تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  حضرت فاطمه (س):آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819454811




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ترجمه‌هاي تازه با زبان قجري گفت‌وگو با سيد محمود حسيني‌زاد، نويسنده، مترجم و برنده مدال گوته


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ترجمه‌هاي تازه با زبان قجري گفت‌وگو با سيد محمود حسيني‌زاد، نويسنده، مترجم و برنده مدال گوته
سيد محمود حسيني‌زاد، نويسنده و مترجم كشورمان امسال يكي از موفقيت‌هاي ادبي را به نام كشورمان رقم زد. او با كسب مدال گوته، نخستين فردي است كه اين مدال را به ايران مي‌آورد.


اين مترجم كه از زبان آلماني آثاري را به زبان فارسي برگردانده، فوق ليسانس علوم سياسي خود را از آلمان دريافت كرده است. از سابقه فعاليت هاي او مي توان به تدريس زبان آلماني در دانشگاه تهران، دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامي اشاره كرد. او آثاري از اووه تيم، بوديت هرمان، هارتموت لانگه، فردريش دورنمات، برتولت برشت، آرتور ميلر، فرانتس كافكا، توماس مان و... را به فارسي ترجمه كرده است. با او درباره روند ترجمه در كشور به گفت وگو نشستيم.

روند ترجمه در ايران تا چه زماني قرار است يكسويه باشد و فقط آثار زبان هاي ديگر به فارسي ترجمه شود؟

تا زماني كه ادبيات ايران محصولي توليد كند كه در بازارهاي جهاني خريدار داشته باشد. منظورم خريدار ادبيات واقعي است. دوم، تا زماني كه ناشران خارجي علاقه كاذب به داستان هاي شرقي نداشته باشند.

منظورتان از علاقه كاذب چيست؟

منظورم همان صحبتي است كه وقتي در آلمان هم بودم، در جريان مراسم گوته و بعدش گفتم. علاقه ناشران خارجي به موضوعات خيلي خاص است كه يا حتما بايد رنگ و لعاب سياسي داشته باشد يا رنگي از فقر و بدبختي. ناشران غربي هنوز دنبال ادبيات ناب ما نيستند.

به هر حال ادبيات داستاني معمولا بر پايه معضلات بشري شكل مي گيرد. حتي نويسندگان غربي هم در آثارشان بيشتر بدبختي و گسست خانوادگي و موضوعات سياسي ديده مي شود، چرا اين موضوع در شرق برجسته تر ديده مي شود؟

آنها هم اين معضلات را دارند. صحبت من كلي است. ادبيات داستاني معمولا بر پايه يك مسأله تراژيك و دراماتيك شكل مي گيرد، حتي داستان هاي خيلي ساده ارنست همينگوي هم مشكلات بشري را بيان مي كنند. حتي آثار معروف ديگر ادبيات هم اين گونه است. حالا مي خواهد قمار باز داستايفسكي باشد، آناكارنيناي تولستوي باشد يا كافكا در ساحل موراكامي. همه اين آثار مي خواهند معضلاتي از بشر را بيان كنند. اما نگاه ناشران خارجي به ادبيات ما و حتي ادبيات عرب، رنگ و لعاب سياسي دارد. آنها از داستان مردان به زندان رفته، زنان مورد تجاوز قرار گرفته و كودكان آزار ديده استقبال مي كنند. من جمله اي در مونيخ گفتم كه باز هم آن را تكرار مي كنم تا منظورم را شفاف تر بيان كنم. فرض كنيد اگر من به عنوان يك نويسنده ايراني درباره مرگ مادرم داستاني بنويسم ناشر آلماني براي چاپ آن علاقه اي از خود نشان نمي دهد. اما اگر داستاني بنويسم كه مادرم در زندان اوين مي ميرد، حتما آن را چاپ مي كند.

در بحث ترجمه دو سويه يكي از مسائلي كه مطرح مي شود اين است كه مترجم بايد خودش متعلق به كشور ديگري باشد. مي گويند اين درست نيست كه اثري را براي ترجمه به يك مترجم ايراني داخل كشور بدهيم و بعد براي چاپ، در به در دنبال ناشر خارجي بگرديم.

اين خيلي خوب است كه ادبيات ما جهاني شود، اما لازمه جهاني شدن ادبيات اين است كه ادبيات ما به ادبيات جهان پيوند بخورد. در سال هاي بعد از انقلاب عملا بنگاه هاي ترجمه تعطيل شد. بسياري از مراكز، مانند موسسه فرانكلين كه در زمينه ترجمه فعاليت مي كردند تعطيل شدند و متاسفانه تعطيلي اين مراكز و بنگاه هاي ترجمه باعث قطع ارتباط ادبيات ما با ديگر نقاط جهان شد. جهان ادبيات انبوهي دارد كه ما فقط گزيده اي از آن را ترجمه مي كنيم. همين ترجمه هاي محدود هم صرفا با سليقه مترجم و ناشر صورت مي گيرد. لازمه جهاني شدن ادبيات ما پيوند با جهان است. اول لازم است آثار خوب به فارسي ترجمه شود تا نويسندگان ما سطح جهاني پيدا كنند.

ظاهرا در يكي از سخنراني هايتان بعد از دريافت مدال گوته در آلمان عنوان كرده بوديد نويسندگان ما اعتماد به نفس خود را از دست داده اند.

گفتم وقتي ناشر آلماني فقط مي خواهد درونمايه مورد نظر خودش را دنبال كند، نويسنده اعتماد به نفسش را از دست مي دهد. من منظورم نويسندگاني است كه دلشان مي خواهد كارشان ترجمه و در ديگر كشورها منتشر شود. من فقط اين را درباره ناشران آلماني مي گويم كه به سيستم آنها آشنايي دارم. مسلم است نويسنده اي مثل ابراهيم گلستان هرگز دلش نمي خواهد كارش ترجمه شود و اين را بارها گفته است.

درباره مشكلات ناشي از نبود سيستم ترجمه اشاره اي داشتيد. شاهديم هنوز هم بسياري از شاهكارهاي ادبيات جهان در كشور ترجمه نشده، اما از برخي كتاب ها ترجمه هاي بسيار زيادي در دست است.

بله، متاسفانه همين طور است. ناشران ايران اغلب از سنت كتابفروشي وارد صنف نشر شده اند. ما مثل آلمان انتشاراتي به معناي حرفه اي نداريم كه 150 سال اين انتشارات از نسلي به نسل ديگر منتقل شود. معمولا تعداد نويسندگاني هم كه سراغ حرفه نشر رفته باشند، بسيار كم است. در كشور ما معمولا ناشران به نشر به ديد كاسبي نگاه مي كنند. شما انتشارات خوارزمي در دوره مرحوم حيدري را ببينيد. مرحوم حيدري مترجم را مي نشاند و مي گفت سري آثار برتولت برشت را ترجمه كن. سري فلسفه يونان را ترجمه كن. اما امروز ناشران اين كار را نمي كنند. اگر هم اين كار را انجام دهند به دليل بازار و فروش است. مثلا به مترجمان ترجمه سري نويسندگان اروپا را سفارش مي دهند كه صرفا اطلاعات عمومي است و پشتش جز پول و سود ارزش ديگري وجود ندارد. مترجم هم فقط به ساز ناشر مي رقصد. درست در همين شرايط است كه مي بينيم از پيامبر و ديوانه جبران خليل جبران يا از شازده كوچولو اين همه ترجمه هاي گوناگون در بازار موجود است.

چرا موافقيد مترجمان كشورمان همه آثار يك نويسنده را به صورت متمركز ترجمه كنند؟

من خيلي موافق ترجمه هاي پكيجي نيستم. شما بزرگ ترين نويسنده را هم اگر در نظر بگيريد، باز هم آثار خوب و بد دارند. ما نمي توانيم اين لوكس بازي و شيك بازي را از خود دربياوريم كه همه كارهاي يك نويسنده را ترجمه كنيم. مترجمان ما بايد جريان هاي ادبي را معرفي و ترجمه كنند. چون همان طور كه گفتم ما فقدان تعامل با جهان را داريم و بايد كاري كنيم تا ادبيات ما با جريانات ادبي روز جهان پيوند برقرار كند.

پس با اين تعريف، مخالفيد كه مثلا سروش حبيبي همه كارهاي تولستوي را ترجمه مي كند؟

تولستوي فرق مي كند. او غولي در ادبيات كلاسيك است. با وجود اين، تولستوي هم كار ضعيف دارد. هر مترجمي مي تواند از نويسندگان بزرگ چند كتاب شاهكار را ترجمه كند و به جاي وقتي كه براي ترجمه كارهاي ضعيف آن نويسنده صرف مي كند، چند شاهكار از ديگر نويسندگان بزرگ به فارسي برگرداند. شما در نظر بگيريد؛ نويسندگان كلاسيك روسيه شايد تعدادشان به صد نفر برسد، اما مردم ما جز تولستوي، داستايفسكي و چخوف، چقدر از اينها را مي شناسند؟ چقدر نويسندگان بزرگ ايتاليا را مي شناسند؟

البته در سال هاي گذشته شاهد بوديم برخي ناشران به صورت موضوعي در زمينه ادبيات روز جهان كار كردند. نمونه اش كتاب هاي نشر ماهي يا حتي پيش از آن نشر مركز و نشر طرح نو كتاب هايي در زمينه معرفي بزرگان ادبيات و فلسفه منتشر كردند.

بله. نشر ماهي اين كار را مي كند. در زمينه ادبيات آلمان اين كار را كرد كه نيمه كاره رها شد. در زمينه ادبيات روس اما خوب كار كرد. نشر افق هم دارد اين كار را مي كند. ولي من نمي فهمم مثلا چرا همه كارهاي پل اوستر ترجمه شود؟ آيا جز بحث پول، موضوع ديگري در كار است؟ ناشران ما فقط به فكر فروش و بازار هستند. مثلا هر اثر از اريك امانوئل اشميت را فارغ از كيفيتش ترجمه مي كنند. اشميت در نهايت دو كار خوب دارد. چند سال پيش يكي دو ناشر مثل نيلوفر و طرح نو در قالب كتاب هاي سياه و نقره اي، يك جريان خوب را در زمينه ترجمه ادبيات پليسي راه انداختند. يا مثلا انتشارات خوارزمي چند سال قبل جريان خوبي در عرصه ترجمه آثار فلسفي پديد آورد. البته بايد گفت وضع ترجمه آثار فلسفي و علوم اجتماعي به مراتب بهتر از وضع آثار ادبيات داستاني است. امروز، ما از ادبيات آمريكا چه مي دانيم؟ جز پل اوستر چه نويسنده اي از ادبيات آمريكا را مي شناسيم؟ همين آليس مونرو را هم كه امسال نوبل ادبيات را برد، نمي شناسيم. چقدر از ادبيات چين و ژاپن به فارسي برگردانديم؟ منظورم ادبيات روز اين كشورهاست، نه امثال لويي فردينان سلين. سلين براي 70 سال قبل است. ما بايد جريان روز را بشناسيم.

مديريت دولتي چقدر مي تواند در سامان دادن به اوضاع ترجمه كمك كند؟

اوضاع مميزي را سامان بدهد و مثل تمام كشور هاي پيشرفته به مترجمان بورس بدهد. آلمان سالانه به مترجمان خودش و مترجمان خارجي بورس مي دهد. به مترجمان خودش بورس مي دهد تا آثار آلماني را به ديگر زبان ها ترجمه كنند و به مترجمان ديگر كشورها بورس مي دهد تا آثار شاخص ادبيات جهان را به زبان آلماني برگردانند. من خودم چند بار از اين بورس ها استفاده كرده ام. در قالب اين بورس ها، اقامت هاي يك ماهه در برلين و سوئيس داشته ام و آثاري را ترجمه كرده ام. دولت بايد اين قبيل كارها را انجام دهد كه اصلا انجام نمي دهد. به هر حال انگار انتظار نابجايي است. چون يك نفر از دولتي ها نفهميد مدال گوته به ايران آمد.

با ترجمه مجدد شاهكارهاي ادبيات جهان موافقيد؟

اگر اثري واقعا شاهكار باشد، بعد از چند سال بايد اين اتفاق بيفتد. علتش هم اين است كه مي گويند بعد از مدت زماني چند ساله، زبان ترجمه عوض مي شود و بايد با زبان تازه تر آثار را ترجمه كرد. اما در كشور ما فقط اين يك توجيه شده است. متاسفانه با گذشت زمان كتاب ها با همان زبان 30 سال قبل ترجمه مي شوند. يعني در ترجمه هاي جديد هم هنوز مترجمان با زبان دوره قاجار آثار را به فارسي برمي گردانند، در حالي كه براي ترجمه جديد بايد مطالعات زبان شناسي جديد در نظر گرفته شود.

پس با اين حساب خيلي راه پيش رو داريم.

تقريبا 300 سال. در زمينه ترجمه و پيوند با ادبيات جهان خيلي عقب هستيم.

سجاد روشني / گروه فرهنگ و هنر

شنبه 23 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن