واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: يادداشت اينك انسان
[فائزه خردمند ]
خداوند بى نياز مطلق است و انسان نيازمند مطلق، اما سؤال اين است كه چرا خداوند جهان و انسان را خلق كرده است سؤالى كه ذهن بسيارى از فلاسفه دين دار را به خود مشغول كرده است / درست است كه انسان در جهان هدفى دارد و زندگى او عبث و بيهوده نيست اما خدا كه هيچ احتياجى به موجودى ندارد چرا او را آفريده مگر خداوند محتاج عبادت بندگانش است تا با خلق آنها از عبادتشان لذت برد مگر خالق هستى نتيجه آزمايش امور را با علم بى نهايت خود نمى داند پس چرا جهانى بى بديل خلق كرده است او كه از همه چيز آگاهى دارد و محتاج هيچ چيز نيست آنها را آفريده تا به چه سودى برسد مگر همين سود نيازمندى پروردگار را به مخلوقاتش نمى رساند پس اگر از اين خلقت هيچ فايده اى نصيب او نمى گردد مگر مى شود خداوند حكيم بى هدف و عبث، چنين دستگاه آفرينش زيبايى را خلق كرده باشد
خداوند از آنجا كه «علم» و «قدرت» و «فضل» و «جود» بى نهايت دارد جهان و انسان را آفريده است و لازمه اين سه صفت آن است كه خلقت خداوند بهترين و كامل ترين آفرينش باشد، يعنى در مجموعه هستى اگر وجود مخلوقى، زيبايى و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، يا ناشى از عدم اطلاع و آگاهى از زيبايى آن مى باشد يا در اثر ضعف و ناتوانى از خلقت آن است. چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بى نهايت، باز آن زيبايى را خلق نكند ناشى از عدم «فضل» و «جود» و بخشندگى است كه خدا از بخل منزه است و «جود» و رحمت و بخشندگى او بى نهايت است / پس جهانى كه خدا خلق مى كند، بايد كامل ترين صورت ممكن را داشته باشد.
در مجموعه خلقت بايد انسان خلق مى شد زيرا در جهان خلقت پيش از خلق انسان، ملائك بودند كه موجوداتى نورانى و پاك بودند كه خدا را همواره عبادت مى كردند. فرشتگان به دليل شرايط ويژه خلقت خود بر سر دوراهى قرار نمى گرفتند كه با اختيار خويش عبادت خداوند را انتخاب كنند. آنها همواره حضور و عظمت خدا را درك مى كنند و در مقابل آن همه عظمت راهى جز عبادت ندارند اما در صحنه هستى، مى توان يك نمايش زيباتر از اين را هم تصوير كرد و آن اين است كه موجودى وجود داشته باشد كه از يك طرف همانند ملائك در اوج جذبه الهى و عشق و عبادت به خدا باشد و در عين حال موانعى پيش روى او براى برگرداندن وى از مسير عشق و عبادت قرار داشته باشد. اين موجود انسان است. او خدا و عظمتش را بى واسطه مى بيند و از سوى ديگر گرچه فطرت الهى او همواره در درونش وى را به سوى خوبى ها و پاكى ها دعوت مى كند ولى اميال حيوانى و شهوانى او قدرت فراوانى دارد. وى اين گونه خلق شده كه از يك سو با خواسته ها و تمايلات شهوانى و حيوانى روبه رو است و از سوى ديگر فطرت الهى اش و راهنمايى هاى پيامبران او را به سوى خوبى ها فرا مى خواند. او در عرصه هاى مختلف زندگى مى تواند با ايمان به خداوند و محبت او، برسر دو راهى ها عشق به خدا را انتخاب كند و مظاهر فريبنده دنيا را رها سازد. چنين صحنه هايى از محبت و عشق انسان نظير يوسف كه در اوج جوانى و زيبايى در سخت ترين صحنه آزمايش، خدا را رها نكرد، براى هركسى در طول زندگى پيدا مى شود و همواره چنين صحنه هايى در طول تاريخ حيات بشر تكرار مى شود.
اگر خداوند زمينه پديدآمدن چنين صحنه هاى زيبايى از تجلى محبت و عشق مخلوقات خويش را كه با اختيار كامل به سوى او مى آيند فراهم نمى كرد باز جهان كامل ترين و زيباترين بود آيا در علم و قدرت و فيض و «جود» مطلق خداوند كه اقتضاى آفرينش بهترين و زيباترين صورت آفرينش را دارد، ترديد نمى بود آيا جاى اين سؤال از خدا باقى نمى ماند كه قدرت و علم و فيض تو مطلق بود، پس چرا زيباترين جهان را خلق نكردى ! پس از خدا، خلقتى چنين لازم و ضرورى است وگرنه خدا نيازى به آزمون و عبادت انسان ها ندارد. اگر در آيات قرآن آزمايش و عبادت به عنوان علت آفرينش انسان شناخته شده و كمال انسان هدف نهايى شمرده شده، اين خصوصيات و فوايد متوجه انسان است و نيازى را از خدا برطرف نمى كند زيرا اصولاً ذات الهى بى نياز مطلق است.
چهارشنبه 6 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]