تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق، شمشير بُرَّنده اى است بر ضد اهل باطل.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820540843




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اخلاق‌شناسي كاربردي جنگ از منظر اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: اخلاق‌شناسي كاربردي جنگ از منظر اسلام
اسلام به‌خصوص با نگاه شيعي، قوانين و آموزه‌هاي اخلاقي فراواني در مورد جنگ و جهاد اسلامي دارد و همين مسائل است‌كه جهاد اسلامي را از جنگ‌هاي ديگر و بينش‌هاي مكاتب ديگر در مورد جنگ، متمايز مي‌سازد.


چكيده

يكي از شاخه‌هاي اخلاق كاربردي، اخلاق جنگ است. اين پژوهش كوشيده است عمده‌ترين آموزه‌هاي اخلاقي اسلام درباره جنگ را با هدف ارائه و تبيين اخلاق كاربردي جنگ در اسلام در چهار محور روابط اخلاقي مسلمانان با خود و خداي خود در جنگ، روابط اخلاقي مسلمانان با يكديگر در جنگ، روابط اخلاقي مسلمانان با دشمن در جنگ و روابط اخلاقي مسلمانان در رابطه با محيط زيست در جنگ، به‌صورت نظام‌مند، منسجم و مستدل از منابع اصيل اسلامي ارائه كند.

واژگان كليدي: اخلاق، جنگ، جهاد، اخلاق جنگ، دفاع اسلامي، محيط زيست.

طرح مسئله

اسلام به عنوان يكي از اديان توحيدي و كامل‌ترين آنها، در همه ابعاد فردي و اجتماعي انسان‌ها آموزه‌هاي اخلاقي و فقهي دارد. جنگ و جهاد از مهم‌ترين مسائلي است‌كه انسان‌ها با آن مواجه بوده يا امكان روبرو شدن با آن وجود دارد. يكي از مباحث مهم اخلاق و فقه اسلامي نيز مسائل اخلاقي، فقهي و حقوقي جنگ و جهاد است.

درباره تاريخ و مقررات فقهي و حقوقي جهاد در اسلام، كتب و مقالات مختلفي نوشته شده؛ در مقاله حاضر كوشش بر اين است كه نظام اخلاقي اسلام در حوزه‌ آموزه‌هاي اخلاقي مورد بررسي قرار گيرد؛ ازاين‌رو پژوهش پيش‌رو مي‌كوشد به اين پرسش بپردازد كه آموزه‌هاي اخلاقي جنگ در اسلام (اخلاق كاربردي جنگ از منظر اسلام) در متون و منابع اصلي دين و انديشه‌هاي دانشمندان اسلامي چيست؟

الف) مفهوم‌شناسي واژه‌هاي مرتبط با اخلاق جنگ در اسلام

يك. اخلاق

اخلاق جمع خُلق مي‌باشد كه از مجموع كلمات لغويين و مفسرين مي‌توان معناي خلق را چنين جمع‌بندي كرد: خُلق صفت و سجيه‌اي نفساني است‌كه قابل تغيير، شدت و ضعف بوده و جمع آن اخلاق به‌معناي مجموعه‌اي از صفات نفساني مي‌باشد. (راغب اصفهاني، 1412: 297؛ ابن‌منظور، 1414: 10 / 87؛ طريحي، 1375: 5 / 157؛ مصطفوي، 1360: 3 / 115) در اصطلاح علم اخلاق، بسياري از دانشمندان اسلامي معتقدند كه اخلاق، ملكه‌اي نفساني است‌كه دارنده آن بدون اينكه فكر كند يا برايش دشوار باشد، فعل اخلاقي را انجام مي‌دهد. (بنگريد به: ابن‌مسكويه، 1381: 221؛ طوسي، 1364: 48؛ غزالي، بي‌تا: 3 / 53)

مشهور دانشمندان اسلامي به افعالي كه به آساني از ملكه نفساني نشئت نگرفته باشد فعل اخلاقي نمي‌گويند و تنها افعالي را اخلاقي مي‌دانند كه انسان با انگيزه دروني و منشأ باطني آن فعل را به آساني انجام داده باشد. درحقيقت، ملكات باطني باعث بروز چنين افعال و رفتارهايي از انسان مي‌شود.

برخي از دانشمندان معاصر، افعالي را كه انسان به سبب باور دروني انجام مي‌دهد؛ اما انجام آن به آساني و بدون فكر نيست؛ بلكه با زحمت و سختي همراه است و هنوز از ملكه نفساني نشئت نگرفته، فعل اخلاقي دانسته‌اند؛ زيرا باور دارند كه آن افعال براي رسيدن به مقصد (قرب الهي) تأثيرگذارند. (بنگريد به: مكارم شيرازي، 1379: 1 / 24؛ مصباح، 1386: 16) آموزه‌هاي اخلاقي در اين مقاله، مطابق نظر اخير مطرح مي‌شوند.

تفاوت فقه با اخلاق

اگر اشكال شود كه طبق اين مبنا، مسائل فقه و اخلاق با يكديگر در مي‌آميزند، پاسخ اين است‌كه اگرچه در برخي موارد، مباحث اخلاقي با مباحث فقهي يكي مي‌شوند؛ اما جهات آنها متفاوت است؛ به اين بيان كه علم فقه به موضوع فعل اختياري از بُعد حرمت، حليت، وجوب و مانند آن مي‌نگرد و علم اخلاق از منظر شايستگي و ناشايستگي به فعل اختياري مي‌نگرد؛ افزون بر اينكه علم فقه، اعمال و رفتارهاي انسان‌هاي مكلف را از دو جهت برمي‌رسد: نخست از جهت آثار اخروي آن؛ يعني ثواب و عقاب كه با عناويني مانند وجوب و حرمت بيان مي‌گردد و ديگري از جهت آثار و وضعيت دنيوي آن، كه با عناويني مانند صحت و بطلان بيان مي‌گردد.

بررسي‌ها و احكام نوع اول فقه، ماهيت اخلاقي دارند؛ بنابراين بخش مهمي از متون و منابع اخلاق اسلامي را تشكيل مي‌دهد و بررسي‌ها و احكام نوع دوم فقه، از قلمرو علم اخلاق خارج است و ماهيت اخلاقي ندارد. (بنگريد به: ديلمي و آذربايجاني، 1387: 18)

دو. جهاد

جهاد در لغت از ماده جهد مي‌باشد. اصل معناي اين ماده كوشش با همه توانايي و تلاش كامل مي‌باشد تا اينكه به نهايت امكان چيزي منتهي گردد. (راغب اصفهاني، 1412: 208؛ ابن‌منظور، 1414: 3 / 133) جِهاد (به كسر اول) مصدر باب مفاعله (سعدي، بي‌تا: 71) به‌معناي تلاش با همه توانايي است و چون از باب مفاعله است معمولاً در جايي به‌كار مي‌رود كه نوعي تقابل همراه با تلاش دو طرف، براي دستيابي به پيروزي و غلبه بر ديگري باشد.

در اصطلاح، جهاد را به بذل جان و مال با هدف بالا بردن و اعتلاي كلمه اسلام و اقامه شعائر ديني (عاملي، 1414: 1 / 470) يا كوشش در جنگ با مشركان يا اهل بغي، به شكل مخصوص با جان و آنچه كه متوقف بر آن است (مال و ثروت) تعريف كرده‌اند. (عاملي، 1413: 3 / 7؛ طباطبايي، 1418: 8 / 8؛ نجفي، بي‌تا، 3 / 21)

سه. جنگ

جنگ در لغت يعني نبرد، پيكار، كارزار و كشتار (دهخدا، بي‌تا: 15 / 125؛ عميد، 1364: 472) كه معادل انگليسي آن war, battle, fightمي‌باشد. (خداپرستي، 1385: 253) در اصطلاح، آن را به نبرد مسلحانه بين دولت‌ها تعريف كرده‌اند. (روسو، 1369: 9) بعضي نيز گفته‌اند كه جنگ برخورد خشونت‌بار تأسيسات عمومي دولت‌هاي متخاصم مي‌باشد. (Oxford Advanced Learner"s Dictionary, 2004: 91, 470, 1456)

از تعاريف جنگ به‌معناي نبرد مسلحانه روشن مي‌شود كه جنگ در اصطلاح، غير از جهاد اسلامي است و جهاد در اسلام تعريفي غير از اين نوع تعاريف دارد؛ زيرا واژه جنگ، بار ارزشي ندارد و هر نوع درگيري و نزاع با هر هدف و انگيزه‌اي را شامل مي‌شود؛ اما جهاد در اسلام «في سبيل الله» است؛ زيرا در آيات بسياري عبارت في سبيل الله قيد شده است، (بقره / 72 و 218؛ نساء / 76؛ انفال / 74؛ توبه / 20، 24 و 41؛ حجرات / 15؛ ممتحنه / 1) و داراي اهداف و شرايط ويژه مي‌باشد؛ لذا شامل هرنوع جنگي نمي‌شود؛ ازاين‌رو جهاد قرآني در انگليسي به جنگ مقدس تعبير شده است. (خداپرستي، 1385: 257) مراد از جنگ در اين پژوهش، جهاد في سبيل الله است؛ نه مطلق جنگ و كارزار با هر هدف و انگيزه‌اي؛ چراكه اسلام چنين آموزه‌اي ندارد.

ب) ارتباط با خداوند محور اخلاق در جنگ

اسلام در مورد رابطه مسلمانان با خداي خود در جنگ آموزه‌هايي دارد از جمله: يك. مجاهد في سبيل الله براي رسيدن به اجر اخروي، بايد قصد تقرب الي‌الله بكند و هدفي جز تقرب الي الله نداشته باشد. قرآن مي‌فرمايد: مَنْ كَانَ ير‌ِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا بَصِيرًا. (نسا / 134) كسي كه بخواهد پاداش دنيا را، نزد خداست پاداش دنيا و آخرت و خداوند شنونده بيناست.

بسياري از مفسران گفته‌اند كه اين آيه در مذمت كساني است‌كه در ميدان‌هاي جهاد شركت مي‌كنند و دستور اسلام را به‌كار مي‌بندند بدون اينكه هدف الهي داشته باشند؛ بلكه منظورشان به‌دست آوردن نتايج مادي آن است. (طوسي، بي‌تا: 3 / 353؛ طبرسي، 1372: 3 / 187)

چنان‌كه پيامبر اسلام(ص) فرمود:ارزش اعمال بستگي به نيت‌ها دارد و بهره هر كس از عملش مطابق نيت اوست. (نوري، 1408: 1 / 90)مرحله بالاتر از قصد اجر و پاداش اخروي، انجام‌دادن كارها به قصد خشنودي و رضاي خداوند متعال است و يكي از مهم‌ترين اين امور، جهاد است. آيه مي‌فرمايد:وَمِنَ النَّاس‌ِ مَنْ يشْر‌ِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَات‌ِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَئُوفٌ بالْعِبَاد‌ِ. (بقره / 207)و از مردم است آن كه مي‌فروشد نفس خود را در پي جلب خشنودي خدا و خداوند مهربان به بندگان است. دلالت عبارت «يشري نفسه» بر جهاد و دفاع روشن است. (طوسي، بي‌تا: 2 / 184؛ آلوسي، 1415: 1 / 492)

دو. از ديگر آموزه‌هاي اخلاقي در جنگ و جهاد اسلامي، تقوا و پرهيزكاري است؛ يعني مجاهد في سبيل‌الله براي خداوند، خود را از گناهان حفظ كند و دستورهاي الهي را انجام دهد و حتي در صحنه جنگ نيز مرتكب گناهي نشود. (بنگريد به: طوسي، 1373: 39؛ موسوي خميني، بي‌تا: 206)

آيه مي‌فرمايد:فَمَن‌ِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بمثْل‌ِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أ‌َنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ. (بقره / 194)هر كس بر شما تعدي و تجاوز كرد، به او به همان اندازه تجاوزش، مجازات و تجاوز كنيد و تقواي الهي پيشه كنيد و بدانيد خداوند با متقين است. «اتقوا الله» در اين آيه يعني در مقابله به مثل، از خدا بترسيد و مرتكب حرام الهي نشويد. (زمخشري، 1407: 1 / 237؛ طبرسي، 1377: 1 / 109)

سه. از دو آموزه اخلاقي بالا به‌دست مي‌آيد كه نبايد مجاهد در راه خدا براي تعصب قومي، مليتي و نژادي، غضب، كينه، كبر، عجب، ريا، طمع، حرص، حب جاه و مانند آن به ميدان جهاد برود؛ چراكه در اين‌صورت علاوه بر اينكه عملش را فاسد كرده، گرفتار عقاب اخروي خواهد شد. (بنگريد به: كليني، 1365: 2 / 293، 309، 313 و 320؛ فيض كاشاني، 1417: 6 / 289 و 7 / 106؛ نراقي، بي‌تا: 1 / 347 و 402)

چهار. از ديگر آموزه‌هاي اسلام براي مجاهدين در راه خدا، توصيه به دعا و عبادت و راز و نياز در ميدان جنگ است تا هم ارتباط معنوي خود را با خدا بيشتر كنند هم نيرو و قوت معنوي كسب كنند و گرفتار انگيزه‌هاي باطل نگردند. آيه مي‌فرمايد: يا أ‌َيهَا الَّذ‌ِينَ آمَنُوا إ‌ِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. (انفال / 45) اي كساني كه ايمان‌ آورده‌ايد اگر گروهي را (در جنگ) ملاقات كرديد پس پايداري كنيد و ياد خدا را فراوان بجا آوريد شايد رستگار شويد. چنان‌كه اميرالمومنين علي(ع) فرمود:در ميدان جنگ كه با دشمن روبرو مي‌شويد كمتر سخن بگوييد و بسيار ياد خدا كنيد ... (كليني، 1365: 2 / 749)

پنج. يكي از اين اخلاقيات، روحيه صبر و بردباري است. امام حسين(ع) در يكي از منازل ميان راه كوفه با توجه دادن همراهان به سختي مسير و استقبال از نيزه‌ها و شمشيرها و نياز ميدان عاشورا به دليرمرداني مقاوم و شكيبا بر زخم و مرگ و شهادت، فرمود:اي مردم! هركدام از شما كه صبر و تحمل تيزي شمشير و ضربت نيزه‌ها را دارد با ما بماند؛ و گرنه برگردد. (قندوزي، 1384: 406)

ج) روابط اخلاقي مسلمانان با يكديگر در جنگ

يك. يكي از آموزه‌هاي اخلاقي اسلام در جنگ، تبيين اهداف نبرد براي نيروهاي خودي است تا نيروها نيت و انگيزه خود را اصلاح كنند و دچار بد اخلاقي‌هاي نظامي نگردند؛ چنان‌كه سيره پيامبر اكرم(ص) (واقدي، 1409: 1 / 58، 221، 223 و 2 / 757) و اميرالمؤمنين علي(ع) (ابن ابي‌الحديد، 1404: 6 / 228) چنين بود. دو. از ديگر آموزه‌هاي اخلاقي دراين‌باره، اتحاد و عدم ايجاد اختلاف و تفرقه بين صفوف است. آيه مي‌فرمايد: وَاعْتَصِمُوا بحَبْل‌ِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا. (آل‌عمران / 103)به ريسمان الهي چنگ بزنيد و متفرق نشويد.

مثل اين آيات (آل‌عمران / 105) و رواياتي كه بر اتحاد و وحدت دلالت مي‌كنند (نهج‌البلاغه: خ 121؛ مجلسي، 1404: 58 / 150) مطلقند و شامل ميدان جنگ نيز مي‌شوند؛ بلكه چون در زمان جنگ، نياز به اتحاد و عدم تفرقه بيشتر از ديگر زمان‌هاست به طريق اولي اين آيات، شامل ميدان جهاد في سبيل‌الله هم خواهد شد؛ چنان‌كه ياران امام علي(ع) در جنگ صفين، به‌علت اختلاف و تفرقه بين خود، امام را به حكميت مجبور كردند و جريان حكميت، باعث پيدايش خوارج شد. (بنگريد به: طبري، 1375: 6 / 2563؛ ابن‌طباطبا، 1360: 127)

سه. اصل مشاوره يكي از آموزه‌هاي اسلام مي‌باشد كه آيات (آل‌عمران / 159؛ شوري / 38) و روايات (برقي، 1371: 2 / 601؛ حر عاملي، 1409: 12 / 44) بر آن دلالت دارند. در مسئله جنگ و مسائل جهاد، مشورت فرمانده با سربازان و همچنين مشورت سربازان با فرمانده و سربازان با يكديگر از آموزه‌هاي اخلاقي اسلام است. چنان‌كه درباره مشاوره، جريان غزوه خندق و مشاوره پيامبر با مسلمانان و پيشنهاد سلمان فارسي معروف است. (بنگريد به: واقدي، 1409: 333)

چهار. همياري از ديگر اموري است‌كه مسلمانان بايد در ميدان جنگ به آن توجه داشته باشند. امام علي(ع) فرمود: در ميدان جنگ ... چون ديديد از برادران شما كسي زخمي شده يا وامانده يا دشمن در او طمع بسته است با از خود گذشتگي به او نيرو بخشيد. (مجلسي، 1404: 10/ 95)

همچنين اطلاق رواياتي كه مؤمنان را به ياري مؤمنان ديگر تشويق مي‌كند ميدان جنگ را نيز شامل مي‌شود؛ بلكه چون مؤمن در ميدان جهاد و در مقابل دشمن نياز بيشتري به كمك ديگران دارد، اين‌گونه روايات به طريق اولي شامل زمان جنگ نيز مي‌شوند. پيامبر اكرم(ص) در روايتي فرمود:ياري كردن مسلمان، بهتر و پاداشش بزرگ‌تر از روزه و اعتكاف يك ماه در مسجدالحرام است. (كليني، 1365: 8 / 9)

پنج. بالاتر از كمك و ياري به هم‌رزمان، ايثار و از خودگذشتگي است‌كه نمونه‌هاي بارز آن را در جريان كربلا مي‌يابيم. هنگام نماز ظهر عاشورا، دشمن لحظه‌اي تيراندازي را قطع نكرد. سعيد بن عبدالله حنفي مقابل امام حسين(ع) ايستاد. جسمش را هدف تيرهاي دشمنان كرد و هر تيري از چپ و راست مي‌آمد آن را تحمل مي‌كرد تا اينكه به زمين افتاد. (مجلسي، 1404: 45 / 21) اين واقعه از جهت تقرير معصوم، مي‌تواند براي ما دليل باشد. جريان آب نخوردن ابوالفضل العباس نيز به‌علت يادآوري تشنگي امام حسين(ع) و ساير اهل حرم، معروف است. (بنگريد به: همان: 41)

د) روابط اخلاقي مسلمانان با دشمن در جنگ

يك. از مجموع آيات و روايات جهاد استفاده مي‌شود كه يكي از آموزه‌هاي اسلام درباره جهاد، آغاز نكردن آن از طرف مسلمانان است. اگر چه جهاد ـ در ابتداي نظر ـ به ابتدايي و دفاعي تقسيم مي‌شود، وجوب جهاد ابتدايي در فقه شيعه شرط مهمي دارد كه از نظريه اهل سنت در باب جهاد متفاوت است. شرط اين است‌كه جهاد ابتدايي جز با حضور و اذن امام معصوم جايز نيست.

بيشتر بزرگان شيعه از جمله شيخ طوسي، محقق حلي، علامه حلي، شهيد ثاني و سيد علي طباطبايي صاحب رياض و صاحب جواهر بر اين رأي تأكيد داشته‌اند؛ حتي بزرگاني كه دايره اختيارات ولي فقيه را به‌صورت مطلق اثبات كرده‌اند جهاد ابتدايي را استثنا كرده‌اند. (بنگريد به: موسوي خميني، بي‌تا: 1 / 482)مستند اين حكم، روايات امامان شيعه است كه شيخ حرعاملي آنها را در باب دوازدهم و سيزدهم از ابواب جهاد العدو در كتاب وسائل الشيعه جمع كرده است. (حر عاملي، 1409: 15 / 45)

در سيره علماي شيعه نيز تاكنون هيچ حكمي بر جهاد ابتدايي در دوره غيبت ديده نشده است؛ لذا در نظر شيعه به‌تعبير شيخ طوسي، جنگ با دشمن جز در شرايط دفاع از اسلام و نفس (خويشتن) مشروع نيست. (طوسي، 1387: 2 / 8) البته برخي از دانشمندان معاصر ماهيت جهاد در اسلام را ماهيتي صرفاً دفاعي دانسته‌اند و در استدلال به اين مسئله از قاعده حمل مطلق بر مقيد استفاده مي‌كنند و معتقد‌ند برخي از آيات جهاد در اسلام مطلق و برخي ديگر مقيدند و بايد آيات مطلق بر آيات مقيد حمل شوند. مضاف بر اينكه از امامان معصوم نيز جهاد ابتدايي مشاهده نشده و آنان نيز به صلح و عدم آغازگري جنگ توصيه كرده‌اند.

براي نمونه اميرالمؤمنين(ع) در نامه‌اي به يكي از فرماندهان خود به نام معقل بن قيس رياحي مي‌فرمايد:جز با كسي كه با تو بجنگد، جنگ مكن. (نهج‌البلاغه: نامه 12) ايشان به فرزندش امام حسن(ع) نيز فرمود: كسي را به پيكار دعوت مكن؛ اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذير؛ زيرا آغازگر جنگ، تجاوزكار و تجاوزكار شكست خورده است. (نهج‌البلاغه: ح 233)

در نامه‌اي به مالك اشتر، كه از فرماندهان امام در جنگ «صفين» بود، او را به همين اصل توصيه مي‌كند و مي‌فرمايد: لحي كه خداوند، تو و دشمنانت را بدان فراخوانده است و رضاي خدا در آن است، از خود دور مكن. (مجلسي، 1404: 97 / 47) پيش از جنگ صفين نيز مي‌فرمايد: جنگ با آنها را شروع نكنيد تا آنها شروع كننده باشند. شما بحمدالله داراي حجت و دليل هستيد و پيش‌دستي نكردن شما در جنگ، خود دليل و حجت ديگري است. (نهج‌البلاغه: نامه 14)همچنين از امام حسين نقل شده كه فرمود: من سيره و روشم اين نيست كه آغازگر جنگ باشم. (مجلسي، 1404: 44 / 380)

دو. از ديگر آموزه‌هاي اخلاقي اسلام در جنگ، منع از دشنام به دشمن است؛ چنان‌كه از اطلاق آيه «وَلَا تَسُبُّوا الَّذ‌ِينَ يدْعُونَ مِنْ دُون‌ِ اللَّهِ فَيسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بغَير‌ِ عِلْم ٍ» (انعام / 108) استفاده مي‌شود.

علي(ع) وقتي دانست كه برخي از يارانش دشمنان را در ميدان جنگ دشنام مي‌دهند فرمود: من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد ... خوب بود به جاي دشنام مي‌گفتيد: خدايا خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنها اصلاح فرما و آنان را از گمراهي به راه راست هدايت كن! تا آنان‌كه جاهلند حق را بشناسند و آنان كه با حق مي‌ستيزند پشيمان شده به حق بازگردند. (نهج‌البلاغه: خ 206) سه. نهي از استفاده كردن از سلاح‌هاي كشتار جمعي يكي ديگر از آموزه‌هاي اخلاقي جنگ است. در كتب اسلامي از ريختن سم (زهر) به سرزمين‌هاي مشركان نهي شده است.

برخي از علما در كتب خود تصريح كرده‌اند كه اين كار جايز نيست؛ (طوسي، 1400 ب: 293؛ حلي، 1410: 2 / 7) زيرا امام صادق(ع) فرمود: پيامبر اسلام از ريختن سم در سرزمين‌هاي مشركان نهي كرد. (كليني، 1365: 5 / 28؛ طوسي، 1365: 6 / 143) همچنين رواياتي هست كه در آن، از كشتن زنان، كودكان، سالخوردگان و ... نهي شده است. (بنگريد به: حر عاملي، 1409: 15 / 64) دانشمندان اسلامي با توجه به اين روايات تصريح كرده‌اند كه ريختن سم موجب هلاك زنان و كودكان و غير نظاميان مي‌شود. چون اين كار جايز نيست ريختن سم نيز جايز نخواهد بود. (عاملي، 1413: 3 / 25؛ تجليل تبريزي، بي‌تا: 388)

با استفاده از اين قاعده كلي (كشتن غير نظاميان مانند زنان و كودكان و سالخوردگان و ... جايز نيست) و الغاي خصوصيت از روايت ريختن سم در سرزمين مشركان به اين نتيجه مي‌رسيم كه هر نوع سلاح كشتار جمعي كه موجب هلاك غير نظاميان در جنگ باشد مورد توصيه اسلام نبوده و اسلام از آن نهي كرده است و تفاوتي بين بمب‌هاي شيمياي، ميكروبي، اتمي و مانند آن نيست و استفاده كردن از اين وسايل، خلاف اخلاق جنگ در اسلام است.

چهار. از آموزه‌هاي اسلام در اخلاق جنگ، عدم تعرض و آسيب‌رساندن به زنان، كودكان، سالخوردگان، ناتوانان، ضعيفان و ديوانگان است.

دانشمندان اسلامي در كتب خود بر اين مطلب تصريح كرده‌اند و حتي برخي تصريح داشته‌اند كه در صورت شركت زنان و كودكان در جنگ و ياري رساندن به مردان باز هم نبايد آنان را مورد تعرض قرار داد. (طوسي، 1387: 2 / 13؛ حلي، 1410: 2 / 6؛ حلي، 1418: 1 / 112؛ عاملي (شهيد اول)، 1410: 82؛ كركي، 1414: 3 / 385) به‌جز در موارد اضطرار و ضرورت.

امام صادق(ع) فرمود:پيامبر نهي فرمود از كشتن زنان و كودكان در ميدان جنگ؛ مگر اينكه آنها نيز بجنگند و اگر آنها نيز جنگيدند تا حد امكان كاري با آنها نداشته باش ... . (كليني، 1365: 5 / 29) همچنين پيامبر اكرم(ص) فرمود:با مشركان بجنگيد و از سالخوردگان و كودكانشان حيا كنيد (با آنها كاري نداشته باشيد). (طوسي، 1365: 6 / 142)

امام علي(ع) پيش از جنگ صفين فرمود: اگر به اذن خدا شكست خوردند و گريختند آن‌كس را كه پشت كرده نكشيد و آن را كه قدرت دفاع ندارد آسيب نرسانيد و مجروحان را به قتل نرسانيد. زنان را با آزار دادن تحريك نكنيد؛ هرچند آبروي شما را بريزند يا اميران شما را دشنام دهند. (نهج‌البلاغه: نامه 14)

پنج. از آموزه‌هاي اخلاقي جنگ در اسلام، نيكي، مدارا و تأمين آب و غذاي اسيران جنگي است. (طوسي، 1387: 2 / 13؛ حلي، 1408: 1 / 279؛ عاملي، 1414: 1 / 487) و اگر اسرا، زن يا پسر غير بالغ يا سالخورده باشند، كشتن آنها جايز نيست.

برخي از علما، به‌صورت مطلق، كشتن اسير را بدون اذن امام نهي كرده‌اند. (احمدي ميانجي، 1411: 234) و در روايت وارد شده كه غذاي اسير برعهده اسيرگيرنده است؛ اگرچه بخواهد فردا او را به قتل برساند؛ پس سزاوار است‌كه طعام اسير داده شود، سيراب گردد، زير سايه باشد (تا نور شديد آفتاب يا باران و مانند آن اذيتش نكند)، با نرمي با او برخورد شود، خواه كافر باشد يا غير كافر. (طوسي، 1365: 6 / 153) و نيز پيامبر اكرم(ص) مسلمانان را به خوش‌رفتاري با اسيران سفارش مي‌كردند. (ابن‌اثير، 1409: 5 / 214؛ طبري، 1387: 2 / 460)

شش. از ديگر مسائل اخلاقي در مورد اسير اين است‌كه به مقتضاي احسان و نيكي، اگر اسيري مجروح يا مريض بود، مداوا گردد؛ به‌ويژه اگر مسلمان و از اهل بغي (شورشي) باشد؛ چنان‌كه از خوارج چهل نفر مجروح بودند كه امام علي(ع)، دستور داد آنها را به كوفه برده مداوا كنند؛ سپس به آنها فرمود: به هر شهري خواستيد برويد. (احمدي ميانجي، 1411: 234)

هفت. از ديگر آموزه‌ها، منع رفتارهاي غير انساني مانند بستن آب به روي دشمن است. در جنگ صفين، ياران معاويه شريعه فرات را به تصرف خود درآوردند و آب را به روي ياران امام بستند. حضرت به سپاهيان خود دستور داد حمله كرده، آب را از تصرف آنان خارج كنند. بعد از تصرف آب، ياران امام گفتند الان نوبت ما است‌كه آب را بر سپاه دشمن ببنديم؛ ولي امام فرمود: به اندازه نياز خود آب برداريد؛ سپس آب را آزاد بگذاريد.

هشت. از جمله آموزه‌هاي نظامي اسلام، نهي از تعرض به اجساد دشمن مي‌باشد؛ بدين‌معنا كه قسمتي از بدن دشمن را قطع كنند كه در اصطلاح مثله گفته مي‌شود. همه دانشمندان مسلمان اين كار را منع كرده‌اند (طوسي، 1387: 2 / 19؛ حلي، 1408: 1 / 283؛ عاملي، 1417: 2 / 33) اگرچه دشمن دست به اين كار بزند. (عاملي، 1413: 3 / 26)

پيامبر اكرم(ص) هر موقع مسلمانان را به جنگي مي‌فرستاد به آنها توصيه‌هايي مي‌كرد؛ ازجمله مي‌فرمود: «كسي را مثله نكنيد». (طوسي، 1365: 6 / 138) اميرالمؤمنين(ع) نيز در هر جنگي مي‌فرمود: «عورتي را اظهار و كشته‌اي را مثله نكنيد». (كليني، 1365: 5 / 39)

در جنگ بدر يكي از اصحاب از رسول اكرم(ص) اجازه خواست دندان‌هاي سهيل بن عمر (خطيب مكه) را بكَند و زبانش را بيرون آورد تا سهيل قادر نباشد عليه پيامبر خطبه ايراد كند. حضرت جواب داد: من كسي را مثله نمي‌كنم؛ زيرا در آن‌صورت خداوند مرا مثله مي‌كند؛ اگرچه پيغمبر باشم. (ابن‌هشام، بي‌تا: 1 / 649؛ واقدي، 1409: 1 / 107؛ ابن‌كثير، 1407: 3 / 310)

نه. يكي از شرايط مشروعيت جنگ در اسلام، دعوت دشمن به اسلام و اتمام حجت قبل از كارزار است؛ به‌طوري‌كه جنگ بدون دعوت مشروع نيست. (طوسي، 1400، الف: 313؛ عاملي، 1417: 2 / 31) شايد يكي از حكمت‌هاي اين آموزه اين باشد كه دشمن پس از اعلام جنگ از سوي مسلمانان و دعوت به اسلام، خواسته‌هاي آنان را برآورد و احتمال وقوع جنگ منتفي گردد. امام علي(ع) فرمود: زماني كه پيامبر مرا به يمن مي‌فرستاد فرمود: يا علي! با كسي جنگ مكن؛ مگر اينكه قبل از آن، او را به اسلام دعوت كني. (كليني، 1365: 5 / 36؛ حر عاملي، 1409: 15 / 43)

ده. از ديگر آموزه‌ها اينكه اگر پس از شروع جنگ كسي ادعا كند كه پيام اسلام را نشنيده و تقاضاي مهلت و امنيت نمايد تا دعوت را بشنود بر مسلمانان لازم است‌ او را پناه داده و اصول دعوت را به وي تفهيم كنند و بعد او را به پناهگاهش برگردانند. (طوسي، 1387: 2 / 14) حتي اگر دشمن به اشتباه، گمان كند امان داده شده و داخل جبهه مسلمانان شود، نبايد مورد تعرض واقع گردد؛ بلكه او را به پناهگاهش سالم بر مي‌گردانند.

(حلي، 1408: 1 / 285) آيه مي‌فرمايد: وَ إ‌ِنْ أ‌َحَدٌ مِنَ الْمُشْر‌ِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأ‌َجرْهُ حَتَّى يسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أ‌َبْلِغْهُ مَأ‌ْمَنَهُ ذَلِكَ بأ‌َنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يعْلَمُونَ. (توبه / 6) و اگر يكي از مشركين به تو پناهنده شد، پناهش بده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به جاي امنش برسان زيرا كه آنها گروهي هستند كه نمي‌دانند.

پيامبر اكرم(ص) هنگامي كه مجاهدان را به جبهه اعزام مي‌كرد به آنها مي‌فرمود: هركس از مسلمانان به يكي از كفار امان داد تا كلام خدا را بشنود، امان او را محترم بشماريد؛ پس اگر اسلام را پذيرفت برادر ديني شماست و گرنه او را به محل خويش بازگردانيد و از خدا ياري جوييد. (طوسي، 1365: 6 / 139؛ حر عاملي، 1409: 15 / 58)

يازده. از ديگر آموزه‌ها، منع سرقت از اموال دشمن مي‌باشد. همه دانشمندان اسلامي تأكيد داشته‌اند كه غُلول در جنگ جايز نيست. (طوسي، 1400 الف: 299؛ نجفي، بي‌تا: 21 / 81) و براي آن تفاسير مختلفي ارائه كرده‌اند كه يكي از آنها سرقت از اموال دشمن مي‌باشد. (عاملي (شهيد ثاني)، 1410: 3 / 388) امام صادق(ع) مي‌فرمايد: پيامبر هنگامي كه مي‌خواست مسلمانان را به جنگ بفرستد مي‌فرمود: غلول نكنيد ... (كليني، 1409: 5 / 27؛ طوسي، 1365: 6 / 138؛ حر عاملي، 1365: 15 / 58؛ نوري، 1408: 11 / 39)

دوازده. يكي از آموزه‌هاي اسلام در جنگ، تلاش براي بازگشت صلح مي‌باشد؛ به‌طوري‌كه حتي اگر دشمن آغازگر كارزار باشد؛ سپس تمايل به صلح نشان دهد اسلام دست رد به سينه آنها نمي‌زند و تقاضايشان را مي‌پذيرد. آيه مي‌فرمايد: وَ إ‌ِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْم ِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إ‌ِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم و اگر تقاضاي صلح كردند بپذير و بر خداوند توكل كن همانا خداوند شنونده داناست.

به تصريح دانشمندان، معناي سلم در اين آيه، صلح، مصالحه و ترك جنگ مي‌باشد. (طوسي، بي‌تا: 5 / 149؛ فيض كاشاني، 1418: 1 / 446؛ زمخشري، 1407: 2 / 233) و اگر اين آيه را با ماهيت دفاعي جهاد از منظر شيعه لحاظ كنيم نتيجه مي‌گيريم كه اسلام همواره براي دستيابي به صلح دستورالعمل‌هايي داده است؛ به‌طوري‌كه در كارزاري كه دشمن، آتش آن را افروخته نيز راهكار صلح ارائه مي‌كند.

سيزده. نهي از توجه به انگيزه باطني دشمن هنگام اظهار ايمان و درخواست امان از ديگر آموزه‌ها مي‌باشد و به مسلمانان سفارش شده است‌كه حال ظاهري افراد را ملاك خود قرار داده تا به اين بهانه، قتل و تعرضي صورت نگيرد. به تعبير ديگر اگر دشمني هنگام جنگ، خود را در خطر ببيند و شهادتين را بر زبان آورد، در امان خواهد بود؛ اگرچه اين كار را از روي انگيزه غير الهي كرده باشد.

آيه مي‌فرمايد: يا أ‌َيهَا الَّذ‌ِينَ آمَنُوا إ‌ِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبيل‌ِ اللَّهِ فَتَبَينُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أ‌َلْقَى إ‌ِلَيكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ. (نساء / 94) اي كساني كه ايمان آورده‌ايد هنگامي كه در راه خدا براي جهاد سفر مي‌كنيد و با افرادي روبه‌رو مي‌شويد، خوب بررسي كنيد تا مؤمنان را از كافران بازشناسيد تا مبادا مؤمني را به تصور آنكه كافر است بكشيد؛ و به كسي كه به رسم مسلمانان به شما سلام مي‌كند نگوييد مؤمن نيستي و او را بدون تحقيق به قتل برسانيد كه با اين كار خواهان متاع ناپايدار زندگي دنيا به‌شمار مي‌آييد. بدانيد كه غنيمت‌هاي بسياري نزد خداست.

اين آيه دلالت دارد كه مسلمانان بايد به صرف امان‌خواهي دشمن يا اظهار شهادتين از سوي فردي، او را امان داده و به وي تعرض نكنند؛ اگرچه دشمن، از روي اجبار يا ترس از كشته شدن چنين كند. مؤيد مطلب، شأن نزول‌هايي است‌كه مفسران براي اين آيه ذكر كرده‌اند. (بنگريد به: واحدي، 1411: 176)

چهارده. يكي ديگر از آموزه‌هاي اخلاقي اسلام، بخشيدن تقصيرات دشمن درصورت اظهار پشيماني است؛ اگرچه مسلمانان را دچار مشكلات جبران‌ناپذير كرده باشد. يكي از نمونه‌هاي بارز اين آموزه اخلاقي، جريان حر بن يزيد رياحي است.

در منزل قصر بني مقاتل يا شراف، راه را بر امام حسين(ع) بست و مانع حركت امام به‌سوي كوفه شد. كاروان حسيني را همراهي كرد تا به كربلا رسيدند؛ اما صبح عاشورا پشيمان شد و توبه‌كنان كنار خيمه‌هاي امام آمد و اظهار ندامت كرد و امام(ع) او را بخشيد و بعد از شهادت حر، به بالينش رفت و فرمود: تو همان‌گونه كه مادرت نامت را حر گذاشته، حر و آزاده‌اي؛ آزاد در دنيا و آخرت. (مجلسي، 1404: 45 / 14)

1. ه‍) روابط اخلاقي مسلمانان درباره محيط زيست در جنگ

يكي از وظايف مسلمانان در موقعيت دفاعي يا جهادي حفظ و صيانت از محيط زيست (اكولوژي) است. دانشمندان اسلامي دراين‌باره به سه مورد، توجه ويژه داشته‌اند: يك. يكي از اين آموزه‌ها، ممنوعيت آسيب رساندن به درختان، مزارع و مانند آن مي‌باشد. در روايات اسلامي از آسيب رساندن به درختان به‌ويژه درختان ميوه، مزارع و كشتزارها، قطع و آتش‌زدن آنها منع شده است. (بنگريد به: مجلسي، 1404: 19 / 179)

دانشمندان اسلامي نيز به تبعيت از روايات، اين كار را تقبيح كرده‌اند؛ مگر در موارد اضطرار كه چاره‌اي جز آسيب رساندن به درختان و منابع طبيعي نباشد كه به قدر ضرورت اجازه داده شده است. (طوسي، 1400 الف: 299؛ ابن‌ادريس حلي، 1401: 2 / 21؛ نجفي، بي‌تا: 21 / 67)

ازجمله سفارش‌هاي پيامبر اكرم(ص) در هنگام جنگ با دشمنان اسلام اين بود كه «درختي را جز در موارد اضطرار قطع نكنيد». (كليني، 1365: 5 / 27؛ طوسي، 1365: 6 / 138؛ حر عاملي، 1409: 15 / 58) يا در جاي ديگر پيامبر(ص) مي‌فرمايد: درخت خرمايي را آتش نزنيد و آن را در آب غرق نكنيد؛ درخت ثمردهي را قطع نكنيد و زمين كشت شده را آتش نزنيد. (همان: 59)

درخت و مزرعه به‌تنهايي خصوصيت ندارند؛ لذا با الغاي خصوصيت از اين‌گونه روايات مي‌توان اين حكم را در همه منابع و مناظر طبيعي جاري كرد و آسيب رساندني، تخريب و آتش‌زدن جز در موارد اضطرار را كاري غيراخلاقي دانست.

دو. از ديگر آموزه‌ها، منع از تخريب بناها مانند مدارس، بيمارستان‌ها و آباداني‌ها مي‌باشد. علماي اسلامي نيز در كتب خود بر اين مطلب تأكيد داشته‌اند و آسيب رساندن به بناهاي مردم را جز در موارد اضطراري پسنديده ندانسته‌اند و حتي برخي از دانشمندان بناهاي نظامي را هم مشمول اين حكم دانسته و پرهيز از تخريب آنها را جز در موارد نياز، ناپسند ـ اگرچه جايز ـ دانسته‌اند. (طوسي، 1387: 2 / 11؛ ابن‌ادريس حلي، 1410: 2 / 7؛ حلي، بي‌تا الف: 1 / 135)

شيخ طوسي و ابن‌ادريس دراين‌باره معتقدند كه جواز تخريب منازل و قلعه‌ها مشروط به ظن غالب در لزوم اين اقدام نظامي مي‌باشد؛ در غير اين‌صورت بهتر است اين ‌كار ترك شود. (طوسي، 1387: 2 / 11؛ ابن‌ادريس حلي، 1410: 2 / 7) پيامبر(ص) در دستوري به نظاميان فرمود: «بناها را ويران نكنيد». (مجلسي، 1404: 21 / 61)

جالب اينكه صاحب جواهر از برخي علما، نقل كرده است‌كه صحابه هر جايي را به تصرف خود درآوردند كنيسه‌ها را ويران نكردند و عمر بن عبد العزيز به ياران خود دستور داد هيچ كنيسه و آتشكده‌اي را ويران نكنند. (نجفي، بي‌تا: 21 / 282)

سه. آموزه اخلاقي ديگر دراين‌باره منع از آسيب رساندن به حيواناتي است‌كه در جنگ دخالتي ندارند و در خدمت دشمن نيستند يا به نفع دشمن تربيت نشده‌اند كه جز در موارد ضرورت، اسلام از آن نهي كرده است. رواياتي موجود است‌كه در آن، مثله كردن حيوانات نهي شده است؛ مانند اينكه رسول اكرم از مثله كردن نهي فرمود حتي اگر سگ ديوانه باشد. (نهج‌البلاغه: نامه 47؛ علم الهدي، بي‌تا: 166) اين روايات مطلق بوده و شامل ميدان جنگ و زمان زنده بودن حيوانات هم مي‌شود. همچنين است فحواي رواياتي كه آسيب رساندن به درختان و مزارع را نهي كرده است. (بنگريد به: مجلسي، 1404: 19 / 179).

2. نتيجه

اسلام به‌خصوص با نگاه شيعي، قوانين و آموزه‌هاي اخلاقي فراواني در مورد جنگ و جهاد اسلامي دارد و همين مسائل است‌كه جهاد اسلامي را از جنگ‌هاي ديگر و بينش‌هاي مكاتب ديگر در مورد جنگ، متمايز مي‌سازد.

به‌تعبير ديگر، گذشته از سيطره قوانين حقوقي اسلام بر عوامل و شرايط جنگ، قوانين و دستورهاي اخلاقي بسياري نيز وجود دارد؛ آموزه‌هايي كه با قيد في سبيل‌الله آغاز مي‌شود و امور مختلفي از جمله نيت اخروي داشتن، مراعات تقواي الهي، آغازگر جنگ نبودن، رفتارهاي غير انساني نكردن را در بر مي‌گيرد و با مراعات حقوق حيوانات، مزارع و درختان پايان مي‌پذيرد. اگر اين قوانين در جهاد اسلامي مراعات نگردد، علاوه بر اينكه آن جهاد مورد تأييد اسلام نيست، مبارزين آن گرفتار عقوبت الهي خواهند شد.

منابع و مآخذ

1. قرآن كريم.

2. نهج‌البلاغه.

3. آلوسي، سيد محمود، 1415، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلمية.

4. ابن‌منظور، محمد بن مكرم، 1414، لسان العرب، بيروت، دار صادر، چ سوم.

5. ابن‌مسكويه، 1381، تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق، تهران، اساطير.

6. ابن‌هشام الحميري المعافري، عبدالملك، بي‌تا، السيرة النبوية (سيره ابن‌هشام)، تحقيق مصطفي السقا و ابراهيم الأبياري و عبدالحفيظ شلبي، بيروت، دارالمعرفة.

7. ابن‌كثير، أبوالفداء اسماعيل بن عمر، 1407، البداية و النهاية، بيروت، دارالفكر.

8. ابن ابي‌الحديد، عبدالحميد، 1404، شرح نهج‌البلاغة، قم، كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي.

9. ابن‌طباطبا، محمد بن علي (ابن‌الطقطقي)، 1418، الفخري في الآداب السلطانية و الدول الاسلامية، تحقيق عبدالقادر محمد مايو، بيروت، دار القلم العربي.

10. احمدي ميانجي، علي، 1411، الأسير في الإسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

11. اسلامي، محمد جعفر، 1383، شأن نزول آيات، تهران، نشر ني.

12. برقي، احمد بن محمد بن خالد، 1371، المحاسن، قم، دارالكتب الاسلامية، چ دوم.

13. تجليل تبريزي، ابوطالب، بي‌تا، التعليقة الاستدلالية علي تحريرالوسيلة، بي‌جا، مؤسسة العروج.

14. حر عاملي، محمد بن حسن بن علي، 1409، تفصيل وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعة، قم، مؤسسه آل‌البيت (ع).

15. حلي، محمد بن منصور بن احمد (ابن‌ادريس)، 1410، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چ دوم.

16. حلي، نجم‌الدين جعفر بن حسن (محقق)، 1408، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، قم، مؤسسه اسماعيليان، چ دوم.

17. حلي، حسن بن يوسف بن مطهر اسدي (علامه)، بي‌تا الف، تحرير الأحكام الشرعية علي مذهب الإمامية، بي‌جا.

18. بي‌تا ب، تذكرة الفقهاء، قم، مؤسسه آل‌البيت (ع).

19. خداپرستي، فرج‌الله، 1385، فرهنگ معارف، تهران، فرهنگ معاصر.

20. راغب اصفهاني، حسين بن محمد، 1412، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دارالعلم.

21. زمخشري، محمود، 1407، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دارالكتاب العربي، چ سوم.

22. طبرسي، فضل بن حسن، 1377، تفسير جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم.

23. طريحي، فخرالدين، 1375، مجمع البحرين، تهران، كتابفروشي مرتضوي، چ سوم.

24. طوسي، ابوجعفر محمد بن حسن (شيخ طوسي)، 1400 الف، الاقتصاد الهادي إلي طريق الرشاد، قم، مكتبة جامع چهل‌ستون.

25. 1387 ق، المبسوط في فقه الإمامية، تهران، المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، چ سوم.

26. 1400 ب، النهاية في مجرد الفقه و الفتاوي، بيروت، دارالكتاب العربي، چ دوم.

27. 1365، تهذيب‌الاحكام، تهران، دارالكتب الإسلامية.

28. بي‌تا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.

29. عاملي، محمد بن مكي (شهيد اول)، 1417، الدروس الشرعية في فقه الإمامية، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چ دوم.

30. 1410، اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية، بيروت، دار التراث الإسلامية.

31. 1414، غاية المراد في شرح نكت الارشاد، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.

32. عاملي، زين‌الدين بن علي بن احمد (شهيد ثاني)، 1410، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، قم، كتابفروشي داوري، چ اول.

33. 1413، مسالك الأفهام إلي تنقيح شرائع الإسلام، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية.

34. علم الهدي، سيدمرتضي، بي‌تا، تنزيه الانبياء، قم، شريف رضي.

35. غزالي، ابوحامد، بي‌تا، إحياء علوم الدين، بيروت، دارالكتاب العربي.

36. فيض كاشاني، ملامحسن، 1415، تفسير الصافي، تهران، الصدر، چ دوم.

37. 1418، الأصفي في تفسيرالقرآن، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.

38. 1417، المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چ چهارم.

39. قندوزي، سليمان بن ابراهيم، 1384 ق، ينابيع المودة، نجف، مكتبة الحيدريه.

40. كليني، محمد بن يعقوب، 1365، الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية.

41. مجلسي، محمدباقر، 1404 ق، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.

42. مصباح، مجتبي، 1386، فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشي ـ پژوهشي امام خميني.

43. مصطفوي، حسن، 1360، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.

44. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1374، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الإسلامية.

45. موسوي خميني، سيد روح‌الله (امام)، بي‌تا، تحريرالوسيلة، قم، مؤسسه دارالعلم.

46. نجفي، محمدحسن بن باقر، بي‌تا، جواهر الكلام في شرح شرائع‌الإسلام، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چ هفتم.

47. نراقي، ملا مهدي، بي‌تا، جامع‌السعادات، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چ چهارم.

48. نوري، ميرزاحسين، 1408، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البيت (ع).

49. واحدي، علي بن احمد، 1411، اسباب نزول القرآن، بيروت، دارالكتب العلمية.

50. الواقدي، محمد بن عمر، 1409، كتاب المغازي، بيروت، مؤسسة الأعلمي، چ دوم.

51. Oxford Advanced Learner"s Dictionary, 1383-2004, Edited by Sally Wehmeier, Marefat va zaban amoz, Tehran, ninth.

وحيد واحدجوان/ دانش آموخته حوزه علميه و كارشناس ارشد دانشگاه تهران.

ابوالفضل عابديني/ استاديار دانشگاه تهران.

زهرا رضازاده/استاديار دانشگاه تهران.

منبع: فصلنامه پژوهشي در اخلاق شماره 7 و 8

يکشنبه 24 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن