واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - روزگاری بود که مجموعهسازی در تلویزیون، پیرو صنعت فیلمسازی بود. نگاه میکردند که ببینند کدام فیلم، خیلی پرمخاطب شده تا رونوشتی از آن برای تلویزیون و در چند قسمت بسازند. همان موقع هم البته، گهگداری، برخی تهیهکنندگان این رسانه، یا به رویکردهای تازه میرسیدند یا رویکردهای قدیمی را بهینهسازی میکردند. نمونهاش «پیشتازان فضا» و «مأموریت: غیرممکن». آن روزگار سپری شد و «سینمای بدنه» مجبور شد در کمبود ایدههای تازه آنقدر ارج و قرباش را فرو کاهد که برسد به بازسازی مجموعههای کپیبرداری شده از آثار موفق روزگار طلایی این هنر [«فرشتگان چارلی» یک نمونهاش] و حالا به نظر میرسد حرکت تلویزیون به سوی پیشنهاددهندگی به این نوع سینماست چه از نظر ایده، چه از نظر روایت و چه از نظر چگونگی روایت؛ با کیفیتی که گاه حاصل کار، برتر از برترینهای امروز آن به نظر میرسد. طبیعتاً وقتی به این جای قصه میرسیم باید برویم سراغ دو تا شان که از شاخصترین مجموعههای این دههاند [تعارف چرا؟! بهترینهای این دههاند] یعنی «24» و «لاست»؛ خب اولین دهه قرن بیست و یکم رو به پایان است و رصد فیلمهایی که میخواهند بر پرده نقرهای، تکرار این آثار باشند، نیازی به تحقیق بسیار ندارد! مسلم است روند مجموعهسازی در «کف» خود اکنون هم، با بازتولید قصهها و شگردهای سینمایی همراه است، اما حتی این «روند حداقلی» از لحاظ کیفی شکل و شمایل ساکن و ساکن و متکی به گفتوگوی خود را که به دلیل پایین آوردن هزینه، روزگاری نه چندان دور، به «فرمول» بدل شده بود، واگذاشته تا لااقل به ریتمی سینمایی دست یابد. این فرآیندی است که در تلویزیونهای آمریکا و اروپا شاهدش هستیم و پیرو آن، حتی مجموعههای تقلیدیای مثل «کبرا 11» هم، دیگر مثل گذشته ساخته نمیشوند. [فصلهای جدیدترش، حکایت از دگرگونی عمیقاش دارند که میتوان حدس زد حاصل دگرگونی بینشی سازندگان این مجموعه است.] در این میان، تلویزیون ایران، به رغم افزایش کمی محصولاتش، چندان توجهی ندارد به ارائه پیشنهادهایی تازه برای سینمای ما. آیا، همیشه چنین بوده؟ تا آنجا که حافظه یاری میدهد تا اوایل دهه هفتاد و شاید هم اندکی بیشتر، سینمای ایران، از تلویزیون الگوبرداری کرده و در دهه هفتاد، این الگوبرداری به حوزه بازیگری هم سرایت کرده؛ آنهایی که به دیدن «ضیافت» کیمیایی رفتند از اینکه او به گروهی از بازیگران جوان فرصت حضور بر پرده داده که در تلویزیون، شیوه بازیگری جدیدی را پیشنهاد میدادند، غافلگیر شدند، شیوهای که اکنون، آنقدر همهگیر شده که فکر میکنیم همیشه در سینمای ما حضوری مستدام داشته است. پیش از آن، نه تنها مجموعههای پرهزینهای مثل «سربداران» یا «هزار دستان» یا حتی پیش از آنها «سلطان صاحبقران»، سینمای بدنه ما را به پیروی از خود واداشتند که مجموعههای کمهزینهتر هم، مدل فیلمهای پرفروش شدند. اصلاً قرار نیست فوراً ذهنمان متوجه «کلاه قرمزی و پسرخاله» شود، ظهور کمدی جدیدی که به فاصله کمی از تولد ناگهانیاش، در «ساعت خوش»به اوج رسید، در سینمای بدنه ایران، خیلی زود مورد الگوبرداری قرار گرفت و این الگو، اکنون در 1389 هم هنوز الگوی اصلی برای ساخت و ارائه فیلمی کمیک است. تلویزیون امروز ما دیگر پیشنهاددهنده نیست، بلکه مصرفکننده است. این مصرفکنندگی به آنجا میانجامد که سینماگران موفق را دعوت میکنند که در تلویزیون مجموعه بسازند و آنها هم میپذیرند و ناموفق از این آزمون، پای بیرون مینهند. روزگاری البته اینگونه نبود و حاتمی و تقوایی، بهترین آثارشان را در تلویزیون میساختند. دریغ از آن روزها که رفت و باز نیامد. اکنون منتظریم ببینیم از «مختارنامه» همان برمیآید که از مجموعه «امام علی(ع)» برآمد و کاری شده کارستان یا این مجموعه هم مثل «در چشم باد» ما را از تفاوت کیفیاش [نسبت به «در مسیر تندباد»] دچار حیرت میکند، حیرتی که حاصل حرکت یک فیلمساز پیشنهاددهنده از درخشندگی به خاموشی است. بیایید کمی در مجموعههای امروز تلویزیون ایران دقیق شویم - چه کودک، چه بزرگسال- و ببینیم چه فاصلهای را از لحاظ کیفی میان مجموعههای روزهای جنگ و آثار دوران صلح شاهدیم. یادتان هست؟ محله بهداشت و محله برو بیا، مثلآباد، سربداران، کوچک جنگلی، هزاردستان و ... دریغ.... که بازنیامد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]