محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846428282
گفت و گوی طولانی با بازیگر گزین مطرح و پرکار سینمای ایران محمدرضا شریفینیا
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: گفت و گوی طولانی با بازیگر گزین مطرح و پرکار سینمای ایران درباره بازیگران این سینما - قسمت اول محمدرضا شریفینیا: پارسال 600 نفر را به سینمای ایران معرفی کردم! سینمای ما - این گفت و گوی زندگی ایدهآل با محمدرضا شریفینیا (که سردبیر مجله رضا صائمی در اختیار «سینمای ما» قرار داده)، پر از حرف و نکته و تیتر است. قسمت اولاش را برای مطالعه در تعطیلات آخر هفته، در اختیار شما قرار میدهیم که شامل توصیههایی برای علاقه مندان بازیگری، نحوه انتخاب بازیگران و نظر شریفینیا درباره چند نفر از بازیگرانی است که آنها را وارد سینما کرده است؛ از جمله: ویشکا آسایش و گلشیفته فراهانی. مثل اينكه يك زماني شما در خيابان هم كه راه ميرفتيد، به چشم خريداري به همه نگاه ميكرديد تا اگر كسي چهرهاي سينمايي داشت، از دست ندهيد! نه. در خيابان كه نميشود استعداد كشف كرد ولي در برخوردهاي روزانه يا در مسيرها يا محلهايي كه هستيم، كساني را ميبينيم كه خوب هستند. بحث صورت اصلا نيست. آدمهايي كه جلب توجه ميكنند، براي من، آدمهايي هستند كه خيلي با هنر عجين هستند. فتوژنيك بودن زياد مهم نيست. بحث استعداد و هوش بيشتر است. ممكن است چهره يك نفر زيبا نباشد ولي ويژه باشد. سينما دنبال چهره خوشگل نيست. - در دنيا هم همين طور است؟ بله. در دنيا هم همين است. - ولي در ايران به نسبت خيلي چهرههاي زيبا داريم كه بازيگر شدهاند. نه. در ايران هم اينطور نيست. مگر ما چقدر بازيگر خوشگل داريم؟ تعدادشان محدود است. اصلا اينطور نيست. - پس سينما دنبال چه كساني ميگردد؟ ببينيد سينما چند بخش است. يك بخش سينماي الف ويژه است. يكي سينماي الف تا برسيم به سينماي درجه سه يا چهار. در سينماي درجه سه يا چهار، تعدادي آدم هستند كه علاقهمند به اين كار هستند و ممكن است به خاطره چهره يا پوزيشني كه دارند، وارد سينما بشوند و ممكن است حتي پول هم خرج كنند. اما بخشي كه مدنظر ماست، سينماي درجه يك است كه حرفهاي است. سينماي مهرجويي، بيضايي، تقوايي، حاتميكيا و ... است. اين آدمها بازيگرها را بر اساس فتوژنيك بودن يا رنگ چشم و ... انتخاب نميكنند. براي اين كارگردانها مهم اين است كه بازيگر بتواند كار كند. بلد باشد و توانايي و شايستگي دارند. اين افراد كار ميكنند و پول هم ميگيرند. در بازيگري مهمتر از همه استعداد است ×شغل اصلي من معلمي است. من متخصص تدريس در كلاس اول دبستانم. سالها درس ميدادم. با مرحوم آقاي نيرزاده. ما در كلاسها كارهاي نمايشي انجام ميداديم. مثلا اگر ميخواستيم «ل» را درس بدهيم، لبو روي سرمان ميگذاشتيم و مثل يك لبوفروش به بچهها لبو ميفروختيم و «ل» را درس مي داديم. در آن دوران من دانشجو بودم. دهه پنجاه. در مدارس علوي و زمان و نيكان كار ميكرديم. براي من به عنوان يك معلم خيلي راحت بود كه وقتي دو بچه كنار هم مي ايستادند، با چند سوال تشخيص بدهم كه كار كدام يك خوب است و كدام هوش بالاتري دارد. من امتحان ورودي را ميگرفتم و در حقيقت از بين تعداد زيادي متقاضي كلاس اول با كنكور، انتخاب ميكردم. من از بين آنها 40 نفر همسان انتخاب ميكردم تا همه در يك سطح باشند. كلاسبنديها هم يكسان بود و آنها را در حد خودشان پرورش ميداديم. امتحان نهايي آخر سال را براي همه برگزار ميكرديم. اين مدرسه، مدرسه ملي بود و خيلي مهم بود. عين اين قضيه در مورد انتخاب بازيگران هم هست. بخش اعظم كار بازيگري، ذات آدمهاست. بايد در ذات و ژن شما وجود داشته باشد اگر نه شما اين كاره نميشويد. چيزهايي هست كه ذاتي است. صداي خوب بايد اول به صورت ذاتي باشد بعد به صورت اكتسابي روي آن تمرين كنيد. شما نميتوانيد فينفسه در خودتان قدرت صداي خوب را ايجاد كنيد. خط شما بايد در ذات خود خوب باشد بعد روي آن كار كنيد و بشويد استاد. در نقاشي هم همينطور است و همه رشتههاي هنري. پسر ايرج، ژن خوانندگي را دارد كه ميشود احسان خواجهاميري. پسر آقاي شجريان هم همينطور. بعضي چيزها ربطي به ژن و ذات ندارند. شما بايد 2 در 2 را ياد بگيريد. البته هوش هم مهم است. اما كسي دست به قلم ميبرد، نگاه ميكني و ميفهمي كه ذاتش هنرمند است و ميتواند طراح شود. آن چيزي كه سينما به دنبالش ميگردد، همان ذات است. مهم اين است كه امكانات به وجود بيايد و شما بتوانيد اين استعداد را ببينيد. بايد اين ذات را ببينيد. * در دنيا آدمهايي هستند كه مثلا در خيابان دارند راه ميروند يا در كافهها به دنبال ستاره ميگردند. مثلا گوششان صدايي را ميشوند. ميفهمند اين صدا خوب است. صاحب آن را پيدا ميكنند و به او رسيدگي ميكنند و از دل همان صدا يك خواننده جهاني در ميآورند. اين صدا ميشود فرانك سيناترا، ميشود دميس روسوس و .... پس آدمهايي هستند كه خبره اين كارند. اين آدمها تشخيص ميدهند كه استعداد اين آدم با چند جلسه كار تكميل ميشود و اين آدم ميتواند تبديل به يك هنرمند بزرگ شود. در هنر تكامل وجود دارد. در رياضي و طبيعي اينطور نيست. شما ميتوانيد از ابتدا شروع كنيد و پيش برويد. كساني كه مي توانند اين را كشف كنند. اين ويژگيها را بايد داشته باشند. ويشكا آسايش و گلشیفته فراهانی ما در سريال امام علي (ع) مدتها بود براي نقش قطام دنبال بازيگر ميگشتيم. به شكل اتفاقي يا هر چيزي بود، كسي را پيدا كرديم كه هيچ ارتباطي با رشته بازيگري نداشت ولي اين ژن در او وجود داشت و وقتي ويشكا آسايش در نقش قطام قرار گرفت، همه حيرت كردند. ويژگيهايي در ذات خانم آسايش وجود داشت كه تبديل شد به قطام. بعدا ميبينيد كه خانم آسايش در فيلم «ساحره» نقش يك عروسك را بازي كرد. كمتر بازيگري به اين زيبايي ميتواند در نقش يك عروسك ظاهر شود. آنقدر كه نتوانيد تفكيك كنيد، كدام عروسك است و كدام يك خودش. اين قدرت بازيگري اين آدم است. اين چيزي نيست كه آموزش ببينيد. شما بايد در ژنتان باشد بعد برويد آموزش هم ببينيد. خانم گلشيفته فراهاني حتي بازيگري نخوانده بلكه رشتهاش موسيقي بوده است ولي من جايي او را ديدم و ديدم چقدر اين آدم براي نقشي كه در كار «درخت گلابي» آقاي مهرجويي دنبالش بوديم چقدر خوب است. از نظر من گلشيفته فراهاني براي يك نقش دو سال تمام در آبنمك بود چون چندينبار ديدمش. از وقتي 13 ساله بود او را ميشناختم و بعد در سن 15 سالگي بازي كرد. خيلي از بازيگران هستند كه شما آنها را در سن پايين ميخواهيد ولي شما بايد ديدي داشته باشيد كه يك بازيگر 10 ساله را هم بتوانيد انتخاب كنيد. كاري كه آقاي كيارستمي در انتخاب بازيگر ميكند، شما اسمش را مي گذاريد انتخاب در كوچه و خيابان فرقي نميكند از جايي بالاخره كسي را انتخاب ميكند كه آن ژن را داشته باشد و او را به هر حال آماده ميكند. اگر ژن وجود داشته باشد كسي كه در كنار شما به عنوان آدم با استعداد قرار ميگيرد به هر حال استاد خواهد شد چون استعدادش را دارد. كسي كه يك بازي خوب بكند، بازيگر است. كسي كه ميتواند يك نقش را خوب بازي كند اين توانايي را كه در موقعيتهاي ديگر هم خوب بازي كند، دارد. به نظر من بايد با او درست كار شود. بعضيها مثل باشوي بهرام بيضايي شايد شرايط زندگياش تغيير كند. مثلا از ايران رفته باشد، كار ديگري را دوست داشته باشد و ... اين قسمت ديگر دست ما نيست. پسري كه در فيلم آقاي نادري «سازدهني»در نقش «اميرو» بازي كرد، اين آدم سرشار از استعداد بود براي آن نقش، حالا بعدا من ديدم كه اين آدم در ساوه دارد بنايي ميكند. از آنجا آوردمش در يك برنامه تلويزيوني گفت آنوقتها پولم را خوردند و من سرخورده شدم. موقعيت خانوادگيام بد بود، كلا حرفه بازيگري را بوسيده بود و گذاشته بود كنار. او در موقعيت وارد اين حرفه شد ولي اين حرفه به او وفا نكرد. خيليها اين اتفاق برايشان افتاد، خيليها هم بدون استعداد وارد ميشوند. اتفاقا چند وقتي هم ميمانند ولي دوام نميآورند. در هر حال استعداد داشتهها ريگ ته جوي هستند كه ميمانند. بازيگری ربطي به چهره ندارد مثل دنيرو، هافمن و خانم معتمدآريا اگر به شما بگويم چند تا بازيگر خوب مثال بزن شما كساني را مي گوييد كه آن ويژگيهاي مدنظر شما را هم ندارند. هيچكدام هم با پارتي و پول وارد نشدهاند. نه چهرههاي خيلي شيك و خوشگلي دارند نه خيلي فتوژنيك هستند. براي سينما و تئاتر خيلي خوب هستند، كارشان با ارزش است و ويژهاند. اين ويژه بودن به معني خوشگل يا خوشتيپ بودن نيست. در جهان هم همين است. مثلا دنيرو، آل پاچينو يا حتي هافمن با آن قد كوتاهش. داستي هافمن اصلا چهرهاي ندارد كه بتوان روي آن حساب كرد ولي با قدرت بازيگرياش كولاك ميكند. شما ببينيد قد و قواره آلپاچينو چقدر است يا مثلا مريل استريپ يا حتي مارلون براندو ولي در كنارش آلن دلون هم هست. در جامعه بازيگري ما هم همينطور است. خيلي از بازيگران ما چهرههاي خيلي ويژهاي ندارند، خوشتيپ نيستند ولي بازيگران توانايي هستند. مثال خانم فاطمه معتمدآريا را ميزنم. ببينيد چقدر اين بازيگر تواناست، چندوقت پيش برنامهاي از جامجم را ديدم كه قسمتي از فيلم سيروس الوند را نشان داد. فيلم «يكبار براي هميشه» واقعا بازي معتمدآريا حيرتآور بود. سالها هم هست كه در حال بازي است و از موقعيت خود نيافتاده است. من معتقد نيستم كه به دليل وجود تعدادي چهره زيبا و چشمهاي آبي در سينما پس ورود به سينما به چهره ربطي دارد. شما گفتيد در موسيقي يكي گوش ميكند و ميگويد اين صداي خوبي دارد يا كسي خط آدمي را ميبيند و احساس ميكند خوب است ولي به نظر من بازيگري مقوله پيچيدهتري است. درست است؟ پس شما به مشخصه چه تواناهايي در يك آدم ميبينيد كه ميگوييد اين ميتواند بازي كند. نكته بسيار مهمي كه در آدمها هست، رفتارشان است. نگاه هم مهم است. ايست كردنشان مهم است. اينها براي كساني كه اهل كار هستند، مهم است. يك كارگردان خبره وقتي مينشينيد كه با او حرف بزنيد، به نشستن شما، نگاه شما و حرف زدن شما توجه ميكند. بر همان اساس دو دقيقه هم كه شما آنجا باشيد، ميفهمد اينكارهايد يا نه، پس به روانشناسي آدمها ربط دارد. بعضي از خطاطها هستند كه شما قلم كه دست ميگيريد به شما ميگويند كه خطاط هستيد يا نه. شما داريد روي تابلو رنگي را مي كشيد به شما ميگويند كه نقاش هستيد يا نه. نگاه، رفتار، نوع نشستن و همه اينها بازيگر بودن شما را نشان ميدهد البته بخشهاي ديگر هم هست مثلا اينكه شما جلوي دوربين چطوري هستيد ولي جرقه اوليه همانهاست مثلا كسي كه ساز ميخواهد بزند در طرز ساز دست گرفتن و شستن مشخص ميشود. براي يك اصل فن، فهميدن اين چيزها خيلي راحت است. بخشهاي ديگري هم هست. مثلا ممكن است ما از او عكس بگيريم. براي انتخاب اوليه خيلي راحت است ولي اگر بخواهيد ببينيد اين آدم براي نقشهاي مختلف استعداد دارد يا نه كمي كار دارد مثلا براي بيضايي تست گرفتن و آشنا شدن با بازيگران خيلي مهم است. بيضايي بعد از پنج دقيقه حرف زدن با آدمها بهراحتي به آنها نمره ميدهد. هم ميتوانيم نمره عمومي دهيم و هم نمره براي آن نقش خاص. ما در اصل يك نمره عمومي ميدهيم و براي نقش درنظر گرفته شده او را ميسازيم. نميتوانيم او را يكباره جلوي دوربين بفرستيم. بهرام رادان وقتي وارد سينما شد در يكي دو فيلم اولش ميبينيد كه تكنيك و ويژگي لازم براي استار شدن را ندارد ولي در همان رفتار اوليه من نوعي ميفهمم كه اين آدم تواناييهايي دارد كه تبديل به يك استار شود بنابراين شروع ميكنند روي اين آدم كار ميكنند و شما ميبينيد كه بعد از 10، 15 فيلم به اين مرز ميرسد. پس كسي كه اولينبار او را انتخاب كرده غلط انتخاب نكرده يا كساني كه به يك موقعيتي ميرسند ولي بعد به دليل هزارويك مساله نابود ميشوند. يكي معتاد ميشود، يكي كارگردان ميشود و ... ولي در موقعيت اوليه اين استعداد را داشته است. مثلا خانم كريمي ديگر بازيگري نميكند بلكه در حال كارگرداني است. مثلا علي مصفا مدتي بازيگري كرده و بعد به سمت كارگرداني سوق پيدا ميكند يا حتي مجيد مجيدي. در هر كار كه خبره باشيد، موفق خواهيد بود مهم اين است كه كارتان را به درستي انجام دهيد. يك فيلمبردار خيلي خوب نهايت اين نيست كه كارگردان شود. بازيگراني كه كارگردان ميشوند لزوما به كمال نرسيدهاند. مهم اين است كه در هر نقشي هستند درست كار كنند. خيليها خودشان احساس ميكنند كه از طريق بازيگري وارد كارهاي ديگر ميشوند به هر حال در راه بازيگري و همچنين بقيه حرفهها براي شما ميتواند حكم كارآموزي باشد. مثلا آقاي رامينفر كه يكي از بهترين طراح صحنههاي ايران است، هيچ وقت دوست ندارد كارگردان شود چون «كمال» را در كارگرداني نمي داند. به نظر من عدهاي مشكل دارند كه ميآيند و ميخواهند كارگردان بشوند. كسي كه در اين زمينه خوب كار ميكند چرا بايد برود درجه چندم رشته ديگر شود؟ كسي كه بين بازيگران جزو پنج نفر اول است چه نيازي دارد؟ خودتان چي؟ كارگرداني را تجربه خواهيد كرد؟ نه، معلوم نيست. چرا؟ دوست داريد هميشه يك بازيگر درجه يك باشيد؟ ميترسيد در كارگرداني جزو چندتاي اول قرار نگيريد؟ در سينما اسم بعضي كارگردانها را اگر نگاه كنيد، ميبينيد كه اينقدر زيادند و ناشناس كه ديگر حرفي نميماند. چيزهايي كه براي بازيگري بايد بياموزيد براي وارد شدن در حرفه بازيگري، راههاي آن را بدانيد. يكياش تحصيلات است. شما علاقهمنديد و استعداد هم داريد پس بهتر است برويد رشته هنر. تحصيلات مرتبط داشته باشيد. اين معضلي است كه در آموزش و پرورش داريم. كسي وجود ندارد كه بچهها را متناسب استعدادهايشان راهنمايي كند. اگر به پدرها و مادرها هم باشد كه همگي دوست دارند بچهشان به رشتههاي مهندسي و پزشكي برود. استاد رهنما هم وجود ندارد كه بگويد تو همه ذهنت معطوف به نقاشي است بهتر است آنقدر ادامه دهي تا بشوي كاتوزيان. بنابراين آدمهاي ما هرز ميروند. اگر از كودكي وارد حرفههاي مورد علاقه و مورد استعدادشان بشوند، به مرور متبحر ميشوند. مادر رشتهها ادبيات نمايشي است. بايد انواع كتابها را بخوانيد تا به يك ؟؟؟؟؟؟؟ برسيد. البته آن ژن اصلا اينها را نفي نميكند من آدم هاي زيادي را ميبينم كه اظهار علاقه ميكنند و من از كنارش رد ميشوم. كسي كه بازيگري در وجودش ميدرخشد از دور ميشود فهميد. هنرهاي ديگر هم به شما نگاه ميدهند مثلا عكاسي قاب را به شما ياد ميدهد و نگاهتان را عوض ميكند. اصلا يكي از وجوه اساسي كار بازيگري همين عكاسي است. وقتي شما دوربين دست ميگيريد و از اين زاويه نگاه ميكنيد، نگاهتان عوض ميشود. شما همه چيز در چهارچوب كادر خودتان ميبينيد. يك عكاس جزئي نگاه ميكند و همينها به شما موقعيت ميدهد. وقتي داستان ميخوانيد و تجربه يك آدم ديگر به دست ميآوريد يواش يواش شما با داستان، شعر و مقاله پر ميشويد انگار خودتان تجربه كردهايد. اصلا موقعيتهاي آدمها همانهاست كه در رمانها ميخوانيد. در حقيقت ما در بازيگري سه وجه داريم؛ يكي تغيير خودمان است به لحاظ ظاهري، يكي تغيير رفتارمان است، مهمترين هم تغيير جهانبيني است. براساس نقشي كه ميخواهيد بازي كنيد فكر ميكنيد، تصميم ميگيريد بازيگري يك حرفه بسيار سخت ميشود و در نتيجه ورود به آن هم سخت است. خيليها ميگويند آقا ببخشيد ما اداي همه را خيلي خوب درميآوريم، ميخواهيم بازيگر شويم! بازيگري كه اين نيست. به هر حال بازيگري از دور دل ميبرد. در مورد بازيگران ايراني ما هر كدام تحليل ميكنيم. ميگوييم خوب بازي ميكند. تحليل شما از بازيگران حال ايران چيست؟ ما غريزي ميگوييم كه مثلا پرويز پرستويي بازيگر خوبي است ولي مهم اين است كه موقعيت را درست بازي كند. من نسبت به حرف خيلي از منتقدها هم حرف دارم. ديدهايم كه به يكباره جوي حاكم ميشود و يك بازيگر را بالا يا كسي را پايين ميبرند. ما در بخش منتقدان هم آدمهاي خيلي خبره نداريم. اين افراد غيرخبره هم زحمت نميكشند كه بازيها را درست بيرون بكشند «سليقه» مهم است ولي در مقام يك منتقد ديگر بايد پا را از سليقه فراتر گذاشت. خدا رحمت كند آقاي مهدي فتحي را. به او يك بار در ضبط فيلم امام علي گفتم ميدانيد چرا اين قدر روي سخنرانيهاي تو در اين نقش حساسيم؟ چون اكثر اين مردم پاي منبر بزرگ شدهاند. نوع حركات دست و گردن و سر را از حفظند پس بايد خيلي خوب و دقيق بازي كنيد. يك روحاني بيان متفاوتي دارد وقتي اينها را در نظر بگيري مردم خوششان ميآيد. خوب بازي كردن مهم است نه نقش مثبت و منفي. اصلا نقشها در موقعيتها مهم هستند ممكن است يك ماركسيست در يك فيلم براي افراد مذهبي نقش منفي باشد ولي خيلي از طرفداران ماركسيسم او را در نقش يك و مثبت ميدانند پس مهم اين است كه من موقعيت را درست بازي كنم. بايد با ما به ازاي بيروني در نظر بگيريم. جوهره و جهانبيني نقشها را بايد در بازي در آوريد و نه حركات و رفتارها را. الان فيلمنامهاي دستم است كه در حال كار كردن آن هستيم. در اين فيلمنامه زني ازدواج ميكند و ميفهمد كه همسرش يك زن ديگر دارد. دو زن با هم از مشكلات و عيوب همسرشان براي زن سومي حرف ميزنند و در نهايت زن سوم عاشق كاراكتر مرد ميشود. چرا؟ چون سليقهها با هم فرق دارد. بحث مهمي در روانشناسي است. اين دو زن جدا جدا مدام از اخلاق شوهرشان پيش راس سوم مثلث حرف ميزنند و ناله ميكنند، اما اين اخلاق كه آنها بد ميدانند همان چيزي است كه زن سوم ميپسندد پس نگاهها خيلي با هم متفاوت است پس همه چيز در نهايت نسبي است. در كار SMS از ديار باقي شفيعيجم يك نكته ميگفت و آن اين بود كه ميگفت من در نقش يك دزدم ولي دلم ميخواهد طوري بازي كنم كه آدمها حس كنند اين درست است كه دزد است ولي زن و بچه و زندگي دارد و مثل بقيه آدمها زندگي ميكند. خيلي هم به نويسنده تاكيد ميكرد. اين نگاه خيلي خوبي است يعني از چند زاويه به او نگاه كنيم. انتخاب نقش را ببينيد كجا پارتيبازي كردهام؟ شايد جالب باشد بدانيد كه در اين يك سال گذشته بنده نزديك به 600 نفر را به سينماي ايران معرفي كردهام. سال قبل هم همين بود. كساني كه در مورد مردم حرف ميزنند يكبار هم كه شده بيايند و انتخابهاي من در فيلمهاي مختلف را كنار هم بچينند. از اخراجيها گرفته تا امام علي(ع) و كيف انگليسي و يك اشتباه كوچولو و مهمان مامان و ... بهتر است اين گروهها را كنار هم بچينيد و ببينيد آيا يكبار اين تيمها تكراري هستند! اصلا 10 نفر را ميشود پيدا كرد كه تكراري باشند. گروه بازيگران مهمان مامان چه ربطي به اخراجيها دارد؟ اخراجيها 80تا بازيگر دارد كه تنها امين حيايي با مهمان مامان يكي است. تازه آن هم با كاراكتري متفاوت. مثلا مهمان مامان چه ربطي به سريال ساعت شني دارد؟ سريال ساعت شني 40 بازيگر دارد كه هيچكدام در بقيه كارهاي من نبودند. يك خانم نسرين مقانلو فقط تكراري است. هميشه يك جمع سه نفري به نام تهيهكننده، كارگردان و بازيگردان كنار هم مينشينند. به ميزان موقعيت مالي، اخلاقي و توانايي بازيگر انتخاب ميشوند. گاهي تهيهكننده ميگويد من فلان بازيگر را براي تامين گيشه ميخواهم. تازه به اين نقش هم ميخورد. ما براي هر نقش پنج يا شش نفر كانديدا داريم. البته براي بعضي نقشها هم صرفا يك انتخاب داريم. منبع خبر : زندگی ایدهآل
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 519]
صفحات پیشنهادی
گفت و گوی طولانی با بازیگر گزین مطرح و پرکار سینمای ایران محمدرضا
گفت و گوی طولانی با بازیگر گزین مطرح و پرکار سینمای ایران درباره بازیگران این سینما - قسمت اول محمدرضا شریفینیا: پارسال 600 نفر را به سینمای ایران معرفی ...
گفت و گوی طولانی با بازیگر گزین مطرح و پرکار سینمای ایران درباره بازیگران این سینما - قسمت اول محمدرضا شریفینیا: پارسال 600 نفر را به سینمای ایران معرفی ...
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها