.

قند عسل

انگار ليلي و مجنون بودند، رابطه شان رابطه مادر و فرزندي نبود. دو تا دوست صميمي، مادر از ديدنش هيچ وقت سير نمي شد؛ بسكه قند عسلش شيرين بود. محمد جواد هم مادرش را خيلي دوست داشت. زمستان كه مي شد، همه پول توجيبي هايش را كم كم جمع مي كرد و براي مادرش لبو مي خريد. آخر مادرش لبو را خيلي دوست داشت. محمد جواد هم مادرش را.

كتابخوان

عاشق كتاب بود. هر كتابي كه به دستش مي رسيد، با ولع و ذوق و شوقي خاص مطالعه مي ­كرد و اگر كتاب را مفيد مي يافت، به ديگران هم پيشنهاد مي داد كه حتماً آن كتاب را بخوانند.

اين عادت هميشگي محمد جواد بود. در ميان كتاب ها، بيش از همه به قرآن كريم، نهج البلاغه و كتاب هاي دكترعلي شريعتي علاقه­ مند بود. بيشترين كتاب هاي كتابخانه اش، كتاب هاي مذهبي و سياسي بودند.

وقت شناس

وقت شناس ماهري بود. به نظم و انضباط بيش از اندازه اهميت مي داد. براي هر ساعت از شبانه روز برنامه داشت. اين عادتش حتي در زندان و سلول هاي انفرادي هم ترك نمي شد.

وقتش را بيهوده تلف نمي كرد. زندان كه بود در ساعت به خصوصي، نهج البلاغه مي خواند. در ساعت ديگري قرآن. به شدت اهل نظم بود. به قول يكي از دوستانش جواد در استفاده از وقت خود خيلي هنرمندانه عمل مي كرد.

مثل گل

به پرورش گل و گياه علاقه زيادي داشت. گاهي ساعت ها كنار باغچه كوچك خانه شان مي نشست و به گل ها و سبزه ها خيره مي شد. انگار كن زبان آن ها را مي دانست و با آن ها صحبت مي كرد. با وسواس به درخت شاه توت خانه شان مي ­رسيد و آن را تر و خشك مي كرد. گاه كنار گل ياس قديمي باغچه شان مي نشست و با آن خلوت مي كرد. محمد جواد روحي لطيف، قلبي رئوف و حساس داشت.

آيه هاي روشن

علاقه عجيبي به تلاوت قرآن داشت. در طول سال يكي دو بار قرآن كريم را ختم مي كرد. در ماه رمضان هم همين طور. به معاني آيه­ ها توجه بيشتري داشت. خيلي از آيه ها را حفظ بود. در هنگام اسارت در سلول انفرادي پيوسته با صوت حزين قرآن تلاوت مي كرد.

روزهاي جمعه سوره جمعه و روزهاي پنجشنبه دعاي كميل مي خواند. خيلي از دعا ها را حفظ بود. دعاي كميل را از حفظ مي خواند. انس و الفت خاصي با دعاي كميل داشت.

دل نگران

وقتي بچه اولش به دنيا آمد از زندان نامه اي به همسرش نوشت «... تولد و توليد مثل، كار دشواري نيست. تربيت و تعليم فرزند است كه بزرگ ترين نقش را در زندگي فرزند و جامعه ايفا مي كند. من مطمئنم كه تو با فداكاري خود اين وظيفه سنگين مادري را به بهترين وجه انجام داده و مادر نمونه اي خواهي شد». نسبت به تربيت بچه­ ها حساسيت بيشتري داشت. به خاطر همين، هميشه نگران خانواده و بچه ها بود.

الفباي مبارزه

همه زندگي اش را وقف مبارزه و جهاد كرده بود اما با اين حال حواسش به خيلي چيزهاي ديگر هم بود. مثلاً به ورزش خيلي علاقه داشت به ويژه به ورزش هاي رزمي. كاراته را خيلي دوست داشت. هر گاه فرصت مي كرد به تماشاي مسابقات كاراته مي رفت. در زندان هم مرتب ورزش مي كرد. جواد علاوه بر ورزش، اهل گردش هم بود. البته گردش هاي دسته جمعي با دوستان براي آشنايي با الفباي مبارزه و جهاد.

مرد صادق

بسيارخون گرم بود. با همه با مهرباني و ملاطفت برخورد مي كرد. وقتي با كسي هم كلام مي شد، بر حسب عادت، دستش را روي شانه اش مي گذاشت و با آن گرم مي گرفت. تبسم، همسايه ديوار به ديوار لب هايش بود. جواد اهل گفت و گو و بحث بود. هيچ وقت به كسي پرخاش نمي كرد و با كسي بلند حرف نمي زد. بسيار خوش قول بود. هميشه به وعده اش عمل مي كرد. به شهادت دوستش اگر قول مي داد تا سرحد جان پاي قولش مي ايستاد.

مبارز بي باك

شجاع و نترس بود. ترس و واهمه برايش معنا نداشت. وقتي در زندان كميته مشترك ضد خرابكاري خبر تولد اولين فرزندش را شنيد به همسرش پيام فرستاد كه فرزندم را قنداق كنيد و يك اعلاميه امام خميني هم به دستش بدهيد و سپس او را به ديدن من به زندان بياوريد. جواد مبارزي نستوه بود. مبارزي كه سخت ترين و مرگ بار ترين شكنجه­ ها را تحمل كرد ولي هرگز تسليم نشد و نشكست.

مرد مكتبي

تازه به سرپرستي مناطق جنوب منصوب شده بودكه خبرنگاري از او پرسيد به اعتقاد شما در شرايط فعلي نفت مهم تر است يا مكتب؟. محمد جواد بي درنگ جواب داد «اكنون مكتب مغز اينجامعه را تشكيل مي دهد و نفت خوني است كه بايد در رگ­هاي آن جريان داشته باشد. اين ثروت ملي، يك كالاي اوليه است كه صرفاً براي تامين لوازم ضروري و غير لوكس در كشور مورد استفاده قرار خواهد گرفت»

بچه خاني آباد

به دنيا و خوشي هاي دنيوي دلبستگي نداشت. ذائقه اش بيشتر، از تلخي و رنج سيراب مي شد. جواد، به پست و مقام بي اعتنا بود. اين طور چيز ها با مزاجش سازگاري نداشت. يكبار بدون مقدمه به مسئول دفترش گفت «محسن، بيا كمي به سبك خودمان با هم اختلاط كنيم... اينجا در وزارت نفت آن قدر مي گويند آقاي وزير، آقاي وزير كه مي ترسم يادم برود من همان جواد، بچه خاني آباد هستم».

رفاقت به سبك جواد

ساده بود و دوست داشتني. يكبار مسئول دفترش را صدا زد و گفت «ببين محسن! رفاقتمان سر جاي خودش. اگر دفعه بعد بالاي نامه ها بنويسي «جناب آقاي وزير ملاحظه فرمايند»، ناراحت مي شوم. من همان جواد هستم. حالا اگر خيلي خواستي جانب ادب اداري را نگه داري، بنويس برادر تندگويان ملاحظه كنيد. سادگي و صفا و صميت در لحظه لحظه زندگي پر مخاطره اش، جريان داشت.(خبرگزاري دفاع مقدس)

يکشنبه 24 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن