واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: آزارمان به مورچهها نميرسد؛ اما بهراحتي حکم به قتلهاي دستهجمعي ميدهيم، بدون اينکه کوچکترين فرصت دفاعي به محکومان بيچاره داده باشيم. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، نويسنده وبلاگ "بي هيچ ترسي از جاذبه زمين" به نشاني http://law-lit.blogfa.com با اشاره به کنفرانس بالي و مخالفت آمريکا با اهداف کنفرانس آورده است: شکنجههاي بيرحمانه را مجاز ميشماريم و گاه در اين قتلها و شکنجهها خودمان هم شرکت ميکنيم و مرگ و انقراض نسلهاي زيادي را سودمند و مفيد تشخيص ميدهيم. خوارشان شمرديم و به انواع روشها آزارشان داديم و بهکارشان گمارديم و در بسياري زمانها آنها را فقط به عنوان اجزاي تشکيلدهنده خوراک خود شناختيم. و حتي بسياري از آنها را در حساب و ارقام سودجويانه خود هم نياورديم تا لااقل در حساب سود و زيان ما جايگاهي براي وجود داشتن پيدا کنند. بسياري از آنها در تقديرشان چنين نوشته شده بود که هستيشان را مغاير با اهداف توسعه خود ببينيم و بيچارهها حکم قتل دستهجمعيشان صادر شد. آن ها را که چون زبان ما را بلد نبودند حيوانات زبان بسته خوانديم. شکارگاههاي پادشاهان همچنان نامهاي قديمي خود را يدک ميکشند و يادآور کشتار خونين گذشتگان هستند؛ اما حالا که که ما هم حق داشتن زيستگاه و هم حق داشتن زندگي را از آن ها گرفتهايم اگر موجودي از نسل آنها باقي مانده باشد ميتواند در گوشه قفس تنگ خود، به روزگار خوش کشتهشدگان در کشتارهاي خونين گذشته غبطه بخورد که جا براي فرار کردن و حتي جستن از تيررس شکارچي خود داشتند. اگر يکي از آنها زنده مانده باشد موجود بسيار بدبختي است که در چنين روزگاري حق زندگي پيدا کرده، روزگاري که مسئول حفظ حيات او، خود نقش زندانباني را ايفا ميکند که دوست دارد زندانيان بيچاره را در معرض نمايش قراردهد و براي تفريح مردم صحنههاي تحقير و شلاق آنها را بازسازي ميکند. (اشاره به دفاع مسئول محيط زيست از نمايش سيرک حيوانات) روزگاري که درياچههاي شور را شيرين ميکنند و ميلياردها موجود زنده آبهاي شور را ميکشند و سيستم جديدي را خلق ميکنند که در آن شهر بازي کودکانشان جاي بسيار مهمتري نسبت به جان ملياردها موجود زنده دارد. اما بعد از مسموم کردن ملياردها متر مکعب از آبهاي آزاد با استخراج نفت و کشتن ملياردها موجود آبزي، پس از نابود کردن انواع درختان و جانوران و جايگزين کردن کشتزارها و خانههاي نوع بشر به جاي آنها، احساس اين موجودات بيچاره که گوشه قفس کز کردهاند و کشتن تکسلوليها با شيرين کردن آب يک درياچه چه اهميتي ميتواند داشته باشد؟ وقتي پلاستيکهاي مخصوص نوشيدنيهايمان را در سطح زمين پراکنده کرديم که به توقف جريان زيستن در خاک حکم داده باشيم مهم نيست که حالا تعدادي از اين بطريها توي جريانهاي محيطي، در آب و غذاي ما هم حل شود و همنوعان خودمان را هم گرفتار کند ... بعد از تسخير همه زمين و صاف کردن کوهها و ساختن لانههاي خودمان به جاي آشيانههاي آنها، اين که چيزي نبوده است. وما همچنان فکر ميکنيم آزارمان به مورچهها هم نميرسد. پس از آنکه آنقدر آتش ِ کورهي جاندار سوزي را داغ کرديم که خانمان خودمان هم آتش گرفت و گرماي آن آنقدر بالا زد که يخهاي اقيانوس منجمد شمالي را آب کرد و به سوي ما گسيل داشت تا در بحران اين گرما دست و پا بزنيم ديگر چه جاي دلسوزي براي آن تعداد اندک بهجا مانده از کشتارهاي جمعي ؟ وقتي قرار است کشورهايي راجع به سرنوشت اين زمين در حال نابودي تصميم بگيرند که خود هر روز با نفت و آتش به سراغ ريشه آن ميروند و گذران امور خود را در نابودي اين ريشهها ميپندارند چگونه ميتوانيم از دست شکنجهگرهاي کوچک زمين بناليم. مگر اينها نماينده آن ملتهايي نيستند که ميلياردها موجود زنده را با گازهاي خردلي و انفجار اتمي خود افليج و بيمار کردند؛ ميلياردها جاندار را فقط با يک دستور نظامي از بين بردند؟ حالا آنها حرف ميزنند، اظهار نظر ميکنند و مخالفت ميورزند. هيچ نه پشيمان هستند و نه خجالتزده و حتي همچنان سود خود را در نابودي زمين ميبينند. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]