تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند ، درباره مردم بگویید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798652964




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مریم 30 ساله تن به هر کاری داد تا اینکه فهمید باردار است و ...


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: مریم 30 ساله تن به هر کاری داد تا اینکه فهمید باردار است و ...
14 سال بیشتر نداشتم که روزی مادرم نام «محمدرضا» را بر زبانش آورد و گفت خودت را برای مراسم خواستگاری آماده کن. «محمدرضا» را یکی از بستگانمان به پدرم معرفی کرده بود اما او شغل ثابتی نداشت و گاهی به عنوان شاگرد گچ کاری سرکار می رفت.
آفتاب‌‌نیوز : مریم 30 ساله در حالی که بیان می کرد از سه سال قبل معنای زندگی را بر صفحه قلبم حک کردم و خوشبختی را به تصویر کشیدم، به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: 14 سال بیشتر نداشتم که روزی مادرم نام «محمدرضا» را بر زبانش آورد و گفت خودت را برای مراسم خواستگاری آماده کن. «محمدرضا» را یکی از بستگانمان به پدرم معرفی کرده بود اما او شغل ثابتی نداشت و گاهی به عنوان شاگرد گچ کاری سرکار می رفت.


از سوی دیگر پدر و مادر من نیز وضعیت مالی خوبی نداشتند و نمی توانستند مخارج تحصیل و دیگر مایحتاج زندگی ام را تامین کنند این بود که پدرم بدون هیچ گونه تحقیقی درباره محمدرضا، قرار مراسم عقد را گذاشت و مرا به خانه بخت فرستاد. من که هنوز از ماجرای ازدواجم گیج بودم با هزار ویک آرزوی رنگارنگ قدم در مسیر زندگی مشترک گذاشتم. تنها چند روز بعد از ازدواج وقتی همسرم را در حال استعمال مواد مخدر دیدم، تازه فهمیدم که دیگر شیرینی زندگی را حس نخواهم کرد ولی روی بازگشت به خانه پدرم را نیز نداشتم به خاطر این که او هم نمی توانست هزینه های زندگی مرا پرداخت کند. مدتی بعد «مهدی یار» به دنیا آمد ولی حضور او نیز نتوانست رونقی در زندگی ما ایجاد کند چرا که محمدرضا بیکار بود و پدر و مادرش نیز از تامین مخارج زندگی ما سرباز می زدند. در این شرایط همسرم به یک فرد روانی تبدیل شده بود و مدام مرا کتک می زد. 10 سال کتک و آزارهایش را تحمل کردم تا این که دیگر طاقتم تمام شد و با قلبی آکنده از غم و اندوه از همسرم جدا شدم و در حالی که خانواده اش حضانت پسرم را به عهده گرفته بودند، به منزل پدرم بازگشتم. از آن روز به بعد برای تامین هزینه های زندگی از سالمندان پرستاری می کردم تا این که با «کرم علی» آشنا شدم. او هم از همسرش طلاق گرفته بود و به تنهایی زندگی می کرد. تنهایی، دوری از فرزند و نگاه های سنگین دوستان و اقوام از من انسانی افسرده و گوشه گیر ساخته بود. به همین دلیل خیلی زود روابط من و «کرم علی» به زندگی مشترک انجامید. اما دیری نپایید که فهمیدم اشتباهی بزرگ تر از گذشته را مرتکب شده ام چرا که کرم علی علاوه بر مواد مخدر، مشروبات الکلی هم مصرف می کرد. او به تهیه و توزیع مشروبات الکلی اشتغال داشت و در زیرزمین منزل، آن ها را تهیه می کرد و به فروش می رساند. در این شرایط زمانی به خود آمدم که همچون همسرم در گرداب مواد مخدر صنعتی گرفتار شده بودم. به همسرم در امر تهیه و فروش مشروبات کمک می کردم تا هزینه های مصرف موادم را تامین کنم. زندگی ام در آستانه نابودی قرار داشت تن به هر کاری می دادم تا این که فهمیدم باردارم. آن جا بود که فقط برای لحظه ای به آینده فرزندم اندیشیدم، تنم لرزید و جرقه ای از امید در دلم زنده شد. درحالی که تصمیم به ترک اعتیاد گرفته بودم ، ماموران کلانتری پنجتن کرم علی را به اتهام تهیه و توزیع مشروبات الکلی دستگیر و زندانی کردند. از آن روز سه سال می گذرد و من و فرشته کوچکم «ژیلا» زندگی جدیدی را آغاز کرده ایم، حالا من با افتخار می گویم سه سال است که پاکم ..
منبع: رکنا






۱۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن