واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - یزدان سلحشور چرا یک فیلم در این مملکت میفروشد یک فیلم دیگر نمیفروشد؟ تا به حال از خودتان پرسیدهاید؟ چرا فیلمی که نمیفروشد تهیهکننده را ورشکست نمیکند، اما فیلمی که میفروشد، برای تهیهکننده چکهای برگشتی به دنبال دارد؟ قصهاش چیست؟ هزینههای واقعی ساخت یک فیلم، چقدر است؟ (جدا از اینکه محمدرضا گلزار در آن بازی کند یا نکند چون اگر بازی کند خیلی فرق دارد با موقعی که بازی نکند، فروشش هم همینطور!) اول بیایید با «فروش بلیت» شروع کنیم. الان متوسط فروش یک فیلم در اکران اولش چیزی بین 300 تا 400 میلیون تومان است، تقریباً برابر با متوسط هزینه ساخت یک فیلم بلند. 40 درصد این مبلغ، نصیب سالنهای نمایش و پخشکننده و البته صرف تبلیغ میشود؛ بنابراین اگر ریزشی درکار نباشد (که برخی هزینههای جانبی را هم میتوان به معادله اضافه کرد) فیلم طبیعتاً ضرر میکند، اما راههای دیگری هم برای برگشت سرمایه هست مثلاً اکرانهای دوم و سوم، بخشی از هزینهها را برمیگردانند یا اگر فیلمی شانس داشته باشد و به خارج از مرزها برود، در لسآنجلس - با پخش محدود - و در پایتختهای اروپایی - با پخش محدودتر - از شاهراه «تفاوت قیمت بلیت»، خیلی سریع به منزل میرسد.اما فرض کنیم که فیلمی چنین شانسی را ندارد آن وقت چه؟ اولین کاری که یک تهیهکننده موفق انجام میدهد، فروش فیلم به «پخش خانگی» است حتی قبل از اینکه فیلم را شروع کند! همین حالا فیلمی درحال اکران است که کل هزینههایش را با پیشفروش 450 میلیونتومانی، قبل از شروع فیلمبرداری صاف کرده است و فروش یکمیلیاردتومانیاش (آن 40درصد را لطفاً کسر بفرمایید) سود است (نوش جانشان!) این وسط، گاهی اوقات یک تهیهکننده میرود سراغ چند شرکت تولیدکننده پروپیمان از لحاظ مالی و خلاصه فیلمنامه و اسامی ستارههای تضمینکننده فروش فیلم را میدهد دستشان با این قول که نهتنها «کلوزآپ» داشته باشد از آرم و تولیداتشان که «اینسرت» هم «دسر» این غذا باشد. گاهی هم یک شرکت، میآید رسماً پای پوستر و ابتدای فیلم، امضا میگذارد که آن قوت دیگر، خیلی خوش به حال تهیهکننده میشود! همه اینها مال موقعی است که هزینهها موقر و محدود و معقولانه باشند، اما وقتی هزینهها رفتند سمت یک میلیاردتومان چه؟ یک روشش این است که تهیهکننده، یک سرمایهگذار دولتی هم پشتش باشد که با اعتماد کامل و بدون طمع به برگشت سرمایه، پول را بدهد و راضی باشد به کیفیت کار (که گاهی هنری است گاهی فرهنگی است، گاهی ایدئولوژیک است).اینجور کارها البته کار هر کسی نیست مخصوصاً اگر خبر درز کند بیرون و صورتحسابها، با «فیلم تمام شده» نخواند و از سر اتفاق، همزمان با این سرمایهگذاری، تهیهکننده هم (البته از جیب خودش) چیزی معادل 80درصد سرمایه ساخت فیلم را صرف خرید ملک کرده باشد. وای! چه میشود؟! اصلاً نگران نباشید! در بدترین حالت، سرمایهگذار دولتی برای جبران ضررش، تهیهکننده را وادار به امضای قرارداد تولید دو، سه فیلم ارزانقیمت میکند و آن هم البته راه دارد! (یک دفعه نروید خانهتان را بفروشید و بخواهید شریک شوید با چند تهیهکننده برای فیلمسازی. از قدیم گفتهاند مرغی که انجیر میخورد... میدانید که؟!)اما روش دوم تهیه یک فیلم پرهزینه این است که همه را وادارید به مشارکت مالی! از بازیگر گرفته تا فیلمبردار و فیلمنامهنویس را شریک کنید در فروش فیلم به شرط نپرداختن دستمزد یا کاهش قابلملاحظه دستمزد. از همه روشهای قبلی هم از جمله «پیشفروش» فیلم به «پخش خانگی»، بستن قرارداد با اسپانسر و دریافت وام و لابیزدن با دستاندرکاران دولتی صاحب لوکیشن، لابراتوار و... استفاده کنید و اکران خارجی را هم پیش از شروع ساخت فیلم، با چند تلفن به چند سینمادار ایرانی مقیم فرنگ، تضمین کرده باشید. با این همه از بنده به شما نصیحت (اگر خواستید وارد چرخه تولید شوید) حتماً یک قصه خوب، روان، عامهپسند و البته ملودرام داشته باشید که خوب هم شکل گرفته باشد. اگر تصورتان این باشد که با چند ستاره (از جمله احمد پورمخبر) و ساز و آواز و شوخیهای پادرهواتر از شوخیهای چیچو و فرانکو میتوانید برنده این بازی باشید سخت در اشتباهید. مردم که پولشان را از سطل زباله درنیاوردهاند! اما آخر قصه: قصه آنهایی که فیلمشان میفروشد ولی چه فایده چون دائم دچار مشکل مالیاند. خب، آن 40درصد را کسر کنید مقتصد نبودنشان در هزینه کردن را اضافه کنید، نداشتن اسپانسر، لابی و سیاست را وارد این معادله کنید و البته آن نوک معروف مرغ انجیرخور را! تهیهکننده موفق بودن در سینمای ایران، تخصص میخواهد آن هم انواع مختلفش را. اگر ندارید پولتان را دور نریزید. تهیهکننده موفق در این سینما، آدمی نیست که فیلمهایش میفروشد یا باکیفیت است یا هر دو، آدمی است که میداند با زیر و بم این «چرخه» چطور خودش را همراه کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]