تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817154344




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بازگشت به كانون خطر!


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: نگاه معصومانه و كودكانه‌اش تناسبي با شكم برآمده‌اش نداشت. شكمش بزرگ‌تر از جثه‌اش بود. خيلي سعي مي‌كرد با چادر سياهش شكمش را ميان قد كوتاه و هيكل نحيفش پنهان كند، اما نوزاد هشت ماهه شيطان‌تر و بزرگ‌تر از آن بود كه از ديده‌ها پنهان بماند. با بي‌علاقگي و بي‌مهري تمام، از آغازين روزهاي تولد خود سخن مي‌گويد: وقتي 40 روزم بود، پدر و مادرم از همديگه جدا شدن. خواهر بزرگترم مال مادرم و من مال بابام شدم. وقتي طلاق مي‌گرفتن، نوشتن، بدون حق ملاقات!!!! نگاهش به ديوار ميخكوب شده بود و به هيچ جاي ديگري نگاه نمي‌كرد. 11 سالم بود كه فهميدم كسي رو كه «مادر» صداش مي‌كنم، زن بابامه. اون موقعي كه پدربزرگم نمرده بود، با اين كه زن بابام كتكم مي‌زد، بابام دوستم داشت، اما بعد از اين كه بابابزرگم مرد، از بابام هم كتك مي‌خوردم. از همون موقع گاهي خونه بابا، گاهي خونه عمو و گاهي خونه عمه‌ام مي‌موندم. با همه بلاهايي كه سرم اومده، از وضعيت الانم راضي‌ام. بيرون از خونه بهتر از اون خونه‌اس. 15 سالم بود كه زن بابام نذاشت مدرسه برم. يه روز كه از بابام كتك خوردم و از خونه بيرونم كرد، عموم فرستادم پيش خواهرم. تا يك ماه نيومدم خونه. وقتي برگشتم زن عموم گفت: وقتي پدر و مادرت تو رو نگه نمي‌دارن، من براي چي نگهت دارم؟ همين شد كه تصميم گرفتم از خونه فرار كنم. رفتم قم، حرم حضرت معصومه(س)، شب ديدم جايي براي خوابيدن ندارم، رفتم سراغ پليس و ماجرا رو گفتم، بعدش با اخذ تعهد سپردنم به بابام. يك سال گذشت، اما خانواده به هيچ كدوم از تعهداتشون عمل نمي‌كردن به همين خاطر منم دوباره فرار كردمو اومدم تهران. شب شد، جايي براي موندن نداشتم. رفتم كلانتري ماجرا رو تعريف كردم. فرستادنم پزشكي قانوني. اون موقع 16 سالم بودم!!! بهزيستي تحويلم داد به خونوادم. 17 ساله بودم كه براي بار سوم از خونه زدم بيرون. اين بار اميدم، پناه بردن به مادرم بود كه اومدم تهران. اما مادرم گفت اگه شوهرم تو رو ببينه منو طلاق مي‌ده. من نمي‌تونم اينجا نگهت دارم!!!! رفتم توي پارك. از ادامه حرفش امتناع مي‌كنه. شرم و حيايي دخترانه در فضا مي‌پيچيه. خجالت مي‌كشه تا بقيه اتفاقات رو تعريف كنه. خيلي سعي مي‌كرد، خودشو در برابر اون چيزايي كه مي‌گفت، بي‌تفاوت نشان بده. سرش رو بلند نمي‌كنه. انگار مي‌ترسه كسي حرف‌هاش رو بشنوه، بسيار آرام ادامه مي‌ده:‌ زن شدم... معتاد شدم... حامله شدم... فيلم زندگيشو به سه سال پيش ‌برد. همان زماني كه اتفاقات رخ داده و باعث شده حالا از مراكز نگهداري بهزيستي سر در بياره. توي پارك با دختري آشنا شدم كه برادرش خونه مجردي داشت. دو سه ماه با برادرش زندگي كردم. اون پسره كاري با من نداشت. هر كس توي اون خونه براي خودش زندگي مي‌كرد تا اين كه بعد از دو سه ماه گفت ديگه نمي‌تونه منو نگه داره. از خونه‌اش زدم بيرون. توي خيابون با يه پسري آشنا شدم. چون جايي رو نداشتم، رفتم خونش و توي همون خونه بود كه اتفاقي كه نبايد، بيفته افتاد و ... بعد از چند روز از خونه اونم زدم بيرون. اين بار تصميم گرفتم، كار كنم. مي‌رفتم توي خونه‌ها كار مي‌كردم و از سالمندها مراقبت مي‌كردم، همون جا هم مي‌خوابيدم. ماهي250 تا300 هزار تومن درآمد داشتم. خونه اجاره كردم. تنها خلافم سيگار كشيدن بود. همين طوري زندگي مي‌كردم تا اين كه با يه پسري دوست شدم. خيلي دوستش داشتم، اما يك سال بعد منو گذاشت و رفت. بعد از اون معتاد شدم. شيشه و گاهي هم حشيش مي‌كشيدم. قيمت مواد بالا بود. روزي20 هزار تومن پول مواد مي‌دادم. بعد از مدتي، پول پيش خونه هم دود شد و رفت هوا. اواخر ديگه مجبور شده بودم پول بهره‌اي از بنگاه بگيرم. هنوز سعي داشت شكمشو پنهان كنه! ازش پرسيدم بچه‌ات از كيه؟ گفت: حدود 9 ماه پيش يه روز كه سوار تاكسي شدم، راننده، راه رو عوض كرد. تا خواستم داد بزنم، دستمالي جلوي دهنم گرفت و .... وقتي به هوش آومدم، ديدم ساعت 12 شبه و منو توي خيابون انداختن. با گريه رفتم خونه خودم و موضوع رو به هيچ كس نگفتم. دو ماه بعد حالم بد شد. رفتم دكتر، فهميدم دو ماهه حامله‌ام. تصميم گرفتم بچه رو سقط كنم و براي همينم دو تا آمپول زدم و با اين كه شيشه هم مي‌كشيدم، اما بچه نيفتاد. محكم‌تر از ساعات اول آشنايي صحبت مي‌كرد. خواستم كورتاژ كنم، اما دكتر500 هزار تومون پول خواست كه من نداشتم. شكمم هر روز بزرگ‌تر مي‌شد. دوباره رفتم سراغ مادرم تا كمكم كنه، اما پدربزرگم از ترس اين كه مبادا زندگي دخترش از هم بپاشه از من شكايت كرد. رفتم كلانتري و بعدش پيش قاضي. قاضي با مادرم دعوا كرد. بهش گفت چرا موقعي كه من سالم بودم، منو قبول نكرده تا اين بلاها سرم نياد. به شكمش نگاهي مي‌ندازه. منم به قاضي گفتم: مي‌رم بهزيستي تا مشكلم (بچه) حل بشه. حالا منتظرم بچه‌م به دنيا بياد، بدمش بهزيستي و خودم برم. اضطرابش رو با بازي كردن چادرش پنهان مي‌كنه. به سرنوشت بچه فكر نمي‌كنم. فكر مي‌كنم، اگه بهزيستي بمونه بهتره. وقتي قراره توي بهزيستي بمونه، من نمي‌تونم اسمش رو انتخاب كنم. تازه مي‌گن، اگه خودم هم بخوام، بچه رو به من نمي‌دن. چون شوهر ندارم، نمي‌تونم شناسنامه براي بچه بگيرم. اگه از اينجا بيرون برم، ديگه اشتباهات گذشته رو تكرار نمي‌كنم. كار مي‌كنم، خونه اجاره مي‌كنم، بعد مي‌يام دنبال بچه‌م. اگه ببينن وضعيت زندگي‌م رو به راه شده بچه رو مي‌دن بهم. صداش مي‌لرزه، اما با غرور حتي به اشك‌هاش هم اجازه افتادن نمي‌ده. وقتي بچه دنيا اومد و از مركز بهزيستي بيرون رفتم، دوست دارم يكي رو داشته باشم، بهم «محبت» كنه، ‌مثل پدر و مادر!!! در طول ساعتي كه كنار هم بوديم صدايش اين طور نلرزيده بود. اما نياز به آرامش، محبت، آغوش گرم پدر و مادر صداشو لرزوند. با اعتماد به نفس آخرين جمله رو مي‌گه و بلند مي‌شه: « الان پاكم، ديگه نمي‌خوام مثل گذشته باشم.» آمار تحليلي خانه‌هاي سلامت در سال 85 تنها 31 درصد دخترن فراري، در خانواده‌هايي زندگي كرده‌اند كه پدرانشان نقش پدري ايفا مي‌كردند مديركل دفتر امور آسيب‌ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور در گفت‌وگو با خبرنگار «اجتماعي» ايسنا، از جمع‌آوري آمارهاي تحليلي سال گذشته خانه‌هاي سلامت خبر داد و گفت: در سال گذشته 516 نفر در مراكز خانه‌هاي سلامت پذيرش شدند كه 85 درصد آن‌ها براي اولين بار به اين مراكز وارد شدند. سيدحسن موسوي چلك، با بيان اين كه سن 70 درصد پذيرش شدگان تا 19 سال بود، افزود: 21 درصد آن‌ها با پدر و مادر، 22 درصد نزد اقوام و تنها 31 درصد آن‌ها در خانواده‌هايي زندگي مي‌كردند كه پدران‌شان نقش پدري ايفا مي‌كردند. وي ادامه داد: مابقي يا پدر نداشتند و يا در صورت وجود پدر، نقش پدري در خانواده‌هايشان اجرا نمي‌شد. در سال گذشته تنها 27 درصد پدران دختران فراري شاغل بودند مديركل دفتر آسيب‌ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور با اشاره به اين كه 36 درصد از دختران پذيرفته شده در مراكز خانه‌هاي سلامت با مادرانشان زندگي مي‌كردند، تصريح كرد: تنها 27 درصد پدران آن‌ها در سال گذشته شاغل و مابقي يا داراي شغل‌هاي كاذب، مستمري‌بگير و يا بيكار بودند. موسوي چلك وضعيت تحصيلي نيمي از مادران و بيش از نيمي از پدران اين دختران را كاملا بي‌سواد اعلام كرد. 68 درصد دختران خانه‌هاي سلامت، هيچ گونه اختلال رواني نداشتند 86 درصد پذيرش‌شدگان مراكز داراي هوش عادي بودند بدسرپرستي با 41 درصد عمده‌ترين علت پذيرش دختران در خانه‌هاي سلامت بوده است وي اذعان كرد: ‌37 درصد دختران فراري به صورت خود معرف وارد خانه‌هاي سلامت شده‌اند و 68 درصد نيز هيچ گونه اختلال رواني نداشتند. مديركل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي بهزيستي، با اشاره به اين كه عمده‌ترين اختلال رواني اين افراد افسردگي است خاطرنشان كرد: 86 درصد پذيرش شدگان داراي هوش عادي هستند. موسوي چلك، عمده‌ترين علت پذيرش دختران در خانه‌هاي سلامت را بدسرپرستي آن‌ها خواند و عنوان كرد: بدسرپرستي 41 درصد پذيرش را به خود اختصاص داده است. همچنين بي‌سرپرستي با 17 درصد و اعتياد والدين با 14 درصد از ديگر عللي است كه به وسيله آمار تحليلي بدان دست يافته‌ايم. بنابراين اين آمارها نقش خانواده را در ثبات ماندگاري فرزندان در خانواده نشان مي‌دهد و بر آن تاكيد مي‌كند. سال گذشته 38 درصد دختران وارد شده به مراكز خانه‌هاي سلامت به خانواده‌هاي خود برگشته‌اند وي در ادامه تصريح كرد: 38 درصد از دختران وارد شده به مراكز خانه‌هاي سلامت در سال گذشته به خانواده‌ها بازگشت داده شده، 16 درصد به مراكز شبانه بهزيستي، 22 درصد مقيم خانه‌هاي سلامت و دو درصد نيز براي ادامه زندگي نزد اقوام و خويشاوندان خود رفته‌اند و مابقي نيز با يافتن شغل مناسب زندگي مستقلي را آغاز كرده‌اند. از ورود دختران معتاد به مراكز خانه‌هاي سلامت جلوگيري مي‌شود دختران پذيرش شده در خانه‌هاي سلامت 18 تا 30 ساله هستند مديركل دفتر آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور با بيان اين كه از ورود دختران معتاد به مراكز خانه‌هاي سلامت جلوگيري مي‌شود، افزود: رده سني دختران پذيرش شده در اين مراكز 18 تا 30 سال است. اما برخي افراد ممكن است كمتر از 18 سال سن داشته باشند كه مشمول مراكز بازپروري زنان و مراكز شبانه بهزيستي نمي‌شوند و در مراكز خانه‌هاي سلامت مي‌مانند. يكي از شرايط ورود دختران به خانه‌هاي سلامت نداشتن مشكل اخلاقي است موسوي چلك يكي ديگر از شرايط ورود دختران به خانه‌هاي سلامت را نداشتن مشكل اخلاقي اين افراد خواند و گفت: اكثر اين افراد به دليل نداشتن مشكل اخلاقي، خروج موفقي از مراكز دارند و به راحتي وارد خانواده خود مي‌شوند. در سال جاري خانه سلامت جديدي ايجاد نشده است پيگيري امور ترخيص‌شدگان از مراكز خانه‌هاي سلامت از برنامه‌هاي سازمان بهزيستي است وي با اشاره به وجود 30 خانه سلامت در كشور اظهار كرد: در سال جاري خانه سلامت جديدي ايجاد نشده است و برنامه‌هاي سال جاري سازمان بهزيستي بازنگري مشكلات مراكز، كيفي كردن امور، آموزش مذهبي، فرهنگي، فني و حرفه‌اي و سوادآموزي است. همچنين يكي ديگر از برنامه‌هاي مهم سازمان پيگيري امور ترخيص شدگان از مراكز خانه‌هاي سلامت است، چرا كه معتقديم بازگشت اين افراد به جامعه آغاز كار سازمان بهزيستي است. مديركل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور در رابطه با نحوه‌ ورود دختران به خانه‌هاي سلامت، گفت: بيش از 30 درصد مراجعان خود معرف و مابقي از طريق مراجع قضايي، سازمان‌ها و مردم به سازمان بهزيستي معرفي مي‌شوند. وي در پايان خاطرنشان كرد: قسمت عمده افراد حاضر در مراكز خانه‌هاي سلامت را دختران فراري ‌تشكيل مي‌دهند. انتهاي پيام




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن