واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: به دوستم گفتم این حدیث را برایت خواندم تا کمی آرام شوی و بدانی عاقلانه ترین کار تسلیم شدن در برابر تقدیرات الهی است...
به گزارش تراز ،گاهی در زندگی درس هایی می گیریم که از مطالعه چندین کتاب و شنیدن سخنرانی های متعدد مفیدتر است. فقط مهم به کار بستن آن تجربیات و درس ها و انتقال آنها به دیگران است. این ها را گفتم تا ماجرای عبرت آموزی را که برای یکی از دوستانم اتفاق افتاد بیان کنم. ماجرایی که حاوی درس های ارزنده و فراوانی است فقط باید در آن تامل و اندیشه کرد.
یکی از دوستانم مدتی برای خرید خانه مسکونی اقدام کرد ولی به نتیجه نرسید. محله های اطراف آن منطقه مد نظرش را هم که از لحاظ قیمت کمی پایین تر بودند سر می زد ولی گویا این طرف سال و در ایام منتهی به عید بازار خرید و فروش منزل کساد است و همه متنظر آمدن سال جدید هستند تا شاید در قیمت ها تغییری ایجاد شود.
از طرفی او بسیار مصرّ بود که در همین اسفند خانه را تهیه کند ولی نمی شد که نمی شد. نا امید شده بود و عصبانی. به او گفتم خب اصرار نداشته باش شاید خیر تو در صبر کردن است. زیر بار نمی رفت. اصلا از زور ناراحتی گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. گفتم خدا در قرآن می گوید چه بسا شما اموری را دوست دارید و فکر می کنید خیر شماست ولی اینگونه نیست و چه بسا بالعکس کارهایی را ناپسند می دانید ولی حاصلش برایتان خیر و خوشی است. باز گوش نمی کرد و فقط می گفت من این طرف سال خانه می خواهم همین!
گفتم پس اقلا بگذار یک حدیث برایت بخوانم شاید آرام شوی. با اکراه قبول کرد و گفت خب بخوان. گفتم امام صادق (ع) کی گوید خداوند متعال به حضرت داوود نبی (ع) وحی که:
«يَا دَاوُدُ تُرِيدُ وَ أُرِيدُ وَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ.» ای داوود، تو یک اراده و خواسته ای داری و منِ خدا هم اراده ای دارم ولی بدان که نهایتا اراده منِ خدا به سرانجام می رسد.
« فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِيدُ أَعْطَيْتُكَ مَا تُرِيدُ» پس اگر در برابر آنچه که من می خواهم تسلیم شوی، من خواستههايت را به تو عطا میکنم؛
«وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِيدُ أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ ثُمَّ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيد!» و اگر تسلیم آنچه من می خواهم نشوی، تو را در آنچه که می خواهی به زحمت می اندازم. پس از آن، چیزی جز آنچه که من میخواهم واقع نمی شود! [و تو اجری هم نخواهی برد].» (توحید صدوق، 337)
به دوستم گفتم این حدیث را برایت خواندم تا کمی آرام شوی و بدانی عاقلانه ترین کار تسلیم شدن در برابر تقدیرات الهی است. گفت انصافا تسلیم شدم، عجب حدیث زیبایی است.
بعد از چند دقیقه صحبت و هنگام خداحافظی گفت من امروز خانه پیدا می کنم!
گفتم از کجا اینقدر مطمئنی!؟
گفت از حدیثی که خواندی!
گفتم چطور؟
گفت: مگر نگفتی خدا فرموده هروقت تو تسلیم اراده من شوی من هم خواسته تو را می دهم!؟ خب من هم واقعا تسلیم واست خدا شدم پس خدا هم مطابق وعده اش خواسته من را می دهد و خواسته من هم پیدا کردن خانه است!
دیدم پربیراه نمی گوید! گذشت تا غروب که برایم پیامک آمد: سلام، در همان محله خودمان یک خانه خیلی خوب قولنامه کردم!
از تعجب داشتم شاخ در می اوردم ولی بعد که روی روایت تامل کردم دیدم اتفاق عجیبی نیفتاده فقط ما به قدرت و عظمت خدا ایمان نداریم.
زمانبندی انتشار: 9 اسفند 1395 - 11:08
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]